سهیل سیدجمالی، روزنامهنگار: این روزها بخش قابلتوجهی از ذهن تحلیلگران مسائل بینالمللی درگیر رقابت جهانی بین آمریکا و چین و نتیجه این رقابت است. نام چین، تقریبا از سال 2015 میلادی یعنی آغاز رقابتهای انتخابات ریاستجمهوری آمریکا بهصورت فزایندهای بر سر زبانها افتاد. دونالد ترامپ یکی از نامزدهای انتخابات ریاستجمهوری در آن دوره بهجای اینکه مثل دیگران از خطر روسیه، اسلامگرایان جهادی و تروریستها بگوید، بر چین متمرکز شد. او با شعارهایی مثل «چین تمام صنایع را به سرقت میبرد»، «چین حق مالکیت معنوی تکنولوژی آمریکایی را به رسمیت نمیشمارد»، «چینیها با ما تراز اقتصادی منصفانه ندارند» و تکیه بر اینکه جهانیسازی در دوران جورج دبلیو بوش و باراک اوباما باعث تمام این مشکلات بوده است، پا به عرصه انتخابات گذاشت و توانست جمعیت کثیری از شهروندان ایالتهای جنوبی، شمالی و حتی غرب میانه را با خود همراه سازد.
ترامپ با چنین دیدگاههایی، پیروز انتخابات ریاستجمهوری شد. او همین سیاست را به کاخسفید آورد و تقریبا تمام چهار سال دوران ریاستجمهوریاش را در جنگ اقتصادی و کشمکشهای مالی و بازرگانی با چینیها سپری کرد. امروز اما جو بایدن دموکرات که بسیاری از طرفداران ترامپ او را به مماشات با چینیها متهم میکنند، در کاخسفید مستقر است.
برخلاف تصورات هواداران دوآتشه دونالد ترامپ، بهنظر میرسد خطر فزاینده چین برای دموکراتها هم مشخص شده است، تا جاییکه بایدن در اکثر سخرانیهای خود درطول این پنج ماه زمامداری، چین را بزرگترین خطر برای آینده ایالاتمتحده توصیف کرده است. جو بایدن نهتنها چین را خطر بزرگ اقتصادی میخواند، بلکه معتقد است امروز نبرد بین ایدئولوژیک دموکراسی غربی و تمامیتخواهی کمونیستی از نوع چینی آغاز شده است.
در این نبرد آمریکا تنها نیست و قاره اروپا، متحدین سنتی آمریکا در شرق آسیا مانند ژاپن و کره، گروه کوآد و حتی ناتو نقش کلیدی را در این تنش ایفا میکنند. ریشههای این تقابل بهحدی توسعه یافته است که کشورهای عضو ناتو در نشست اخیر خود، از چین بهعنوان «تهدیدی جدی و سیستماتیک» علیه آینده جهان نام بردند.
این ائتلاف بزرگ علیه چین، یک بازیگر کم دارد و آن روسیه است. مسکو در این تقابل میتواند تاثیرگذاری بسیار بسزایی داشته باشد. روسیه بیش از نیم قرن بزرگترین رقیب جهانی آمریکا بوده است، ولی امروزه نمیتوان این کشور را باتوجه به داشتن منابع عظیمی از انرژی و انبارهای مملو از کلاهکهای جنگافزارهای هستهای، نادیده گرفت. چندماه قبل جو بایدن در مصاحبهای تلویزیونی، ولادیمیر پوتین رئیسجمهور روسیه را «آدمکش» خطاب کرد و پوتین هم در پاسخ، نظام پیشرفته و ثروتمند غرب را حاصل «نسلکشی بومیان آمریکا» معرفی کرد. اما در دنیای سیاست حرفها الزاما با عمل سیاستمداران همخوانی ندارد. دو هفته گذشته چشمهای جهان شاهد دیدار این دو رهبر با یکدیگر در سوئیس بودند. در این نشست دو رئیسجمهور درمورد مسائل مهمی مانند جنگهای سایبری و حمله هکرهای روس به زیرساختهای شبکه کامپیوتری و صنعتی آمریکا، کنترل تسلیحات اتمی، موضوع آسمان باز و انتقال گاز توسط پروژه نورد استریم2 از روسیه به قلب اروپا بحث و گفتوگو کردند.
