محمد میرشکاری، روزنامهنگار: ادبیات مربوط به منطقه و منطقهگرایی، درکنار مفاهیمی همچون همگرایی و همکاری منطقهای در سالهای اخیر به مباحث عمده روابط بینالملل و بهخصوص مطالعات منطقهای تبدیل شده است. ظهور و موفقیت سازمانها و نهادهایی مثل «اتحادیه اروپا» و بعد بهتبع آن «آسهآن»، «مرکوسور» و وقوع تحولاتی مثل جهانی شدن، تغییر ساختار قدرت در نظام بینالملل و ظهور بازیگران جدید و حرکت روبهرشد نهادهای منطقهای پس از جنگ سرد، باعث شد تا نسبت به این مفاهیم توجه جدیتری شود و حتی برخی محققان سیاست بینالملل ازجمله باری بوزان و ویور از آن بهعنوان سطح تحلیل چهارم در زمینه مسائل منطقهای یاد کنند.
منطقه جنوبغرب آسیا با داشتن امکانات و موقعیتهای ممتاز جغرافیایی و همچنین با داشتن منابع غنی، اهمیت ویژه ژئوپلیتیکی را به خود اختصاص داده است که برای بهرهبرداری کامل از آن نیاز مبرمی به تلاشهای هماهنگ کشورهای منطقه دارد. وجود تنگههای مهم و استراتژیک مانند هرمز و بابالمندب، منابع زیرزمینی مانند نفت و گاز و معادن مختلف اهمیت آن را دوچندان کرده است؛ به همین دلیل غرب آسیا از ظرفیت بالای ایجاد اتحادهای اقتصادی برخوردار است.
انتخابات ریاستجمهوری 1400 ایران فرصت ویژهای را برای تغییر سیاست تهران از تمرکز صرف بر «نگاه به غرب» به سمت نگاه به دیگر مناطق جهان ازجمله منطقه پیرامونی ایران به وجود آورده است؛ یکی از فرصتهای طلایی دولت رئیسی ایجاد اتحادهای اقتصادی توانمند با همسایگان و کشورهای منطقه است. متاسفانه در هشت سال دولت روحانی توجهی به این مهم برای تعمیق یا ایجاد بسترهای جدید اقتصادی با کشورهای منطقه و همسایگان صورت نگرفت و تلاش شد برای سازش با غرب تمام راهها با گوشهچشم واشنگتن تنظیم شوند؛ اقدامی که ثمره آن در سیاست فشار حداکثری دولت جو بایدن و پیش از آن ترامپ با 1500 تحریم، قابل مشاهده است.
در دنیایی که روند جهانیشدن در آن سرعت چشمگیری دارد، سیاست خارجی دولت سیزدهم جمهوری اسلامی ایران باید با قرار دادن سیاست منطقهگرایی در نقطه کانونی نگاه خود به تقویت روابط درونمنطقهای و افزایش تعاملات میان کشورهای غرب آسیا برپایه پیمانهای اقتصادی و تجاری حرکت کند. مضاف بر آنکه در عصر حاضر، مناطق بهعنوان بازیگران نوین در نظام بینالملل و اقتصاد جهانی تاثیرگذار خواهند بود.
برخی کشورها با توجه به برخورداری از موقعیت برجسته ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک قادرند نقش پیونددهنده را در مناطق پیرامونی ایفا کنند و موجبات برقراری ارتباط بین کشورها را فراهم آورند. ایدههای پیوندیسازی اقتصادی منطقهای، با نگاهی به ظرفیتهای ویژه اقتصادی و انرژی میتوانند باعث افزایش جایگاه کشورهای منطقه شوند. این امر زمانی تقویت میشود که یک کشور بتواند نقش پیونددهنده را بین دیگر کشورهای منطقه ایفا کند و این نقشآفرینی را ایران میتواند به شرط رعایت برخی نکات به آسانی انجام دهد. در بحث منطقهگرایی شاید برخی کشورهای حاشیهای را بتوان به نوعی نادیده گرفت اما در غرب آسیا همگرایی بدون کشور بزرگ و تاثیرگذار ایران چندان پایدار نیست؛ چه اینکه امروزه با وجود آنکه بسیاری از کشورهای منطقه جزئی از متحدان غرب به حساب میآیند به دلیل بروز مشکلات نتوانستهاند اتحادیههای باثبات ایجاد کنند. به همین دلیل لازم است کشورهای منطقه نیز به این درک برسند که بدون حضور ایران و نادیده گرفتن تهران حتی در صورت ایجاد توانایی ادامه راه را ندارند. البته تهران نیز باید سیاستهای خود را بر منطقهگرایی تنظیم کند.
