گفت‌وگوی «فرهیختگان» با احمدحسین شریفی، دبیر مجمع عالی علوم انسانی اسلامی
مجمع عالی علوم انسانی شأن اصلی خود را ستادی می‌داند. این مجمع می‌خواهد میان مراکز پراکنده که در این زمینه‌ها کار کرده‌اند، هم‌پوشانی و هم‌افزایی ایجاد کند. این شأن اصلی مجمع است. جاهایی که مجمع وارد تولید شده، جاهایی بوده که یا مراکز آن حوزه را اولویت خود ندیده‌اند و یا بروکراسی حاکم بر مراکز اجازه ورود به آن حوزه را نمی‌داده است.
  • ۱۴۰۰-۰۴-۱۶ - ۰۰:۴۰
  • 00
گفت‌وگوی «فرهیختگان» با احمدحسین شریفی، دبیر مجمع عالی علوم انسانی اسلامی
شأن ستادی داریم
شأن ستادی داریم

عباس بنشاسته، روزنامه‌نگار: بنا بود روند اسلامی سازی علوم انسانی با تشکیل مرکز پژوهش های علوم انسانی اسلامی صدرا در حدود یازده سال پیش، شکل جدی‌تری به خود بگیرد. این مرکز تحول بنیادین در علوم انسانی، نقد غرب، نظام سازی، تمدن نوین اسلامی و... را به عنوان اهم فعالیت‌های خود معرفی کرده و پی می‌گرفت. با گذشت چند سال مجمعی با نام مجمع عالی علوم انسانی اسلامی، توسط همان متولیان مرکز صدرا تأسیس شد که در آن فعالیت‌هایی نظیر کنگره بین‌المللی علوم انسانی اسلامی، هفته تمدن نوین اسلامی، جایزه جهانی علوم انسانی اسلامی و... در دستور کار قرار گرفت. با گذشت بیش از یک دهه از شکل‌گیری اولیه مرکز پژوهش‌های صدرا و بسط آن در مجمع عالی علوم انسانی اسلامی، لازم بود که بررسی شود این فعالیت‌ها چه بروز و ظهوری در عرصه علوم انسانی کشور داشته و آیا توانسته جایگاه درخوری میان اساتید و پژوهشگران مختلف پیدا کند؟ لذا در گفت‌وگوی «فرهیختگان» با حجت‌الاسلام احمد حسین شریفی دبیر مجمع عالی علوم انسانی اسلامی، فعالیت‌های این مجمع مورد نقد و بررسی اجمالی قرار گرفت که در ادامه از نظر می‌گذرانید.

مجمع عالی علوم انسانی یک حلقه بسته‌ای از استادان را تشکیل داده که خیلی مایل به گفت‌وگو با دیگران نیستند و فعالیت‌های آنها در گفت‌وگو با اندیشه‌های معارض مشهود نیست، چقدر این انتقاد را وارد می‌دانید؟

به نظر من منشأ این انتقاد عدم آگاهی است. این ضعف شاید به خود مجمع و کنگره برمی‌گردد. روابط‌عمومی و اطلاع‌رسانی و تبلیغات ما در فضای رسانه‌ای کشور بسیار اندک است. اگر خود را بیشتر معرفی می‌کردیم قطعا این سوءتفاهم پیش نمی‌آمد. در 5 کنگره قبلی نزدیک به 2500 استاد دانشگاه با ما در ارتباط بودند، اینها یا ارزیاب ما بودند و یا برای ما مقاله فرستاده‌اند. 2143 استاد هیات‌علمی دانشگاه‌های مختلف از مخالف و موافق برای ما مقاله فرستاده‌اند. 36 جلد مجموعه مقالات 5 کنگره قبلی است که درمجموع نزدیک به 600 مقاله در حوزه‌های مختلف علوم انسانی است.  استحضار دارید که در ایده‌های ناظر به اسلامی‌سازی علوم انسانی قرائت‌ها و تقریرهای مختلف و حتی ضد و نقیضی وجود دارد و واقعا مجمع به‌عنوان یک مرکز ستادی که سعی می‌کند همه اینها را پوشش دهد، از همه اینها دعوت کرده و همه اینها خود را در این امر دخیل می‌دانند و مشارکت می‌کنند. ما هرگز دگم برخورد نکرده و نمی‌کنیم. ما یک نقش ستادی و حمایتی از این ایده و همچنین نقشی حمایتی از ایده‌های علوم انسانی اصیل و عالمانه و محققانه در کشور داریم. بنده که از اول امسال این مسئولیت را برعهده گرفته‌ام تابه‌حال 2 جلسه با روسای کمیسیون‌های کنگره ششم داشته‌ام، دبیران کمیسیون‌ها به‌صراحت گفته‌اند که ما در کنگره ششم به‌طور رسمی از مخالفان جدی علوم انسانی اسلامی برای حضور در کنگره دعوت رسمی و علنی خواهیم کرد. حاضریم میزگرد تشکیل دهیم و گفت‌وگو کنیم و نقدهای آنها را بشنویم. به‌عنوان مثال فلان روشنفکر ادعا می‌کند که اینها 40 سال است حرف از علم دینی می‌زنند تابه‌حال 40 صفحه درمورد ایده خود منتشر نکرده‌اند، ما عرض می‌کنیم حداقل 4هزار عنوان کتاب و رساله دکتری در این موضوع نوشته شده که نمایشگاه آن هم برگزار شد. این حرف‌ها حاکی از این است که یا اطلاعی در این زمینه وجود ندارد و یا عده‌ای خیال می‌کنند این مساله امری سیاسی و حکومتی است و علمی نیست. ما اعلام کرده‌ایم حاضریم در هر کجا که شما می‌گویید، ایده را مطرح کنیم و شما هم نقد کنید. لذا تعصب و تصلبی نداریم.

