درباره جایزه اشتراکی اصغر فرهادی از جشنواره کن، برای فیلم «قهرمان» که هنوز در ایران کسی آن را ندیده
اصغر فرهادی جایزه ویژه هیات‌داوران کن هفتادوچهارم را به‌طور مشترک با یک فیلم فنلاندی برنده شد اما جو کاملا مثبتی حول او در میان ایرانی‌ها شکل نگرفت. این وضعیت البته به قبل از مراسم اهدای جوایز برمی‌گردد. راجع‌به حضور اصغر فرهادی در جشنواره کن۷۴ کم نیستند حرف و حدیث‌هایی که در این دوره به میان آمدند. در هیچ دوره‌ای حضور فرهادی در این رویداد یا سایر رویدادهای بین‌المللی سینما تا این حد مناقشه‌برانگیز نشده بود.
  • ۱۴۰۰-۰۴-۲۸ - ۰۰:۵۰
  • 10
درباره جایزه اشتراکی اصغر فرهادی از جشنواره کن، برای فیلم «قهرمان» که هنوز در ایران کسی آن را ندیده
دوری و دوستی!
دوری و دوستی!
میلاد جلیل زادهخبرنگار

میلاد جلیل‌زاده، روزنامه‌نگار: فستیوال فیلم کن، بزرگ‌ترین رویداد جهان در سینمای هنری، شب ۲۶تیرماه ۱۴۰۰، مطابق با ۱۷ژوئیه ۲۰۲۱، برگزیدگان خود را شناخت و به کارش پایان داد. کن در سال گذشته به‌صورت آنلاین و بدون انتخاب برندگان و اهدای جوایز برگزار شد که این به‌دلیل شیوع بیماری همه‌گیر کرونا بود. این فستیوال نقش مهمی در صنعت توریسم فرانسه دارد و توریسم یکی از اصلی‌ترین منابع درآمد این کشور است؛ به همین دلیل، سال گذشته فرانسوی‌ها خیلی تلاش کردند جشنواره را به هر شکلی که شده، برگزار کنند؛ اما یک جو منفی بزرگ در سطح بین‌المللی علیه‌شان شکل گرفت و نهایتا از این تصمیم منصرف شدند. از این جهت، کن نسبت به دو فستیوال اروپایی رقیب خود یعنی برلیناله در آلمان و ونیز در ایتالیا، خیلی بدشانس‌تر بود. زمان برگزاری برلیناله در ابتدای شیوع کرونا بود و برگزارکنندگانش از زیربار لغو آن به‌رغم تمام انتقادهایی که شد، قسر در رفتند. ونیز هم در اواخر تابستان گذشته باید برگزار می‌شد و ایتالیایی‌ها توانستند در آن مقطع زمانی توجیهاتی دست‌وپا کنند که می‌شود فستیوال را با رعایت پروتکل‌های بهداشتی برگزار کرد؛ اما زمان برگزاری کن در جهنمی‌ترین دوران شیوع کرونا واقع شده بود. به‌هرحال یک سال گذشت و فرانسوی‌ها رئیس هیات‌داوران دوره قبل را که آنلاین برگزار شده بود مجدد در همان سمت قرار دادند و جشنواره را با تمام زرق‌وبرق‌هایش برگزار کردند. جودی فاستر، بازیگر هالیوودی که در افتتاحیه کن ۷۴، جایزه یک عمر دستاورد هنری را می‌گرفت، به زبان فرانسوی خطاب به میهمانان جشنواره گفت: «شما هم دل‌تان برای این زرق‌وبرق تنگ شده بود؟ من هم دلم تنگ شده بود.» و با پیرریک سیزرون، مدیر اجرایی هتل مجستیک که مشرف به مدیترانه و محل برگزاری جشنواره است، همصدا شد که از قول هتل‌داران پنج‌ستاره شهر کن، مدت‌ها پیش از شروع فستیوال، به روزنامه چینی گلوبال‌تایمز گفته بود: «ما دیگر نمی‌توانیم صبر کنیم.» البته نهایتا اخبار خوبی راجع‌به شیوع کرونا در میان شرکت‌کنندگان به بیرون درز نکرد که این موضوع را می‌توان در بخشی جداگانه و مستقل مرور کرد. جشنواره کن و به‌طورکل فستیوال‌های هنری اروپا چند سالی است که از رونق و شکوه گذشته‌شان افتاده‌اند و میزان تاثیرگذاری آنها بر سینمای جهان بسیار کمتر شده است. البته از لحاظ آنچه مثلا جودی فاستر به آن زرق‌وبرق می‌گفت، وضع شاید حتی از قبل هم بهتر شده باشد و این افول از جهت تاثیرگذاری بر جریان‌های هنری جهان است. بااین‌حال در سال ۲۰۱۹ کن و ونیز توانستند با جایزه دادن به دو فیلم که پدیده‌های سال به‌حساب می‌آمدند، دوباره به صدر توجهات برگردند و این دو فیلم در مراسم اسکار هم ستایش‌های ویژه‌ای دریافت کردند. در کن ۷۴، جهان سینما به‌طور جدی با نام بونگ جون‌هو، کارگردان کره‌ای و فیلم غافلگیرکننده‌اش به نام انگل مواجه شد و سهم ونیز فیلم جوکر بود. البته این فیلم‌ها بدون حضور در این فستیوال هم به احتمال قوی خیلی خوب دیده می‌شدند؛ چنان‌که مثلا پارک جان‌ووک، هم‌وطن کره‌ای بونگ جون‌هو سال‌ها پیش در همین فستیوال با فیلم ماندگار اولدبوی شرکت کرد و نخل طلا نگرفت؛ اما اثرش به یکی از جریان‌سازترین آثار تاریخ سینما تبدیل شد. کن ۷۲ از نام‌های بزرگ پر بود. از کن لوچ و جیم جارموش تا کوئنتین تارانتینو که یکی از کنجکاوی‌برانگیزترین فیلم‌هایش را ساخته بود؛ «روزی روزگاری در هالیوود» با اولین حضور هم‌زمان دو ستاره مشهور هالیوودی لئوناردو دی‌کاپریو و برد پیت، در کنار حضور کوتاه ال‌پاچینو که هرچه نبود، لااقل وزن پوستر فیلم را خیلی بالا می‌برد. اما پدیده شدن فیلم انگل در میان این همه نام بلندآوازه، فستیوال کن را دوباره مطرح کرد. امسال اما در کن خبری از پدیده‌ها نبود‌. در کن ۷۴ هم نام‌های بزرگ بسیاری دیده می‌شد اما این فستیوال و همتایان دیگرش اساسا رسالت دیگری برای برگزاری‌شان تعریف کرده‌اند. آنها قرار است محل کشف استعدادهای جدید باشند نه یک میهمانی اشرافی با حضور چهره‌هایی که همه دنیا آنها را می‌شناسند. این انتظار که در کن۷۴ یک چهره گمنام از صف تمام نام‌های بزرگ بیرون بزند و بر فراز برود، محقق نشد و همه‌چیز نهایتا همان‌قدر کلیشه‌ای برگزار شد که ابتدایی‌ترین گمانه‌زنی‌ها می‌توانستند کلیت آن را حدس بزنند. این نام‌های بزرگ هم نه‌تنها غافلگیری سبک خاصی نداشتند، بلکه شاید با متوسط‌ترین یا حتی در بعضی‌مواقع ضعیف‌ترین آثارشان در این رویداد ظاهر شدند. مقداری از این وضعیت را می‌شود به شرایط تولید فیلم در دوران کرونا مربوط دانست و مقداری دیگری را به اینکه کن به هرحال مدت‌ها می‌شد افول کرده بود و در این دوران افول، حضور انگل در دوره ۷۲ یک استثنا بود.

