مهدیس عباسی، فعال حوزه نوجوان: هرازچندگاهی فضای مجازی بنا بر اقتضای آن، مسالهای را برای ما بازنمایی میکند و در مدت کوتاهی موجی از تحلیلها و انتقادات به راه میافتد. بعد از اینکه این موج فرونشست مساله نیز به آرامی فراموش میشود و مساله دیگری جای آن را میگیرد؛ نظیر موجی که هفتههای اخیر در خصوص منتشر شدن ویدئوی دعوا و قمهکشی دختر نوجوانی به راه افتاد. اما اگر نگاهی به آمار نوجوانان بزهکار در کانون اصلاح و تربیت بیندازیم، پای دغدغه معلمان و والدین بنشینیم و خودمان نیز عملکرد نوجوانان را در فضای مجازی دنبال کنیم، با پرسشهای اساسیتری مواجه میشویم. نوجوانی و خشونت دو مفهوم مرتبطند یا کنار هم قرار گرفتن آنها اقتضای نوجوان این دهه است؟ برای پاسخ به این پرسش ابتدا باید دو مفهوم خشونت و بزهکاری را از یکدیگر جدا کنیم. افزایش میزان خشونت و پرخاشگری ذاتا در نوجوانی نهفته است. بحران دوران بلوغ با افزایش چشمگیر پرخاشگری همراه است. قهر، میل به فریاد زدن و دعوا کردن از خصایص این دوره است. نوجوانان به بهانههای کوچک پرخاشگری میکنند، میل به متفاوت بودن دارند و قدرت ریسکپذیری آنها بیشتر است. برای همه ما پیش آمده که در سنین نوجوانی خود یا اطرافیانمان با چنین رفتارهایی مواجه شدهایم. همه ما به دنبال این بودیم که متفاوت باشیم، دیده شویم، بهروز باشیم و از طرف دوستان و همسالان خود تایید شویم، بعضا برای دستیابی به این تایید دست به کارهایی عجیب و خطرناک زدهایم. بنابراین نوجوانانمان را به بیاخلاقی متهم نکنیم، آنها را به دلیل اشتباهاتشان سرزنش نکنیم و با برچسبزنی بر نسل جدید راه مفاهمه و گفتوگوی میاننسلی را از بین نبریم. نوجوانان امروز به واسطه زندگی در جهان اجتماعی امروز که با شبکههای اجتماعی عجین شده است، با نوجوانان نسل قبل خود متفاوت هستند؛ اما این به معنا نیست که ویژگیهای بحرانی دوران بلوغ مختص این نسل بوده باشد. نکته مهم در این است که پرخاشگری و خشم نوجوانان و میل آنان به ناهنجاری با گذر زمان کاهش مییابد و جای خود را به روحیه همکاری و آزادمنشی میدهد، اما این امر در صورتی محقق میشود که تعاملی سازنده با آنان شکل گرفته شود و شرایط مساعدی برای شکلگیری هویتشان فراهم شود. همینجاست که تفاوت میان خشونت و بزهکاری آشکار میشود. نوجوان در شرایطی موفق به طی کردن بحران این دوره میشود که فرآیند اجتماعی شدن وی نیز با موفقیت طی شده باشد. نوجوانی که به دلایل مختلف اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و خانوادگی نتواند نقش اجتماعی خود را بهدرستی بیابد و اصطلاحا اجتماعی شود، خشونت دوران بلوغ در وی تبدیل به یک بحران جدیتر شده و نوجوان دست به بزهکاری میزند. مفهوم بزهکاری شاید از نظر یک حقوقدان مفهوم دقیقی برای کجروی اجتماعی باشد؛ اما با یک بررسی اجمالی در وضعیت هویتی نوجوان، بحران هویت مناسبترین واژه برای این بحران در نظر گرفته میشود. هزاران عامل وجود دارد که نوجوانان نمیتوانند در بستر اجتماعی به هویتیابی برسند. عدم هویتیابی نوجوانان منجر به