در این دیدار جو بایدن، رئیسجمهور آمریکا به ولادیمیر پوتین، همتای روس خود مجسمهای کریستالی از یک گاومیش آمریکایی که تعبیر باشکوهی از باعظمتترین پستاندار آمریکا و بیانگر قدرت، اتحاد و استقامت است، هدیه داد. بایدن همچنین یک جفت عینک آفتابی خلبانی ساخت شرکت راندولف اینجینیرینگ آمریکا را به پوتین هدیه کرد. راندولف اینجینیرینگ همان شرکتی است که در سال ۱۹۷۸ میلادی به ارتش آمریکا پیوست تا عینکهای آفتابی مخصوص خلبانهای جنگی تولید کند. از آن زمان تاکنون آنها در کارخانهشان در ماساچوست عینکهای آفتابی بسیار باکیفیت و مقاومی را برای نیروهای ارتش آمریکا و شرکای ناتو ساختهاند.
بایدن در این دیدار درباره خط لوله انتقال انرژی (نورد استریم2) نرمش زیادی به خرج داده است و اخباری حاکیاز لغو تحریمهای آمریکا علیه این پروژه مخابره میشود. دونالد ترامپ، رئیسجمهور سابق آمریکا که مخالف اجرای این پروژه بود، قانونی وضع کرده بود تا شرکتهایی که در ساخت خط لوله انتقال گاز روسیه به آلمان فعالند، تحریم شوند. این قانون که با رای اکثریت قاطع مجلس نمایندگان و سنای آمریکا تصویب شده بود، باعث خروج 18 شرکت اروپایی از این پروژه شد. علاوهبر ترامپ، دولت بایدن نیز در ابتدا با این پروژه مخالف بود و از آلمان بهخاطر همکاری در این پروژه انتقاد کرد و آن را خلاف منافع اروپاییها خواند و حتی برخی کشورهای اروپایی ازجمله فرانسه و هلند از آلمان خواسته بودند تا به ساخت این خط لوله گازی پایان بدهد، اما به یکباره ورق برگشت و دولت بایدن مخالفتش با اجرای این پروژه را متوقف کرد.
این رفتار دوستانه جو بایدن با همتای روس خود، میتواند پیامهای زیادی در خود داشته باشد. آمریکای بایدن احتمالا میخواهد توصیه هنری کیسینجر به دونالد ترامپ را محقق کند. کیسینجر که خودش در زمان ریچارد نیکسون پیشنهاد بهبود روابط واشنگتن و پکن در ۱۹۷۱ را داده، به ترامپ توصیه کرده بود برای مقابله با تهدیدات روزافزون چین، با روسیه همکاری کنند. این همان راهکاری است که کیسینجر در دهه 1970 برای بازدارندگی مقابل اتحاد جماهیر شوروی بهکار گرفته بود.
ماهعسل بایدن با پوتین نشان میدهد آمریکاییها قصد دارند با مهره روسها به جنگ چینیها بروند. این دو ابرقدرت و رقیب دیرینه سالهای زیادی با یکدیگر مشغول جدال بودهاند و تنشهایی نیز بر سر منافع مشترک داشتهاند. با اینحال این دو کشور در بسیاری از مواقع برای حفظ منافع خود بر سر مسائل زیادی با یکدیگر مماشات کردهاند. اکنون که آمریکا بهدنبال تقابل جدی با روسیه است، باید به این پرسش پاسخ داد که در تقابل واشنگتن- پکن، روسها چه نقاط اشتراکی با چینیها و غربیها دارند؟
1 تمایل روسها به آمریکاییها برای مهار چین
روسیه با اینکه در دوران جنگ سرد با ایالاتمتحده بر سر مسائل فضایی، نظامی، هستهای و غیره در نزاع بوده است، اما اشتراکات زیادی هم با غربیها دارد.
