چه دلایلی باعث شده‌ آمریکا با کنار گذاشتن سیاست تهاجمی پیشین خود در غرب آسیا سیاست عقب‌نشینی را درپیش بگیرد
آمریکایی‌ها در راهبرد عقب‌نشینی خود بسیار جدی هستند. روز دوشنبه هفته گذشته ریوو ریولین، رئیس رژیم‌صهیونیستی در دیدار با جو بایدن، رئیس‌جمهور آمریکا در واشنگتن به وی گزارشی را ارائه کرده بود که نشان می‌داد درصورت عقب‌نشینی واشنگتن از منطقه، کشورهای عربی به تهران نزدیک‌تر خواهند شد.
  • ۱۴۰۰-۰۴-۱۳ - ۰۱:۲۰
  • 00
چه دلایلی باعث شده‌ آمریکا با کنار گذاشتن سیاست تهاجمی پیشین خود در غرب آسیا سیاست عقب‌نشینی را درپیش بگیرد
به پایان رویای آمریکایی در منطقه نزدیک می‌شویم؟
به پایان رویای آمریکایی در منطقه نزدیک می‌شویم؟
سید مهدی طالبیپژوهشگر حوزه بین‌الملل

سیدمهدی طالبی، روزنامه نگار: شما هنگامی که درحال صعودید، بیشتر از هرزمانی مستعد سقوط هستید. تناقض موجود در این اتفاق می‌تواند دامنگیر هر فرد، گروه یا کشوری شود. اساسا سقوط از ارتفاع رخ می‌دهد. درست همانند آمریکا که پس از فروپاشی شوروی قدرت را در جهانی تک‌قطبی در دست گرفت و در سال 2001 با اشغال افغانستان و در سال 2003 با اشغال عراق تلاش کرد وارد مرحله‌ای شود تا هر مانعی را از جلوی روی خود بردارد.

افغانستان و عراق برای آمریکا گام‌هایی برای صعود بودند، اما درس‌هایی به واشنگتن دادند که بهایش کشته شدن ده‌ها هزار سرباز آمریکایی و هفت تریلیون دلار پول بود؛ آن‌هم بدون کسب نتیجه و دستاوردی دلخواه. درست همزمان با نوشتن این گزارش، طالبان درحال پیشروی در افغانستان است. ژنرال لورد دانات، رئیس سابق ارتش بریتانیا روز پنجشنبه (اول جولای /10 تیر) در مطلبی در نشریه دیلی‌تلگراف نوشت: «طالبان در جنگ افغانستان پیروز شده است»؛ جمله‌ای که تلویحا پذیرش شکست ائتلاف بین‌المللی به رهبری آمریکا در جنگ است.

همزمان با افغانستان در عراق نیز نیروهای آمریکایی درگیر نبردی نامتقارن با گروه‌های مقاومت عراقی هستند. پایگاه‌های آمریکا در عراق در دوران ریاست‌جمهوری بایدن به اذعان رسانه‌های غربی دست‌کم 24 بار موردحمله قرار گرفته‌اند.

آمریکا از نقطه اوجش که در اوایل قرن بیست‌ویکم دو دولت را سرنگون کرد، به جایی رسیده است که دیگر از گروه‌ها هم شکست می‌خورد. این روند، واشنگتن را به جایی رسانده که درصدد عقب‌نشینی در منطقه است. اما باید دانست این عقب‌نشینی بیش از آنکه با تعداد نفرات و تجهیزات قضاوت شود، باید ازمنظر «راهبرد» نگریسته شود. آمریکا از نگاه تهاجمی خود در غرب آسیا عقب‌نشینی کرده و این اصل پیامدهایی دارد که بخشی از آن کاهش نفرات و تجهیزات است و بخشی دیگر پاسخگو کردن متحدان آمریکا در منطقه درقبال برخی مسائل حقوق بشری تا این متحدان درمقابل توفان انقلاب‌ها قرار نگیرند.