در میان اعتراضاتی که به برگزاری حضوری کن۷۴ شده بود متصدیان این رویداد از تصمیم خودشان عقب‌نشینی نکردند. البته اعتراض‌ها را بیشتر افراد فنی و متخصص و با زبان تخصصی و فنی خود اعلام می‌کردند که حرف‌هایشان مخاطب کمتری داشت و در نقطه مقابل، مدافعان این رویداد، سلبریتی‌ها و چهره‌های پر زرق‌وبرق و رسانه‌های ذی‌نفع از برگزاری فستیوال بودند. صاحبان هتل‌های پنج‌ستاره و به‌طورکل فعالان صنعت توریسم فرانسه که برگزار شدن کن را نه‌تنها فرصت مغتنمی برای استقبال از میهمانان جشنواره، بلکه آن را فرصتی برای عادی‌سازی رفت‌وآمدهای توریستی می‌دانستند، از این تصمیم به‌طور جدی استقبال کردند. اولین خبر شوم در این‌باره، خبر ابتلای لئا سیدو، بازیگر متولد پاریس به بیماری کرونا بود. قرار بود چهار فیلم از این بازیگر فرانسوی در جشنواره نمایش داده شود که سه مورد از آنها در بخش رقابتی بودند. اما او با ابتلای به کرونا حضور در کن را از دست داد. نکته مهم درباره ابتلای این بازیگر به کرونا و عدم حضورش در کن این بود که او هر دو دوز واکسن فایزر را تزریق کرده بود و بااین‌حال باز هم به کرونا مبتلا شد. با توجه به همین نکته دیگر شرط جشنواره کن برای اینکه حاضران در آن واکسن کرونا تزریق کرده باشند، چندان اطمینان‌بخش به نظر نمی‌رسید. به‌هرحال جشنواره که برگزار شد، خبر رسید تست سه نفر از کسانی که به تماشای ‌فیلم‌ها می‌روند، مثبت شده است. این درحالی بود که تیه‌ری فرمو، مدیر هنری جشنواره فیلم کن شایعه شیوع گسترده ویروس کرونا در این شهر ساحلی جنوب فرانسه را رد و تاکید کرد در روزهای اخیر حتی یک نمونه آزمایش کرونای مثبت هم در جشنواره دیده نشده است. این حاشیه‌ها و جریان‌های خبری ضدونقیض، تاثیرش را روی بازار کن گذاشت و استقبال عمومی از تماشای فیلم‌ها به‌رغم خریدن بلیت، کاهش پیدا کرد و برخی مخاطبان این جشنواره سینمایی، با اینکه بلیت داشتند، از تماشای آثار منصرف شدند و وارد سالن‌های نمایش فیلم نشدند. در کنار اینها، عکس‌ها و ویدئو‌های منتشرشده از جشنواره کن نشان می‌داد که تعداد بالایی از شرکت‌کنندگان از ماسک استفاده نمی‌کنند و بر همین اساس، مدیر جشنواره زدن ماسک را اجباری اعلام کرد. هرچند تصاویر شوک‌آوری که انتقاد خیلی از ناظران را برانگیخت، رعایت نشدن پروتکل‌های بهداشتی توسط خود برگزارکنندگان جشنواره در ملأعام بود؛ چنان‌که حتی با خیلی از میهمانان روبوسی می‌کردند. به‌طور طبیعی اجباری شدن زدن‌ ماسک توسط یکی از همین مدیران، چندان توسط باقی افراد جدی گرفته نشد؛ شاید به این دلیل که متصدیان کن خودشان قوانین را چندان جدی نمی‌گرفتند و تصاویر آن همه‌جا وجود داشت. آنها حتی قانون سیگار کشیدن در فضای بسته را برای ستاره‌های هالیوودی مورد استثنا قرار دادند و یکی از مدیران کن خود برای یکی از آنها فندک هم گرفت. اینها سرجمع چنین پیامی به ناظران می‌داد که قواعد کن، برای شکستن هستند، نه رعایت کردن. از طرفی بازار کن که یکی از بخش‌های مهم آن به حساب می‌آید، بسیار حساس و آسیب‌پذیر است و این برخلاف بخش‌های تشریفاتی و دارای جنبه‌های تفریحی آن است. بازاریان کن، به‌محض اینکه خبر شیوع کرونا پیچید، به بازی پیچیدند و خیلی‌هایشان از معرکه فرار کردند. اصولا این بخش‌های جشنواره نسبت به زمزمه‌ها خیلی حساس هستند. شاید در آینده اخبار بیشتری از موارد ابتلای حاضران در کن۷۴ به ویروس کرونا منتشر و علنی شود؛ و البته شاید مثل لئا سیدو، اکثر این مبتلایان دچار کرونای دلتا شده باشند.

