سیدمهدی موسوی تبار، روزنامهنگار: مستندها شبیه به خبرنگارها کار میکنند و شاید کمی ماندگارتر و تصویریتر. آنها میتوانند قبل از وقوع حادثه، هشدار دهند و حتی کمککننده سیستم و ساختار باشند. مستندها اگر درست و با نگاه جامع و علمی ساخته شوند سندهای ماندگاری هستند از آن چیزهایی که باید درست میشد و نشد یا احیانا مواردی که اصلاح شدند. بهعنوان نمونه سالها قبل درباره بحران آب خوزستان، مستندهای مختلفی ساخته شد که انگار هیچکدام از مسئولان آنها را ندیدهاند یا اگر هم دیده بودند حال توان اصلاح وضعیت را نداشتند. با این بهانه سراغ رامین حیدریفاروقی رفتیم که مستندساز است و مدرس دانشگاه و احتمالا از او مستندهای «اینجا آفریقاست» یا «خشت بهشت» را دیدهاید.
مستندها بهطور کلی چه تاثیری در دیده شدن یا حل بحرانهای محیطزیستی یا اجتماعی دارند؟
انواع مستند به شیوههای مختلف تاثیر گذارند؛ بخشی برای آموزش، گروهی برای پیشگیری از آسیب، انواعی برای اطلاعرسانی و تصحیح عملکرد، بعضی برای یادآوری یا خبررسانی احتمال یک رخداد و اشکالی از آن هم در خدمت گزارشدهی رخدادها هستند. مستند جلوی حیفومیل امکانات و از کف رفتن فرصتها را میگیرد و هشداردهنده و پیشنهاددهنده و منتقد است. هیچ آسیب پرهزینهای را پیدا نمیکنید که از نظر مستندسازان ما دور مانده باشد اما چون مستندسازی یعنی مسئولیتزایی و درنظر آوردن و تذکر اولویتها و اهمیتها، به مذاق خیلی که در کلام از آن ستایش میکنند، خوش نمیآید. سالهاست ما در تلاش عملی کردن مستندنگاری پروژهها از ایده تا اجرا هستیم اما من عملا در دیدار با مسئولان دیدم که آماده چنین چیزی نیستند. هر بحرانی طی روند و فرآیندی، حاصل رویهای است که در آن تصمیم درست در زمان مقتضی گرفته نشده است و این شامل دولت و ملت است. اولویتها و امکانات و سرمایه تولید برنامههای حوزه صنعت تصویر را نگاه کنید، عموما مطالبه عمومی، فراموشی است تا به یادآوردن حقوق و البته مسئولیتهای شهروندی.
کارکرد مستند در بحرانهای اجتماعی یا مشکلات مردم چیست؟
در متن بحران، اطلاعرسانی حرف نخست را میزند و منجر به تسهیل ارتباط ملت- دولت میشود و در تزکیه تنش روانی حاصل از بحران هم کارساز است. مثلا اگر من در رسانه رسمی، نمایش وضعیت بحرانی و اعتراف به اشتباه و نشانهای از امکان تحقق راهحل را ببینم، شرایط را بهتر تحمل میکنم تا اینکه هیچ خبری از اصل قضیه و ریشه و عمق مساله نباشد و عدهای برایم انشاء بخوانند که چنین است و چنان. مستند اجتماعی، از سنخ جراحی است و درد دارد و جامعه برای فهم فایده این درد باید آموزش ببیند.
وجه تمایز مستندهایی که به دنبال حل شدن مسائل هستند و آنهایی که دنبال دیده شدن سازنده و ایجاد حاشیه هستند چیست و گروه دوم چه مشکلاتی را برای مستندسازان دیگر ایجاد میکنند؟
از شکل ایدهپردازی و با علم و انصاف پرداختن به جوانب امر و شیوه و لحن رجوع به مصادیق و کنکاش در علل و معلول میشود دانست چه خبر است. مستند متکی به اسناد جامع موثر است. مستندساز مطلع و مسئول، بیش از آنکه حکم کند به تشریح وضعیت میپردازد و از بحران فردی و اجتماعی بهعنوان فرصتی برای تسویهحساب استفاده نمیکند و تا حدی پیشنهاددهنده هم هست؛ اما بهنظرم باید دست از نیتخوانی برداشت و به انواع نقد تند و کند، توجه کرد. ممکن است سازنده مستندی کم و زیادی در کار داشته باشد اما حتما هزینه اشتباه او از کمی و کاستی کسی که در مسئولیتی کمتوان و ناکارآمد بوده کمتر است. درست است که یک مستند میتواند تعدیلکننده یا تشدیدکننده حس مخاطب نسبت به بحران باشد اما افکار عمومی امروز، از منابع متفاوت و متنوع و متعددی تغذیه میکند و درضمن میسنجد و میبیند و داوری میکند و هیچ اثری نمیتواند فارغ از واقعیت، موثر عمل کند و به اثبات و انکار مستقل از واقعیت اصرار کند و معتبر باشد.
مستندسازِ دروغپرداز مثل هر دروغگوی دیگری در محک تجربه رسوا میشود و بهتر است بیشتر مراقب اشتباه تصمیمساز و تصمیمگیر باشیم تا احیانا درشتنمایی یا تفسیر به رأی یک مستندساز یا گزارشگر. در مورد شیوه و شکل عرضه و لحن و قصد شبکهها هم نمیشود فراموش کرد که مخاطبان رسانهها هم مثل طرفداران احزاب، بیشتر دنبال تایید نظرات خود هستند تا تغییر آنها.