افزایش خشونت و میل به کجروی اجتماعی درآنان میشود. در چنین وضعیتی نوجوان باید آخرین مقصر شناخته شود. وضعیت فعلی جامعه ایران را نگاه کنید. نوجوانان در فضای مجازی یعنی جایی که اوقات زیادی را در آن سپری کرده و به عبارتی در آن زندگی میکنند، با یک نظام ارزشی مواجه هستند که از طریق همسالان بازتولید میشود و این امکان را دارند که در لحظه با هر نقطهای از دنیا ارتباط برقرار کنند. نظام ارزشی در این فضا معیار جهانی دارد، لایک و فالوور زیاد و درنهایت شهرت و محبوبیت شالوده این نظام است و افراد برای کسب آن در تلاش هستند. از طرفی خانواده و مدرسه نیز یک نظام ارزشی را برای نوجوانان در نظر دارند و مطابق آن ارزشها با نوجوانان تعامل میکنند و از آنان نیز توقع دارند تا این ارزشها را پاس بدارند و آن را عملی کنند که بعضا با نظام ارزشی دیگر نوجوانشان تعارض دارد. این تعارض در ارزشها بیش از پیش نوجوان این عصر را سردرگم کرده است. برای مثال نوجوانی را تصور کنید که در شبکه اجتماعی اینستاگرام فعالیت دارد و از طرفی در خانواده مذهبی و سنتی زندگی میکند که حجاب برایشان یک ارزش مهم تلقی میشود، اما از جانب همسالان او و بستری که با آنان در ارتباط است -یعنی اینستاگرام- حجاب، ارزش نیست و بعضا محجبه بودن منجر به حذف شدن فرد از برخی اجتماعات یا تایید کمتری از جانب همسالان است. در چنین شرایطی انتخاب نوجوان و تصمیم بر اینکه کیست و ارزش او در چیست، دچار ابهام مهمی است که برای پاسخ به آن به جای درگیری و تحمیل ارزشها از سوی خانواده نیاز به درک و همراهی بیشتری از جانب بزرگسالان دارد تا بتواند این مرحله را پشتسر گذاشته و دچار بحران نشود. از طرف دیگر مشکلات و آسیبهای خانوادگی مانند طلاق، فقر، اعتیاد و مواردی از این دست که خود معلول شرایط اجتماعی و اقتصادی است، از عوامل مهم در بحران هویت نوجوانان است. برای همین در زیست مجازی میل روزافزون به مصرف و مصرفگرایی در نوجوانان تشویق میشود؛ اما در عمل وضعیت معیشتی خانوادهها با مشکلات جدی مواجه شده است. والدین نمیتوانند نیازهای فرزندانشان را فراهم کنند و از طرفی این کالاها برای نوجوانان هویتسازی میکند و در جهان مجازی برای آنان محبوبیت میسازد. نوجوان امروزی در فضایی زندگی میکند که از طرف نسل قبل خود تجربه نشده است. نیازهایی دارد که به درستی درک نشده و پاسخ داده نمیشوند و در شرایط نابسامان اجتماعی و اقتصادی زندگی میکند. سیستم آموزشی ما هنوز براساس آموزههای نسلهای گذشته است. والدین درکی از نوجوانی و اقتضائات آن ندارند و از طرفی درباره جهانی که نوجوانان در آن زندگی میکنند، آگاهی کافی ندارند. در چنین وضعیتی آیا محاکمه نوجوان بزهکار کافی است؟ نوجوانان قربانیان رشد بیحدوحصر فضای مجازی و شرایط اجتماعی امروز هستند. افزایش بزهکاری در میان نوجوانان را با نظام حقوقی و قضایی نمیتوان کنترل کرد. راهحل در اصلاح ساختارهاست. برچسب بیکفایتی بر نسل جدید برابر است با نادیده گرفتن استعدادها و تواناییهایی که در این نسل به وضوح قابلمشاهده است.