جشنواره کن مدت‌هاست که نمی‌تواند به لحاظ فرمی، جهت‌دهی خاصی به سینمای جهان داشته باشد. دگردیسی‌های فرمی هنوز هم در سینمای کشورهای مختلف در جریان هستند اما قاعده خلقت و تکامل آنها کاملا در منظومه‌هایی جدا از فستیوال‌های اروپایی تعریف می‌شود. بااین‌حال از لحاظ محتوایی، کن هنوز یک قطب‌نما برای تمامی اهالی فرهنگ در جهان غرب و پیروان و علاقه‌مندان آنهاست.

کن در سینما بزرگ‌ترین مروج فرهنگ لیبرالیسم، به‌عنوان پایه تمدنی جهان غرب است. هیات‌داوران آن امسال پر بود از زنان و رئیس هیات‌داوران یک رنگین‌پوست بود و همجنس‌بازان هم در فصل جوایز، از دوپینگ‌های ویژه‌ای برخوردار شدند. اینها همان مواردی هستند که از عامی‌ترین فیلم‌های هالیوود و نتفلیکس در سال‌های اخیر گرفته تا آثار هنری اروپا، به‌شدت تبدیل به تم غالب آثار شده‌اند. در برخورد با کشورهای غیرغربی، کن و سایر فستیوال‌های اروپایی، در سال‌های پیش اصرار ویژه‌ای به هدایت فیلمسازان به سمت نمایش تصاویر عقب‌مانده از کشور خودشان داشتند. این اما درحال‌حاضر دیگر اولویت نخست چنین جشنواره‌هایی نیست چون مخفی‌کردن حداقلی از ترقی در کشورهای غیرغربی جهان، دیگر امکان ندارد. مثلا سال‌ها پیش فیلم شب‌های روشن از فرزاد موتمن در جشنواره لوکارنو سوئیس پذیرفته نشد و از سمت دبیر جشنواره نامه‌ای به دست کارگردان رسید که در آن گفته شده بود؛ فیلم شما عالی است، کارگردانی و داستان خوب و منسجمی دارد و... اما در این فیلم از تهران تصویری با برج‌های بلند و بزرگراه‌های بزرگ نشان داده شده که این با تصور رایج ما از جهان‌سوم و کشور ایران همخوانی ندارد.

حالا اما دیگر نمی‌شود وجود بزرگراه و ساختمان‌های بلند را در کشوری که مساله هسته‌ای آن در اخبار تمام عالم پیچیده، انکار کرد. به‌علاوه، عصر ارتباطات است و چنین کاری خیلی دشوار به نظر می‌رسد. درحال‌حاضر جنبه سیاسی جشنواره‌های اروپایی در مواجهه با کشورهای موسوم به جهان‌سوم، نمایش یک جامعه بسته و خشن و یک سیستم قضایی زورگو در آن کشورهاست؛ چنان‌که گویی نبودن در مدار لیبرالیسم، آن جوامع را به دره‌هایی جهنمی خصوصا برای زنان تبدیل کرده است. این مساله در کن چندان هم بی‌سابقه نبود؛ هرچند در سال‌های اخیر شدت و قوت بیشتری پیدا کرده است. مثلا در سال ۱۹۹۹ فیلم «راه خانه» به کارگردانی ژانگ ییمو، فیلمساز بسیار مشهوری که یکی از چهره‌های تاریخ سینمای جهان است، به‌دلیل اینکه در آن درگیری‌های دو شخصیت اصلی فیلم با سخاوت مردم شهر و تدبیر مقامات محلی حل می‌شد، پروپاگاندای چین تشخیص داده شد و آن را به بخش رقابتی راه ندادند.

