به بهانه برنامه زاویه چهارشنبه 23 تیرماه
بازارگرایان برای توسعه، برنامه‌ای جز مقررات‌زدایی، آینده‌فروشی و فروش اموال دولت ندارند. آنها خواهان خروج ارز نفتی از بودجه دولت و درمقابل کاهش هزینه‌ها-عموما هزینه‌های اجتماعی- فروش اوراق، فروش اموال دولت را پیشنهاد می‌دهند. شهرسازی روزگاری برای بسط و توسعه بود و حالا برای تأمین هزینه‌های ماشین دولت! اما بازارگرایان این‌بار به‌سراغ واگذاری حق بهره‌مندی-بخوانید فروش زمین- سواحل جنوبی رفته‌اند.
  • ۱۴۰۰-۰۴-۲۹ - ۰۲:۲۵
  • 00
به بهانه برنامه زاویه چهارشنبه 23 تیرماه
بنای بازارگرایان

حسین سرآبادانی‌تفرشی، پژوهشگر هسته عدالت‌پژوهی مرکز رشد دانشگاه امام‌صادق(ع): مجله فکری-رسانه‌ای زاویه این هفته به‌نقد و بررسی برنامه بنای ایران (بسته نجات اقتصاد ایران) اختصاص داشت. نقد محتوایی و علمی این بسته سیاستی در جای خود لازم و اساسی است؛ اما آنچه به‌نظر مهم‌تر است، تعمیق شناخت فکری افکار عمومی از خصلت‌های بازارگرایان ایرانی در آغاز قرن جدید و فهم بازی سیاسی-اجتماعی آنهاست. ایدئولوژی بازارگرایی البته اختصاص به این سرزمین ندارد و از آمریکای جنوبی تا آسیای شرقی عملیاتی و تبعات و پیامدهای متکثر و متنوع داشته است. اما آنچه برای آینده ایران مهم است، شناختن ابعاد فرامتنی بازارگرایان ایرانی است تا از این رهگذر شناخت انضمامی، عینی و متناسب با واقعیات جامعه ایران از یکی از مهم‌ترین جریان‌های فعال فکری و اجتماعی دهه‌های گذشته حاصل شود؛ بازارگرایی‌ای که البته خصلت‌های اینجایی و امروزی پیدا کرده و حتما با بازارگرایی مرسوم فاصله دارد. به‌نظر می‌آید برنامه این هفته مجله زاویه در این زمینه بسیار کمک‌کننده بود. محورهای زیر به‌نحو کامل در یک خوانش فرامتنی از آنچه در مواضع مدافع این برنامه بیان شد، قابل‌دریافت بود.

1) مسئولیت‌گریزی رندانه، مهم‌ترین خصلت بروزیافته بازارگرایان ایرانی است. از نگاه آنها، هر نسخه‌ای که به نام بازارگرایی در چهار دهه گذشته اقتصاد ایران اجرا شده، نسخه‌ای بدلی، غیرواقعی، بسیار محدود و ناقص از نسخه اصیل بازارگرایی است. بنابراین با زیرکی تمام، از مسئولیت و پذیرش آنچه نسخه‌های بازارگرایانه در سال‌های ابتدایی دهه70 در ماجرای تعدیل ساختاری دولت هاشمی و اعتراضات مردم اسلامشهر، مشهد و... رقم زد، شانه خالی می‌کنند. نقاط مثبت طرح هدفمندی سال 89 را به آزادی‌گرایی اقتصادی ارجاع داده و درمقابل ضعف‌هایش، آن را حواله به «اجرای بد» می‌کنند؛ راه‌حلی که عینا برای تحلیل آبان 98 و فاجعه بنزینی دارند. آنها همیشه در موضع اپوزیسیون هستند نه پوزیسیون. به باور آنها، بازارگرایی در ایران اساسا تاکنون پیاده نشده که تبعات آن مشخص شود؛ راه‌حل چیست؟ باید در تحقق سیاست‌های بازارگرایانه شتاب داشت و بازارگرایی اصیل و خالص را پیاده کرد. خلوص مدنظر آنها البته پایانی ندارد. آنها همیشه نوآوری‌های جدید برای حرکت در مسیر این خلوص‌گرایی دارند. اینکه «بنای ایران» به‌لحاظ منطق برنامه و رویکرد نظری حاکم بر آن، تفاوتی مبنایی با «طرح جامع مطالعات اقتصاد ایران» که سال 1394 با محوریت مسعود نیلی و «موسسه عالی آموزش‌وپژوهش مدیریت و برنامه‌ریزی» ندارد، مهم نیست، مهم این است که بنای ایران به‌جای 16 محور آن طرح، با نوآوری‌های تکنیکی و عملیاتی تلاش دارد با سرعت بیشتر اهداف آن برنامه را دنبال کند. لذا دنباله ایده‌های اقتصادی مشاوران دولت روحانی نیست؛ چون نوآوری‌های در سطح برنامه دارد! حال‌آنکه تغییر رویکردی و مبنایی در کار نیست. با این سیاست، آنها همیشه در موضع اپوزیسیون هستند و البته در موقعیتی که می‌خواهند با ایده و برنامه، دولت آینده و بالطبع کشور را از ابرچالش‌ها نجات دهند.

