سهیلا منصوریان، روزنامهنگار: مقوله ندانستن، مفهوم مهم فیلمهای اصغر فرهادی است. نادانستهها و مجهولات در باب فیلمهای او هربار بیشتر و بیشتر میشود بهویژه وقتی که تصمیم میگیرد خارج از مرزهای ایران فیلم بسازد یا در سکوت خبری کامل رویاهایش را محقق کند. فیلم یکیمانده به آخر او در اسپانیا فیلمبرداری میشود و فیلم آخر او نیز با اینکه در شهرهای شیراز و تهران فیلمبرداری شده است اما هیچ اطلاعاتی جز اسامی بازیگران آن در دسترس نیست. این ندانستنها و انتظارها تا بیستودوم تیر ادامه دارد و همه ما بعد از دیدن شان پن و دختر و برادرش و مت دیمن و آدام ویلیامز حالا منتظریم تا هموطنان خود را روی نوار قرمز ببینیم، صلابت آنها را تماشا و به آنها افتخار کنیم و خیالمان راحت شود که بالاخره ما نیز در عرصه بینالمللی دیده میشویم.
شاید بد نباشد کمی رمانتیک و احساسی بنگریم! این ندانستن با شنیدهشدن نوای مرغ سحر و لهجه گزارشگری فرانسوی کمکم محو میشود و چهره جاافتاده اصغر فرهادی پخش میشود که درکنار دختر، تدوینگر و نیز عوامل فیلم بر فرش قرمز کن بهخط میشوند و برای تشویقکنندگان دست تکان میدهند. چهره تکیده سارینا و چهره بشاش هایده صفییاری ترکیب زنان همراه فیلمساز را تشکیل میدهند. حال و روز عجیبی است، نوبت قبل، زمان اکران فروشنده، تصنیف دلشدگان را به خواست آقای کارگردان پخش کردند و اینبار مرغ سحر استاد. این ترکیب در این روز و این ساعت، ترکیب غریبی است اگرچه تکلیف همان است که بود!
در میان اخبار همین روز و تقریبا همین ساعت میشنویم که طالبان تا مرزهای میهن پیش آمدهاند، از آن طرف با تغییر تیم مذاکرهکننده برجام، تکلیف توافق ما با جهان شکنندهتر میشود، ناامیدیهای ما در داخل و نیز حضور خرابکاریهای اسرائیل نیز در این چند وقت فشار مضاعفی است و حالا با دیدن یک اثر هنری در جمع آثاری از همه دنیا آنهم در مرکزی مهم و با آبوهوایی خوش، در عین شادی، غمی عجیب به عمق جان وارد میشود. انگار این اثر هرچه باشد، جدا از هرگونه قضاوتی، بدون تصور برندهشدن یا نشدن یا حتی میزان تشویق بینندگان بعد از اولین اکران، بالارفتن دست ما از زیر خروارها موانع و مشکلاتی است که بیآنکه بخواهیم ما را به زیر میکشند و ما با آخرین نفسهایمان هنوز فریاد میکشیم که: ما زندهایم و داغ ما همیشه تازه است و مرغ سحر ما همچنان حزن و نوایش زنده است، ما میخوانیم، ولو از درد.
مرحوم داوود فیرحی، استاد علوم سیاسی دانشگاه خوارزمی جایی تعبیر جالب خانه شیشهای را برای این به کار برد، تعبیری که نشان میدهد ما با توافق هستهای و ارتباط با جهان در وضعیت قضاوت قرار گرفتهایم و نمایش ما از این جهت مهمتر میشود، این تعبیر بهگمان نویسنده شاید به واسطه حضور در عرصه سینمای جهان نیز رخ دهد و شاید، فقط شاید بتواند تاثیرگذارتر از سایر حوزهها عمل کند!
بعدازظهر عجیبی است، ماموری با اسلحه مردی را بابت داشتن سگ کتک میزند و او را تهدید میکند و همزمان نیز تصویر فرهادی را میبینیم که موقع پخش ظلم ظالم لبخندی نشان میزند و به خبرنگار توضیح میدهد که من مسیر خود را طی میکنم و تلاش میکنم تا با ساخت هر فیلم آن را عمیقتر تجربه کنم. در همین حین است که روسری صورتی سارینا فرهادی که بین موهای او محاطشده در وزش باد تکان میخورد و کنترل محدودیتها را سختتر میکند. فرهادی نیز اذعان میکند که نیت اول او تعریف قصه است و در وهله دوم تلاش میکند مرزهای سیاه و سفید را بیشتر محو کند. چهره شاد خاویر باردم هم گزارش میشود، موقعی که از عشق خود به فرهادی میگوید و او را پادشاه خطاب میکند، گویی که هرچقدر که زمان بر فرهادی و محاسن و احوالات او گذشته برای همسر پنهلوپه کروز ثابت و بدون تغییر باقی مانده است !
تشویق نشانه هیچچیز نیست
رسم بر این است که همه تیمها به همراه عوامل تشویق شوند و آداب حضور برای همه آنها رعایت شود. در این گذر از فرش قرمز که با احساساتیشدن مخاطبان همراه است ممکن است تشویقها بیشتر از یک دقیقه ادامه پیدا کنند اما این موضوع هیچ ربطی به نمایش فیلم و نظر منتقدان و نویسندگان ندارد و به همین دلیل معیاری برای قضاوت در باب فیلمسازان محسوب نمیشود. آن چیزی که تا این جای کار مشخص شده این است که سطح قهرمان فرهادی متوسط روبه بالاتر بوده و به هرحال باید نظر افراد متفاوتی را جلب کند. هیات قضاوتی که در آن رنگینپوستها و نیز زنان نقش اساسی دارند و احتمال میرود که برای آنها به قول حسین معززینیا گفتن از مظلومیتها و «حرف روز» از هر روایتی مهمتر باشد.
برای افتخار کردن و احترام به فرهادی قرار نیست با ایدههای او موافق باشیم، میتوانیم او را نقد کنیم یا فیلمهایش را دوست نداشته باشیم اما موضوع این است که به هرحال او توانسته به جشنوارههای بینالمللی راه بیابد و میتواند خوب و دقیق و قوی کار کند و توانایی این را دارد تا خود و دانشش را درمورد هنر عرضه کند و با هوشمندی خود مطرح شود.
تا به این ساعت هنوز بازخوردهای قطعی در باب قهرمان فرهادی مشخص نشده است. از آن طرف نیز معادلات ایران در منطقه و جهان نیز تغییر نکرده است. ما در معادلات جهانی دستی نداریم، ما نمیتوانیم اثبات کنیم که قصد جنگافروزی یا شروع هیچ مناقشاتی را نداشته و نداریم ولی میتوانیم نشان دهیم که غریب به اتفاق، تلاش میکنیم قهرمانی از طبقه متوسط باشیم و قصهای را درست روایت کنیم و بابت این روایت که تمام خود ماست انسان را به تمامه رعایت کردهایم، حال اشرف مخلوقات این جهان باشیم یا نه؟ جایزهای را ببریم یا خود را به دیگران اثبات کنیم، چه فرقی میکند؟! فرق که میکند اما از اصل و تغییر واگذاری که درحال وقوع است چیزی کم نخواهد کرد.