به‌هر‌حال دیگر تمرکز جشنواره‌های غربی تشویق فیلمسازان سایر کشورها به نمایش توسعه‌نیافتگی از کشور خودشان معطوف نیست و هدف اصلی‌تر، یک نمایش تلخ و خشن از خود جامعه است. حتی فیلم انگل هم شاید بدون اینکه کارگردان آن چنین قصدی داشته باشد، از این جهت می‌توانست موردتوجه برگزارکنندگان کن قرار بگیرد که گرفت.

اصغر فرهادی جایزه ویژه هیات‌داوران کن هفتادوچهارم را به‌طور مشترک با یک فیلم فنلاندی برنده شد اما جو کاملا مثبتی حول او در میان ایرانی‌ها شکل نگرفت. این وضعیت البته به قبل از مراسم اهدای جوایز برمی‌گردد. راجع‌به حضور اصغر فرهادی در جشنواره کن۷۴ کم نیستند حرف و حدیث‌هایی که در این دوره به میان آمدند. در هیچ دوره‌ای حضور فرهادی در این رویداد یا سایر رویدادهای بین‌المللی سینما تا این حد مناقشه‌برانگیز نشده بود و این درحالی است که اکثر منتقدان فرهادی نه‌تنها فیلم او را هنوز ندیده‌اند، بلکه شاید تا پیش از این مدافع کارهایش و حضور‌های بین‌المللی‌اش بودند. چه چیزی تغییر کرده که اصغر فرهادی تا این حد سیبل انتقادات می‌شود؟ به نظر می‌رسد چیزی که تغییر کرده، نه اصغر فرهادی، بلکه فضای عمومی جامعه است. بیشترین انتقادها به اصغر فرهادی روی عدم صراحت او در موضع‌گیری نسبت به مسائل مختلف اجتماعی و سیاسی متمرکز هستند. او را در دو سوی ماجرا می‌نوازند و آدم‌هایی بدش را می‌گویند که در جبهه‌های فکری متفاوتی هستند؛ شاید به این دلیل که او به هیچ‌کدام از دو سوی قضیه تعصب خاصی نشان نداده است و لااقل رضایت یکی از طرفین را نتوانسته به دست بیاورد. این نوع از سلامت‌جویی سیاسی-اجتماعی احتمالا برای فیلمسازی مثل عباس کیارستمی قابل درک و پذیرش بود؛ فیلمسازی که به‌طور اساسی خود و فیلم‌هایش با مسائل سیاسی بیگانه بودند؛ اما فرهادی فیلم اجتماعی می‌سازد، به مسائل سیاسی می‌پردازد و بااین‌حال قصد ندارد موضع صریح سیاسی بگیرد. چه او این را دوست داشته باشد و چه نه، جامعه امروز دیگر این خلق‌وخو را برنمی‌تابد، درحالی‌که تا دیروز با آن کنار می‌آمد. دیگر پایان باز برای کسی جذاب نیست و این ایده کلی که نباید هیچ‌کس را قضاوت کرد، عمیقا زیر سوال رفته است و حتی همه از خود فرهادی می‌خواهند که قضاوت صریح خود را بیان کند. او فرزند زمانه‌ای بود که به پایان رسیده و برای همین نزد هموطنانش با موجی از انتقادها مواجه شده است. به‌عبارتی دهه این مربی گذشته است! او در جو اجتماعی پساهشتادوهشت، صدای رمزآلود بخش قابل‌توجهی از جامعه معترض ایران بود اما در فضای پسا نودوهشت، خواهی‌نخواهی طرف عاملان نارضایتی به‌حساب می‌آید. عاملانی که از وفادارترین لایه‌های اجتماعی به حکومت تا لمپن‌ترین دشمنانش که به طیف برانداز موسوم هستند، خیلی‌ها منتقد، مخالف یا دشمن آن به‌حساب می‌آیند. یک مورد دیگر که کار فرهادی را در این دوره برای ارتباط با هموطنانش سخت‌تر کرده، تعریف دقیقی است که باید از افتخار ملی به دست بدهد. این‌که ایرانی‌ها باید به جایزه گرفتن او از یک جشنواره خارجی افتخار کنند، دیگر به‌طور جدی محل تردید است. گذشته از چیزهای بدیهی اما ساده‌ای مثل اینکه تهیه‌کننده فیلم فرهادی یک فرانسوی بوده یا اینکه خیلی‌ها احتمال می‌دهند محتوای فیلمش نمود زیبا و سالمی از جامعه ایران نداشته باشد، به‌طور کلی‌تر محتوا و ماهیت اینکه به جایزه گرفتن یک فیلم ایرانی از جشنواره‌های خارجی بشود افتخار کرد، بنا به دلایل مختلفی که گروه‌های فکری بعضا متضاد مطرح می‌کنند، محل تردید قرار گرفته است.

