محمدرضا شرفیخبوشان، نویسنده: دشواریهای نوشتن برای کودکونوجوان در همهجای دنیای یکی بوده و چندان تاثیری از جغرافیا و عوامل محیطی نمیگیرد؛ چراکه خصوصیات رفتاری، روانشناختی، خلقوخو و فیزیولوژی مشترکی دارند. اما طبیعتا نوشتن برای نوجوان دشوارتر است، در شرایط سنی خاصی بهسر میبرد و بهراحتی یک معنا یا مفهوم را نمیپذیرد، او دیگر با توضیحات ما برخورد سادهای ندارد و آنها را بهچالش میکشد، همچنین از طرفی دیگر در صدد کسب استقلال است و درنتیجه خیلی سریع نظراتش عوض میشود و نویسنده باید بتواند چیزی بنویسد و خلق کند که مخاطبی با چنین ویژگیهای خاصی آن را بپذیرد. مخاطب نوجوان ملاحظهکاری یا نگرانیهای مخاطب بزرگسال را ندارد، نه ملاحظات سیاسی برایش مطرح است و نه اجتماعی. از طرف دیگر درکنار همه این موارد نیاز دارد در آنچه به او ارائه میشود، وجه سرگرمی هم لحاظ شود. حالا اینکه این وجه درکنار دیگر نیازهای او چطور و چگونه لحاظ شود، موضوعی است که بزرگترها باید به آن فکر کنند و برایش برنامه داشته باشند.
نوجوان امروز بهسبب نوع هدایت بزرگترها بهسمت سرگرمی صرف رفته است، ما بزرگترها که اغلب پدر و مادرهای دهه شصتی هستیم، نگاه درستی به این گروه سنی نداریم، میگوییم حالا سحرخیز باشند که چه؟ کتاب بخوانند که چه شود؟ فلان کار را یاد بگیرند که چه شود؟ و گویی بهنوعی میخواهیم نوجوانی نکردن و نوجوانی مطلوب نداشتن خودمان را برای فرزندانمان جبران کنیم.
زیاد شنیدهایم از پدر و مادرها که مطالعه فرزندشان هم مهم نیست و میگویند بگذار هرچه را امروز در جهان تولید میشود، مصرف کند. این درحالیاست که نوجوان باید نظم را یاد بگیرد، باید در همراهی با امور سرگرمکننده زندگی جدی را هم بیاموزد و موازنهای در رفتار با او برقرار باشد. نوجوان باید درمعرض پدیدههای مختلف قرار بگیرد و علایقش را هم پیدا کند، در این مسیر است که کشف میکند به تاریخ علاقهمند است یا هر موضوع دیگری... ما اما این روزها فرصت شکلگیری جهان ذهنی نوجوانها را از آنها گرفتهایم و نمیگذاریم آنچه را که باید، در این سن یاد بگیرند. کمک به همنوع، تلاش برای فهم عدالت، پرسیدن از ظلم و داشتن حس مسئولیت جمعی و درنهایت بدل شدن به یک شهروند مسئولیتپذیر مواردی است که ما از نوجوانان یکی، دو دهه قبل هم دریغ کردهایم و تبعات آن را هم امروز میبینیم.
ما نباید ناامیدی خودمان را به نوجوانان تزریق کنیم، نباید فقط آنها را سرگرم کنیم، و این موارد فقط برعهده نویسنده نیست، قبل از نویسنده این پدر و مادر هستند که باید حواسشان باشد و نوجوان را به مسیری سوق دهند که به یک شهروند بهنجار و اجتماعی بدل شود. هرچند همین حالا هم خیلی دیر شده و با مصائب سهلانگاریهایمان مواجهیم، اما میتوانیم از همین حالا شرایط را عوض کنیم و نوجوانانی با درک و تحلیل از جهان و دارای جهانبینی و فکر بار بیاوریم.