آمریکایی‌ها در راهبرد عقب‌نشینی خود بسیار جدی هستند. روز دوشنبه هفته گذشته ریوو ریولین، رئیس رژیم‌صهیونیستی در دیدار با جو بایدن، رئیس‌جمهور آمریکا در واشنگتن به وی گزارشی را ارائه کرده بود که نشان می‌داد درصورت عقب‌نشینی واشنگتن از منطقه، کشورهای عربی به تهران نزدیک‌تر خواهند شد. هنگامی که صهیونیست‌ها با آن میزان از تشکیلات و لابی در آمریکا به نکته‌ای می‌رسند، باید آن را تا حدی «دقیق» دانست. واشنگتن بالاجبار و براساس شرایط مجبور به عقب‌نشینی از منطقه است و چنان شرایط را سنگین می‌داند که فشار صهیونیست‌ها نیز دیگر روی کلیت طرح آمریکا چندان اثرگذار نیست. در ادامه به دلایلی که باعث شدند تا آمریکا به عقب‌نشینی از غرب آسیا فکر کند، پرداخته‌ایم.

 چرا آمریکا به‌دنبال خروج از منطقه است؟

1. بحران‌های منطقه از نگاه واشنگتن حل‌نشدنی هستند

آمریکا در سال 2003 وارد عراق شد تا به‌زعم خود به حکومت دیکتاتوری 24ساله صدام بر این کشور پایان داده و این کشور را وارد مسیر صحیح کند. اما مشکل آنجا بود که عراق از معضلی دیرپا رنج می‌برد که ریشه در حکومت‌های دیکتاتوری این کشور پس از استقلال و همچنین دوران تسلط استعماری بریتانیا و خلافت سلطه‌گر عثمانی داشت. مشکلات عراق با ریشه چندصدساله‌اش آنچنان آمریکا را به‌خود درگیر ساخت که مدیریت روندها در این کشور از دست واشنگتن خارج شد. در افغانستان نیز شرایط مشابهی به‌وجود آمد تا جایی که امروز آمریکا با پذیرش تلویحی شکست از گروه طالبان درحال خارج‌شدن از این کشور است. آمریکا دیگر نمی‌خواهد برای اداره غرب آسیا دست به دخالت مستقیم زده و مسئولیت اداره کشوری را برعهده بگیرد، بلکه می‌خواهد در حاشیه موثری از کشورهای منطقه قرار گرفته و سیاست‌های خود را به‌دست دولت‌های محلی پیاده سازد. در چنین شرایطی نیازی به گسیل و استقرار سربازان زیاد وجود ندارد.

2. مدیریت تداخل منافع در غرب آسیا

در دهه‌های اخیر این‌گونه وانمود شده که تهدیدات متحدان آمریکا تهدید واشنگتن نیز به‌حساب می‌آید؛ مساله‌ای که تا حد زیادی درست است. اما باید دانست این قضیه قابل تعمیم به همه‌جا و همه‌چیز نیست. در نگاه جدید کاخ‌سفید قرار نیست اگر متحد آمریکا در جایی مانند غرب‌آسیا با یک تهدید روبه‌رو شد، واشنگتن برای دفاع از متحد خود وارد تنشی نظامی حتی در سطح محدود شود. آمریکا در غرب‌آسیا همچنان به حمایت‌های خود از عربستان و رژیم‌صهیونیستی ادامه می‌دهد، اما به‌صورت گام‌به‌گام نیز می‌خواهد به آنها بفهماند مسئول حل تمام مشکلات آنها از جمله تهدیدهای امنیتی‌شان، آمریکا نیست. تا پیش از این حضور مستقیم نظامی آمریکا در منطقه آن‌هم با سربازان پرشمار باعث شده بود تا چنین متحدانی یک قوت‌قلب کاذب برای پیگیری بی‌محابای سیاست‌هایشان داشته باشند که می‌توانست با منجرشدن به جنگ، عواقب وخیمی را دامنگیر واشنگتن کند.