آیا به زبان مستند میشود با مسئولان و تصمیمگیران کشور صحبت کرد؟
به زبان مستند با هر آدم عاقل و کنجکاوی میشود حرف زد اما اگر کسی، اعم از مسئول و غیرمسئول تصمیمخود را گرفته باشد که احتمال خطا در او ناچیز و قابل چشمپوشی است و منتظر تایید خود باشد و تشویق دیگران در مسیر تشخیص امتیازات و ارزشهای پیدا و ناپیدایش؛ هیچ کنشی در او اثر نخواهد کرد. به کسی گفتند چرا هرچه بلند صدایت میکنیم نمیشنوی؟ گفت: چون نمیخواهم. پذیرندگی بخشی از فرهنگ زیستاجتماعی است که فقدان آن بحرانآفرین است.
این روزها مردم خوزستان در پی سیاستهای غلط مدیریت آبی با مشکلاتی مواجه هستند. مشکلاتی که پیش از این برخی از مستندسازان در آثارشان نسبت به شرایط ویژه بحران محیطزیست در کشور هشدار داده بودند. البته در سالهای اخیر ما کم نداشتیم از این جنس مستندها که در مورد مسائل و بحرانهای اجتماعی، محیطزیستی و حتی اقتصادی ساخته شدند و نسبت به پیامدهای آن هشدار دادند. اما یکی از مواردی که مستندسازان در تولید این آثار مطرح میکنند و نسبت به آن گلهمند هستند این است که همواره موانعی پیش روی ساخت و نمایش این آثار وجود دارد؟ به نظر شما دلایل بروز چنین موانعی چیست و چه عوارضی به جهت آگهیبخشی و جریان مطالبهگری در جامعه ایران دارد؟
همانطور که اشاره کردم، آداب زیست اجتماعی ناشی از نوعی نظارت متقابل نهادها و نیروها در عرصهای متوازن است و توزیع فرصت، بهمثابه توزیع ثروت است و نیروزاست؛ لازم است قوانین و شیوههای روشمندی که در محک آزمون اثربخشی قرار میگیرند، بتوانند به شکلی متداوم و با حداقل تبصره عمل کنند. مستندسازی از سنخ گفتمان خرد و آگاهی است، از قبیل هشدار و تذکر و تشویق به تأمل و تفکر است و به درنگ در شواهد و مصادیق میپردازد و پاسخگویی طلب میکند. برای انواع آدمیزاد، تعجیل و خودرأیی، خودخواهی، خودبینی و خودپسندی آسانتر است؛ چه رسد به اینکه کسی صاحب ثروت و قدرتی باشد که به او اجازه دهد از پاسخ طفره برود. در این احوال باید به قانون و اخلاق و نظم و نظارت متوسل شد که هرچه بیشترش بهتر است و اگر نباشد یا محدود شود، از رمق میافتد و کاراییاش را از دست میدهد. نقد از آن چیزهایی است که زیادش خوب است و فضای گفتوگو فراهم میکند. نقدِ کم و محتاط و ترسیده، از کارافتاده است و بود و نبودش فرقی نمیکند. نقد، یک فرآیند اجتماعی ناشی از برآیند نیروهای اجتماعی است و اگرچه گاهی میتواند تیز و تند و اشتباه و غیرمنصفانه باشد اما در مسیر هزینه- فایده، بودش از نبودش بهتر است. مستند اجتماعی، مستند آسیبشناسِ مشغول به سنجش اثربخشی را باید گرامی داشت؛ نباید حوصله سربرنده و مزاحم قلمداد شود. ما در ایران به گفتمان نقد معتقد نیستیم و ترجیح عمومی این است که کسی به کسی اصطلاحا گیر ندهد؛ مثلا استاد به دانشجو گیر ندهد و دانشجو به استاد و جفت آنها به مدیران و مدیران به مسئولان وزارتخانه و این داستان ادامه دارد! نه ما باید قوانین و روشها و فرصتهای نظارت علمی و فلسفی بر رفتار جمعی را، تدوین و تدریس و تشویق کنیم و خودمان را عادت دهیم که اشتباه را بپذیریم؛ انسان است که اشتباه میکند! اما نباید انتظار داشته باشیم که در اشتباه، استمرار بورزیم و رستگار شویم. خیلی از ما به جای مستندی از وضعیت خود، یک گزارش آگهی تبلیغاتی غلوآمیز را ترجیح میدهیم و در جشنی که برای خود برپا میکنیم، روزی صدای سوگ آرزوهایمان را میشنویم اگر از مواجه شدن با اسناد تاریخی زیستن پرهیز کنیم. این رویه سرزمینی و همهگیر در زندگی ما، جامعه را که قرار است باهمستانی برای همافزایی باشد به ازدحام جمعیت پراکندهای تبدیل میکند که دانش و تجربهای درباره زندگی مشترکالمنافع ندارد. مستندسازی را تشویق کنیم تا احتمال وقوع مستندساز آگاه، منصف، ماهر و مبتکر افزایش یابد.