مجید محمدزمانی، پژوهشگر هسته افکارعمومی مرکز رشد دانشگاه امامصادق(ع): انتخابات 1400 با تمامی حواشی پررنگتر از متن رقابتش پایان یافت و آقای رئیسی پیروز انتخابات شد. اما خوشحالی این پیروزی هم نباید بیشازحد طولانی شود و هم نباید مانع دیدن واقعیات و کاستیها.
رئیسی مطابق آنچه خود گفته رئیسجمهور همه ملت است و نباید برای او بین کسانی که به او رای دادند و آنانی که به وی رای ندادند، و چه آنان که رای باطله دادند و حتی آنانی که اصلا پای صندوقها نیامدند، فرقی در خدمتگزاری باشد. باید موتور دولت به سمت تامین نیازهای همه گروههای اجتماعی حرکت کند. اما چگونه؟
باید توجه داشت تنها برنامه و کار، موجب ارتباط متن جامعه با دولت و حرکت جمعی به سمت حل مسائل نمیشود. شاید مهمترین کار دولت ساخت اتمسفر، فضا یا گفتمان هماهنگ با هویت خود و نیازها و توقعات جامعه است. چه مسکن مهر باشد چه مسکن روحانی، چه یارانه باشد چه بسته معیشتی، چه سهام عدالت باشد چه سهام دولتی، اگر در ذیل چتر گفتمانی خاص تعریف و معنادار نشود، نهتنها تغییری در سفره روزمره مردم ایجاد نمیکند بلکه حتی گاهی با تفسیری متفاوت، خواسته یا ناخواسته موجب رکود یا مقاومت جامعه دربرابر تغییرات اساسی میشود.
دولت رئیسی باید گفتمان بسازد اما شعارسازی نه! باید از دولتهای قبل متمایز شود اما انگشتنما نه! باید گفتوگو کند اما فقط با یک گروه خاص نه! انفعال و تعلل در ساخت گفتمان یا موجب نفوذ گفتمانهای التقاطی همچون دولت احمدینژاد میشود یا موجب تسلیم در برابر گفتمانهای بیگانه همچون دولت خاتمی و روحانی. نفوذ و تحریک لایههای مختلف اجتماعی، نیازمند ساخت گفتمان است و هرچه این کار به عقب بیفتد حرفها، طرحها و برنامهها و مشارکتهای اجتماعی نه انسجام نظری پیدا میکنند و نه انسجام اجرایی و در ازای هزینههای اجتماعی، تصویری نامربوط از دولت میسازند.
تصویرسازی هماهنگ با گفتمان، موجب ایجاد تمایز این دولت از دولتهای قبلی میشود. جمعکردن ایدههای اجرایی متنوع به ظاهر لوکس از دولت الکترونیک گرفته تا توزیع یارانه، بدون در نظر گرفتن مبانی تئوریک آنها درعرصه حکمرانی و بهکارگیری کلکسیون کلمات تکراری قشنگ بدون انسجام فکری، نهتنها گفتمان و تصویری نمیسازد بلکه فرصت ساخت گفتمان و ایجاد اعتماد و مشارکت اجتماعی را نیز میسوزاند.
حرفهای اخیر رئیسی در ایجاد وفاق ملی برای «اقتدار و استقلال» کشور، اندک ظرفیتی برای محور قرارگرفتن دارد، اما هنوز این حرفها با مسائل کف اجتماع و شبکه نخبگانی جامعه، پیوندی برقرار نکرده و در حد شعارهایی پراکنده و پارهپاره در ذوق میزند و مردم و نخبگان درجهت ساخت شبکه معانی آن حرکت نکردهاند. باید گفتمانی مردمی ساخت.
ساخت گفتمانی مردمی، نیازمند فرآیندی تعاملی و ایجاد فضای گفتوگوی آزاد درمورد مسائل اجتماعی میان گروههای اجتماعی است. مردم هم مخاطب گفتمان دولت رئیسی هستند و هم شکلدهنده به آن. اگر مردم در ساخت گفتمان مشارکت کنند، در حل مسائل اجتماعی نیز همراه دولت خواهند بود. بایدها و نبایدهای مونولوگ یا فرار از گفتوگوی تعاملی با مردم و رسانههای مردمی، توهم گفتمان میسازد. در گام اول رئیسجمهور باید خود را در معرض گفتوگوی صمیمی و تعاملی با رسانهها قرار دهد و بدون نمایش، پای نقدها بنشیند تا یاد بگیرد از گفتمان خود دفاع کند تا موجب تقویت گفتمان خود شود تا برای گفتمان خود بازاریابی اجتماعی کند. رسانههای دولتی بهجای بلندگوهای تبلیغاتی از مدافتاده بیخاصیت، باید تسهیلگر گفتوگوی اجتماعی در میان گروههای مختلف باشند، این گفتوگو مقدمهای انگیزهبخش برای ساخت گفتمانی مردمی و مشارکت درحل مسائل اجتماعی است.
این فضای گفتوگوی اقناعی باید درون تیم اجرایی دولت نیز تقویت شود تا به جای حذف آدمها همچون دولت احمدینژاد یا قربانیشدن خلاقیتها همچون دولت روحانی، در یک فرآیند مستمر، همگرایی فکری و اجرایی بین اعضای کابینه صورت گیرد. فراجناجی بودن دولت بهمعنای بیگفتمانی یا التقاط گفتمانی نیست! همچنین بهمعنای تشکیل شرکت سهامی از جناحها نیست! دولت فراجناجی زمانی شکل میگیرد که وحدت گفتمانی با گفتوگو بین اعضای کابینه شکل گیرد و تلاش شود تکثر نگاههای مجرب در عرصههای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی در ذیل چتر گفتمانی واحد، همگرا شوند. اگرچه باید یک صدای واحد از دولت به جامعه مخابره شود اما باید تنوع نگاهها درون دولت توسط مردم مشاهده شود تا فراجناحی بودن و مردمی بودن کابینه قابللمس باشد. اجرای برنامههای خارقالعاده بدون اتصال به اصول گفتمانی، تصویری بیهویت یا تکراری از دولت به مردم منعکس میکند و مردم از دولت بیهویت یا «تَکرار»ی فراریاند!
در عرصه اجتماعی نیز باید صداهای مختلف مردم، واقعا (و نه بهصورت نمایشی همچون دولت روحانی) شنیده و به رسمیت پذیرفته شوند و برای اصلاح امور به کار گرفته شوند. حذف نگاههای متفاوت نه الزاما موجب تقویت گفتمان ما میشود و نه موجب حذف گفتمانهای رقیب، بلکه موجب شکلگیری و تقویت گفتمانهای خارج از نظام خواهد شد.
همچنین، برای جایابی نقش مردم در ایجاد گفتمانی مردمی، دولت باید نسبت و نگاه خود را با مردم مشخص کند. باید درعین حمایت از محرومان و فاصلهگذاری با ثروتهای مشکوک، به طبقه متوسط هم توجه کرد. مردم نه دلتنگ عکسهای یادگاری پوپولیستی احمدینژادی هستند و نه دل خوشی از لندکروزسواری روحانی دارند. چه در ظاهر از «خادم ملت» استفاده کنید مثل احمدینژاد و چه در عمل خود را اربابرعیت بدانید همچون دولت روحانی، تمایزی برای دولت رئیسی ایجاد نمیکند و به زودی آوار توقع تحقق وعدههای انتخاباتی از خادم یا قیم ملت بر سر دولت خراب میشود. باید نگاهی متفاوت به نقش مردم داشت.
متن مردم نه نیازی به نگاه ترحمآمیز دارند و نه دلخوشی از نگاه تحقیرآمیز. مردم امروز دنبال نگاهی برابر و یاریگر هستند. مردمداری واقعی- و نه نمایشی- نیز از طریق «مردمیاری» صورت میگیرد. ایجاد حس اعتماد و همراهی در مردم توانمند است که کار ساخت گفتمان و تحقق وعدههای دولت را به پیش میبرد. تجربه این پنج دهه نشان داده اگر مردم توانمندی که دل در گروی گفتمانی دارند، به صحنه کشیده شوند، پیروز میدان میشوند؛ از عرصههای نظامی گرفته تا عرصههای فرهنگی و اقتصادی و تا مردم نخواهند آب از آب تکان نمیخورد و البته حتما سوال میکنید مردمی که حاضر به رایدهی نشدند یا رای سفید دادند با چه ضرب و زوری در عرصه عمومی کنشگر فعال میشوند؟ مردمی که در سالهای اخیر بیاعتماد نسبت به برخی مسئولان نظام یا بیاعتماد نسبت به ساختار دولت هستند، چگونه همکاری با دولت میکنند؟
اعتماد اجتماعی به نظام و مسئولان به راحتی در این سالها تخریب شده و بازسازی این بیاعتمادی فرآیندی زمانبر است، اما دولت رئیسی زمان کافی ندارد. دولت رئیسی برای بازسازی اعتماد اجتماعی و همراهسازی مردم برای کارهای بزرگ، بیش از 6 ماه تا یکسال زمان ندارد و ادامه عمر دولت، خرج تقویت گفتمان و تصویر دولت میشود. گروههای مختلف اجتماعی باید در همین مدت کوتاه درگیر ساخت گفتمان و حل مسائل اجتماعی شوند.