مجمع یا کنگره تا چه حد به گفت‌وگوی علمی با «اغیار» توجه کرده است؟ آنچه ما تا امروز در فضای رسانه از مجمع دیده‌ایم یا در کنگره یا در کتب یا در نشست‌ها، بیشتر گردآوردن استادان «خودی» بوده است.

نه واقعا این‌گونه نیست. ما از دوستان خواهش می‌کنیم و همه امکانات و هزینه‌های مادی و معنوی را هم فراهم می‌کنیم که بیایند و میزگرد علمی نقد و بررسی داشته باشیم. ما از این کارها استقبال می‌کنیم و همین را می‌خواهیم. اصلا تعصب و تصلبی وجود ندارد؛ چراکه مجمع خود را احیاگر علوم انسانی و اسلامی در کشور می‌داند. ما مدعی هستیم علوم انسانی موجود که از غرب آمده و حالت ترجمه‌ای دارد مشکلی از مشکلات ما را حل نمی‌کند، همچنان که حل نکرده است. این علوم انسانی مشکلات روحی روانی، مشکلات اجتماعی، مشکلات اقتصادی و... را حل نکرده است. ما هم نقد علمی و هم نقد عملی و کارکردی نسبت به آن داریم. ما مدعی ایده دیگری هستیم که این مشکلات را ندارد. نمی‌گوییم ایده‌ای معصومانه داریم بلکه ایده‌ای داریم که این مشکلات را به حداقل می‌رساند و حاضریم درمورد آن گفت‌وگو کنیم. عده‌ای واقعا حاضر نیستند تن به گفت‌وگو دهند.  چون بعضی از این آقایان منتقد از فعالیت‌ها مانند همایش‌های بین‌المللی خبر ندارند، لذا فکر می‌کنند که عده‌ای که از الفبای اسلام و علوم اجتماعی بی‌خبرند، این حرف‌ها را می‌زنند و این حرف‌ها سیاسی و ژورنالیستی است. واقعیت این نیست. یک عده هم هستند که از کارها خبر دارند ولی به آن تن نمی‌دهند. هوچی‌گری می‌کنند و ژورنالیستی برخورد کرده و فضاسازی می‌کنند تا این حرف‌ها به گوش عده‌ای نرسد و سراغ آن نیایند. آنها از ایده علوم انسانی اسلامی یک غول بی‌شاخ و دمی درست می‌کنند که افرادی را بترسانند و یا با تمسخر و با مغالطه‌های پهلوان‌پنبه‌ای جلو می‌آیند. ما واقعا از همین‌ها هم صمیمانه دعوت می‌کنیم که نقدها خود را حضورا مطرح کنند و کرسی و تریبون در اختیار آنها قرار می‌دهیم و درعین‌حال آنها را نقد هم می‌کنیم. این باعث احیای ایده علوم انسانی اسلامی می‌شود و باعث فهم اهمیت و ضرورت علوم انسانی برای نخبگان ما می‌شود.

همین‌طور اگر جنابعالی یا جناب غلامی یا دکتر رفیعی یادداشتی نوشته‌اید یا مصاحبه‌ای کرده‌اید، بیشتر نزاع ایدئولوژیک با رقبا بوده است. منظور از ایدئولوژی این است که پاسخ‌ها از پیش مشخصند و اگر هم پرسشی مطرح می‌شود، از قبل پاسخ مشخصی دارد. با این وصف وقتی افراد شاخص مجمع درسگفتار یا سخنرانی یا یادداشت یا مصاحبه و... دارند، وضع ایدئولوژیک دارد و تحقیق علمی تابع پاسخ پیشینی و مشخص است.

