حنانه جانمحمدی: بخوان. جملهای کوتاه که قرآن با آن آغاز شده ولی اکنون در انبوه عصر ارتباطات و رشد سریع فضای مجازی کمتر کسی به آن توجه میکند. ما جماعت کتابنخوان همهچیزدان، ساعتهای زیادی از روزمره را صرف گردش در اینستاگرام، یوتیوب، کلابهاوس و تلگرام و... میکنیم اما زمانی برای مطالعه نداریم. حتی غالب ما فرصت حضور در دنیای مجازی را به راهی برای افزایش آگاهی تبدیل نکردهایم و صرفا مشغول لایک و دیسلایک فرستادن برای کسانی هستیم که از دریچه چند اینچی موبایلهایمان به آنها برخوردهایم. ولی برای افرادی که شیفته غرقشدن در دنیای بیانتهای قصه هستند، کتابفروشی امنترین نقطه جهان است؛ میتوانی بدون آنکه خسته بشوی، ساعتها روی پایت بایستی تا کتاب محبوبت را انتخاب کنی. خوشبختانه با گسترش صنعت چاپ، سرعت تولید این کالای فرهنگی روزبهروز افزایش پیدا کرد و بهراحتی در دسترس عموم قرار گرفت و امروزه با مراجعه حضوری به اولین کتابفروشی یا حتی بهصورت الکترونیک کتابی را که با نیاز و روحیاتمان جور دربیاید خریداری میکنیم. با اینحال آخرینباری که لذت قدمزدن در کتابفروشی و تورق کتاب را تجربه کردید، چه زمانی بود؟ بدونشک یکی از اماکنی که نقش پررنگی در توسعه فرهنگی شهرها و کشورها دارد، کتابفروشی است که با توزیع کتابهای گوناگون در تلاش برای پاسخ به پرسشهای متعدد انسانهاست. با اینکه سالانه میلیاردها دلار از طریق فروش اینترنتی کتاب نصیب ناشران میشود، علاقه دوستداران کتاب به خرید حضوری این کالا در کتابفروشیها کمرنگ نشد. بهتر است در ابتدا برای آشنایی با قدمت کتابفروشیها، به قدیمیترین فروشگاههای کتاب در سراسر جهان اشاره کنیم. تاریخچه تاسیس اولین کتابفروشی در جهان به سال 1732 میلادی برمیگردد. کتابفروشی برترند در شهر لیسبون کشور پرتغال واقع شده است. در ابتدا این فروشگاه متعلق به پدرو فوره بود و پس از مدتی آن را به برادران برترند فروخت. کتابفروشی برترند رکورد قدیمیترین کتابفروشی جهان را در کتاب گینس به خود اختصاص داده و طی دو قرن فعالیت انتشارات و روزنامه مخصوص خود را نیز افتتاح کرده است. با گذشت 12سال دومین کتابفروشی دنیا در ایالت پنسیلوانیای آمریکا تاسیس شد. این کتابفروشی در ابتدا فقط به فروش کتابهای مذهبی مشغول بود؛ چراکه وابسته به کلیسای موراوین بود؛ اما با مرور زمان کار آنها گسترش یافت و کتابهای مختلفی را به فروشگاه آوردند. هچاردز قدیمیترین کتابفروشی انگلیس است. این کتابفروشی در سال 1797 در شهر لندن تاسیس شد و صاحبان بسیار فهیم و برجستهای داشت. کتابفروشی هچاردز کتابهای انگلیسی و خارجی زیادی داشت و همه کتابهای پرفروش دنیا را خریداری میکرد. گلیگنانی قدیمیترین کتابفروشی انگلیسی است که در خارج از انگلیس واقع شده است. خانواده گلیگنانی این کتابفروشی را در راستای گسترش موسسه انتشاراتی خود بنا کردند. معماری انگلیسی و دادن خدمات به زبان انگلیسی باعث شد این فروشگاه خیلی زود بین گردشگران و حتی مردم فرانسه محبوب شود. سالنهای این کتابفروشی محل ملاقات چهرههای سرشناس ادبی است. با این حال راه کتابفروشان ایرانی از ابتدا هموار نبوده و امروز با وجود موانع متعددی که بر سر راهشان وجود دارد، فروش محصولاتشان آنطور که باید نیست. عمدهترین دلیل عدمرغبت مردم به خرید کتاب به قیمت گزاف آن برمیگردد که روزبهروز درحال فزونی گرفتن است. البته علل دیگری مثل عدمآشنایی با فواید خوانش کتاب میتواند باعث شکلگیری این جریان باشد. در ادامه در نظر داریم به معرفی قدیمیترین کتابفروشیهای ایران در سراسر کشور بپردازیم. کتابفروشیهایی که حالا گرد پیری و کهنسالی روی قفسههای پینهبستهشان را گرفته ولی همچنان ایستادهاند؛ عصا به دست و خندان. خاصیت گذر زمان درکنار پیری، پختگی است؛ چیزی که میتوان در این کتابفروشیها دید. همیشه آدمها، خانهها، خیابانها و اماکنی هستند که انسان را به دنیای دور و متفاوتی پرت کنند و کتابفروشیهایی که در ادامه میخوانید شما را به دنیای کلاسیک و خاص خودشان دعوت میکنند.
