مجتبی جهانتیغ، فعال اجتماعی: این روزها شاهدیم که با رسانهای شدن برخی تظلمخواهیها از سوی مردم سیستانوبلوچستان مانند دختر سیستانی در روستای ملادادی و مردم در فضای مجازی از بحران کرونا، کمبود تخت، اکسیژن، دارو و سرم و پزشک برخی نگاهها و بهویژه با سفر برخی مسئولان ارشد کشوری مانند فرمانده نیروی زمینی سپاه و ارتش، معاونان وزیر بهداشت جلب شده است؛ هرچند پس از دوهفته تقلا و التماس فعالان محلی فشار رسانهها و نمایندگان مجلس از وقوع هشدار درباره وقوع بحران انسانی بهعلت کرونا. البته وزیر بهداشت و رئیسجمهور کل بحران کرونا را ظالمانه و تاریخی کتمان کردند تا تلخی دولت و تدبیر برای مردم سیستانوبلوچستان به اوج برسد و فراموشناشدنی شود. حضور سپاه و ارتش، احداث بیمارستانهای صحرایی، اعزام صدها نیروی کادر پزشکی و درمانی برخوردی مسئولانهتر و متناسب با واقعیت منطقه را نشان میدهد، همچنین بردن صدها تانکر برای روستاهای تشنه امری قابلتحسین است که برای مدتی کوتاه این محرومیت و این داستانهای تکراری هرساله را برای مردم صبور و رنجدیده و بیصدا مرزبان سیستانوبلوچستان کمی التیام و تسکین میدهد اما ریشهها را حل نمیکند؛ ریشهها تامین آب پایدار از هیرمند از دولت افغانستان با دیپلماسی فعال وزارت خارجه و وزارت نیرو است. (بهگفته رئیس کمیسیون زیست محیطی کشور طی هشتسال یکبار هم رئیسجمهور یا وزیر خارجه برای حقابه سیستان ایران با همتای افغانستانی تماسی نگرفته است) راهکار پایدار تامین حقابه ایران از افغانستان است، مدیریت آب چاهنیمههاست، شفافیت و بهره برداری هر چه سریعتر برای منطقه در رابطه با پروژه آبهای ژرف به عنوان یک منبع بزرگ آبی در منطقه است، تمرکز بر مدیریت آب به جای انتقال آب که هزینههای هنگفت و ارزی و محیط زیستی است، راهکار نظارت بیشتر بر شرکت آب و فاضلاب منطقهای و شرکتهای پیمانکار است، راهحل کار ریشهای قرارداد جدید حقابه بین ایران افغانستان است، راهکار بهرهبرداری هرچه سریعتر از طرحهای نیمهتمام آبرسانی در بلوچستان است و بهویژه تامین مالی و تخصیص بودجه از صندوق توسعه ملی برای زیرساختهای سلامت و آموزش و آب بهعنوان حقوق اولیه و قانونی مردم است بهجای بودجهریزی قطرهچکانی طرحهای زیرساختی حیاتی منطقه از بودجه عمرانی دولتی که هر سال کاهش پیدا میکند یا تحقق پیدا نمیکند و درنتیجه مردم در محرومیت از حقوق اولیه و نیازهای اساسی به سر میبرند.
روزهای پایانی دولت تدبیر در سیستانوبلوچستان؛ معجون کابوس و تراژدی
در آخرین روزهای دولت تدبیر و امید یکی از سختترین روزهای چنددهه اخیر بر مردم سیستانوبلوچستان میگذرد و متاسفانه به وضعیتی تراژیک تبدیل شده است و بدتر از همه آنکه مسئولان ارشد دولت شخص رئیسجمهور، وزیر بهداشت و سلامت بهجای عذرخواهی، بحرانهای پیاپی منطقه را کتمان میکنند و فریاد رسانهها و نمایندگان مجلس و مردم را بهسخره میگیرند. به لحن و جملات وزیر و رئیسجمهور در رابطه با بحران کرونا دقت کنیم و تعبیر تمسخرآمیز وزیر: آی مردیم! که نمک تلخی که بر داغ صدها خانوار سیستانوبلوچستانی قربانی کرونا بود. البته بزک مسئولان استانی دولتی و گزارشهای خلاف واقع هم در این اظهارنظرهای تاسفآمیز بیتاثیر نیست؛ برای مسئولانی که در بحرانهای دیگر و رنج و زجر مردم جنوبشرق عذرخواهی نکردند و شاید اصلا مطلع نشدند، جای تعجب نیست که در این روزهای سخت هم اینگونه با کتمان و تمسخر برخورد کنند. زمانی که سیستان در سال ۹۵ از سوی بهداشت جهانی -سازمانی که اکنون برای همه ایرانیان بهمدد کرونا آشناست- آلودهترین منطقه جهان و کانون ریزگرد جهان معرفی شد و مردم فوج فوج به بیمارستانهای پناه میبردند و رتبه اول سل کشور شد، هیچکس اظهار نگرانی و تاسف و عذرخواهی نکرد و نیز هیچبرنامه مدونی بودجه مشخصی برای نجات مردم در دولت تدوین و سالها بحران ریزگرد مردم سیستان برای مسئولان پایتختنشین مساله نشد. طی هشتسال دولت تدبیر و امید، استان در هیچکدام از شاخصهای زیرساختی اعم از آموزش، سلامت، جاده، ارتباطات، آب، گاز و... به میانگین کشوری نرسید و هیچکدام از بحرانهای اصلی منطقه مانند خشکسالی تحمیلی هامون ناشی از عدم احقاق حقابه هامون و هیرمند از سوی افغانستان و وقوع بزرگترین توفانهای ریزگرد در جهان، بیکاری و فقر عمومی بهویژه در روستاها، توالیهای سیل و خشکسالی و بحران مدیریت آب در بلوچستان، محرومیت گسترده زیرساختی اعم از دسترسی به پزشک و بیمارستان، مدرسه، جاده و بزرگراه و آب در بلوچستان درمان نشد؛ که طی سهسال تورم غارتگر 50درصدی اندک درآمد آنها نیز غارت شد و فقیرتر شدند؛ فقری که در بحران کرونا جانهای بیشتری را تقدیم مرگ کرد.
