گفت‌وگوی «فرهیختگان» با مژده لواسانی، مجری و برنامه‌ساز
نیمرخ در دهه 70 با نوجوان‌های دهه هفتادی بوده و چطور ممکن است الان بتوان نیمرخ ساخت؟ نتیجه این می‌شود که مثلا شبکه امید و شبکه‌هایی که برای نوجوان کار می‌کنند نمی‌دانم آیا برنامه شاخصی برای نوجوان دارند که مردم اسم آن را ببرند و بگویند فلان برنامه منظور است.
  • ۱۴۰۰-۰۴-۱۲ - ۰۱:۳۰
  • 10
گفت‌وگوی «فرهیختگان» با مژده لواسانی، مجری و برنامه‌ساز
برای نوجوان دهه هشتادی نمی‌توان همچنان «نیمرخ» ساخت
برای نوجوان دهه هشتادی نمی‌توان همچنان «نیمرخ» ساخت

کسی که از نوجوانی جلوی دوربین رفته و برای نوجوان‌های دهه‌های بعدی هم اجرا کرده است، حتما نیازها و چالش‌های دوره نوجوانی و بالطبع ملاحظات و اهمیت برنامه‌سازی برای نوجوانان را بهتر می‌داند. مژده لواسانی سابقه اجرای اولین رئالیتی‌شوی تلویزیون با عنوان «فاز» را نیز در کارنامه کاری‌اش دارد. با او درباره بیم و امیدهای برنامه‌سازی برای نوجوانان همصحبت شدیم.

بدیهی است که جنس نوجوانی دهه‌ هشتادی‌ها با دهه هفتادی‌ها و شصتی‌ها تفاوت می‌کند و ممکن است بیش از یک دهه هم تفاوت داشته باشند. این ملاحظات چطور باید در برنامه‌سازی برای نوجوان‌ها موردنظر باشد؟

به‌نظر من بزرگ‌ترین مشکل ارگان‌هایی که برای نوجوانان کار می‌کنند این است که این تفاوت را درک نمی‌کنند و شناخت درستی از آن ندارند. در دوره نوجوانی ما تک‌برنامه‌ای همچون نیمرخ وجود داشت که یک باشگاهی برای نوجوانان بود و اینها را دورهم جمع کرد و حتی نسلی از اجرا تربیت کرد و اولین اجرای تلویزیونی من از نیمرخ بوده که کلا تربیت یک نسل را برعهده داشت. دوستان در دهه‌های مختلف خواستند برنامه‌های «نیمرخی» بسازند و محکوم به شکست بودند، چون هرسال که جلوتر می‌رویم، نوجوان‌ها یک‌دهه با آن چیزی که قبلا انتظارش را داشتیم، فاصله می‌گیرند و اتفاقی که رخ داده این است که نه برنامه موفقی برای نوجوان داریم و نه کار موفقی برای نوجوان‌ها کردیم و علتش بیشتر از جنس عدم شناخت دقیق نوجوان‌ها است. شرایط الان خیلی متفاوت است. من خیلی قائل به این هستم که دخترها و پسرهای نوجوان حال‌حاضر به‌مراتب جلوتر از جوانی‌های ما هستند. من دخترخاله‌ای دارم که الان 18 ساله است و وقتی 16-15 ساله بود شاید یکی از مهم‌ترین مشاوران من در این موضوع بود که تمام سوالات سینمای روز جهان، تمام موسیقی روز جهان و هرچیزی را که می‌خواستم درباره آن اطلاعات به‌روز و دقیق بدانم از او می‌پرسیدم و ابایی ندارم بگویم از دوره من خیلی جلوتر بوده است. کاری به خوب و بد بودنش ندارم، این مختصات روزگار نوین ماست، مختصات این عصری است که همه‌چیز در دنیای اینترنت و اطلاع‌رسانی سریع می‌گذرد که خیلی طبیعی است کودک و نوجوان با این حجم از اطلاعات خیلی پیشروتر باشد. اگر جز این بود باید تعجب می‌کردیم. برنامه‌سازی متاسفانه همچنان برنامه‌سازی دهه 70 و 80 است. الان به‌نظر من این نوع برنامه‌سازی شوخی است.