من این نقد را نسبت به خودم هرگز وارد نمی‌دانم. شاید برای اعضای هیات‌علمی نزدیک به 200 دانشگاه کشور، کارگاه‌های 16ساعته علم دینی و علوم انسانی اسلامی برگزار کرده‌ام. هیچ‌گاه کسی این برداشت را از گفته‌های من نداشته که ایدئولوژیک به معنای غیرعلمی باشد. ما سعی می‌کنیم گفت‌وگوی علمی و منطقی و مستند و محققانه داشته باشیم.  البته بنده قبول می‌کنم که هم از موافقان و هم از مخالفان، عده‌ای ایدئولوژیک و تعصبی برخورد می‌کنند و عده‌ای با پیش‌فرض‌های از قبل تعیین‌شده وارد می‌شوند و فضا را از فضای علمی خارج می‌کنند. ولی کسی نسبت به نوشته‌ها یا گفتار خودم چنین نقدی نکرده بود و اولین‌بار است که از جنابعالی می‌شنوم. من نزدیک به 30 جلسه درسگفتار کاملی درمورد ایده علوم انسانی اسلامی دارم که در شبکه‌های اجتماعی بارگذاری شده است. من کاملا براساس منطق فلسفه علم و منطق علوم انسانی و منطق روشمند و ضابطه‌مند فهم متون دینی بحث را مطرح می‌کنم. البته ادعای عصمت ندارم و از نقدها و بررسی‌ها استقبال می‌کنم. در سایه همین نقدها، ویراست سوم کتاب مبانی علوم انسانی اسلامی بنده، در دست چاپ است. یعنی 3 بار است که بازنگری و اصلاح می‌شود و حذف و اضافاتی در آن صورت می‌گیرد. در سایه همین نقد و بررسی‌هایی که با استادان حوزه و دانشگاه داریم، این بازنگری‌ها صورت گرفته است. اگر ایدئولوژیک برخورد می‌کردیم، وضع متفاوت بود. لذا باز هم می‌گویم هر مخالفی به هر شکلی و در هر کجایی که او می‌پسندد، ما حاضر به گفت‌وگو هستیم.  اعضای کمیته‌های علمی کمیسیون‌های مجمع، نزدیک به 250 نفر هستند. هرکدام از اینها اندیشمند هستند. مجمع بنا ندارد که از یک ایده خاص یا یک قرائت خاص دفاع کند. طبیعی است که بنده به‌عنوان یک شخص حقیقی نسبت به صحبت‌ها یا موضع‌گیری‌های فلان عضو کمیسیون نقد داشته باشم ولی این به معنای طرد و توبیخ او نیست. نسبت به کلیت نمی‌توان ارزیابی کرد و مجمع نمی‌تواند پاسخگوی حرف‌های اعضای کمیسیون‌ها باشد. ما هرگز چنین فضا و رسالتی برای خود تعریف نکرده و نخواهیم کرد. انتظار ما از جامعه علمی این است که کسی که ایدئولوژیک برخورد می‌کند به نقد گذاشته شود.

کارهای کتابی جدی مجمع به ارائه الگو و روش اختصاص دارد. سوال این است که الگو و روش در علم چقدر تعیین‌کننده است؟ آیا با طراحی الگو علوم اسلامی می‌شوند؟ این تبعیت علم از الگو چقدر قابل دفاع است؟ چقدر مقابل مباحث فلسفه علم امروز قابل گفت‌وگو است؟ این تابعیت علم از الگو آیا نظرِ قالبی به علم نیست؟

قبول دارم که منشورات ما بیشتر در حوزه مبانی و روش‌شناسی بوده است. ضرورت هم همین را اقتضا می‌کرده است. ما باید در یک فضای علمی از امکان علوم انسانی اسلامی دفاع می‌کردیم و منطق آن را می‌گفتیم. افزون‌بر امکان باید ضرورت آن را اثبات می‌کردیم. این کار را هم در کتاب‌هایمان پی گرفتیم و به نظر من مجمع در این زمینه خوب جلو آمده است. افزون‌بر این باید چگونگی اسلامی‌سازی را هم می‌گفتیم. یعنی با این سوال مواجه می‌شدیم که نظریه را چطور می‌توان اسلامی‌سازی کرد؟ نظریه‌پردازی اسلامی در علوم انسانی با چه مدلی شدنی است؟

