سیدرضا تقوی، عضو کمیسیون فرهنگی: سریال «کلبهای در مه» مربوط به مسائل تاریخی و فرهنگی بخش شمال کشور است. آداب و رسوم این منطقه شاید در ظاهر با نقاط مختلف کشور یکسان نباشد اما نباید فراموش کنیم که کشور ما مجموعهای از فرهنگها از شمال تا جنوب تا شرق و غرب است. فرهنگهای مختلف و متنوعی در ایران وجود دارد و به نظر من اینها همه در نقشه جغرافیایی ایران تعریف میشوند؛ اما در درون خود ایران یک تفاوتهایی به لحاظ فرهنگی وجود دارد. باوجود این، آن نخ تسبیحی که همه این اقوام و همه این هستههای مختلف و فرهنگها را به هم وصل میکند، چند چیز است. یکی خود ایرانی بودن است، دوم اینکه اکثر قریببهاتفاق این افراد مسلمان هستند و اسلام را با همه ویژگیها و امتیازاتش پذیرا شدهاند و به احکام اسلامی عمل میکنند. نکته دیگر اینکه نظام حکومتی آن را پذیرا شده و 99.2درصد به نظام اسلامی رای دادهاند و قانون اساسی را بهعنوان برترین سند میثاق ملی پذیرفتهاند. رهبری نظام و مسئولیتهایی که به شکل مستقیم و یا غیرمستقیم با انتخاب مردم تعیین میشوند، همه اینها یک انسجام بسیار خوبی را به وجود آورده است. البته با همه این انسجام و نقطهقوتهایی که عرض کردم، پارهفرهنگهایی وجود دارند و اینها در این کشور زندگی میکنند. سیاست نظام مربوط به کل مردم ایران است و آنهایی که در چارچوب نقشه جغرافیایی ایران زندگی میکنند هیچ تفاوتی از آن جهت با یکدیگر ندارند. فرهنگها، سنتها، آداب و رسوم هر منطقهای تفاوت دارد و برای مثال میتوان بخشی از فرهنگ ارزنده مردم شمال کشور را در سریال «کلبهای در مه» دید. در این فرهنگها و سنن مختلفی که ما در میان اقوام ایرانی داریم، ارزشهای خیلی گرانبهایی وجود دارد که باید آنها را حفظ کنیم. یکی از خسارتهایی که تهاجم فرهنگی به فرهنگ ملتها وارد میکند همین است که این سنتها را از بین ببرد و سنتهای نیک و آداب و رسومی که سرشار از اخلاق و انساندوستی و احترام به دیگر انسانهاست، پایمال کند و از بین ببرد. بزرگترین خسارتی که تهاجم فرهنگی به پارهفرهنگها میزند همین است اما یکی از راههای مقابله با این تهاجم فرهنگی ساخت آثاری مانند سریال «کلبهای در مه» است که با محتوای فاخر خودش که در قالب قصهای تاریخی و درام ابراز میشود، به خنثیسازی تهاجمهای فرهنگی میپردازد. ما معتقدیم ساخت اینگونه سریالها میتواند نقطهقوت برای یک کشور باشد و صداوسیما و دستگاههای فرهنگی باید اینها را همچنان زنده نگه دارند. البته این به معنی قومیتگرایی نیست. قومیتگرایی به این معناست که هر کسی خارج از سیاستهای کلی نظام راه خود را برود و ساز خود را بزند اما در چنین آثاری اصلا این شرایط وجود ندارد و «کلبهای در مه» و موارد مشابهاش به اتحاد بیشتر اقوام دامن میزند.
خوشبختانه رسانه ملی چند سالی است که چنین فضایی را ضریب داده و ما آن را به فال نیک میگیریم. زیرا ممکن است بچههایی که در جنوب کشور زندگی میکنند از فرهنگ شمالیها یا گیلکیها کمتر اطلاع داشته باشند ولی آثاری چون سریال «کلبهای در مه» میتواند همه اینها را با هم پیوند بزند. پس چه خوب است که زندگی، آداب، رسوم، ادبیات و حماسههای اینها را در طول تاریخ به تصویر بکشیم و مردم دیگر نقاط کشور را با این فرهنگ آشنا کنیم؛ چراکه این رفتار بسیار ارزشمند است و در سریال مدنظر شاهدش هستیم. مخصوصا که این سریال به تاریخ معاصر و سالهای قبل از انقلاب اختصاص دارد.
البته اهمیت تاریخچه قوم گیلک فقط به سالهای قبل از انقلاب محدود نمیشود. در میان قوم گیلک سوابق بسیار ارزشمندی وجود دارد. برای مثال حکومت علویان در آنجا بوده و همیشه مدافع اهلبیت عصمت و طهارت بودهاند. همچنین میرزاکوچکخان یک شخصیت بسیار ارزشمندی است که باید نسل جوان ما آن را بهتر بشناسد و متاسفانه در این خصوص کم کار شده است. این اشخاص و این تاریخچه میتواند الگویی بینالمللی شود. علاوهبر اینها در گیلان زیباییهای بسیاری در دشتها و جنگلها و دریا وجود دارد. و ما سالها میتوانیم از زندگی و تاریخ این مردم سریال درست کرده و نهتنها جامعهمان را تغذیه کنیم، بلکه این مردم خوب را به مردم خودمان و به دنیا بشناسانیم. این ویژگیها محدود به گیلان نیست و میشود چنین کارهایی را برای سایر اقوام کشور نیز انجام داد.