حسین عبداللهی، حقوقدان و عضو هیاتعلمی دانشگاه: اصولا تغییرات مدیریتی میتواند فرصت و چالش بههمراه داشته باشد. با تغییر نگاه مدیریتی و انگیزههای جدید ایجاد میشود، اما چالشزا بودن تغییرات مدیریتی در جایی است که اهداف تغییر میکند یعنی چارچوبها و چشماندازها تغییر میکند. خوشبختانه ریاست قبلی قوهقضائیه با سند تحول قضایی چارچوب کلانی تعریف کرد که هر شخص دیگری بخواهد در این سمت قرار گیرد، چشماندازهایی کاملا مشخص پیشرو دارد.
بهنظر میرسد رئیس جدید قوهقضائیه با توجه به 10فرمانی که اخیرا صادر کردند، تلاش میکنند در راستای همان سند تحول قدم بردارند. این 10فرمان را میتوان به یکسری دستورات درونقوهای و فراقوهای تقسیم کرد که هر دو در راستای سند تحول است. مهمترین نکته در بخش دستورات درونقوهای شناسایی نیروهای مستعد برای استفاده در سطوح مختلف مدیریتی است. سرمایه اصلی یک واحد مدیریتی و یک واحد سازمانی نیروی انسانی آن است. در قوهقضائیه مشکل بزرگ دیده نشدن نیروهای مستعد، فعال، متعهد و متخصص است. دستور شناسایی نیروها یک کار ریشهای و اساسی است. این مهمترین دستوری است که در بخش درونقوهای میتوان از آن یاد کرد. پیشران سایر فرامین ازجمله بررسی عملکرد 7هزار نماینده قوهقضائیه، نظارت بر اجرای سند تحول، ظرفیتهای فناوری نوین و غیره، نیروی انسانی است. یعنی اگر نیروی انسانی نباشد، بقیه دستورات زمین میماند. پس مهمترین قسمت در فرمانها در حوزه درونقوهای، شناسایی نیروهای مستعد است که اگر این درست انجام شود آن سند تحول بهنظرم خیلی راحتتر، بهتر و سریعتر رقم میخورد.
در حوزه فراقوهای مهمترین قسمت دستوری است که رئیس دستگاه قضا درباره طراحی بحث سازوکار همکاری بین قوهقضائیه و دولت صادر کرد. تقریبا بعد از 42سال در نظام جمهوری اسلامی ما میتوانیم امیدوار باشیم که هماهنگترین شرایط را برای سه قوه داشته باشیم. روسای سه قوه منش مدیریتی و دیدگاههای یکسانی دارند. در این چند سال برخوردهای بدی بین روسای قوا نداشتیم اما روسای سه قوه همراستا نبودند. رئیس یک قوه حرف از توان داخلی میزد و موانع قضایی را برای تحقق هرچه بیشتر توان داخلی برمیداشت و رئیس قوه دیگر نگاه به بحثهای دیپلماسی اقتصادی داشت که چندان موفق نبود یا به بیان دیگر، ناکام ماند. لذا این دستور که بحث طراحی سازوکار همکاری را رقم میزند، واقعا نویدبخش نگاه همافزاگرایانه است.
آن چیزی که بهنظر من فارغ از بحث 10فرمان خیلی مهم است و بدان باید توجه داشت میتواند چالش جدی برای قوه ایجاد کند، یا فرصت خوبی برای قوه ایجاد کند، تغییرات گسترده مدیریتی است. بسیاری از مدیران قوه قضائیهای که در دوران رئیسی درحال رشد و نمو بود، بهتازگی منصوب شدند یعنی الان معاون قوهقضائیه داریم که انتصابش برای 4-3ماه است. پس با یک بدنه مدیریتی و سطوح مدیریتی بالا در قوهقضائیه مواجه هستیم که تازه روی کار آمدهاند و تازه برنامهریزی میکنند و تازه مهرههای خود را در واحد سازمانی خود چیدهاند. اگر دوباره تغییرات گسترده مدیریتی در راس هرم قوهقضائیه ایجاد شود، بهنظرم یک شوک جدی به بدنه قوه وارد میکند. این ریل مدیریتی دارد تازه راه خود را پیدا و حرکت میکند. نمیتوان گفت رئیس دستگاه قضا نباید تغییری در راس دستگاه بدهد اما این تغییرات باید حداقلی باشد. قاعدتا افرادی که در دوره ریاست قبلی منصوب شدند براساس فاکتورها و معیارهای درست و صحیحی منصوب شدهاند، پس تا آن معیارها وجود دارد هرگونه تغییری در مدیریتها، عواقب خواهد داشت. این بهنظرم هم یک چشمانداز کلی درباره بحث 10فرمان بود و هم نکتهای که مدنظر قوهقضائیه در سیستم جدید است.