سیدمهدی موسویتبار، روزنامه نگار: روز گذشته بود که خبر اجرای علیرضا افتخاری برای یک برنامه تخصصی موسیقی سنتی منتشر شد. ناصر قدیرکاشانی، تهیهکننده اکثر آثار اخیر مهران مدیری فیلمی را در صفحه اینستاگرامش منتشر کرد که نشان میداد علیرضا افتخاری کنار چند نوازنده جوان و نوجوان حضور دارد. البته حضور چهرههای مطرح در قامت مجری، اتفاق تازهای نیست و آنقدر نمونههای مختلف در تلویزیون و شبکه نمایش خانگی داریم که کافی است سرمان را بگردانیم تا یکی از آنها جلوی چشممان بیاید. اغراق نکردهایم اگر بگوییم تعداد بازیگر-مجریان سلبریتی از تعداد مجریان تخصصی بیشتر شده است. حالا قرار است علیرضا افتخاری در یک برنامه تخصصی اجرا کند و این نکته مثبت را میتوان به فال نیک گرفت. بارها درباره لزوم تخصصگرایی در هنر و حضور افراد در جایگاههای خودشان نوشتیم و گفتیم و وقتی در هر رسانهای این اتفاق میافتد، مثبت و قابلتقدیر است. برنامههای موسیقی اما در کشور ما دو دوره متفاوت را داشته است. در دهه هفتاد و هشتاد شاهد تغییراتی در نگاه مدیران فرهنگی و تاثیرگذار و همچنین مدیران صداوسیما بودیم و خروجیاش شد برنامههایی که قسمتهایی از آنها همچنان در سایتها و فضای مجازی وجود دارند و دستبهدست میشوند. برنامههایی که سعی داشتند مخاطب ایرانی را با دستگاهها و موسیقی اصیل آشنا کنند و بهواسطه موسیقی، حتی در نحوه خوانش اشعار شاعران بزرگی مانند سعدی، حافظ و مولوی هم تغییراتی ایجاد شد و برای بینندگان این برنامهها مهم بود که غزلها را صحیح بخوانند و معیارشان هم نسخهای بود که توسط اهلش خوانده میشد.
یکی از نقدهایی که به موسیقی در سالهای اخیر و مشخصا در چهارسالی که گذشت میشد و میشود، عدمتربیت درست و اصولی گوشهای مخاطبان موسیقی است. بهجای متخصصان موسیقی، بازار، افسار موسیقی را در دست گرفته و این تهیهکنندهها هستند که بهجای نوازندگان یا اساتید موسیقی، ذائقه شنوندگان را دستکاری میکنند. بازار موسیقی البته دامنه گستردهای دارد و از صداوسیما و دفتر موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سازمان تبلیغات اسلامی و حتی وزارت آموزش و پرورش نیز در این دایره قرار میگیرند. این تفکرات باعث شد که ارشاد صرفا امضاکننده قطعات باشد و با کمترین نظارت آنها را تایید کند و از آن سمت صداوسیما هم بهواسطه نداشتن برنامه مشخص در موسیقی و برخی لابیگریها به تعدادی از این قطعات سخیف میدان بدهد و بشود آنچه شاهدش هستیم. فضا آنقدر غبارگرفته و همزمان خالی از آثار خوب بود و هست که یک جوان مهاجرت کرده، ساسی مانکن، با تکیه بر اشعار مبتذل و ملودیهای جذاب میتوانست و میتواند ساختار آموزشی کشور را هدف قرار دهد و چنان آشوبی ایجاد کند که اکثر تحلیلگران و جامعهشناسان هم از بررسی آن عاجز بمانند. تلویزیون و شبکه نمایش خانگی به برنامههای فاخر در حوزه موسیقی نیاز دارند. این نیاز رابطه مستقیمی با جامعه و سلایق موسیقایی کشورمان هم دارد. الان و با گسترش فضای مجازی، دیگر دغدغه جوانان و نوجوانان دیدن سازها نیست. اشتباهی که برخی از تاکشوهای شبکه نمایش خانگی مرتکبش شدند و تمام نقش و جایگاه موسیقی را محدود کردند به حضور یک گروه ارکستر در گوشه یا بالای استودیو. متاسفانه یا خوشبختانه مخاطبان موسیقی از برنامهسازان این حوزه جلو هستند و سطح آرزوهایشان را تا حد تماشای آلات موسیقی تنزل نمیدهند. زمان آن رسیده که تلویزیون هم با استفاده از روابط و استدلالهای قوی و محکم به نفع موسیقی اصیل و فاخر وارد میدان شود و بهجای میدان دادن به چهرههای جوانی که از آنتن رسانه ملی برای رفتن به خارج از کشور استفاده میکنند و معلوم نیست سود حضور آنها به جیب چه کسانی میرود، از فضای شبکهها و برنامههای پربازدید برای حمایت از موسیقی نهصرفا سنتی که موسیقی با هویت و البته تمیز و ریشهدار استفاده کند. در این فرصت و به بهانه اجرای علیرضا افتخاری نگاهی داریم به برنامههای مهمی که با موضوع موسیقی از رادیو و تلویزیون پخش شدند.