رای شکننده رئیسی کار را برای اقداماتش سختتر کرده است، این موضوع هم فرصت است و هم تهدید. فرصت از این جهت که با دلخوشی به پشتوانه رای خود، بیگدار به آب نمیزند و تهدید از آن جهت که باید برای همراهسازی گروههای اجتماعی بیشازحد دقت و تلاش کند. اما در این مدت کوتاه با گروههای مختلف اجتماعی چگونه باید تعامل کرد؟
۱ بخشی از 18میلیون رای رئیسی برخاسته از پایگاه ایدئولوژیکی وی است. کسانی که تصویر انقلابی رئیسی برایشان برجستهترین ویژگی او بوده و این گروه کماکان پشت رئیسی خواهند بود. این بخش از طرفداران سرسخت، به علت گرم نشدن رقابتهای انتخاباتی خیلی رایسازی برای رئیسی نکردند؛ البته خود رئیسی هم موجب تهییج و تحریک این بخش از طرفدارانش برخلاف سال 96 نشد. این گروه طرفداران سرسخت، همراستا با گفتمان دولت هستند و میتوانند در تقویت و ترویج این گفتمان، پای کار آیند، اما باید دقت کرد دولت نباید خود را فقط نماینده این گروه معرفی کند.
۲ گروه دیگری که به رئیسی رای «آری» دادند، کسانی هستند که تصویری کارآمد از وی در قوه قضائیه دیدند و حالا امیدوارند وی با این کارنامه، قوه مجریه را متحول کند. کارآمدی در قوه قضائیه با قوه مجربه متفاوت است. برای همین باید تصویری جدید از کارآمدی قوه اجرایی نسبت به قوه قضائیه براساس اصول همان گفتمان تولید شود. مشارکتدهی گروه نخبگانی، موجب عرضه تصویری کارشناسانه از تصمیمات دولت میشود. قاضی عادل نیازمند خشونت در چهره، کلام و حکم است. اما مدیر توانمند، نیازمند گشادهرویی و تعامل در چهره، انگیزهبخشی در کلام و قاطعیت در اجراست.
۳ برخی کسانی که رای ندادند یا رای باطله دادند یا به رقبای همراستای رئیسی رای دادند، به خاطر آن بوده که یا رئیسی را در قامت ریاستجمهوری ندیدند یا تمایزی بین او و دیگران پیدا نکردند. این گروه از لحاظ گفتمانی با رئیسی فاصله دارند و تا مدتی تماشاگر اقدامات رئیسی خواهند بود و تا تغییراتی اساسی، ملموس و متمایزکننده نسبت به گذشته در روند حکمرانی مشاهده نکنند، در برابر توانمندی و گفتمان دولت تسلیم نمیشوند. این تغییرات اساسی باید در کوتاهمدت و در کمتر از یک سال صورت گیرد تا پیش از مداخله سایر گفتمانهای رقیب، تصویری صحیح از دولت برای این گروه ساخته شود. باید در سلسله رویدادهایی، مردم نتیجه اظهارنظراتشان را در تغییر جهت تصمیمات دولت لمس کنند تا انگیزه ایشان برای ابرازنظر و مشارکت در امور اجتماعی دوباره زنده شود. البته نباید فراموش کرد تغییرات اساسی نیازمند تدریج برای همگرایی اجتماعی و اجرایی است و نباید توقع اصلاح یکشبه داشت، اما باید از آینده این تغییرات برای مردم تصویری مثبت، روشن و امیدوارکننده ساخت.
۴ اما برخی کسانی که یا در انتخابات رای ندادند یا به رقبای مخالف رئیسی رای دادند، بیش از هر گروه دیگری تلاش میکنند تا از خلأ گفتمانی دولت مستقر استفاده کرده و خود را بهعنوان تنها گفتمان متشخص اما معترض به وضع فعلی معرفی کنند. آنها هر خدمت دولت را در دستگاه رسانهای خود بهصورت معکوس تفسیر کرده و بدینترتیب از میان بدنه اجتماع خصوصا آنانی که منتظر تغییرات اساسیاند، یارگیری میکنند. دولت باید سریعتر مرز گفتمانی خویش را از این گفتمان رقیب مشخص کند تا نه دستاوردها و خدماتش مصادره شده و بیخاصیت شود و نه اصول گفتمانیاش توسط این گفتمان رقیب، هضم یا رقیق شده و سرمایه چشمان امیدوار مردم نسبت به این دولت را از دست دهد.
درآخر، امیرالمومنین(ع) در کلامی فرمودند که هر آن کس که به خواب رود، دشمن او نخواهد خوابید.