2)بازارگرایان دستکاری و مهندسی افکار عمومی را مهم‌ترین استراتژی تغییر می‌دانند. «جوزف استیگلیتز» برنده نوبل اقتصاد، در فصل ششم کتاب «بهای نابرابری» راهبردها و تاکتیک‌های پیاده‌سازی ساخت اجتماعی ادراکات جدید ازسوی بازارگرایان را معرفی کرده است؛ راهبردهایی که عمدتا در خدمت منافع اقلیت ثروتمند و از جیب عامه مردم است. رسانه قلمرو ذی‌نفعان کلیدی و در تسخیر بازارگرایان است؛ حتی اگر چهره انقلابی و اسلامی داشته باشد، این تحلیل را ندارد که عامل و کارگزار چه ایدئولوژی‌ای شده است. شکل‌دهی به ادراکات و تصورات عمومی ازسوی بازارگرایان و رسانه‌هایش، به آنچه شست‌وشوی مغزی یا پروپاگاندا (عملیات روانی) نامیده می‌شود، کاملا نزدیک است. این پیشفرض مخالف فرضیه نئوکلاسیک‌ها است که ادراکات و ترجیحات تعریف‌شده و کاملا عقلایی است و در تضاد با این فرضیه که افراد واقعا نمی‌دانند چه می‌خواهند! استیگلیتز به‌خوبی میدان نبرد شکل‌دهی ادراکات با هدف برانگیختن احساسات مردم برای تغییرات مطلوب مدنظر بازارگرایان را ترسیم کرده است. بااین‌حال آنچه او در ادامه می‌گوید، توصیف تاکتیک‌هایی است که بازارگرایان در آمریکا پیدا کرده‌اند. برای شناخت انضمامی این راهبرد در ایران، باید مطالعه تجربی و عینی درپیش گرفت. زاویه 23 تیرماه از این حیث هم یک نمونه خوب است. مدافع بسته نجات اقتصاد ایران، صراحتا می‌گوید ما از سیاسیون قطع امید کرده و مخاطب این برنامه را مردم قرار داده‌ایم. تا اینجا البته ایرادی نیست؛ نکته تکنیک‌های رسانه‌ای-روانی بعد از آن است. یکی از آنها فرار از واژگانی است که در افکار عمومی بی‌آبرو شده است؛ بدون آنکه تغییری در معنا و محتوا در کار باشد. با این منطق است که آزادسازی قیمت‌ها به عادلانه‌سازی قیمت‌ها ترجمه می‌شود و شوک‌درمانی به افزایش واقعی با شیب ملایم قیمت‌های کلیدی. این تکنیک در خدمت خصلت اول و اصلی بازارگرایی ایرانی قرار می‌گیرد: فرار از پاسخگویی، مسئولیت‌ناپذیری و ایجاد تمایزی صوری و ظاهری با عملکرد بازارگرایان گذشته. بهره‌مندی از واژگان و وعده‌های جذاب چون عادلانه‌سازی، فقرزدایی و مبارزه با فساد نیز آخرین توصیه‌ها با هدف همراهی طبقات پایین به‌عنوان مخالفان بالقوه بازارگرایی است. در این میان از تاکتیک «فرصت تغییر درحال تمام شدن است» و «پنجره‌ها رو به بسته شدن است» با هدف تسریع جهت پذیرش ایده‌های خود استفاده می‌کنند.