این رویکرد تنها در سایه سیاست دیپلماسی اقتصادی، همهجانبه، اعتمادساز و واقعبینانه کشورهای منطقه از رهگذر ترمیم و تکاملگرایی به وجود خواهد آمد. کشورهای غرب آسیا میتوانند با استفاده از ظرفیتهای نهادی موجود و تلاش برای ایجاد نهادهای جدید در سطح محیط منطقه زمینه را برای ارتقای قدرت مانور و بازیگری در سطح بینالمللی فراهم آورند؛ چه اینکه کشورهای قاره سبز با ایجاد اتحادیه اروپا از قابلیت مانور بیشتری در عرصه جهانی برخوردار شدهاند و کشورهای شرق آسیا و آمریکای شمالی و لاتین نیز در این زمینه پیشرفتهایی داشتهاند. کشورهای غرب آسیا که دارای جمعیت زیادی هستند درصورت ایجاد همگرایی منطقهای حتی با وجود اختلافات موجود میتوانند امنیت خود را در برابر یکدیگر از طریق ایجاد وابستگی اقتصادی تامین کرده و از مزیتهای همگرایی بهره ببرند. کشورهایی مانند ایران، ترکیه، عربستان سعودی، مصر و عراق به همراه کشورهای کوچکتر امارات، قطر و عمان حتی با وجود اختلافات فعلی در صورت نشان دادن انعطاف میتوانند گام در مسیری صحیح برای مدیریت اختلافات برداشته و از جایگاه رفیعی در سیاست بینالملل برخوردار شوند.
در این میان جمهوری اسلامی ایران با پتانسیل و ظرفیت کافی، قابلیت لازم برای تبدیل شدن به نقطه ثقل همگرایی اقتصادی بین کشورهای منطقه و ایجاد ائتلافی نو را داراست. تنوع اقلیمی و همجواری با 15 همسایه، میتواند فرصتهای بیشماری را نصیب تهران کند. ایران جزء معدود کشورهایی در جهان است که در مناطق پیرامونی متعددی قرار گرفته است. ایران همزمان در پنج زیرسیستم منطقه شامل: خلیجفارس، غرب آسیا، آسیای مرکزی، قفقاز و شبهقاره هند قرار دارد. علاوهبر این، موقعیت ترانزیتی ایران بهعنوان پل ارتباطی بین قاره آسیا، اروپا و آفریقا و دسترسی آن به آبهای گرم و آزاد خلیج فارس و اقیانوس هند موجب شده از جایگاه محوری در همپیوندی کشورهای منطقه برخوردار باشد. بنابراین جمهوری اسلامی ایران در محیط استراتژیک حساس و مهمی قرار دارد که باید با تصمیمگیری منطقی، اهمیت بالقوه آن را تبدیل به قدرت بالفعل کرد و با احیا و شکل دادن اتحادهای جدید اقتصادی بر قدرت آن افزود؛ قدرتی که اگر در قالب اتحادیههای منطقهای جریان یابد مورد تردید دیگران نیز واقع نخواهد شد تا به دنبال خنثیسازی آن برآیند.
همچنین ایران به دلیل همگونیهای فرهنگی اعم از زبانی و دینی با برخی کشورهای همجوار خود از جایگاه ویژهای برخوردار است که نقش بسزایی در تاثیرگذاری متقابل ایران و این کشورها بر یکدیگر دارد. از نظر فرهنگی و دینی، جمهوری اسلامی ایران در مرکز جهان اسلام قرار گرفته است؛ بهگونهای که در روند تحولات آینده جهان میتواند با برخی کشورهای منطقه نقش ارزندهای را در ارتقای جایگاه تمدن نوین اسلامی ایفا کند.