3. حضور آمریکا مشروعیت‌بخش نفوذ رقبا

حضور پررنگ نظامی آمریکا در منطقه نمی‌تواند بدون واکنش دیگران باقی بماند. کشورهای بسیاری هستند که به‌دلیل احساس ترس و نگرانی درباره سیاست‌های آمریکا در منطقه وارد تقابل با این کشور شده‌اند. چنین کشورهایی نمی‌توانند نسبت به گسترش نظامی آمریکا در مناطق مجاور خود بی‌تفاوت باشند. نه چین می‌تواند شاهد دست‌اندازی آمریکا به راه‌های تجاری میان خود و اروپا باشد و نه روسیه امکان نادیده گرفتن حضور تکفیری‌های چچنی‌تبار را در سوریه و قفقاز دارد. ایران نیز نمی‌تواند شاهد حضور سنگین نیروهای آمریکایی در شرق، غرب و جنوب خود باشد. استقرار نیروهای آمریکایی در تعداد بالا در غرب‌آسیا می‌تواند به رقبا و دشمنانش انگیزه‌ای برای گسترش نظامی در منطقه را بدهد.

غرب برای ایفای نقش در بازی‌های ژئوپلیتیکی باعث پیدایش داعش شد تا این گروه تروریستی بتواند با استقرار در سوریه و عراق راه ایران را به‌سوی کشورهای منطقه و مدیترانه مسدود کند؛ مساله‌ای که چین و طرح جاده‌ابریشم جدید این کشور را نیز تحت‌تاثیر قرار می‌داد. روسیه هم تنها متحد برجسته خود در غرب‌آسیا را که دارای ساحل در دریای مدیترانه بود را از دست می‌داد. این بازی ژئوپلیتیکی درحالی که در اوایل به‌سود غرب پیش می‌رفت با همکاری ایران-روسیه به شکست منجر شد و حالا این دو کشور در کنار مدیترانه و در مجاورت قاره اروپا مستقر هستند. در اینجا کاری که آمریکا باید انجام دهد متوقف‌کردن سیر فزاینده گسترش نفوذ رقباست که اغلب به‌دلیل یا بهانه حضور آمریکا در غرب آسیا افزایش یافته است. اگر آمریکا به عراق حمله نمی‌کرد، شاهد نفوذ ایران در این کشور نبود و اگر سوریه را درگیر یک بحران نمی‌کرد شدت حضور نظامی ایران و روسیه به سطح بی‌سابقه فعلی نمی‌رسید.

4. رشد فناوری‌های نظامی

آمریکا در سال‌های اخیر کوشیده است تا فناوری‌های پهپادی و جاسوسی خود را بهبود بخشد. این فناوری‌ها به آمریکا اجازه می‌دهد بدون‌حضور مستقیم نظامی در یک منطقه، بتواند اهداف خود را نابود کند. در دنیای امروزی اغلب انسان‌ها از فناوری‌های ارتباطی مانند گوشی‌های همراه و شبکه‌های مجازی و انواع برنامه‌های مرتبط با گوشی‌های همراه استفاده می‌کنند؛ چنین مساله‌ای همزمان به آمریکا و کشورهای برتر اجازه می‌دهد تا از کاربران این وسایل جاسوسی کنند. آمریکا از این بستر می‌تواند شبکه‌ای از جاسوس‌های محلی را از طریق شناسایی افراد مستعد، ایجاد کند. پهپادهای آمریکا نیز با برد چندهزار کیلومتری خود می‌توانند از پایگاه‌های خود در هر نقطه‌ای از جهان برخاسته و با هزینه‌ای بسیار کمتر نسبت به جنگنده‌ها به بالای هدف رسیده و آن را نابود کنند. آمریکا اخیرا برای ترور‌های هدفمند خود نوعی موشک موسوم به نینجا را توسعه داده که بر مبنای موشک هلفایر ساخته شده است. این موشک به‌جای حمل مواد منفجره هنگامی که به هدف خود رسید تیغه‌های خود را باز می‌کند تا هدف مورد نظر تکه‌تکه شود. این سلاح تا حدی بی‌رحم به‌نظر می‌رسد، اما واشنگتن ادعا می‌کند استفاده از این موشک تلفات در صحنه عملیات را به‌شدت کاهش می‌دهد. به‌عنوان نمونه هنگامی که هدف سرنشین یک خودرو است، موشک نینجا پس از شلیک از پنجره خودرو خود را به هدف رسانده و بدون وارد آوردن آسیب مرگبار به دیگران فقط هدف را از پای درمی‌آورد.