این یک مسابقه ورزشی نیست که فقط برد و باخت در آن مهم باشد و همین که جام قهرمانی به کدام کشور برود، تعیین‌کننده به‌حساب بیاید؛ بلکه اولا جایزه هنری را بیشتر به خود فرد می‌دهند، نه کشور او و ثانیا کیفیت به‌دست‌آمدن این جایزه هم اهمیت دارد. سال گذشته کره‌ای‌ها از جایزه گرفتن فیلم انگل در اسکار خوشحال بودند اما امسال که میناری جایزه گرفت، کسی چندان شاد نشد. جایزه گرفتن فیلمی که در ستایش از فرهنگ آمریکا و در مذمت کره‌ای‌ها بود، طبیعتا مردم کره را شاد نمی‌کرد و طبق هیچ منطقی مایه افتخار نیست. سال‌هاست که این نکته بدیهی به‌دلیل جو رسانه‌ای پرسروصدایی که در حمایت از جشنواره‌های خارجی در ایران وجود دارد، نادیده گرفته می‌شود. منطق چنین رسانه‌هایی به‌عبارت خلاصه این است که گذشته از هر بحثی، همین که یک فیلم ایرانی جایزه می‌گیرد، یک تندیس یا مجسمه به کمد افتخارات ما اضافه شده و چندان مهم نیست که محتوای فیلم چه بوده است. آنها این را موفقیتی در سطح جهان برای سربلندی سینما و جامعه ایران می‌دانند اما پرسشی که در برابرشان قرار دارد این است که آیا مردم جهان از کمد جوایز شما در موزه سینما بازدید می‌کنند یا فیلمی را می‌بینند که ممکن است تصویر خوبی ازتان نشان نداده باشد؟ این منطق محل مناقشه، بالاخره در این دوره دیگر نتوانست با شلوغ‌بازی دهان مخالفانش را بسته نگه دارد. یک‌عده به اینکه چرا تصویر فرهادی از جامعه و به تعبیر دقیق‌تر خود مردم ایران زشت است، اعتراض می‌کنند و عده‌ای دیگر می‌گویند چرا همه‌چیز را گل‌وبلبل نشان می‌دهی که اشاره آنها به نمایش نقش و چهره حاکمیتی در جامعه ایران است. اصغر فرهادی به‌طورکلی منتقد جامعه ایران است، نه چیزی دیگر و درمورد جامعه هم باید گفت سمت‌وسوی نقادی او به لایه‌های سنتی‌تر از یک‌سو و فرودست از سوی دیگر برمی‌گردد و پشت مطالبات و ایده‌آل‌های طیف بخصوصی از طبقه متوسط شهرنشین می‌ایستد‌. این خصوصیت فرهادی، در این دوره زمانی، به‌واقع می‌تواند یک نفر را حتی از مرزهای منفور شدن به آن‌سو هل بدهد. یک نکته مهم دیگر اما حضور رسانه‌ای اصغر فرهادی همراه با فیلم‌هایش است. فرهادی از وقتی پایش به جشنواره‌های فرنگی باز شد، هر روز بیشتر برای وطنی‌ها دور از دسترس شد؛ حال آنکه رسانه‌های خارجی خیلی راحت‌تر پیدایش می‌کردند. اولین نمایش فیلم‌های او همیشه در خارج از کشور بود؛ حتی با اینکه فیلم‌ها را در داخل می‌ساخت. دسترسی خبرنگاران خارجی هم به او در این رویدادها خیلی راحت بود، درحالی‌که سینمایی‌نویسان ایرانی دیگر به‌طور کامل قید گفت‌وگو با فرهادی را به‌عنوان یک امر محال زده بودند. این با قابل‌افتخار بودن یک فیلمساز برای اهالی سینمای کشورش کاملا تناقض دارد. حالا تلقی‌‌ها این است