اسلامیه؛ قدیمیترین کتابفروشی ایران
اسلامیه یکی از همان جاهایی است که گذر بسیاری از اهالی فرهنگ و علاقهمندان به کتاب به آنجا باز شده است. بازماندهای از تهران قدیم که در خیابان 15خرداد، راسته بازار آهنگران قرار گرفته و میتوان گفت قدیمیترین کتابفروشی تهران است. در این کتابفروشی هیچ نشانهای از شهرکتابهای امروزی نمیبینیم. قفسهها پر از نسخههای قدیمی کتابهای مذهبی است که در انتظار دستانی برای ورق خوردن، آرام و بیصدا نشستهاند. به گفته اهالی قدیمی و مغازهداران این راسته، در گذشته کتابفروشیهای دیگری نیز در خیابان 15خرداد فعالیت میکردند اما به مرور زمان تمامیشان رخت بربستند و عازم انقلاب شدند؛ با این حال کتابفروشی اسلامیه با وجود اینکه در یک راسته کاملا تجاری واقع شده همچنان به فعالیت خود ادامه میدهد. هرچند با وجود ارزش بالا، این مکان هنوز به ثبت ملی نرسیده و در سالهای اخیر بارها زمزمههایی از تبدیل آن به بلورفروشی نیز به گوشمان رسیده است. کتابفروشی اسلامیه بهنوعی از آخرین بازماندههای بافت تهران قدیم است و عملا دیگر تیمچه کتابفروشها تبدیل به بلورفروشی شده است، این کتابفروشی چندین نسل است دراختیار خاندان کتابچی قرار داشته و اما وضعیت آن خوشایند نیست.
کتابفروشی مرتضوی
اگر بخواهیم به دیگر کتابفروشی خاکخورده تهران اشاره کنیم، باید بهسراغ چشم و چراغ کوچه حاجنایب بازار، کتابفروشی مرتضوی برویم. این کتابفروشی در سالهای قبل و بعد انقلاب رونق بسیاری داشت و کتابهای معلم شهید، دکتر علی شریعتی، شهید مطهری و شیخ احمد کافی را چاپ میکردند. درواقع رسالت این فروشگاه، فروش کتابهای مذهبی و دینی بود. اردیبهشتماه سال گذشته بیوک چیتچیان، پیرمرد عصابهدستی که مالک این کتابفروشی بود از دنیا رفت اما هنوز چراغ این مغازه در پاساژ مجیدی روشن است.
