ریحانه شفیق، پژوهشگر حوزه نوجوان: رشد در دوران نوجوانی ابعاد گسترده و قابلتوجهی دارد. تغییر و تحول مداوم با فاصله زمانی کوتاه را میتوان از خصوصیات اصلی این دوران دانست. همپای آغاز دوران بلوغ و رشد بدنی، توانایی تفکر و رشد شناختی نوجوان تحول چشمگیری مییابد. نوجوان کمکم میآموزد درمورد مفاهیم انتزاعی فکر کرده و میان آنها ارتباط برقرار کند. او بهمرور میآموزد درمورد فرآیند اندیشیدن خود و قوانین موجود فکرکند، برای خودش مجموعهای از قوانین را انتخاب کند و با مقایسه و تجربه نظامهای فکری و ارزشی مختلف، خواستهها و جایگاه خود را کشف کند و درموردشان بیندیشد. در این دوران نوجوان بهمرور توانایی خلق معنا راجعبه اتفاقات اطرافش را پیدا میکند و برای هر رخداد و تجربهای معنایی برای خود ایجاد میکند. این معنا میتواند کاملا شخصی و درونی بوده و یا با اجتماع پیوند داشته باشد. درنهایت از میان تغییر و تحولات و فراز و نشیبهای رشد در دوران نوجوانی، فرد در تلاش است هویتی منسجم و یکپارچه برای خود خلق کند تا موجودی به نام «من» در اجتماع و در تعامل و مواجهه با دیگران به رسمیت شناخته شود و نقشها و انتظاراتی را در برابر دیگران بهعهده بگیرد.
نوجوان در مواجهه با قوانین محیطهایی که در آنها عضو بوده مانند خانواده یا مدرسه برخی را برای خود برمیگزیند و اجرا میکند. این انتخاب طبیعتا وجه سلبی هم دارد و منجربه عدم انتخاب و پسزدن برخی قوانین دیگر و نپذیرفتن بعضی هنجارها و ارزشها و انتظاراتی است که از سوی خانواده به نوجوان انتقال داده شده است، این لزوما بهمعنای لجبازی نوجوان با والدین یا مسئولان مدرسه و بزرگترها نیست، بلکه در راستای تلاش نوجوان برای کشف خویشتن خود است.
مثلا پدر و مادری که تا چندوقت پیش رنگ شخصیترین لوازم فرزندشان را با سلیقه و توان خودشان انتخاب میکردند، حالا با موجودی مواجه شدهاند که علاوهبر تغییر دادن شکل و سبک وسایل شخصیاش، حتی در اتاقش را بهسختی و تحت شرایطی خاص روی آنها باز میکند. پسر و دختری که در تمام جمعها در کنارشان بود، حالا میل به همراهشدن با آنها را ندارد و ترجیح میدهد تنها در خانه بماند و کاری را که دوست دارد، انجام دهد و یا با دوستان و همسن و سالهایش وقت بگذراند. والدین هم که تا پیش از این تماما بر زندگی فرزندشان سلطه داشتند و همهچیز تحت کنترلشان بود، حالا با بهت و تعجب و البته اضطراب و نگرانی درمورد آینده، شاهد رفتارها و خشونتهایی هستند که در دوران نوجوانی از سمت فرزندشان به آنها هجوم میآورد. این خشونتها، نبودنها و نهگفتنها، همگی بخشی از تلاشی است که نوجوان برای بهدستآوردن هویت مختص خود انجام میدهد.
هویت نوجوان با پدر و مادر وجوه اشتراک و اختلافهای فراوانی دارد. نوجوان خواهناخواه برخی خصوصیات رفتاری را از خانواده در سنین کودکی درونی کرده و طبق تربیت خانوادگی عمل میکند، اما نقاط اختلافی نیز در این میان وجود دارد که در بعد اجتماعی هویت فرد، در سنین جوانی، پدیده نسل را به وجود میآورد. نسل و مشتقات آن مفهومی پرتکرار و مهم است و متون زیادی درباره ابعاد مختلف آن منتشر شده و همچنین سنجههای متفاوتی در جدا کردن نسلهای مختلف بیان شده و طریقه شناخت و مقایسه آنها بیشتر از طریق مطالعات پسینی انجام شده است.