که فرهادی عملا هیچ خیر و آورده‌ای برای چرخه سینمای ایران به بار نیاورد و باعث رونق آن نشد. می‌شود او را از میان معاصرانش مثلا با هایائو میازاکی، انیمه‌ساز مشهور ژاپنی یا ژانگ ییمو، فیلمساز چینی مقایسه کرد که موفقیت‌های بین‌المللی‌شان را چطور خرج رونق سینمای خانگی کردند؛ اما خیر فرهادی حتی به رسانه‌های سینمایی داخل نرسید و حالا طبیعی است که اکثر علاقه‌مندان ایرانی سینما، او را قابل‌افتخار ندانند و موفقیت‌هایش را فردی به‌حساب بیاورند، نه ملی. اگر برعکس چیزی که درحال‌حاضر رخ داده، اتفاق می‌افتاد، علاقه‌مندان فیلم‌های کن، برای دانستن چیستی ماجرای هر فیلم فرهادی و پی بردن به کیفیت آن ناچار بودند ابتدا نقدهای نویسندگان ایرانی را بخوانند. این می‌توانست باعث دیده شدن این نویسندگان شود و چنین چیزی یک بده‌بستان است که در همه‌جای دنیا میان اهالی رسانه و فیلمسازان یک کشور وجود دارد و چرخه فیلم و بازتاب‌های آن را پدید می‌آورد. نقد فیلم‌ها را رسانه‌های داخلی می‌نویسند و اخبار را خبرگزاری‌های داخلی بازتاب می‌دهند و اگر فیلمساز مهم باشد، آن رسانه‌ها دیده می‌شوند و از طرفی همین رسانه‌ها هم باعث دیده شدن آن فیلمساز و البته سایر فیلمسازان گمنامی می‌شوند که شاید در آینده به همین جایگاه رسیدند. فرهادی اما مرجعیت رسانه‌ای را درمورد آثار خود به خارج از ایران برد و از لحاظ رسانه‌ای امروز بی‌پشت و پناه شده است؛ چون دوستان را کنار گذاشته یا حتی رنجانده و از دست غریبه‌ها هم کاری برایش برنمی‌آید. او در همین دوره از جشنواره کن به‌راحتی در دسترس خبرنگاران صدای آمریکا، رادیو فردا، ایران‌اینترنشنال و بی‌بی‌سی‌ فارسی قرار گرفت که آنها هم گرچه فارسی‌زبان هستند، به‌هرحال رسانه‌های خارجی به حساب می‌آیند و این رسانه‌ها برخوردی با فرهادی کردند که یک جو منفی بزرگ علیه او به راه افتاد. آنها مطالبه از فرهادی را به‌قدری رادیکال کرده‌اند که او یا باید قید فیلم‌ساختن در ایران را بزند تا بتواند دل‌شان را به دست بیاورد یا اینکه از مقابل پرسش‌های آنها فرار کند؛ چه اینکه تا ابد نمی‌شود ملتهب‌ترین موضوعات را مثل آب در سینی، کج‌دار و مریز برد و از ریختنش جلوگیری کرد. خود فرهادی در یکی از فیلم‌هایش دیالوگی دارد که مضمون آن مناسب مورد خطاب قرار دادن خود اوست؛ تو یک پایت این ‌طرف جوی است و یک پایت آن ‌طرف جوی، اما این‌طور نمی‌توانی ادامه بدهی و راه بروی، چون جوی بالاخره یک جا گشاد می‌شود.

اصغر فرهادی در هفتاد و چهارمین جشنواره فیلم کن

در همین رابطه مطلب زیر را بخوانید:

کارشناسان اکران بین‌المللی به «فرهیختگان» پاسخ دادند

فرهادی با جایزه کن چقدر به جیب زد؟ (لینک)

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