سیدهمهدیه قرشی، روزنامهنگار: ارتش آمریکا روز جمعه اعلام کرد تمام نیروهایش را از پایگاه بسیار مهم بگرام در افغانستان خارج کرده است. این موضوع تحولی مهم در زمینه خروج واشنگتن از جنگ افغانستان به حساب میآید اما سوالاتی را نیز برمیانگیزد. آیا آمریکا با خروج از پایگاه نظامی بگرام در افغانستان، به حضور 20ساله خود در این کشور خاتمه خواهد داد یا باید این اقدام کاخ سفید را در راستای بهرهگیری از راهبرد موازنه از راه دور این کشور در غرب آسیا تفسیر کرد؟
اوجگیری قدرت طالبان در هفتههای اخیر، ازجمله دلایل اعلامی آمریکا برای خروج از افغانستان بوده، اما این اقدام کاخ سفید چشماندازهای مهمتری را هم موردتوجه قرار داده است. از آنجا که ترک تمام زمین افغانستان برای آمریکاییها میتواند به معنای فرصت دادن به کشورهای رقیب مانند ایران برای حداکثرسازی قدرت منطقهایاش باشد، لذا واشنگتن نمیتواند یکسره از افغانستان چشمپوشی کند. بر همین اساس، وجود چند سناریو را در این خصوص میتوان متصور بود:
براساس سناریوی اول، پس از روی کارآمدن دولت بایدن، به نظر میرسد وی با پیگیری موازنه از راه دور در سیاست خارجی ایالاتمتحده، همچون سلف خود دونالد ترامپ، بهدنبال کاهش هزینههای خارجی این کشور برای مدیریت منطقه غرب آسیاست. از آنجا که آمریکا تاکنون مبالغ هنگفتی در جنگ افغانستان هزینه کرده و تلفات سنگینی را نیز متحمل شده، بازنگری در سیاست خارجی این کشور در دیگر مناطق جهان، مهمترین گزینه روی میز سیاستگذاران کاخ سفید در شرایط کنونی محسوب میشود؛ چراکه از این طریق آمریکا میتواند ضمن مراقبت از لطمه خوردن اعتبار سیاسیاش در هزینههای ناشی از بحرانها، تمرکز خود را معطوف به مهار چین کند. لذا واشنگتن با احاله مدیریت تهدیدات و بحرانهای موجود در افغانستان به ترکیه بهعنوان همپیمانان منطقهاش، به بهانه حفاظت از سفارتخانههای این کشور و حتی فرودگاه کابل، پس از خروج از افغانستان، میتواند همچنان کانال کنترلی در قبال مسائل افغانستان داشته باشد.
حضور پیمانکاران امنیتی آمریکایی که هنوز نیروهای خود را از افغانستان خارج نکردهاند و عنوان میشود نبود آنها میتواند برای ارتش افغانستان ویرانگر باشد نیز میتواند شاهدی بر این مدعا باشد که به نظر میرسد آنان بهعنوان جایگزین ارتش آمریکا عمل کنند.
در ادامه بنابر سناریوی دوم، اگرچه جو بایدن در خلال ماجرای اعلام خروج کشور متبوعش از افغانستان بر این امر تاکید داشته که «خود افغانستانیها باید درباره آینده کشورشان تصمیم بگیرند و خشونت بیمعنا باید پایان یابد.»، اما عملا خروج آمریکا در شرایط امروز افغانستان و خیز مجدد طالبان و خط و نشان کشیدنشان برای آمریکا مبنیبر عمل نکردن آمریکاییها به تعهداتشان در آزادسازی همه زندانیان باقیمانده طالبان و رفع تحریمهای سازمان ملل درمورد اعضای ارشد این گروه سه ماه پس از گفتوگوهای صلح بین طالبان و دولت افغانستان، آتش جنگ را شعلهورتر کرده است.
درعینحال، ادعای برنامهریزان نظامی و تحلیلگران امنیتی آمریکایی بر احتمال سقوط دولت افغانستان طی ۶ ماه آینده، این هشدار را به افکار عمومی این کشور میدهد که تنها حضور نیروهای آمریکایی میتواند ثبات را به این کشور بازگرداند و از بروز خشونتهای بیشتر جلوگیری کند و بدینترتیب با اقناع افکار عمومی افغانستانیها و حتی منطقه، آنان را ترغیب به انتخاب بین بد و بدتر یعنی حضور آمریکاییها یا قدرت گرفتن طالبان کند و چهره یک ناجی را در منطقه از خود بر جای گذارد.
البته رجوع ملتهای منطقه به حافظه تاریخیشان میتواند به آنها یادآوری کند که آمریکاییها با اقدامات تحریکآمیز خود در ۲۰ سال حضورشان در افغانستان و دست زدن به اقداماتی مثل شکنجه زندانیان، عملیات شبانه، قتلعام، افزایش کشت و تولید موادمخدر و موارد دیگر وضعیت امروز افغانستان را رقم زدهاند.
براساس سناریوی سوم نیز خروج نظامیان آمریکایی از افغانستان میتواند عملیات فریبی باشد که زمینه دورکاری ارتش آمریکا را در این کشور فراهم کرده و به بهانه مقابله با تروریسم در افغانستان، اعمال قدرت نظامی در افغانستان به وسیله حملات هوایی پهپادی از خاک آمریکا یا پایگاههای نظامی این کشور در منطقه پیگیری شود. انتقال بخشی از نیروهای نظامی مستقر در خاک افغانستان به پایگاههای دیگر آمریکا در منطقه ازجمله قطر را هم میتوان بر همین اساس دانست.
نکته آخر اینکه واشنگتن درنظر دارد الگوی عراق–داعش را به وضعیت افغانستان–طالبان تعمیم دهد و منبع خطر را اینبار به جای داعش طالبان معرفی کند، اما از آنجا که کاخ سفید تجربه حذف جریان داعش پس از خروج نیروهایش از عراق و قدرتیابی ایران و محور مقاومت بهدنبال از بین بردن داعش را از سر گذرانده، لذا درصدد است گروههای طالبان را نزدیک به حکومت ایران معرفی کند و بدینترتیب زمین افغانستان را برای حضور ایران تنگتر کند. این درحالی است که ایران در شرایط کنونی افغانستان، حفاظت از مرزهای خود را با همسایهاش در حلقههای فوری امنیتی تعریف کرده تا در قالب سیاست بازدارندگی و چانهزنی، تهدیدات از جانب طالبان را کمتر کند. درواقع در این برهه زمانی موضوع اصلی ظهور مجدد طالبان خوب یا طالبان بد و همراهی ایران با این جریان افراطی نیست، بلکه مساله، سیاست ایران در قبال این بحران برای تضمین بقای ایران است.
طالبانی که در دهه 1360 به کمک سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا(سیا) برای جنگ افغانستانیها علیه شوروی سابق تربیت شده بود، امروز به پاشنهآشیل واشنگتن در افغانستان تبدیل شده و به جای فرصت ساختن برای آمریکا، مبادرت به فرصتسوزی میکند. همین امر، منطق حمایت کاخ سفید از دولت کنونی افغانستان در برابر طالبان به شمار میرود. درواقع، از آنجا که آمریکا نمیتواند منافع خود را در این کشور نادیده بگیرد و میدان افغانستان را برای رقبایی مانند چین، روسیه و حتی ایران خالی کند، خروج نیروهای آمریکایی از عراق بیش از واقعیت به اجرای عملیات فریب شباهت دارد.