3) بازارگرایان را از در بیرون کنید، از پنجره وارد می‌شوند. پیوندهای غیرقابل‌انکار در سطح پارادایم فکری و حتی آدم‌ها و چهره‌ها میان بازارگرایان قبلی و جدید وجود دارد؛ بااین‌حال زیر بار کارنامه این افراد نمی‌روند و با چهره، برنامه و عنوان جدید، سعی در بازسازی تصویر خشن بازارگرایی دارند. استراتژی بهره‌مندی از چهره‌هایی که تصویری مذهبی و پذیرفته‌شده دارند، در خدمت این ترمیم و بازسازی قرار می‌گیرد تا مشروعیت بازارگرایی که با عملکرد فاجعه‌آمیز دولت روحانی به حداقل خود رسیده، بازگردد. به‌عنوان نمونه، یکی از اقتصاددانان اصلی برنامه بنای ایران، فردی است که صراحتا ادعای شاگردی رئیس‌کل سابق بانک مرکزی را دارد و در ساعات پایانی منتهی به انتخابات، دانه‌دانه برایش رأی جمع می‌کرد. بدین‌جهت بازارگرایان با همه فالوده می‌خورند! دولت همتی و دولت رئیسی برای آنها تفاوتی نمی‌کرد؛ آنها در هر حالتی هستند؛ با چهره‌ای مقتدر، پیروز و وسط میدان.

4) بازارگرایان برخلاف چهره روشنفکران‌شان، به‌شدت دیکتاتورند! بازارگرایان ایرانی اهل مونولوگند تا دیالوگ! از موضع بالا و با تصویر داشتن برنامه ایجابی-نوآورانه صحبت می‌کنند و مخالف خود را به کلی‌گویی، نقد الکی و بی‌مبنا متهم می‌کنند. در یک مناظره 65 دقیقه‌ای در زاویه، با محاسبه نگارنده بیش از 40 دقیقه صحبت می‌کنند و در پایان از حمله منتقد و بی‌انصافی مجری گله دارند! دربرابر نقد به‌شدت موضع می‌گیرند و زیر بار هیچ‌کدام از تبعات منطقی حرف‌های خودشان نمی‌روند. این خصلت بازارگرایی با نوعی ایدئولوژی علم‌گرایی پیوند دارد. نگاه خلوص‌گرایانه آنها به علم اقتصاد مدرن و حقیقت ناب آن بر حرف و سخن ایدئولوژیک برتری دارد و ریشه همه مسائل ما را در نبود این بینش علمی می‌دانند. هرکه با بازارگرایی مخالف باشد را طرفدار دولت‌گرایی افراطی و سرکوب قیمتی می‌نامند.

5) بازارگرایان تا گردن گرفتار تعارض منافعند و از تعارض منافع در بخش سیاسی گله دارند! حامی بنای ایران کجاست: اتاق بازرگانی تهران. این نهاد به‌صورت سنتی مدافع و حامی کدام جریان‌های اقتصادی-سیاسی در ایران بوده است؟ حال مشخص می‌شود چرا در بنای ایران توسعه تجاری بر توسعه تولید مقدم است. اما چرا همه سیاسیون را دچار تعارض منافع می‌دانید، درصورتی‌که در ارائه نسخه ایجابی و سیاستی، چنین بدیهیاتی را منکر می‌شوید؟ بازارگرایان همواره تلاش دارند تصویری مظلوم اما مقتدر از خود نشان دهند. نفوذ سامان‌یافته و عمیق در نهادهای سیاسی و تصمیم‌گیر دارند و درمقابل از تعارض منافع سیاسیون گله می‌کنند! اهل لابی سیاسی‌اند و با لابی‌گری سیاسی مخالف هستند. جمع این تضاد روایت بازی بازارگرایان ایرانی است. با این دست‌فرمان، می‌شود به‌شدت حامی منافع غیرمولدها بود و از مولدیت و رشد اشتغال‌زا سخن گفت!!!