واشنگتن هنگامی که این فناوری‌ها را توسعه داده است و می‌تواند به‌وسیله آنها حملات هدفمندی را انجام دهد، دیگر ضرورتی برای استقرار هزاران نیرو در منطقه نمی‌بیند.

5. در معرض خطر بودن نیروهای آمریکایی

یکی از دلایل اصلی پیشرفت فناوری‌های نظامی، کاهش تلفات نیروهای خودی است. هنگامی که آمریکا فناوری‌های نظامی خود را توسعه داده تا از تلفاتش بکاهد، به چه دلیل نیروهای نظامی این کشور به‌عنوان اهداف در دسترس دشمن باید در منطقه حاضر باشند. اگر آمریکا با یک پهپاد هدفی را نابود کند، دشمنان نیز برای انتقامجویی دست به جست‌وجوی منافع آمریکا خواهند زد. اگر پایگاه نظامیان آمریکایی را در نزدیک خود بیابد بی‌شک آن را مورد حمله قرار خواهد داد. به همین دلیل آمریکا می‌کوشد هنگامی که می‌تواند به‌وسیله فناوری‌های نظامی جدید به شکلی دقیق و کم‌هزینه اهدافش را نابود کند، حداقل دشمنانش اهداف آسانی برای انتقام‌جویی نیابند.

در همین راستا از تعداد پایگاه‌های آمریکا در منطقه کاسته خواهد شد و از سوی دیگر نفرات حاضر در پایگاه‌های باقی‌مانده نیز شاهد کاهش خواهند شد. درمقابل اما این تعداد از پایگاه‌ها که تعدادشان کم‌شده به سامانه‌های پدافندی پیشرفته‌تری مجهز می‌شوند تا در برابر حملات دشمن دست به مقابله‌ای موثر بزنند.

6. اشباع منطقه از طریق گسترش «تار عنکبوتی» گروه‌های ملی‌گرای فرودولتی

حقیقت آن است که منطقه به‌دلیل حضور بازیگران قدرتمند متعدد اشباع شده است. وضعیت منطقه با دهه 1990 میلادی و یا 2003 متفاوت است. در جنگ اول و دوم خلیج‌فارس تنها عراق بود که در غرب‌آسیا در مقابل آمریکا قد علم می‌کرد که این کشور نیز به‌سرعت توسط واشنگتن سرکوب می‌شد. اما در عراق کنونی ده‌ها گروه نظامی به‌وجود آمده‌اند که به‌جز عراق در سوریه و لبنان نیز فعال بوده، رژیم‌صهیونیستی را از طریق طراحی عملیات در فلسطین اشغالی تهدید می‌کنند و همزمان به‌طور صریحی اعلام کرده‌اند که با پهپادهای انتحاری به کاخ پادشاهی سعودی در ریاض حمله کرده‌اند؛ این اقدامات گروه‌های عراقی همزمان با حملات پهپادی‌شان علیه پایگاه‌های آمریکایی در عراق و بمب‌گذاری‌شان ضد کاروان‌های تدارکاتی واشنگتن است. در سوریه نیز ده‌ها هزار نظامی از اعضای محور مقاومت حضور دارند که شامل گروه‌های فرودولتی سوری، عراقی، لبنانی و افغانستانی می‌شوند. همزمان یمن نیز شاهد بسیج نیروهای نظامی‌اش علیه تجاوز ائتلاف عربی به‌عنوان متحد غرب است. دیگر آمریکا آزادی عمل سابق را در غرب آسیا ندارد.