2 نظریه در فلسفه علم وجود دارد. عده‌ای ضد روش هستند و در همین زمینه کتاب هم می‌نویسند مثل فایرابند که طرفدارهایی هم در ایران دارند و می‌گویند نظریه‌پردازی و تولید علم روش ندارد. اما قاطبه فیلسوفان علم معتقدند که تولید علم روشمند و ضابطه‌مند است. خب ما این کار را کرده‌ایم و الگوها و روش‌هایی را برای نظریه‌پردازی و تولید علم منتشر کرده‌ایم. البته اینها انگشت‌شمار است و باید خیلی کار در این زمینه انجام دهیم. یکی از کمیسیون‌های جدی کنگره‌های ما کمیسیون فلسفه و روش‌شناسی است. یعنی این راه را ادامه خواهیم داد.  اما بحث تولید نظریه‌ها و کاربردی‌سازی این اندیشه‌ها کاری است که ما آرام‌آرام وارد آن شده‌ایم. ما تا الان 4 جلد کتاب نظریه را منتشر کرده‌ایم که پنجمی هم زیر چاپ است. این بالاترین سطح علمی در کشور است. کسانی که کرسی نظریه‌پردازی در دانشگاه یا حوزه برگزار کرده‌اند از آنها خواسته‌ایم این کرسی را در یک قالب نظریه برای ما به نگارش دربیاورند.

الگوها و نظریه‌های منتشرشده توسط مجمع چه میزان مورد استقبال و استفاده جامعه علمی در پژوهش‌ها واقع شده است؟

ما آمار دقیقی در این مورد نداریم و متاسفانه رصد نکرده‌ایم. اما اجمالا می‌توانم این پاسخ را بدهم که واقعا اثرگذاری خوبی داشته به این معنا که جامعه علمی مرتبط با ما و رصدکننده منشورات و محصولات ما که نزدیک به 3500 نفر است، بازخوردهای خوبی به ما داده‌اند. نسبت به کارهای خود بنده که در مجمع منتشر شده می‌توان قضاوت کرد مثلا براساس روش نظریه‌پردازی که منتشر کرده‌ام هم تز دکتری و هم 15-10 مقاله در حوزه مدیریت، اقتصاد، حقوق نوشته شده است. مثلا اگر محققی تابه‌حال براساس روش تحقیق GT جلو می‌آمده و می‌خواسته اندیشه اسلامی را در آن قالب استخراج کند، حالا با روش اکتشافی که بنده تولید کرده‌ام، کار کرده است. من نسبت به کارهای خود اجمالا اطلاعاتی دارم ولی درمورد کلیت مجمع تابه‌حال سازوکاری نداشته‌ایم که احصا کنیم، این تولیدات چقدر در پژوهش‌ها به‌کار گرفته شده است.  کنگره و مجمع موفق بوده که توانسته این گفتمان را زنده نگه دارد و آن را توسعه دهد و همدلی ایجاد کند. از آن برخورد شاخ‌به‌شاخ و جدی‌ای که عده‌ای نسبت به ایده اسلامی‌سازی علوم انسانی داشته‌اند و آن را نمی‌پذیرفتند، الان واقعا این حالت را مشاهده نمی‌کنم. قاطبه بدنه علمی ما همدلی می‌کنند و انتظار آشنایی بیشتر دارند. 120 نفر از دانشجویان مقطع دکتری دانشگاه علامه طباطبایی تقاضا کرده‌اند که ما می‌خواهیم تزهای دکتری‌مان در قالب این ایده‌ها باشد و به این روند کمک کنیم. این نشان می‌دهد که ایده علوم انسانی اسلامی جا باز کرده است و معلوم می‌شود مجمع در زنده نگه‌داشتن این ایده موفق بوده است.

مجمع اوایل کارش با امید بازدهیِ زودهنگام داشت، طوری‌که از آقای غلامی نقل می‌شد که گفته‌اند ظرف 20سال کل علوم انسانی را اسلامی می‌کنند. این تخمین چقدر جدی بود و الان در چه مرحله‌ای است؟