کتابخانه طهوری
کتابخانه طهوری، یکی از قدیمیترین کتابفروشیهای ایران شناخته میشود که سال ۱۳۳۲ به همت سیدعبدالغفار طهوری تاسیس شد. کتابفروشی ۶۶ساله طهوری بهعنوان چهارمین کتابفروشی راسته انقلاب محسوب میشود. این کتابفروشی محل عرضه کتابهای حوزه ادبیات فارسی، ایرانپژوهی، تاریخ و حقوق است. سیدعبدالغفار طهوری سال ۱۳۷۴ درگذشت و سیداحمدرضا طهوری مدیریت این کتابفروشی و انتشارات را برعهده گرفت. رازش هنوز مشخص نیست اما از ابتدا به آن کتابخانه میگفتند نه کتابفروشی. همان زمانی که طهوری نشر طهوری را از خیابانهای اطراف بازار به انقلاب آورد، همین نام را برایش انتخاب کرد. این کتابخانه، خانهای به وسعت اصالت فرهنگ ایرانی است و میهمانان آن یا عابرانی هستند که بیحواس از جاییکه به آن وارد شدهاند به دنبال کتاب دلخواهشان میگردند یا کسانی که عامدانه پا در این دنیای سالخورده گذاشتهاند. هرچند در سالهای اخیر خبرهایی از بستهشدن این خانه به گوشمان رسیده اما خوشبختانه تا امروز به سبک و سیاق گذشته مشغول زندگی است.
از گوتنبرگ تا جاودان خرد
محمود کاشیچی، بنیانگذار انتشارات گوتنبرگ مشهد در دهه ۲۰ است. او برای مدتی کار در کورهپزخانه پدرش و نیز کارخانه قندآبکوه را تجربه کرد. بعد از اینکه کارخانه تعطیل میشد، به کتابخانه آستان قدس رضوی میرفت و آنجا کتاب میخواند. بعضی کتابها را هم از کتابفروشی رحمانی که در خیابان ارگ بود، کرایه میکرد. در همان روزها با کتابی از دکتر ویکتور پوشه به نام راه خوشبختی آشنا شد. این کتاب در زندگی مرحوم کاشیچی تاثیر بسزایی گذاشت، بهطوری که بعد از راهاندازی انتشاراتی، چندینبار آن را چاپ کرده و رایگان به خریدارهای کتاب میدادند. بهگفته بازماندگان او، محمود کاشیچی دلش میخواست کتابفروشی داشته باشد و پولی برای این کار نداشت. سرانجام در سال ۱۳۲۴ با شراکت چندتن از دوستانش، کتابفروشی گوتنبرگ را در مشهد، روبهروی باغ ملی، بنیان گذاشت. اولین کتابی که در مشهد با نام گوتنبرگ چاپ شد، کتاب «شعر در ایران»، اثر ملکالشعرای بهار بود. تا اینکه مالک کتابفروشی گوتنبرگ مشهد سال ۱۳۳۲ به تهران آمد و بقیه فعالیتش را در پایتخت ادامه داد و طرحهای مختلفی را به اجرا درآورد. او برای نخستینبار نمایندگی فروش آثار روسی را گرفت و مبتکر انتشار کتابهای ارزانقیمتِ معروف به پاورقی شد و ایده فروش کتاب کیلویی را در شرایط بحرانی نشر، عملی کرد. کاشیچی اوایل دهه ۷۰ به مشهد برگشت و کتابفروشی «جاودان خرد» را در خیابان احمدآباد راه انداخت و همچنان زبانزد مشهدیهاست.
در سوگ کتابفروشی شکسپیر
همه ما نام کتابفروشی شکسپیر را شنیدهایم. این کتابفروشی قدیمی ساکن شهر رشت است. سن و سال کتابفروشیهای هر شهر از میزان آگاهی و دانایی اهالی آن دیار خبر میدهد. شهر رشت که زادگاه نویسندگان و شعرای نامآشنایی هم هست، میزبان کتابفروشی بیرقیب شکسپیر نیز بود. چراغ این کتابفروشی در محله ساغریسازان چند ماهی است خاموش شده و آه از نهاد دوستداران کتاب برآورده است. سیروس هنرجویی، مالک این دکان از سال 1355 به فروش کتابهای عادی، درسی و کمکدرسی مشغول بود و هویت محله ساغریسازان را به رویکردی فرهنگی تغییر داد. بعد از تعطیلی آن موجی از ابرازتاسف و ناراحتی در فضای مجازی و رسانهها به راه افتاد و عکسهایی از آن دست به دست چرخید. با اینکه هر آمدنی، رفتنی و هر شروعی، پایانی دارد نمیتوان به ایستگاه پایانی بسیاری از اتفاقات خوب زندگی فکر کرد. کتابفروشی شکسپیر از همان اتفاقات خوبی بود که هیچکس گمان نمیکرد روزگاری رنگ پایان را به خود بگیرد. این کتابفروشی که با خوندلهای یک زوج عاشق حدود 45سال پیش کار خودش را شروع کرده بود، در اول چهلچهلیاش از کار افتاد. این زن و شوهر با تاسیس دانشگاه رشت از تهران به زادگاه خود بازمیگردند تا رقص ورقهای کاهی و بوی نو کتاب را به این شهر برگردانند و باتوجه به علاقهای که به ویلیام شکسپیر داشتند، نام شکسپیر را برایش انتخاب میکنند. شکسپیر میانسال، حالا با تمام سرزندگیای که داشت از کار افتاده است.