مهمان افتخاری
پیگیریهای ما نشان میدهد که هنوز تصمیمی برای بستر پخش این برنامه تازه با اجرای علیرضا افتخاری گرفته نشده است، اما براساس گفتوگویی که با ناصر قدیرکاشانی، تهیهکننده این برنامه که عنوانش «مهمان افتخاری» است، داشتیم ظاهرا قرار است در بیست قسمت چهل تا 50 دقیقهای ضبط شود و در تلاش هستند تا از یکی از شبکههای تلویزیونی پخش شود و در غیر این صورت یکی از پلتفرمها پخش این برنامه را برعهده میگیرد که هنوز انتخابی در این خصوص صورت نگرفته است. قدیرکاشانی درباره این برنامه ادامه میدهد که در این برنامه قرار است شخصیتهای مشهور موسیقی سنتی بهعنوان مهمان حضور داشته باشند و دکور جذاب و گفتوگوهای جذاب و نوازندگان تازهنفس از ویژگیهای دیگر این برنامه است. قدیرکاشانی با بیان اینکه تا ضبط برنامهای کامل تمام نشود برای پخشش تصمیم نخواهد گرفت، از تلاش برای پخش این برنامه در رسانه ملی خبر داد.
فارغ از اینکه خروجی این برنامه چه کیفیتی خواهد داشت، مساله مهم این است که تلویزیون چه نگاهی به موسیقی در دوره جدید دولت خواهد داشت و آیا پلتفرمها از این محدودیتهای رسانه ملی سوءاستفاده و درنتیجه کمفروشی خواهد کرد؟ مساله دیگر این است که آرامآرام باید تکلیف موسیقی در ابعاد مختلفش روشنتر شود تا گروهی در داخل و خارج از ایران، از این خلأها استفاده خودشان را نبرند و هر قطعه ضعیفی را به اسم نوآوری یا موسیقی تازه و متفاوت وارد ذهن و روح نوجوانان و جوانان نکنند.
با کاروان شعر و موسیقی
ترکیب برادران مناجاتی (محسن و محمد) برنامههای متعددی در حوزه موسیقی ساختهاند و همچنان نیز میسازند. یکی از مهمترین برنامههایی که پس از انقلاب در حوزه موسیقی و از شبکه دو سیما و توسط این دو برادر ساخته و پخش شد، برنامه «با کاروان شعر و موسیقی» بود. برنامهای با اجرای سهیل محمودی و حضور مستمر علیرضا افتخاری و تنی چند از نوازندگان و خوانندگان مطرح دیگر. با کاروان شعر و موسیقی، اولین برنامه موسیقیمحور در تلویزیون نبود. پیش از این برنامههای «نغمه بهاران» در نوروز ۷۹، «ضیافت» در ایام ماه مبارک رمضان، «کاروان» در ماه محرم و همچنین «تماشاگه راز» ساخته شده بودند و اتفاقا مخاطبان زیادی هم جذب کردند. سال ۱۳۸۱ بود که برنامه «با کاروان شعر و موسیقی» برای اولینبار روی آنتن رفت و با توجه به دکور و فضا و نوع اجرا، جایش را نهتنها بین فرهنگ و هنردوستان که تقریبا در میان اکثر مخاطبان باز کرد. حالا و بعد از گذشت نزدیک به دو دهه کسی نمیتواند منکر اثرات این برنامه شود. تاثیرگذاری این برنامه از چند جهت قابل بررسی است. اولین نکته این بود که پس از انقلاب ۵۷ و تقریبا به مدت حدود دو دهه، موسیقی در محرومیت و محدودیت ناخواستهای گرفتار شده بود که اتفاقا از جانب «سیما» با معذوریت و رویکرد سلبی بیشتری مواجه شد. نبود یا کمبود برنامههای «موسیقیمحور» در رسانه میلیونی و نبود توجه یا ریسکپذیری درخصوص پذیرش چنین اقدام مخاطرهآمیزی از طرف مدیران، خلأ برنامههایی اینچنینی را بهوضوح نشان میداد. از طرف دیگر نسل نیمه دوم دهه پنجاه و نسل دهه شصت که در آن سالها دوران نوجوانی و جوانی خود را میگذراندند، موسیقی در تلویزیون را عموما بهصورت بکگراند یا در حاشیه شنیده و دریافته بودند. این نسل که اتفاقا قرار بود آیندهسازان فرهنگی این مرزوبوم باشند، منتظر فرصتی جهت غور و تامل بیشتر درخصوص عرصههای شعر و موسیقی بودند که برنامه با کاروان موسیقی و شعر توانست این فضا را ایجاد کند. فارغ از تلاشهای برادران مناجاتی، حضور سهیل محمودی بهعنوان یک ادیب موسیقیشناس در این سلسله برنامهها، نقطه عطف بهحساب میآمد. صحبت از تاریخ موسیقی و آشنا کردن مخاطبان با دستگاههای موسیقی و همینطور تفال به دیوان حافظ و بداههخوانی علیرضا افتخاری با آن فال از دیگر جذابیتهای این برنامه بودند.