البته من این جمله را از جناب آقای غلامی نشنیده‌ام اما اگر گفته باشند ممکن است منظور ایشان اصل جا افتادن ایده و امکان و ضرورت آن باشد. این امر واقعا محقق شده است و هر کجا صحبت می‌کنیم امکان تحقق ایده را قبول دارند. قبول دارند اقتصاد اسلامی داریم، حالا سوال می‌کنند که در بانکداری یا حل مشکل تورم و... راهکار چیست؟ لذا این انتظار را از ما دارند. اما اگر بخواهیم زمان‌گذاری کنیم نظر بنده این است که تا علم زنده است این ایده هم خواهد بود. مثل این است که جامعه‌شناسی بگوید ما می‌خواهیم تا 10 سال دیگر جامعه‌شناسی را به پایان ببریم. همه به او می‌خندند؛ چراکه چنین چیزی معنا ندارد. تا علم، علم است جامعه‌شناسی هم هست و مخالف و موافق درمورد آن حرف می‌زنند. جامعه‌شناسی هم خود را به‌روز می‌کند و نظریات جدید مطرح می‌شود. ایده علوم انسانی اسلامی هم همین‌گونه است. فقه ما 1400 است که به‌روز می‌شود. علم یعنی همین. انسداد باب علم معنا ندارد که بگوییم پرونده آن بسته بشود. من چنین تصوری از چنین ایده‌ای ندارم.

ما در عرصه رقابت علم باید وارد شویم و حرف خود را بزنیم، در چکاچک نظریه‌های علوم انسانی است که قوت و ضعف‌ها مشخص می‌شود. ما فکر می‌کنیم مسیر درستی را طی می‌کنیم. این گفتمان آرام‌آرام منطق خود را نشان می‌دهد و ضرورت خود را اثبات می‌کند و کارآمدی خود را هم نشان می‌دهد. تصور ما از ایده علوم انسانی اسلامی این است که اگر 10 سال قبل مقاومت‌های جدی درمورد آن می‌شد الان مطالبه جدی در این مورد وجود دارد.

یکی از مهم‌ترین منشورات مجمع مجله «کتاب نظریه» است، به‌طوری‌که گفته می‌شود این مجله ویترین و خروجی کار مجمع است. از میان مجلدات منتشرشده کمتر نظریه‌ای هست که پیش از کتاب نظریه و حتی پیش از شروع به‌کار مجمع صدرا منتشر نشده باشد. عمدتا کار این مجله، پوشش و طرح مجدد نظریه‌هایی است که قبلا نیز مطرح شده بودند. آیا می‌توان این نکته را شاهدی بر کار پوششی (و نه علمی یا تولیدی) مجمع دانست؟

مجمع عالی علوم انسانی شأن اصلی خود را ستادی می‌داند. این مجمع می‌خواهد میان مراکز پراکنده که در این زمینه‌ها کار کرده‌اند، هم‌پوشانی و هم‌افزایی ایجاد کند. این شأن اصلی مجمع است. جاهایی که مجمع وارد تولید شده، جاهایی بوده که یا مراکز آن حوزه را اولویت خود ندیده‌اند و یا بروکراسی حاکم بر مراکز اجازه ورود به آن حوزه را نمی‌داده است. اینکه گفته می‌شود ما داریم کار پوششی انجام می‌دهیم و تولید نمی‌کنیم، پاسخ این است که ما اصلا ادعای تولید نداریم. ما ادعا نداریم که خود یک پژوهشکده یا یک دانشگاه شویم. مجمع یک مرکز ستادی است که بتواند در دانشگاه‌های ایران و جهان اسلام هم‌افزایی کند و نیروها را شناسایی کند. مجمع حلقه وصلی می‌شود که نخبگان یکدیگر را بشناسند و جایی است که بتوانند حرف‌های خود را بزنند.  درمورد آن نکته که گفتید نظریاتی که چاپ می‌کنید قبلا مطرح شده‌اند، باید بگویم طبع نظریه همین است. یعنی ما هیچ نظریه‌پردازی در تاریخ علم سراغ نداریم که دفعتا نظریه‌ای را مطرح کرده باشد و تا قبل از آن در یک انزوایی به سر برده باشد و درمورد نظریه‌اش هیچ حرفی نزده باشد و یک‌دفعه اعلام کند که من یک نظریه جدید کشف کردم. چنین چیزی در ساختار علم معنا ندارد. طبیعی است که فرد از قبل مقالات و تولیدات یا کرسی‌هایی داشته است. هیچ‌کدام از منشورات کتاب نظریه قبلا به این شکل منتشر نشده است. ممکن است در قالب یک مقاله علمی پژوهشی یا در قالب گزارش یک نشست منتشر شده باشد و این طبع علم است و این نقصی به کار مجمع نیست. کرسی‌های نظریه‌پردازی که شورای‌عالی انقلاب فرهنگی و یا دانشگاه‌ها برگزار کرده‌اند از میان کسانی بوده که قبلا ده‌ها مقاله در همان حوزه داشته‌اند و بعد اینها را در قالب نظریه عرضه می‌کنند که ارزیابی و داوری می‌شود.

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