کتابفروشی مشعل؛ شعله اصفهان
کتابفروشی «مشعل» یکی از اولین کتابفروشیهای اصفهان است که تاریخچه تاسیس آن توسط اسکندر چراغیپور به دهه 20 شمسی برمیگردد. بعد از گذشت سالها، آمیتیس، نوه مرحوم اسکندرپور مجددا شعله این کتابفروشی را روشن کرده است. بنیانگذار مشعل تمام تلاش خود را برای گسترش کتابخوانی بین مردم اصفهان به کار گرفته بود و بهگفته وارث فعلی بسیاری از کتابهایش را نصف قیمت به طلبهها میفروخت. بهدنبال آتشسوزی سینما آفریقا در دهه پنجاه این کتابفروشی هم از گزند در امان نمیماند. در سال 54 و هیاهوی قبل انقلاب، اسکندر چراغیپور به طرز مشکوکی از دنیا میرود و پسر 19ساله صاحب دکان پدر میشود. بعد از یک وقفه کوتاه در ابتدای دهه 60 مجددا فعالیت مشعل با تمرکز بر کتب دانشگاهی از سر گرفته میشود. این کتابفروشی که روزگاری پاتوق بهرام صادقی، گلشیری و نجفی بود حالا به همت نوه مرحوم چراغیپور درحال زیستن است.
نصرت؛ پاتوق 70ساله
رشت فرهنگ دیرینهای دارد. حال و هوایش هم شبیه هیچ جای دیگر نیست. شاید به همین دلیل است که بسیاری از هنرمندان ایرانیاصل و نسبی گیلانی دارند. علاقهمندان به هنر و ادبیات هم در رشت کم نبودند. کتابفروشی نصرت گواه این اتفاق است. دکانی که چندین دهه تاب آورده و حوادث زیادی را به چشم دیده؛ قدمگاه نصرت رحمانی بود و مانوس شاملو. ناصر شهرابی صاحب نصرت است؛ نصرتی که هنوز به سبک و سیاق سالهای قبل انقلاب نگهداری میشود و همین اتفاق زیباترش کرده است. این کتابفروشی همیشه کتابفروشی بوده و گذر ایام و ظلم زمان نتوانسته از پا درش بیاورد. کرکرههایش هر روز در رشت طلوع میکند و همین برای آرامش اهالی این شهر بارانی کافی است.
کتابفروشی سبحان؛ نوستالژی بوشهری
کتابفروشی سبحان در سال 1340 در خیابان معلم در مرکز شهر بوشهر و بههمت عبدالرحیم علیباشی و با سرمایه ۵۰۰تومانی راهاندازی شد؛ سبحان با همان دکور دهه شصتیاش، همچنان محبوب اهالی کتاب است. با فوت مرحوم علیباشی دخترش عهدهدار کتابفروشی شد تا مانع تعطیلی آن شود. کتابفروشی سبحان درکنار فروش کتابهای ادبی، مذهبی، تاریخی، فلسفی و... پخش و فروش کتاب درسی هم آغاز میکند و عامل پخش کتب درسی در بوشهر میشود. بعد از فوت فرزند علیباشی، فروش کتابهای درسی از رده فعالیت کتابفروشی خارج شد. با توجه به علاقه شخصی علیباشی، کارهای عبدالحسین زرینکوب، ذبیحالله منصوری، باستانیپاریزی، بزرگ علوی، م.مودبپور، علیمحمد افغانی، صادق هدایت، صادق چوبک و از نویسندگان جهانی هم آثار مارکز، چخوف، کامو و... دائما در سبحان عرضه میشد. این کتابفروشی از نوستالژیترین اماکن بوشهر است.
