گفت‌وگو با حسن لفافیان،کارگردان «کلبه‌ای در مه»
من چیزی به اسم ژانر عاشقانه، ژانر اجتماعی یا سیاسی نمی‌شناسم. ژانر سیاسی داریم، ولی اینکه یک کار اجتماعی باشد یا فقط عاشقانه باشد، نمی‌شناسم. اگر اینچنین درنظر بگیریم، چون قتل در سریال اتفاق می‌افتد ممکن است ژانر جنایی و پلیسی هم باشد. به‌نظرم باید به این سریال نگاه دیگری داشت.
  • ۱۴۰۰-۰۴-۱۵ - ۰۲:۴۳
  • 00
گفت‌وگو با حسن لفافیان،کارگردان «کلبه‌ای در مه»
شبیه به پس از باران نیستیم
شبیه به پس از باران نیستیم

«کلبه‌ای در مه» دومین تجربه کارگردانی سریال حسن لفافیان پس از «به‌رنگ خاک» و دستیاری‌های متعدد در سینما و تلویزیون است. این سریال که پیش از این «می جان» نام داشت، قرار بود توسط مرجان اشرفی‌زاده ساخته شود که پس از بروز اختلافات با مدیران گروه فیلم و سریال شبکه‌سه به حسن لفافیان سپرده شد.

کارهای فنی سریال‌تان تمام شده است یا همچنان ادامه دارد؟

الان استودیو هستیم. فکر کنم قسمت 21-20 پخش می‌شود. ما الان قسمت 25-24 را میکس و مونتاژ و اصلاح رنگ و غیره می‌کنیم.

این سریال از ابتدا به شما پیشنهاد نشد و قرار بود توسط خانم اشرفی‌زاده ساخته شود.

این کار امسال به من پیشنهاد شد. پارسال خانم اشرفی‌زاده حدود 260-250 دقیقه را ساختند و من که آمدم، قرار بود کار را ازسر بگیریم. حضور دو بازیگر از قبل بود که صحبت کردیم و قرار شد یک‌سری از سکانس‌هایی که این دو بازی کردند، به‌دلیل شرایط اقتصادی کار بماند و بقیه را تکرار کردیم. حدود 60-50 دقیقه از کل مجموعه ماند و حدود هزار و 500 دقیقه را گرفتیم. همه بازیگران عوض شدند و فقط دو نفر ماندند. بقیه نقش‌ها از ریزترین تا نقش اول و دوم را دوباره انتخاب کردیم. خروجی این انتخاب‌ها را هم مشاهده می‌کنید.

کار تصویربرداری چقدر زمان برد؟

162 جلسه تصویربرداری بود. در دوران کرونا هم بود. حدود 8-7 روز است که تصویربرداری تمام شده است.

لوکیشن‌های شمال و داستان‌های تاریخی خارج از تهران در سریال‌ها، معمولا با اقبال مخاطب مواجه می‌شود. یکی از دلایلی که این کار را قبول کردید در جاهای مختلف خود قصه عنوان شده است. به‌جز قصه چه عوامل دیگری در پذیرش کارگردانی این سریال موثر بود؟

در ابتدا حتما قصه مهم است. چون قصه شما را راغب می‌کند وارد یک کار شوید. هرچه قصه قوی‌تر، تمایل برای ساخت بیشتر است. ولیکن ابعاد دیگری هم داشت. وقتی قصه به من پیشنهاد شد، متوجه شدم کار سختی است. اینکه بیرون تهران است یا لوکیشن‌های شمال و چشم‌نواز را دارد گوشه‌ای از این اتفاق بود و بیشتر این بود که با یک کار سخت، پر از شخصیت و دارای پیچیدگی‌های قصه همراه هستیم و ازنظر اجرا با چالشی روبه‌رو بودیم که این آدم را قلقلک می‌داد وارد کاری شود که آپارتمانی نیست، ساده نیست، درام معمولی نیست و این اتفاق الان که خروجی را می‌بینم، این است که با همه سختی‌ها می‌ارزید این ریسک را قبول و شروع به‌کار کنیم. بیشتر این مساله در پذیرش کار موثر بود.