در سالهای اخیر منطقهگرایی به لحاظ جغرافیایی و روابط ژئوپلتیکی توانسته است میزانی از وابستگی متقابل و منافع مشترک را به وجود آورد و درنتیجه دولتها را به همکاری و تعامل سازمانیافته در زمینههای مختلف سیاسی، اقتصادی، امنیتی و فرهنگی برای حرکت به سمت همگرایی سوق دهد اما پرسشی که مطرح میشود آن است که چه دلیل یا دلایلی موجب شده است کشورهای غرب آسیا با یکدیگر بلوک اقتصادی تشکیل ندهند؟
ازجمله مواردی که مانع همگرایی در منطقه پرتلاطم غرب آسیا هستند، عبارتند از: اختلافات شدید امنیتی و سیاسی کشورها، تفاوت حاکمیتی، مشکلات مرزی و حوزه نفوذ کشورها، بدبینی نسبت به تحرکات همسایگان، دخالت بازیگران فرامنطقهای و عدموابستگی اقتصادی کشورهای منطقه به یکدیگر.
با وجود آنکه دولت یازدهم اصول و محورهای سیاست خارجی دولت خود را در چارچوب تعامل سازنده با جهان معرفی کرد و براساس همین ایدهمحوری، طرح «ائتلاف امید و هرمز، صلح برای منطقه» یا به تعبیر دیگر «ابتکار صلح هرمز» را بهعنوان طرح منطقهای خود معرفی کرد اما موفق به کسب دستاوردی از این موضوع نشد. دو عامل مهم موجب به نتیجه نرسیدن طرح ابتکاری دولت روحانی شده است؛ نخست آنکه با وجود شعار وی برای تعامل با کشورهای منطقه، ولی سیاستهای اجرایی و اعمالی دولت روحانی نگاه به غرب بود، زیرا اعضای کابینه او بر این باور بودند که راه منطقه از غرب میگذرد و همین موضوع باعث شد تا طرفهای بینالمللی به گفتههای جدید دولت روحانی باوری نداشته باشند. برخی قدرتهای جهانی مانند چین و روسیه به دلیل نگاه دولت به غرب موفق به ترسیم همکاریهای بلندمدت با تهران نشده و از سوی دیگر کشورهای منطقه نیز تلاش ایران برای ارتباط با آمریکا را دور زدن خود تلقی کردند. زمانی که ایران بدون حل کردن مشکلات خود با کشورهای منطقه به سمت ایجاد ارتباط با غرب گام بردارد، این کشورها چنین حرکتی را ضد منافع خود ارزیابی کرده و به مخالفت با آن بر میخیزند؛ اتفاقی که پس از انعقاد برجام به وقوع پیوست. دوم آنکه در منطقه غرب آسیا که اولین مفروض کشورهای آن بیاعتمادی به یکدیگر است حرف از مذاکره با آنها در حوزه امنیتی بسیار ناممکن مینماید و از طرف دیگر حس سلطه ایران بر این کشورها را پررنگتر میسازد. به همین دلیل کشورهای منطقه از طرح دولت یازدهم و دوازدهم استقبال لازم را به عمل نیاوردند.
برای بسترسازی و ایجاد بلوکهای جدید اقتصادی و همگراییهای منطقهای دولت رئیسی باید به سمت فعالسازی دیپلماسی اقتصادی خود در منطقه برود و تنها از راه اقتصاد است که میتوان بهصورت گام به گام پیوندهای اجتماعی، سیاسی و امنیتی را نیز با کشورهای همسایه و منطقه ایجاد کرد. در این میان یکی از اولین گامها که شکل عام دارد، فعالسازی بازوی دیپلماسی اقتصادی وزارت خارجه است. درصورتیکه ایران در تلاش برای برقراری ارتباط اقتصادی با کشورهای منطقه برآید آنها خود به خود برای خود در مقابل ایران نوعی امنیت قائل میشوند، زیرا برخی از منافعشان با تهران گره خورده است و عقلانی نیست که در چنین شرایطی دو طرف برای یکدیگر مشکلاتی بزرگ ایجاد کنند.