 برخی اعتقاد دارند برنامه‌سازی برای نوجوانان باید تفکیک‌های بیشتری داشته باشد و جزئی‌تر باشد؛ یعنی برنامه‌ای که برای دختران نوجوان است باید با برنامه پسران نوجوان فرق کند. حتی برنامه‌های مناطق شهرنشین با مناطقی که در روستا است باید متفاوت باشد. قائل به چنین تفکیکی هستید؟

طبیعی است که دغدغه‌ها، نیازها، نگرانی‌ها و توانایی‌های دخترها با دغدغه‌ها، نیازها، نگرانی‌ها و توانایی‌های پسرها متفاوت باشد. این را نمی‌توان منکر شد. خیلی طبیعی است اینکه دغدغه عزیزی که در یک شهر دور است با دغدغه کسی که در پایتخت زندگی می‌کند، متفاوت باشد. این به‌منزله آن نیست که ارجحیتی به‌هم دارند، بحث رجحان نیست. بحث این است که مثلا من در ایران با دختر مجرد در پاریس خیلی متفاوت هستم، نه او از من بهتر است و نه من بهتر از او هستم، ولی این تفاوت وجود دارد. من خیلی به این تفکیک قائل هستم و این کار را سخت می‌کند. یک زمانی برنامه کاملا دخترانه را می‌ساختیم و من اجرا می‌کردم، آنجا من این را پررنگ فهمیدم که موضوعی را درنظر می‌گرفتیم و من وقتی شهرستان‌ها و شهرهای دور می‌رفتم استقبال زیادی ازسوی دختران نوجوان می‌شد که فلان برنامه و فلان میهمان و فلان موضوع را دیدیم، اما همان موضوعات را ممکن بود دخترهای تهرانی مخصوصا ونک به بالا استقبالی نکنند و حتی بگویند خسته نمی‌شوید درباره این موضوعات صحبت می‌کنید، و خیلی برای آنها عادی و کسل‌کننده باشد. این کار برنامه‌ساز را سخت می‌کند که قائل به این باشید که ایران تنها تهران نیست و تهران فقط فلان خیابان نیست، ایران همه را دربر می‌گیرد و دغدغه‌ها متفاوت است.

 این تفکیک الان در برنامه‌سازی رعایت می‌شود؟

فکر نمی‌کنم. اما کار سختی هم است. مثلا ما تجربه عجیبی داشتیم که خیلی هم دیده نشد، ولی من همچنان به آن افتخار می‌کنم. ما رئالیتی‌شو «فاز» را که اولین کار تعاملی با نوجوان بود در شبکه دو و سال 96 ساختیم و از بین آنها نوجوانان کنشگر اجتماعی بیرون آمدند؛ یعنی به‌جای استعدادیابی گویندگی و خوانندگی و پرش از مانع و... چالش‌هایی که داشتیم اینها را با این قضیه مواجه کردیم که چطور می‌توانند فعالیت اجتماعی داشته باشند. چطور می‌توانند دغدغه محیط‌زیست، مدیریت زمان و غیره را داشته باشند؛ یعنی تلاش ما این بود که نوجوانان به کنشگران فعال اجتماعی تبدیل شوند و برنده کسی بود که بهترین طرح این حوزه را داشت و حمایت شد، جایزه گرفت، مشاور شهردار شهر خود شد و آن طرح را عملی کرد. خب این خیلی خوب است. اما خیلی از این برنامه استقبال نشد، چون مدیران طرفدار کارهایی هستند که بگویند او بهترین خواننده جهان شد، ولیکن من به آن تجربه نجیبانه و درست افتخار می‌کنم و این اولین باری بود که کار کارشناسی‌شده و درست برای نوجوان‌هایی ساخته شد که فردا ممکن است وارد سیاست شوند؛ فردا ممکن است وارد هزار منصب اجتماعی شوند. این برای من تجربه ویژه‌ای بود.

 انگار مدیران ما یاد گرفته‌اند سراغ برنامه‌هایی بروند که در کوتاه‌مدت جواب بدهد و برجسته شود و شاید تکرار چندین‌باره برنامه‌هایی شبیه نیمرخ و اکسیژن در دهه‌های بعد و باوجود اینکه تاریخ مصرف آنها سال‌ها است تمام شده، همین نگاه باشد.