آتش کرونا بر باروت محرومیت سیستانوبلوچستان
حالا به این محرومیت چندبعدی و این انبار باروت محرومیت آتش کرونا افتاده است و هزاراننفر از مردم سیستانوبلوچستان درحال سوختن هستند و تاکنون چندصد نفر از مردم فوت شدهاند. این درحالی است آمار مرگ در خانه و آمار مرگ بیشناسنامهها که دلیل فقدان مدارک و بیمه به بیمارستانها مراجعه نمیکنند را هم باید اضافه کرد، عدم دسترسی مردم حاشیه شهرها بهویژه در زاهدان با ۴۰۰هزار نفر حاشیهنشین به مراکز درمانی و غربالگری را نیز باید افزود تا تصویر واقعی بحران کرونا در سیستانوبلوچستان را تصور کرد. بهدلیل بیمارستانهراسی تاریخی مردم از بیمارستانهای محدود استان و انباشته خاطرات تلخ از مرگ عزیزان عمده ابتلا و مرگ مردم آنجا در خانهها رقم میخورد و مردم از بیمارستانهای استان بهعنوان کشتارگاه یاد میکنند و این باعث شده مرگ در خانه را ترجیح بدهند و رفتن به بیمارستان را مساوی با مرگ قلمداد کنند، لذا تا لحظه آخر دربرابر رفتن به بیمارستان مقاومت میکنند و یکی از علل اصلی خالی ماندن تختهای بیمارستانها نیز این مطلب است. مردم بهویژه جمعیت چندصد هزار نفره حاشیهنشین بهدلیل فقر و فقدان توان پرداخت هزینه رفتوآمد به مراکز درمانی تا زمان وخامت بیماری از رفتن به بیمارستان خودداری میکنند.
سرزمین داستانهای تکراری محرومیت
بهجز این تصویر کلان از محرومیت سیستانوبلوچستان 19 تیر 1400 داستان تکراری توفانهای ریزگرد سیستان آغاز شده و ذرات غبار چندبرابر حد مجاز از زابل تا زاهدان رسیده؛ چراکه پس از احداث بند کمالخان بهطورکلی ورود آب به ایران متوقف شده است و در انفعال دولت ایران و تماشای جشن اتمام بند کمالخان توسط اشرف غنی در نوروز 1400، نهتنها هامون منبع حیات سیستان بهطور کامل خشک شده، بلکه ذخیرهگاههای حیاتی شمال استان که محل تامین آب بیش از 1.5میلیون نفر است، یعنی چاهنیمهها بهطرز خطرناکی کاهش پیدا کرده و منطقه را با بحران جدی آب روبهرو خواهد کرد؛ بحرانی که با هزاران تانکر و آب معدنی هم قابلحل نخواهد بود. نیاز منطقه شمال استان سیستانوبلوچستان تامین پایدار آب است که میتواند بر پایه ظرفیتهای خود منطقه در صادرات انرژی و استقرار دولتی پایدار در افغانستان انجام شود و همچنین قرارداد جدیدی برای احیای هامون و حقابه و افزایش حق ایران تنظیم شود، همچنین باید برای جلوگیری از تبخیر صدها میلیون مترمکعب آب در سال در چاهنیمهها تدبیری داخلی توسط دولت و دانشگاههای کشور انجام شود و توالیهای سیل و خشکسالی در بلوچستان بزرگترین گواه سوءمدیریت آب در کشور و استان است، هماکنون دو سد بزرگ یعنی زیردان و پیشین با ذخیره دهها میلیون مترمکعب آب فاقد سیستم شبکه آبرسانی پاییندست هستند و بهجای نعمت به مصیبت برای مردم تبدیل و باعث تحمیل خشکسالی به منطقه شدهاند. (سد زیردان در سال ۹۰ احداث شده و صد پیشی در دهه 70)
این روزهای سیستانوبلوچستان سیاه شده است؛ بهدلیل موج انفجاری کرونا، داستان تکراری بیآبی، داستان تکراری ریزگردها، داستان تکراری سیل در بلوچستان (در قصرقند تاکنون راه ارتباطی ۳۰ روستا را قطع کرده است)، داستان تکراری زیرساختهای ضعیف سلامت بهویژه در بلوچستان که 10 شهرستان فاقد بیمارستان هستند و یک میلیون نفر از راست تا جاسک فقط به یک بیمارستان ۲۰۰ تختخوابی دسترسی دارند و برای هر بیماری و ناخوشی باید صدها کیلومتر سفر کنند به استانهای همجوار یا به پاکستان بروند، داستان تکراری زیرساختهای ضعیف ارتباطی بهطوریکه اکنون بیش از دوهفته است ارتباط ۲۵هزار نفر از مردم جلگه چاههاشم بلوچستان قطع شده است. محل عبرت و انباشت همه سوءمدیریتها و ناکارآمدی سیاستی ساختاری است که درطول دههها لاعلاج رها شده است و در سیستانوبلوچستان و مناطق محروم میوه داده است. حل محرومیت و نابرابری بازگشت به مردم و قانون و عدالت بهجای اشرافیت است که اشرافیت بهویژه در دهه اخیر با عدالت بیگانه و نسبت به نیاز و حق مردم کور و کر است.