6) بازارگرایان غربزده‌اند نه غربی. مرحوم جلال چنددهه قبل به‌درستی روی مساله غربزدگی در سنت روشنفکری اجتماعی ما دست گذاشت. نیک پیداست که بهره‌مندی از تجربه‌ها و آموزه‌های دنیای غرب مطلقا مذموم نیست؛ آنچه ناروا است، بهره‌مندی غیرضابطه‌مند و بدون تفطن به مبانی نظری تجربه‌های مدرن است. استشهاد بیش‌ازحد دانش‌آموختگان کانادا و آمریکا به‌عنوان اقتصاددانان بنای ایران به تجربه‌های دنیای غرب به شکل و شیوه‌های مختلف نشان می‌دهد خودآگاه یا ناخودآگاه بی‌توجه به واقعیت‌های اقتصاد ایران، ملاحظات اسلامی و انقلابی جامعه ایران و الگوی اقتصاد مقاومتی، تجویزهایی برآمده از تجربه‌های موفق و ناموفق جهان به‌عنوان نسخه‌های معجزه‌بخش اقتصاد ایران پیشنهاد می‌شود. مثال‌های متعدد مدافع بنای ایران در برنامه زاویه به تجربه‌های معاصر در جهان شاهد این مدعا است.

7) بازارگرایان برای توسعه، برنامه‌ای جز مقررات‌زدایی، آینده‌فروشی و فروش اموال دولت ندارند. آنها خواهان خروج ارز نفتی از بودجه دولت و درمقابل کاهش هزینه‌ها-عموما هزینه‌های اجتماعی- فروش اوراق، فروش اموال دولت را پیشنهاد می‌دهند. شهرسازی روزگاری برای بسط و توسعه بود و حالا برای تأمین هزینه‌های ماشین دولت! اما بازارگرایان این‌بار به‌سراغ واگذاری حق بهره‌مندی-بخوانید فروش زمین- سواحل جنوبی رفته‌اند. این چهره عریان آن چیزی است که به‌عنوان برنامه‌محوری ازسوی آنها مطرح می‌شود. حذف نهاد سنتی حداقل دستمزد و آزادسازی روابط کار نیز با وعده سرخرمن 30 دلار برای هر ایرانی پیگیری خواهد شد! به‌واقع اگر سیاست‌ها دلالت بر نئولیبرالیسم اقتصادی نمی‌کند، دقیقا چه سیاست‌هایی دال بر آن خواهد بود؟ طنز تلخی است که حکایت بازارگرایان ایرانی شده داستان «خودش باشد؛ ولی اسمش را نیار!»

8) تعمیم‌ شتاب‌زده با هدف استفاده از حساسیت‌های افکار عمومی، راهبرد دیگر بازارگرایان برای تعمیق نفوذشان است. آنها از سوژه‌های اجتماعی که افکار عمومی را درگیر می‌کند، مطلقا نمی‌گذرند. مثال آخرش ماجرای قبض برق ویلای یک سلبریتی ورزشی و استفاده از ظرفیت آن برای جاانداختن انگاره فریبنده «یارانه‌های پنهان» بود. برای کسانی که می‌خواهند ایده و سیاست خود را به کارگزاران رسانه‌ای، سیاسیون و افکار عمومی بفروشند، بهره‌گیری از پنجره‌هایی که به‌واسطه رویدادهای محیطی باز می‌شود، یک فرصت گرا‌نبها است تا مسیر پذیرش و اقناع ایده خود را تسهیل کنند. در این رهگذر، آنها در بسیاری از موارد با نوعی دستکاری واقعیت و صورت‌بندی خاص از مساله، کوشش می‌کنند قواعدی در راستای ایده خود بازسازی کنند.

قبل از نقد محتوایی «بنای ایران» به‌عنوان جدیدترین کوشش بازارگرایان ایرانی، باید ابتذال بازارگرایی ایرانی را ترسیم و تصویر کرد. باید در میدانی که بازارگرایان کنشگری را تعریف کرده‌اند- عرصه افکار عمومی- وارد شد و شرایط بازی را با ارتقای آگاهی عمومی به نفع مردم تغییر داد.

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