هر نسل چگونه شکل گرفته و شناخته میشود؟
در سالهای گذشته با درنظر گرفتن معیار زمان، بازه تغییر نسل هر 10 سال یکبار بود و اعضای هر نسل فرهنگ و ارزشها و علایق و دیدگاههای سیاسی و فرهنگی و اجتماعی خاصشان را برای خود درنظر میگرفتند. اما به نظر میرسد این تجدید ارزشها و هنجارها، این روزها همگام با سریعتر شدن روند دیگر تحولات اجتماعی در جهان تغییر نسل نیز طی زمانی بسیار کمتر رخ میدهد. نکته مهم درباره شناخت نسلها این است که نسلهای مختلف، در قیاس با یکدیگر، با نقاط غیرمشترکشان در طول زمان شناخته میشوند و در طول تاریخ موجودیت پیدا میکنند. هرچه ابعاد این تفاوتها گستردهتر و عمیقتر باشد، تاثیر آن نسل در تاریخ جوامع ماندگارتر خواهد بود، مانند نسلی که هنگام انقلاب اسلامی در دوره جوانیاش بود؛ تاثیر آرمانها و ارزشهای این نسل تا چندین سال بعد در ابعاد مختلف جامعه ایران و رابطهاش با دیگر جوامع باقی مانده است.
ذهنیت نسلی؛ فضای مشترک اهالی یک نسل
اعضای هر نسل نقاط اشتراکی دارند که هویت آنها را به هم پیوند میزند و از دیگر نسلها جدایشان میکند، این اشتراکات برایشان خاطرات مشترک میسازد، شخصیت محبوب به وجود میآورد و مفاهیم الهامبخش زندگیشان را تعیین میکند و درنهایت هم در فضای مشترکی به نام ذهنیت نسلی گرد هم میآید.
اعضای یک نسل در چارچوب ذهنیت نسلی، ارزشها، آرمان و هنجارهایشان را انتخاب کرده و شکل میدهند. ذهنیت نسلی افراد پیشفرضی است که اعضای یک نسل درمورد جایگاهشان در تاریخ دارند و سبب انجام رفتارها، انتخابها و اقدامات و تصمیمگیریهایی میشود که با نسل گذشته متفاوت است. ذهنیت نسلی در جوانهای یک نسل حاصل تجربههای مشترک، واقعیتها و زمان و مکانهای مشترک و تلاشهایی است که بهصورت همزمان درمعرض آن قرار گرفته و انجام دادهاند. شکلگیری این ذهنیت از دوران نوجوانی آغاز میشود، یعنی از همان زمانی که نوجوان تصمیم میگیرد روایت و معنای خاص خود را از زندگی داشته باشد و در این حین با وقایع خانوادگی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و... مواجه میشود و دستوپنجه نرم میکند.
بخشی از آنچه افراد را در نوجوانی به همدیگر پیوند میزند، همین اتفاقات و تغییرات و وقایع مشترکی است که در شرایط یکسان با آن مواجه میشوند، آنها احساس و روایتشان را درباره موقعیتهای مشترکی که در آن قرار میگیرند با هم درمیان میگذارند و باهم تبادلنظر میکنند و به نقاط اشتراکی دست مییابند که در آینده آنها را تبدیل به نسلی جدا از پدر و مادرهایشان کرده و هویت اجتماعی مستقلی برایشان رقم خواهد زد.
در همین رابطه مطالب زیر را بخوانید:
مهدیه نامداری، پژوهشگر حوزه نوجوان:
این روزها، علاوهبر دستها، چشمها را نیز باید شست! (لینک)
سارا ابراهیمیپاک، پژوهشگر حوزه نوجوان: