محمد آقائی، پژوهشگر دانشگاه عالی دفاع ملی: پُل ریکور را بیشتر از رهگذر تأملات هرمنوتیکی و اندیشههای پدیدارشناسانهاش میشناسیم. وی در سال 1975 به تدریس مباحثی درباره ایدئولوژی و اتوپیا در دانشگاه شیکاگو پرداخت که گردآوری و تبویب و تدوین این مباحث توسط جورج تیلور و تحت نظارت ریکور صورت گرفت و تحت همین عنوان یعنی «درسگفتارهای ایدئولوژی و اتوپیا» منتشر شد. دغدغه ریکور در این درسگفتار عرضه شناختی عمیقتر نسبت به یکی از ساحتهای جامعهشناسی معرفت یعنی حوزه «تخیل اجتماعی» است.
«ایدئولوژی» و «اتوپیا» دو چهره متفاوت از تخیل اجتماعی هستند. ریکور معتقد بود که کارکرد تخیل اجتماعی وارونه کردن و سرپوش گذاشتن بر واقعیت اجتماعی است. این دو پدیده تاثیری عمیق بر چگونگی تعریف ما از شرایط خویش در موقعیت تاریخی خاص خودمان دارد. ما از طریق همین دو پدیده است که میان چشمداشتها و انتظارات معطوف به آینده، آداب و ارزشها و سنتهای به ارث رسیده از گذشته و کنشهای مبتکرانه خود در زمان حال پیوند ایجاد میکنیم.
ایدئولوژی را اغلب فرآیندی تحریفگر و پنهانکننده میدانند که واقعیتهای اجتماعی و موقعیت تاریخی و طبقاتی انسان را از وی میپوشاند تا انسان نتواند دریابد در معرض چه ظلمها و بیعدالتیهایی قرار گرفته است. به عبارت دیگر انسان خود در موقعیتی خاص و واقعی قرار دارد که این موقعیت دارای کاستیها و نقصهایی است. حیات نظم اجتماعی به دوام داشتن این موقعیتها بستگی دارد. به عبارت دیگر اگر انسان بخواهد علیه این شرایط ناقص و ناعادلانه قد علم کند نظم اجتماعی موجود دچار چالش خواهد شد و همینجاست که ایدئولوژی با ویژگی پنهانکنندگی کاستیها و تحریف واقعیتها پای به عرصه اجتماعی میگذارد تا توهمی اجتماعی را که حافظ شرایط و نظم موجود است، توجیه کند.
از طرف دیگر اتوپیا همواره با این اتهام مواجه است که در پی گریز از واقعیت است یعنی به کاربست توهم در امر سیاسی میپردازد. اتوپیا از این جهت که طرحهای ساده و درعین حال متصلب و غیرقابل تغییر دارد، مورد اشکال قرار میگیرد. این ویژگیها سبب میشود که اراده لازم -که اولین گام در این راه محسوب میشود- برای حرکت اجتماعی به سوی اتوپیا اساسا به وجود نیاید. درواقع اتوپیا با سادهسازی امور پیچیده نسخهای مغشوش از مسیر حرکت را عرضه میکند که در نهایت راه به جایی نخواهد برد. به عبارت دیگر اتوپیا جز مصداقی از خیالپردازی در باب کنش اجتماعی با احتراز از اندیشیدن درباره شرایط امکان تحقق آن در وضع موجود نیست.
هرچند ادبیات حکمرانی -و نه حکومت- در ایران بهتازگی مطرح شده است، اما بهنظر میرسد شکافهای موجود در فضای سیاسی ایران عطش نیاز به این مهم را در فضای سیاسی و دانشگاهی آن برانگیخته است. تا جایی که هر روز با اضافه شدن این عبارت به یکی از حوزههای زندگی اجتماعی روبهرو میشویم: حکمرانی سلامت، حکمرانی پژوهش، حکمرانی سایبری، حکمرانی دانش و... .
باید توجه داشت که اندیشیدن در باب این مفهوم از این حیث دارای اهمیت است که مجال بازنگری در شیوههای حکومتداری را فراهم میکند. درواقع وجود خود این مفهوم در فضای علمی ایران عزیز «موضوعیت» ندارد، بلکه چون مسیری برای اندیشیدن فراهم میکند، جهت پیراستن ضعفها و کاستیهای موجود «طریقیت» دارد. در همین راستا باید تلاش کرد به جهت نوآمد بودن این مفهوم دایره معنایی گسترده و حدود لاتعد و لاتحصی برای آن ترسیم نشود؛ زیرا تندروی در این مسیر خود به خود این طریق را از میان خواهد برد.
«حکمرانی» تا زمانی که بتواند عینکی واقعبینانه برای مشاهده و توضیح و تفسیر امور واقعی عرضه کند اهمیت دارد، در غیر این صورت یا همچون ایدئولوژی واقعیت را پنهان کرده و به تحریف آن دست میزند و یا همچون اتوپیا به خیالپردازی درباره کنش اجتماعی میپردازد، درحالی که به امکان تحقق آن فکر نکرده است. اکنون که در آستانه ورود به دولت جدید هستیم لازم است رئیسجمهور منتخب مردمی برنامههایی عملیاتی برای ورود واقعی و به دور از شعارزدگی تمام ملت بزرگ ایران در کنشگری اجتماعی فراهم آورد؛ برنامهای که نه توجیهگر وضع موجود باشد و نه ایران عزیز را به آیندهای موهوم حواله دهد. حکمرانی باید در میدان عمل خود را نشان دهد، دنیای شعارهای پرطمطراق و عرصه نمایشهای پوشالی جایگاه حکمرانی نیست.