این وضعیت شباهت چندانی با شرایط جنگ اول و دوم خلیج‌فارس ندارد. منطقه به‌شدت اشباع شده است و تارهایی همانند تار عنکبوت در سراسر غرب آسیا پیچیده شده‌اند و هرگونه تحرک زیاد در آن می‌تواند منجر به گیرافتادن پای آن بازیگر شود. آمریکا درصورتی که هوشمندانه عمل نکند وارد یک درگیری منطقه‌ای فزاینده در عراق یا سوریه خواهد شد.

7. انرژی‌بری بالای منطقه در حوزه نظامی و دیپلماتیک

غرب ‌آسیا همچنان اهمیت بالایی دارد، اما معضل آنجاست که این منطقه علی‌رغم ارزش‌هایش همیشه بیش از آنچه اهمیت دارد نیازمند صرف انرژی است. شما می‌توانید غرب‌آسیا را انتخاب کنید اما احتمالا از دیگر برنامه‌هایتان جا خواهید ماند؛ این حسی است که آمریکایی‌ها پس از دو دهه جنگ در منطقه دارند. واشنگتن می‌داند اگر به رویه پیشین خود در غرب‌آسیا ادامه دهد به‌سختی خواهد توانست منابعی برای استقرار در شرق‌آسیا برای خود تامین کند. این درحالی است که شرق‌آسیا دیگر به نقطه تمرکز اقتصاد جهانی تبدیل شده است. حضور چین، ژاپن و کره‌جنوبی در این منطقه در کنار اقتصاد‌های پیشرفته دیگری مانند استرالیا و هند در مجاورت آن و نیز وجود اقتصادهای نوظهور مانند اندونزی 270 میلیون نفری و ویتنام 96 میلیونی، شرق آسیا را تبدیل به نقطه‌ای غیرقابل چشم‌پوشی کرده است.

این منطقه نه‌تنها از غرب‌آسیا بلکه از مجموع چند منطقه دیگر نیز بااهمیت‌تر تلقی می‌شود. البته باید درنظر داشت کشورها به مناطق الزاما نگاهی انتخابی ندارند که با انتخاب یک منطقه دیگر مناطق را رها کنند، اما قطعا برای آن اولویت‌بندی دارند. شرق آسیا امروز برای آمریکا یک اولویت است، پیش‌تر نیز آمریکا به‌دلیل مجاورت با اقیانوس آرام خود را کشوری درگیر با مجموعه شرق‌آسیا تصور می‌کرده است و پس از وقوع جنگ جهانی اول و دوم وجهه‌ای فراآتلانتیکی برای خود قائل شده و اروپا را وارد اولویت خود کرد. آمریکا امروزه مجددا می‌کوشد به سیاست‌های ماقبل جنگ جهانی خود بازگشته و نقش خود را به‌عنوان عضوی از مجموعه شرق‌آسیا ایفا کند.

8. توازن در سیاست‌های مهار ایران

آمریکا نمی‌خواهد ایران تبدیل به قدرتی محوری در غرب‌آسیا شود؛ این موضوع باعث می‌شود تا آمریکا به‌طور کلی از غرب‌آسیا عقب‌نشینی نکند، اما همزمان غلظت بالای نظامیان آمریکایی در منطقه می‌تواند با واکنش ایران مواجه شده و جنگی منطقه‌ای میان اضلاع محور مقاومت و آمریکا رخ دهد.

کاخ‌سفید در برابر دو راه کلی پیش‌روی خود باید دست به یک توازن بزند تا هم حضورش در منطقه برای مهار ایران حفظ شود و هم این حضور، خود به عاملی برای بروز جنگ و گرفتاری آمریکا تبدیل نشود. یک راه موثر آن کاهش پایگاه‌ها و تعداد سربازان و تجهیزات آمریکا در منطقه است. اگر زمانی نیز قرار بر بازگشت نظامیان آمریکایی به منطقه بود، آنها می‌توانند به‌سرعت مجددا خود را به منطقه برسانند. پس نیازی به حضور دائم و مساله‌ساز آنها در غرب‌‌آسیا نیست.