بله، هنوز نمونه موفقی که مثال می‌زنند، برنامه‌هایی همچون نیمرخ و اکسیژن است. نیمرخ در دهه 70 با نوجوان‌های دهه هفتادی بوده و چطور ممکن است الان بتوان نیمرخ ساخت؟ نتیجه این می‌شود که مثلا شبکه امید و شبکه‌هایی که برای نوجوان کار می‌کنند نمی‌دانم آیا برنامه شاخصی برای نوجوان دارند که مردم اسم آن را ببرند و بگویند فلان برنامه منظور است.

 در شبکه امید هم شاهد تکرار دوباره نیمرخ و اکسیژن به شکل‌های مختلف هستیم.

به من تا سال‌ها برنامه نوجوان پیشنهاد می‌شد. مثلا در دوره‌ای که جوان‌تر بودم و همواره می‌گفتند می‌خواهیم برنامه‌ای همچون نیمرخ بسازیم و من همیشه فکر می‌کردم چرا باید دوباره برنامه‌ای همچون نیمرخ بسازیم. من «کبوتر دات‌کام» که زیرمجموعه نیمرخ بود را در 14 سالگی اجرا کردم و الان 30 ساله شده‌ام. من تفاوت کردم و چطور ممکن است آن نوجوان همچنان همان مدل برنامه را دوست داشته باشد؟

 یک مساله مهم این است که نوجوانان الان دوست دارند کمتر بشنوند و حوصله و وقت نصیحت شنیدن ندارند.

درست است و نکته مهم‌تر این است که نیمرخ در زمان خودش و برای نوجوانان عصر خود آوانگارد محسوب می‌شد. یعنی شما در دوره‌ای نیمرخ را دوست داشتید که برنامه یک سروگردن از چیزی که سازمان داشت بالاتر بود و این مدلی پلاتو گفتن و این مدل اجرا داشتن آوانگارد محسوب می‌شد. شهاب حسینی در اکسیژن هم همین بود. همان زمان هم چیزی طرفدار پیدا کرد که ساختارشکنی داشت و دختر و پسرها و نوجوانان آمدند و کارهای زیادی شکل گرفت. الان اگر قرار باشد به عقب برگردیم، فایده‌ای ندارد. الان در عصری هستیم که من نوجوانانی را می‌بینم که اینستاگرام و توئیتر هم برایشان شوخی است و در تیک‌تاک هستند و هزارویک چالش دارند و دنیای دیگری را دنبال می‌کنند. من به آن قشر خیلی مذهبی کاری ندارم که کاملا با اصول خود جلو می‌روند، اما واقعیت این است در بسیاری از شهرها نوجوانانی داریم که سبک زندگی خاصی دارند. الان کنکور هنر برگزار شده و عکس‌هایی که از کنکور هنر می‌آید را شاهد هستیم. تفاوت‌ها را می‌توان دید. اینها بخشی از جامعه هستند که شما اگر بلد نباشید برایشان برنامه‌سازی کنید، سراغ برنامه‌های دیگری می‌روند. این قشر با این حجم از دانش اصلا معطل کسی نمی‌ماند.

 الان بینهایت شو چنین ویژگی‌ای دارد؟

«بینهایت شو» برنامه تلویزیونی نیست. «بینهایت» یک دوره‌ای است که دوره اعتقادی و کاملا بینشی است که خود آستان قدس برای دهه هشتادی‌ها برگزار کرده است. اپلیکیشنی است که در آن دوره مجازی برگزار می‌شود و اردوهایی دارند و خیلی کار جذابی است و هنرمندان اردو می‌روند و دوره مجازی شناخت خود و شناخت جهان و خدا و غیره است. اختتامیه آن همینی بود که ما اجرا کردیم؛ یعنی اختتامیه را شبکه سه برگزار کرد که معرفی برگزیده‌ها و قرعه‌کشی و این کارها بود و دوره بعدی را معرفی کردیم. دوباره اختتامیه دوره بعدی شهریور می‌شود. برنامه‌سازی نیست، بلکه رویداد بزرگ برای دهه هشتادی‌ها در فضای مجازی است. 

نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