این برنامه تا سالهای پایانی دهه هشتاد هم ادامه داشت و پس از اعلام ممنوعیتها در فعالیت برخی از عوامل این برنامه، بهطور موقت تعطیل و بعدها دچار تغییراتی شد. برادران مناجاتی البته بعدها برنامههایی همچون «دستان» و «گلستانه» را هم با موضوع موسیقی و شعر و ادبیات روی آنتن بردند که اولی با اجرای عباس سجادی مورد توجه بسیاری قرار گرفت.
شب کوک
برنامه دیگر موسیقیمحور تلویزیون اصلا شباهتی به برنامههای دیگر سیما نداشت. این بار از دستگاهها و موسیقی سنتی خبری نبود و یک مجری و سه کارشناس یا داور گردهم آمده بودند تا با الگوبرداری از برنامههای موفق خارج از ایران، استعدادهای جوان و تازه در حوزه خوانندگی را شناسایی و معرفی کنند. «شب کوک» با اجرای باربد بابایی و کارشناسی افرادی مانند فریدون آسرایی، مهدی یغمایی و پوریا حیدری در سال 94 از شبکه نسیم پخش و پس از آن تعطیل شد. نقدهای بسیاری به این برنامه و نوع داوریها وارد بود. فارغ از کپی بودنش و تلاش برای اثبات این شباهتهای متعدد از طرف دستاندرکاران این برنامه، نکته دیگر این بود که هیچ برنامه یا هدفی پشت ساخت شب کوک وجود نداشت. ترجیح وجه سرگرمی بر وجه آموزش و تکیه بر شوخیهای مجری یا کلکلهای تصنعی داورها ملغمهای از یک برنامه شاد و مفرح همراه با آهنگهای درخواستی را ایجاد کرده بود و نه یک برنامه جدی موسیقیمحور.
جالب اینکه این برنامه یک سال قبلش و در سال ۱۳۹۳ به تحلیل و بررسی وضعیت موسیقی ایران و پخش ترانههای درخواستی میپرداخت و با توجه به فضا و جو آن زمان ترجیح داد که کارشناسی وضعیت موسیقی را رها کند و سراغ سرگرمی و مسابقه برود. شتاب، بیسلیقگی و نبود چشمانداز، این برنامه را با وجود بینندگانی که به موسیقی علاقه داشتند به یک بیراهه کشاند و پس از آن دیگر خبری از برنامههای اینچنینی نشد.
اسفند سال 98 بود که عباس صالحی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در مراسم اختتامیه سیوپنجمین جشنواره موسیقی فجر گفت که ۹۲ درصد مردم ایران موسیقی گوش میکنند و میانگین مصرف روزانه مردم ایران یک ساعت و ۱۲ دقیقه و در سن ۱۵ تا ۲۹ سال دو ساعت است. عدد شگفتانگیزی که مبنایش تحقیقی بود که توسط پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی انجام شده بود. در این زمان حدودا دو سال، کسی ادعا نکرده که این آمار کاهش پیدا کرده و احتمالا به خاطر وجود کرونا و افزایش اوقات فراغت، شاهد اعداد بزرگتری هستیم و سوال اساسیتر این است که چه نظارت و مدیریتی روی این ساعات و قطعات انجام میشود؟ 92 درصد مردم ایران چه چیزهایی گوش میکنند؟ شنیدن روزی دو ساعت موسیقی برای یک جوان 15 تا 29 ساله لزوم تربیت و اصلاح ذائقه او را گوشزد نمیکند؟ موسیقی فاخر صرفا غمگین نیست و شناختن موسیقی ایرانی و اصیل نیاز به همکاری سازمانها و نهادهای مسئول دارد و سهم رسانههای تاثیرگذار در این میان بیشتر است.