مسعود آذرباد، نویسنده و روزنامهنگار: کتابستان معرفت جدیدا کتابی به قلم محمدرضا هوری با نام «هادی» که با محوریت زندگی امام هادی(ع) نگارش یافته، منتشر کرده است. اتفاقی که به خودی خود، مبارک و مهم است. سالهاست خلأ چنین رمانی را در زمینه ادبیات آیینی و تاریخی حس میکردیم و اکنون هادی، اولین قدم در این زمینه است؛ قدمی مهم. اولین بودن چیز کمی نیست و نباید از اهمیت آن غافل شد.
حال باید دید این کتاب، جدای از اولین بودن، ویژگیهای دیگری هم دارد یا نه. پیش از بررسی این مساله، باید نکاتی را روشن کرد. «هادی» یک رمان تاریخی است که دغدغه دین و معصوم(ع) را هم دارد. پس هم باید سندیت تاریخی در آن تحلیل شود و هم مساله امام و امامت. رمان تاریخی قرار نیست کتاب تخصصی تاریخ باشد، قرار نیست مخاطب را منکوب و مرعوب اطلاعات تاریخی و زبان خودش بکند اما باید جریان تاریخ را در تاروپود آن حس کرد. مخاطب باید غیرمستقیم درباره سبک زندگی، هنر، معماری و نگرش مردم آن دوره زمانی اطلاعاتی کسب کند که درعینحال اهمیت داستانی هم داشته باشد.
از طرف دیگر، مهمترین دغدغه در کتابهای تاریخی، نشان دادن اهمیت همهجانبه و چندبُعدی امام در بستر تاریخ، از ازل تا ابد است. این اهمیت را چگونه میتوان نشان داد؟ آیا صرف بیان سخن و رفتار و کردار امام و ذکر کرامات و معجزات ایشان باعث جذابیت داستانی میشود یا ما به سطح دیگری از داستانی کردن زندگی ائمهاطهار(ع) نیاز داریم؟ این بیان البته به معنای ایجاد دوگانگی و قطبیسازی نیست بلکه دارای نوعی تقدم و تأخر محتوایی و معرفتی نیز هست. قصد رمان تاریخی-دینی فقط روایت صرف نیست بلکه معرفتسازی است. این معرفتسازی از طریق معجزه به تنهایی صورت نمیگیرد کمااینکه سیره نبوی و معصومین(ع) هم این نبوده است، بلکه واداشتن مخاطبان و مردم به تأمل و تفکر است.
با این نکات به سراغ رمان «هادی» میرویم. محمدرضا هوری در رمانش، از نوعی فاصله بین قهرمان داستان و امام هادی(ع) سود برده است. این ویژگی از چند منظر قابل بحث است؛ اول اینکه قهرمان داستان دومین نفر مهم در دستگاه خلافت عباسیان در دوره متوکل عباسی است. منتصر، ولیعهد خلیفه است و اهمیتش مشخص و غیرقابل انکار. این باعث شده ما نقبی هم به درون خلافت عباسیان داشته باشیم و نگاه دقیقتری به بزرگترین دشمن امام هادی(ع) داشته باشیم. همین ویژگی باعث شده است نگاه روایتگرانه بیش از آنکه یکجانبه باشد بیطرفانه بنظر برسد. نگاه بیطرفانه و دقیق بیش از هر چیزی فرصت تفکر و اندیشه را به مخاطب میدهد.
دوم تصویری که از سامرای دوره متوکل به دست میآوریم، تصویری به نسبت روشن است. گرچه در بعضی نقاط مانند توصیفات شهری، نویسنده اندکی لغزیده است اما توصیفی که او از قصر و پوشش و سبک زندگی و تاریخ آن دوره به ما نشان میدهد چنان تصویری است که ابهامی خُردکننده بر داستان تحمیل نکرده است. از سوی دیگر، این توصیف و تصویر، برای فضلفروشی نیست. اثر داستانی دارد. به خدمت داستان آمده و در حس و حال داستان نقش دارد. نویسنده برای نشان دادن حس تاریخی رمانش، تنها بر عمامه و دستار و اسب تکیه نکرده است، نگاه عمیق و پژوهشگرانه او را میتوان به خوبی حس کرد.
سوم آنکه حضور و بروز شخصیتها هم نشان از قوت طرح رمان «هادی» دارد و هم پرداخت دقیقی از شخصیتهای داستان دارد. تغییر و تحول شخصیتها نشان میدهد دشمن امام هادی(ع) از تمام موجودیت فکری، مادی و معنوی خود ضدامام استفاده کرده است. دشمنی که سعی میکند همهجانبه نقشه بکشد و لحظهای توقف و تنبلی نکرده است. از این منظر میتوان بخشی از عظمت وجودی امام هادی(ع) را هم درک کرد. شخصیتهای بزرگ، دشمنان بزرگ هم دارند، گرچه سنت الهی در این زمینه، جایگاه خود را دارد و سعی بر نفی آن نیست.
مساله دیگر، جایگاه کرامات و معارف امام هادی(ع) است. به فراخور داستان، ما با شخصیت امام و برخی کرامات ایشان در هنگام حضور در سامرا مواجه میشویم اما در هیچکدام متوقف نمیشویم. میبینیم که برخی شخصیتهای داستان دچار تحول میشوند اما بنیان معرفتی و داستانی اثر بر جای خود استوار است. سعهوجودی همه یکسان نیست و به همین دلیل، قرار نیست همه به سرعت تغییر کنند. نگاه هوشمندانه نویسنده را میتوان در نوع مواجهه منتصر با چنین مسائلی دید.
حال که نویسنده راه کرامت و معجزه را بر قهرمان داستان بسته است، چه چیزی را جایگزین آن کرده است. او از سلاح حریف، ضدخودش استفاده کرده و دانستههای تاریخی قهرمان را در بستر داستانی آن قرار داده است. نمود ظاهری این را میتوان در «زیارت غدیریه» دید. کمتر کسی است که بداند از امام هادی(ع) چنین دعای مهم و باشکوهی صادر شده باشد. صددرصد، جایگاه معرفتی زیارت جامعهکبیره غیرقابل انکار است اما نویسنده تلاش کرده به اندازه وسع داستان، به سراغ چنین معارفی برود. اینجاست که اهمیت تاریخی معرفتسازی و آگاهیبخشی را در سنت شیعی میتوان به چشم دید.