اگر بخواهیم یک‌کلمه‌ای و ژانری بگوییم «کلبه‌ای در مه» قرار است کار عاشقانه یا اجتماعی-سیاسی باشد؟

من چیزی به اسم ژانر عاشقانه، ژانر اجتماعی یا سیاسی نمی‌شناسم. ژانر سیاسی داریم، ولی اینکه یک کار اجتماعی باشد یا فقط عاشقانه باشد، نمی‌شناسم. اگر اینچنین درنظر بگیریم، چون قتل در سریال اتفاق می‌افتد ممکن است ژانر جنایی و پلیسی هم باشد. به‌نظرم باید به این سریال نگاه دیگری داشت. اینکه صرفا بگوییم با یک ژانر جلو می‌رود، درست نیست. شکل‌گیری ژانرها به این سمت می‌رود که چندین مدل از یک موقعیت ساخته می‌شود همانند ژانر وسترن، بعد بررسی می‌کنند چقدر نقاط مشترک بین همه چیزهایی که ژانر به‌وجود آورده، هست و بعد می‌گویند هر فیلمی که این نقاط مشترک را دارد ژانر رئالیست یا سیاسی و غیره می‌شود. در ایران خیلی جدی به این شکل ژانر نداریم، به‌خصوص ژانر سریال‌ها این‌طور نیست.

اما اصولا وجه غالبی دارد.

وجه غالب دارد که به‌نظرم عشق است، عشق مرد و زن نیست، بلکه عشق انسان‌ها به یکدیگر است. عشقی که «می‌جان» به «تایش» دارد، عشقی که خان به زندگی خود دارد، عشقی که ماهگل به گذشته‌ای دارد که بعدا می‌فهمیم چیست، بخشی هم عشق‌های انسانی است که بین می‌جان و دامون به‌وجود آمده، عشقی که نقش شیرین به دامون دارد. اینها اتفاقاتی را رقم می‌زند و در بستر اجتماعی است. وقتی روابط اجتماعی را می‌بینیم، در این بستر اتفاقات عاشقانه دارد. اتفاقات سیاسی هم دارد، همه انسان‌ها دارای ایدئولوژی هستند؛ ایدئولوژی‌ای که خط فکری آنها را شکل می‌دهد، در عین‌حال که عاشق هم می‌توانند باشند. یکی از آدم‌ها ایدئولوژی انقلاب دارد و می‌خواهد دگرگونی ایجاد کند و برای آن می‌جنگد و جزء آرمان‌های اوست. یکی  تشنه قدرت و ثروت است، استوار سیروس تشنه قدرت است و دوست دارد قوی‌تر شود و آدم‌ها را به زیر سلطه بکشاند. برزو که بچه خان قصه است دوست دارد به همه حکمرانی کند و تصاحب کند و اینها جنبه‌هایی است که در این قصه دوباره نوشته‌شده لحاظ شد. قصه‌ای که ابتدا داشتیم 40 قسمتی بود که با کمک دوستان دوباره نوشته شد و تبدیل به این قصه‌ای که الان می‌بینیم، شد که به‌نظرم تلاشی که دوستان در این زمان محدود کردند، خروجی بدی ندارد و این خروجی قابل دفاع است.

در ساخت این سریال توجه به نمونه‌های موفق مانند پس از باران هم داشتید؟

خیر، یک زمانی متاثر از این شکل هستید که یک خط فکری یک خطی به اسم ایده دارید که ایده را مطرح می‌کنید که گسترش دهید و تبدیل به خلاصه و فیلمنامه و غیره شود. پس متاثر از یک‌سری ایده است. وقتی فیلمنامه‌ای که 40 قسمتش نوشته شده و به شما پیشنهاد می‌شود طبیعی است که متاثر از کاری نیستید، بلکه متاثر از فیلمنامه‌ای هستید که به شما پیشنهاد شده است. شکل دراماتیک را نسبت‌به فیلمنامه قبلی جدی‌تر کردم و خط اتصال‌ها را درست کردیم. به اعتقاد من سینما، تلویزیون و فیلمسازی ته ندارد. کسی نمی‌تواند بگوید من به ته رسیدم و به موفقیت و به آن قله رسیدم. طبیعی است اگر سینما را آموختم، از دست اساتید خودم بود.

با آقای فتحی هم کار کردید؟

بله من از ایشان خیلی کار یاد گرفتم و ایشان را جزء اساتید خودم می‌دانم و دوست‌شان دارم. چون بی‌تعارف هیچ رقیبی در این دنیا نمی‌تواند وجود داشته باشد. من از ایشان کار یاد گرفتم. غیر از کاری که می‌گفتند من کار یاد گرفتم. آن سال‌ها که پس از باران پخش می‌شد، من سن‌وسالی نداشتم، می‌دیدم و لذت می‌بردم. الان که خودم می‌سازم، سعی می‌کنم غلط نسازم. نه این‌که کپی آن کارها را بسازم، بلکه سعی می‌کنم غلط نسازم. سعی دارم باتوجه به تجربه‌ای که دارم، بیننده را بشناسم و برای آن، کاری را که چشم‌نواز است و داستان خوب و ریتم خوب دارد، بسازم. واقعیت این است که من نمی‌دانم این قیاس از کجا شکل گرفته که هیچ شباهتی به این قصه ندارد. مثلا پس از باران یک داستان پر از فلش‌بک است و در سریال خانی داریم که آن را دوست داریم. طرح توطئه و جنایتی که در پس از باران اتفاق می‌افتد و بلاهایی که سر خانواده‌ها می‌آید، شباهتی به قصه ما ندارد. تنها شباهت این است که در هر دو قصه خان وجود دارد. این قیاس چندان درست نیست و نمی‌دانم از کجا نشات گرفته است. اگر این شباهت بود، حتما بیان می‌کردم که این کمک را گرفتیم. همان‌طور که خیلی از قصه‌ها در دنیا شبیه هم هستند. بزرگی بیان می‌کرد کل داستان‌ها در دنیا 19-18 داستان است که این داستان‌ها همین‌طور می‌چرخد. یک‌بار با ربات، یک‌بار با تبدیل‌شوندگان، یک‌بار با قصه‌های روستایی و غیره تعریف می‌شود. درنهایت همه داستان‌ها شبیه هم است. الان هم همین‌طور است. این شباهت را خیلی جدی نمی‌بینم.

بازیگران را خودتان انتخاب کردید؟ و انتخاب‌های اول‌تان بودند؟

به‌غیر از دو نفر که در سیستم قبلی بودند و یک‌سری سکانس‌های مشترک داشتند و طبیعی است تهیه‌کننده و مدیر شبکه پیشنهاد دادند این تکرار نشود و بیت‌المال است و اگر قابل‌استفاده است استفاده شود. تقریبا می‌توان گفت همه نقش‌های دیگر را از صفر انتخاب کردیم. پیش‌تولید 3-2ماهه در دفتر داشتیم. به خیلی از بازیگران پیشنهاد دادیم، بخشی یا سرکار بودند و نمی‌توانستند بیایند یا نقش را دوست نداشتند یا مسائل مالی بود. اتفاقاتی که معمولا در انتخاب بازیگر می‌افتد، وجود داشت. خوشبختانه 80-70 درصد از انتخاب بازیگران راضی هستم. 30-20 درصد ناراضی هستم که آن‌هم به‌دلیل این بود که با بخشی از دوستان قبلا کار نکردم و در این سریال کار کردم و نتوانستیم در خط مشترک برویم. ممکن است در کارهای بعدی نه آن دوستان با من کار کنند و نه من با آنها کار کنم و این امر همیشه وجود دارد. این‌طور نیست که 100 درصد از همه چیزی که انتخاب کردید راضی باشید، ولی مساله مالی مطرح نبود. شاید با برخی دوستان به‌دلیل مساله مالی نتوانستیم کار کنیم، چون نگاه آنها متفاوت بود و این مساله در هر پروژه‌ای وجود دارد. به‌خصوص الان که پروژه‌های شبکه‌های خانگی بلاهایی را بر سر سریال تلویزیون می‌آورد که نگاه دوستان را تغییر داده است.

یعنی شبکه نمایش خانگی میانگین دستمزدها را بالا برده است؟

بی‌نهایت افزایش داده. نمی‌گویم نباید متناسب با تورم و گرانی و غیره افزایش پیدا کند، ولی خیلی اتفاق عجیبی رقم می‌خورد.

چقدر تفاوت دستمزد وجود دارد؟

خیلی متفاوت است. اتفاقی در شبکه‌های خانگی می‌افتد که وقتی می‌شنوم می‌گویم تجسم آن در سریال‌های تلویزیونی غیرممکن است. دستمزد یک بازیگر در یکی از کارهای خانگی به‌اندازه کل مجموعه ما است.

بازیگر سلبریتی یا درجه یک؟

البته نگاه سلبریتی هم باید داشت. اما به هرحال فراموش نکنیم این آدم‌هایی که در سینمای خانگی کار می‌کنند، قبلا در تلویزیون بودند و همین‌جا بازی می‌کردند. اما آنجا رنگ و لعاب و دستمزد بالاتر است و خط قرمزها کمتر و تمایل به آن سمت بیشتر است.

بازیگر فقط به‌خاطر دستمزد بالا سراغ شبکه نمایش خانگی می‌رود یا جذابیت‌های دیگری هم وجود دارد؟

به هرحال هرکسی برای انتخاب کاری که می‌کند مختار است و من نمی‌توانم بگویم صرفا همه بازیگرانی که در آن رسانه کار می‌کنند، دیدگاه مالی دارند، همه اینچنین نیستند. بخشی از این اتفاق که می‌افتد این سمت می‌رود. دستمزد آن کارها طبیعتا بالاتر است و باتوجه به شرایط اقتصادی که آن شبکه‌های خانگی دارند، پرداخت دستمزدها به‌موقع‌تر است.

شما در شهرزاد هم کار کردید؟

بله. در اپیزود سه بودم.

عوامل شهرزاد خوش‌حساب‌تر بودند تا تلویزیون در سریال کلبه‌ای در مه؟

بله. طبیعتا خوش‌حساب‌تر بودند.

رقم‌ها هم بالاتر بود؟

برای هنرپیشه‌ها خیلی بالاتر بود. البته در شهرزاد همه سلبریتی‌ها در آن کار می‌کردند؛ یعنی هنرپیشه‌های آن کار نقش اول فیلم‌های سینمایی بودند. این سریال پر از هنرپیشه‌های صاحب‌سبک بود و این، تفاوت ایجاد می‌کند. همه دوستان در تلویزیون بارها کار کردند، ولی در یک مجموعه جمع کردن چنین افرادی از توان مالی کنونی تلویزیون خارج است. در شبکه نمایش خانگی خط قرمزها هم متفاوت است. آن‌حدی که آنجا راحت هستیم، در تلویزیون نمی‌توان راحت بود، چون طبیعتا آنجا انتخاب می‌کنیم، پول پرداخت می‌کنیم، فیلم را تماشا می‌کنیم و طبیعتا در این انتخاب مختار هستیم، ولی شبکه‌های تلویزیون یک آنتن است و تریبون داریم.

با این حساب، تنها مزیت سریال‌های تلویزیونی عمومی‌بودن‌شان است؟

بله، البته شبکه‌های تلویزیون یک حسن فوق‌العاده دارد و من به‌عنوان کارگردان می‌خواهم برای تلویزیون کار کنم. دلیلش این است وقتی سریال پخش می‌شود، بیش‌از 20-10 میلیون آدم همزمان آن را می‌بینند، ولی در شبکه‌های خانگی این یک عدد دست‌نیافتنی برای دیده شدن است. واقعیت این است همه اقصی‌نقاط ایران سریال من را می‌بینند، ولی فلان سریال که در رسانه‌ها ساخته می‌شود باید CD آن بیرون بیاید یا آن شخص عضو فلان سایت شود و اشتراک خریداری کند.

فارغ از نقدهایی که به سریال شما وارد است، کلبه‌ای در مه ازلحاظ زمان پخش خیلی مشکل پیدا کرده است. باتوجه به انتخابات، فوتبال، یورو و غیره در این زمان پخش سریال نامنظم و با مشکل مواجه بوده است. با این شرایط مخاطبان سریال «کلبه‌ای در مه» چقدر است؟

واقعیت این است روی اینکه زمان پخش و کنداکتور به چه شکل است، مسلط نیستم.

اگر دست شما بود زمانش را تغییر نمی‌دادید؟

طبیعتاً تغییر می‌دادم. البته در این جایگاه من تجربه‌ای ندارم و مطلوب‌ترین شکل این است که بدون دردسر و عقب افتادن کار پخش شود و بیننده آن را فراموش نکند و بدون فاصله پخش شود. البته شبکه‌سه شبکه جوان و ورزش و سرگرمی است و اینها جزء اولویت شبکه‌سه است و یکی از این وظایف پخش سریال است. صرفا شبکه‌سه همانند شبکه تماشا یا شبکه‌ آی‌فیلم نیست که فقط سریال و فیلم پخش کند. طبیعتا باید آنها را جزء کنداکتور داشته باشند. کاری دردست تولید در آن زمان نبود. برخی مواقع خود را جای مدیر شبکه می‌گذارم و مطمئن هستم این دوستان با هزینه‌ای که این کار شده و زحمتی که برای این کار کشیده شده، چه از ابتدا که فیلمنامه نوشته شود تا موقع پخش طبیعتا هیچ‌کس راضی نیست این دسترنج و زحمت به بدترین شکل ارائه شود. تلاش بر این بود کار دیده شود، ولی چیزهایی هم وجود داشت. اگر دست من بود فکر دیگری می‌کردم. نمی‌توان تصمیم‌گیرنده بود. فکر می‌کنم با همه این اتفاقات این سریال خوب دیده شد. همه بازخوردها در شبکه‌های مجازی و تماس‌هایی که گرفته می‌شود نشان می‌دهد همه پیگیر سریال هستند. اینکه مخاطب پیگیری می‌کند و بی‌خیال این سریال نشده، یعنی قلاب ما گرفته شده و مخاطب کار را می‌بیند.

نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