1-1- صنعت سرگرمی و هالیوود
اگر نگاهی گذرا حتی به هالیوود، صنعت رسانه و سرگرمی در ایالاتمتحده بیندازیم، بهوضوح نقش روستبارها در آن قابل احساس است. بسیاری از هنرپیشگان معروف هالیوودی تبار روس یا بلوک شرقی دارند. حتی مالکان کمپانیهای عریض و طویل فیلم و انیمیشنسازی در کالیفرنیا، روستبار و اصالتی بلوک شرقی دارند؛ مانند برادران وارنر صاحبان شرکت والت دیزنی.
2-1- صنعت فناوری و ارتباطات
بسیاری از کارآفرینان تکنولوژیهای دیجیتالی و الکترونیکی در سیلیکونولی و سانفرانسیسکو اصالتا مهاجرانی از اروپای شرقی و روسیه هستند و نکته جالب اینکه این افراد عمدتا دارای سرمایه فراوان و نقش پررنگی در کارآفرینی و تولید ثروت در جامعه آمریکا هستند. با نگاهی به شرکتهایی مانند اوراکل، گوگل، فیسبوک و توئیتر میتوان به نقش مهم مهاجران روستبار پی برد.
3-1-صنعت مسکن و بانکداری در نیویورک
بسیاری از صاحبان املاک لوکس در محله منهتن نیویورک از ثروتمندان روس هستند. حتی نظام بانکداری در نیویورک این پایتخت اقتصادی جهان از نفوذ ثروتمندان و سرمایهداران روس، اسلاو و مجارتبار بینصیب نمانده است. در دهه 90 میلادی بسیاری از تجار و بازرگانان صنعت انرژی و فلزات سنگین مانند فولاد از روسیه به نیویورک مهاجرت کرده و سرمایه خود را در بورس والاستریت تزریق کردند. حتی آسمانخراشها و واحدهای اشرافی املاک دونالد ترامپ صاحبان روس را در خود جای دادهاند.
4-1- نقش رژیمصهیونیستی و یهودیان
این اغراق نیست اگر بگوییم جمعیت زیادی از شهروندان رژیمصهیونیستی و پایتخت این رژیم یعنی تلآویو را یهودیان روس تشکیل میدهند. حتی سرمایهدارانی که در موارد فوق ذکر شد، عمدتا یهودی روستبار هستند. فراموش نکنیم که اتحاد جماهیر شوروی یکی از اولین کشورهایی بود که در رایگیری شورای امنیت سازمان ملل در اواخر دهه 40 میلادی رای مثبت به تشکیل رژیمصهیونیستی داد. بسیاری بر این عقیده هستند که در آن زمان شوروی با گرفتن فرمول و دانش ساخت بمب اتم از یهودیان، این لطف آنها را اینگونه در رایگیری جبران کرد. در سالهای اخیر روسیه قراردادهای نظامی در زمینه ساخت پهپادهای پیشرفته و فناوریهای جنگ سایبری و الکترونیکی با رژیمصهیونیستی منعقد کرده است و نزدیکی زیادی بین این دو کشور در عرصههای نظامی وجود دارد. تلآویو نیز بزرگترین متحد خاورمیانهای غرب است و همینطور ازنظر ایدئولوژیکی با مسیحیان اوانجلیست و تبشیری در آمریکا نقاط اشتراک بیشماری دارد. علاوهبر این، لابی یهودیان در آمریکا قدرتمندترین لابی در این کشور است. پس میتوان نقش رژیمصهیونیستی و یهودیان در این میان را برای پل ارتباطی و معنوی بین ایالاتمتحده و روسیه بسیار مهم تلقی کرد.
2 منافع مشترک بین روسیه و چین برای مهار غرب
علیرغم تمام نقاط مشترک بین غرب و روسیه، روسیه میتواند نگاهی برادرانه به چینیها هم داشته باشد. به هرسوی، چین یکی از همسایگان روسیه است و دو کشور ازنظر مسائل فرهنگی و اجتماعی دارای اشتراکات فراوانی هستند. هر دو کشور حاکمیتهایی تمامیتخواه و رادیکال دارند. آزادیهای مدنی و اجتماعی مانند اروپا و آمریکای شمالی در این کشورها به آن سبک و سیاق تعریف نشده است. چین هنوز هم از نمادها و تندیسهای مارکسیستی استفاده میکند. تنها حزب حاکم در این کشور حزب کمونیست است. دشمن و هدف اول چینیها غرب است و این دقیقا همان چیزی است که دههها روسها دنبال میکردند.
1-2- قدرت اقتصادی چین درکنار توانمندیهای نظامی روسیه
چین و روسیه میتوانند مکمل یکدیگر باشند. چین شانهبهشانه ایالاتمتحده در بحث اقتصادی و رشد سرمایه درحال حرکت است. از شرق آسیا گرفته تا خاورمیانه و شمال و مرکز آفریقا تا آمریکای جنوبی تحت تاثیر این رشد اقتصادی چین هستند. پروژه احیای جاده ابریشم چین خود گواه همین حقیقت است. چینیها دقیقا همان مدل استعماری هلندیها در قرن هفدهم و هجدهم میلادی را درپیش گرفتهاند؛ استعمار از نوع مالی. روسیه همچنان ازنظر نظامی و موشکهای بالستیک قارهپیما و جنگافزارهای اتمی یک ابرقدرت محسوب میشود. روسیه میتواند وزنه سخت این اتحاد و چین وزنه قدرت نرم آن باشد. اتحاد این دو میتواند مشکلات و دغدغههای زیادی را برای آمریکاییها ایجاد کند.
3 روسیه فروشنده دورهگرد
فرض سومی هم میتواند وجود داشته باشد. روسیه میتواند از این آب گلآلود بهخوبی ماهیگیری کند. نزاع و رقابت بین غرب و چین کمونیست میتواند زمانی مناسب را برای روسیه فراهم کند تا با گرفتن امتیازات از هر دوطرف منازعه، برای خود منافع اقتصادی، سیاسی و امنیتی تولید کند.
یک نمونه از آغاز این ماجرا میتوان به همین لغو تحریمهای آمریکا درباره پروژه انتقال انرژی نورد استریم2 اشاره کرد. روسها میتوانند در این بین شعله هر طرف موردبحث را در زمانهای نیاز زیادتر کنند. مثلا در برخورد با چینیها، از وجود آمریکاییها بهره جسته و انرژی خود مانند نفت، گاز و زغالسنگ را به چین درحال رشد بفروشند. از طرف دیگر در زمان مذاکره با آمریکاییها با ایجاد هراس و ترس از رشد چین، از آمریکاییها امتیازات امنیتی و نظامی مانند توقف حرکت ناتو در مرزهای شرقی اروپا را طلب کنند.
درنهایت اگر به نقشه سیاسی و اقتصادی جهان در این روزها نگاه بیندازیم، متوجه خواهیم شد آمریکاییها بهدنبال راهی برای مهار چینیها هستند و روسیه گویا مهرهای خوشرنگولعاب در این میان بهحساب میآید. حال باید دید ناخدای روسیه ولادیمیر پوتین بادبانهای روسیه را بهکدام سمت برافراشته خواهد کرد؟
در همین رابطه مطلب زیر را بخوانید:
حق با استفن والت است؛ روابطی که منفعت ندارد! (لینک)