گام دوم فعالسازی کریدورهای اقتصادی است. از ایران دو کریدو کلیدی میگذرد؛ یکی کریدور شرق به غرب و دیگری شمال به جنوب که میتوان با پررنگسازی همکاری اقتصادی در مسیر این کریدورها، ظرفیتهای جدیدی برای اقتصاد صادراتی ایران ایجاد کرد. با تقویت زیرساختی اتصال ایران به محور عراق، سوریه و لبنان نیز میتوان به آسانی دسترسیهایی را به آبهای مدیترانه ایجاد کرد. این مسیر مرتبطکننده دو منطقه اقتصادی بزرگ جهان یعنی شرق آسیا و اروپاست. از طرف دیگر با استفاده از مسیر ترانزیتی شمال-جنوب و حضور اقتصادی در کشورهای اوراسیا از این مسیر نیز میتوان برای ارتقای جایگاه ایران بهرهبرداری کرد؛ مسیری که کشورهای شرق آسیا و هند برای رسیدن به بازار روسیه و اروپا به آن چشم دارند.
گام سوم ائتلافسازی غیرمستقیم است؛ در این شیوه ایران از طریق کشورهای عربی همچون عراق، سوریه، قطر و عمان میتواند پیوندهای جدید اقتصادی با دیگر بلوکهای اقتصادی در دنیای عرب ایجاد کند، به نحوی که ایران حضوری مشخص در این کشورها نداشته باشد اما بهطور مستقیم از پتانسیل این ائتلافها استفاده کند. بهعنوان مثال ائتلاف شام جدید بین عراق، اردن و مصر، موقعیتی را برای ایران به وجود میآورد که از طریق عراق ارتباط اقتصادی خود را با آن دو کشور تقویت کند. شرکتهای تولیدی و سرمایهگذار ایران میتوانند از مسیر همکاریهای مشترک با شرکای عراقی خود از مجوزهای آنان برای حضور در بازار بزرگ مصر و اردن بهرهبرداری کنند. از این طریق ایران میتواند ظرفیت لازم را برای ایجاد بلوکهای اقتصادی جدید و ائتلافهای نو به وجود آورد، زیرا ارتباطات غیرمستقیم میتوانند با ایجاد اعتماد متقابل به ارتباطات مستقیم تبدیل شوند.
دولت سیزدهم نباید همانند دولت روحانی جهان را تنها در جغرافیای غرب جستوجو کند بلکه با استفاده از چندجانبهگرایی، عدم تمرکز بر بخشهای خاصی از جهان، ارتباط با قدرتهای نوظهور، گسترش پیوند با کشورهای جنوب (اشاره به کشورهای درحال توسعه) و همچنین در اولویت قرار دادن همسایگان فعالسازی ظرفیتهای اقتصادی را پیگیری کند.
رئیسی میتواند با ایجاد پیوندهای اقتصادی و تجاری منطقهای جدید یا احیای گروههای پیشین که سالها به دلیل بیتوجهی از کار افتادهاند همچون «اکو» ظرفیتهای جدیای را ایجاد کند. بهرهمندی از این ظرفیتها باعث چند رخداد مهم برای ایران خواهد شد؛ نخست افزایش تجارت ایران با کشورهای همسایه و منطقه دوم توسعه اقتصادی داخلی ایران، سوم کاهش فشار تحریمی غرب علیه ایران، چهارم ایجاد ثبات امنیتی، سیاسی و اقتصادی در اطرف ایران، پنجم رونق ظرفیتهای ترانزیتی کشور و ششم ارتقای جایگاه منطقهای و جهانی ایران.
طبیعتا تهران برای گام برداشتن در چنین مسیری با مشکلات بسیاری روبهرو خواهد شد؛ چه اینکه برخی عدم موفقیت تلاشهای پیشین را به دلیل وجود همین معضلات میدانند اما باید توجه داشت در سایه افزایش قدرت و توان تهران در منطقه دیگر این مشکلات نمیتوانند تنها دلیل عدمموفقیتها باشند. ایران درحال حاضر از تواناییهای زیادی برای ایجاد ارتباطات و اتحادهای منطقهای برخوردار است اما به نتیجه رسیدن آنها نیازمند بهرهگیری از روشهای متعدد و در اولویت قرار دادن آنهاست.