9. هزینه بالای استقرار نظامی در منطقه

حضور گسترده نظامی در غرب‌آسیا سالیانه ده‌ها میلیارد دلار هزینه اضافه و غیرضروری روی دست آمریکا می‌گذارد. بسیاری از این هزینه‌ها در گام‌های اولیه ضروری نمایانده می‌شوند، اما برای بسیاری مشخص است که درنهایت این هزینه‌ها به نتیجه خواهند بود. نمونه بزرگ آن اشغال عراق است و نمونه کوچک‌تر آن حضور چندصد نظامی آمریکایی در شرق سوریه. حضور نظامیان آمریکایی در شرق سوریه برای مسدودسازی مرزها بین عراق و سوریه، برای واشنگتن ضروری است، اما آیا این اقدام می‌تواند راهگشا باشد و به انسداد مرزی بینجامد؟ مشخص است که در طولانی‌مدت چنین امکانی وجود نخواهد داشت. پس هزینه‌هایی که امروز به‌ بهانه ضرورت صورت می‌گیرد از هم‌اکنون مشخص است که نتیجه‌ای به‌دنبال نخواهد داشت.

 آینده آمریکا در منطقه

آمریکا قصد دارد در آینده‌ای نزدیک از تعداد نفرات و حجم تجهیزاتش در غرب آسیا بکاهد. موضوعی که به دلیل آرایش تهاجمی پیشین آمریکا در منطقه، عقب‌نشینی نام گرفته است؛ اما باید دانست این عقب‌نشینی یک اصل محوری دارد که کاهش نیروهای نظامی نیست. اصل در راهبرد آمریکا کنار گذاشتن نگاه تهاجمی است که به‌عنوان پیامد مسائلی مانند کاهش نیرو و تجهیزات را نیز در پی دارد. البته حتی در صورت اجرای کامل سیاست جدید آمریکا این موضوع به معنای اتمام عملیات‌های نظامی واشنگتن در منطقه نیست. آمریکا برای آنکه خودی نشان دهد عملیات‌های نظامی‌اش در منطقه را ادامه خواهد داد اما نه به شکل و تاثیر سابق بلکه به‌منظور اعلام این نکته که همچنان حضور دارد.

آمریکا برای خروج از منطقه با چندین منبع فشار در این زمینه روبه‌رو است. متحدان آمریکا مانند سعودی‌ها و صهیونیست‌ها به‌راحتی نمی‌توانند سیاست جدید واشنگتن را هضم کنند همان‌گونه که در دوران باراک اوباما، رئیس‌جمهور اسبق آمریکا چنین کاری را نکردند. آنها برای مقابله با سیاست جدید آمریکا روی به همکاری با فردی مانند ترامپ آوردند. امروز نیز ریاض و تل‌آویو می‌کوشند مانع از عقب‌نشینی آمریکا شوند. البته کوشش آنها نتیجه‌ای صددرصدی به همراه ندارد اما می‌تواند باعث تقلیل در طرح واشنگتن شود که همان نیز برای متحدان آمریکا غنیمت است.

در داخل آمریکا نیز جناح‌های سیاسی سنتی و بروکراسی موجود در نهادهای این کشور که دهه‌ها با مشکلات غرب آسیا خو گرفته‌اند نمی‌توانند تغییرات جدید را هضم کنند و به همین دلیل وارد درگیری با جناح‌های مترقی آمریکا مانند حزب دموکرات می‌شوند. درگیری جمهوری‌خواهان و دموکرات‌ها بر سر سیاست‌های منطقه‌ای ترامپ تا حدی نمودی از این رقابت‌ها بود. با این حال جناح‌های مترقی آمریکا نیز کم‌توان نیستند کمااینکه در دوران اوباما موفق به پیشبرد برخی سیاست‌های خود شده و در دوران بایدن نیز به دنبال پیگیری آنها هستند.

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