پایان غمانگیز بلادی
کتابفروشی بلادی به همت زینالعابدین بلادی در دهه ۴۰ خورشیدی با تغییر کارگاه صحافی به کتابفروشی و کرایه دادن کتاب به علاقهمندان، کسبوکار کتابفروشی را پی گرفت. از قدیمیهای شیراز است و همه آن را میشناسند. نامش را به عابران خیابان خیابان لطفعلیخان زند که بگویی همگی راه را نشانت میدهند. با این حال دوسالی میشود که دیگر برای همیشه از کار افتاده و رمقی برای تنفس در فضای فرهنگ شیراز ندارد. بلادی متولد سال 1305 در شیراز است و تا آخرین لحظات زندگی در این کتابفروشی سرش گرم کتابها بود. دو ماه بعد از درگذشت زینالعابدین بلادی در سال 96 این کتابفروشی که مدتی بسته شده بود، با حضور معاون فرهنگی ادارهکل فرهنگ و ارشاد اسلامی فارس، فعالان کتاب و نشر و خانواده آن مرحوم، بازگشایی شد تا بهرغم فقدان این کتابفروش اهل فن، چراغ این فضای فرهنگی همچنان روشن بماند. با این حال بعد از گذشت کمتر از دوسال و در سال 98 این کتابفروشی تعطیل و دکور و کتابهای آن تخلیه شد.
کتابفروشی هاشمی
کتابفروشی هاشمی، ساکن خیابان امام سمنان است. یک مغازه 60ساله که حالا دیگر عصا به دست هر روز صبح کرکرههایش را میدهد بالا. انتشارات و مغازه در راسته خیابان امام(ره) و بازار قرار گرفته و قدیمیترین کتابفروشی سمنان است. باید در لابهلای مغازههای تجاری چهارراه مازندران، کتابفروشی هاشمی را پیدا کنیم؛ کتابفروشیای که با وجود سردی بازار کتاب هنوز پا برجاست. این مغازه از سال 40 آغاز به کار کرده کتابهایی بزرگ از بهترین نویسندههای کشور و جهان، از کتابهای علمی و آموزشهای پزشکی گرفته تا حافظشناسی و رمانهای بزرگ را عرضه میکند.
طاعتی؛ 3 نسل کتابفروش
رشت به فرهنگ غنی و استوارش معروف است. همه میدانند که شهر رشت کتابفروشیهای غنی و باقدمتی را در خود جای داده که یکی از آنها کتابفروشی طاعتی است. ورودی خیابان علمالهدی، زیر دالانهای کتابخانه ملی رشت مقر این کتابفروشی سالخورده است که سه نسل از خانواده طاعتی را مشغول کرده و با عمده خاطرات اهالی رشت ارتباط تنگاتنگی دارد. نام خاندان طاعتی از سال 1313 در شهر رشت روی زبانها بود و حالا کمتر کسی است که اهل فرهنگ و کتاب باشد و این کتابفروشی را نشناسد. غلامرضا طاعتی، بنیانگذار این فروشگاه، از 12سالگی با کتابداری در کتابخانه انجمن اخوت با کتاب آشنا شد و پس از انحلال انجمن، به همکاری با او در «کتابفروشی کاوه/ همایون» پرداخت. پس از درگذشت خلخالی، صاحب کتابفروشی کاوه، این مغازه به طاعتی واگذار شد. نام کتابفروشی به «کتابخانه طاعتی» تغییر پیدا کرد. بهنام رمضانینژاد در کتاب «مشاهیر نشر کتاب ایران» درخصوص این کتابفروشی مینویسد: »طاعتی در طراحی فضای کتابفروشی سلیقه منحصربهفردی به کار برده بود که آن را از کتابفروشیهای دیگر، حتی کتابفروشیهای آن زمان تهران، متمایز میکرد. یکی، ویترین بیرونی کتابفروشی بود که بسیاری را مجذوب خود میکرد. نمای بیرونی ویترین با نقش مداد تراشیدهشده رو به بالا و نقش کتاب کندهکاری شده در پایین ویترین بود. در ورودی کتابفروشی در وسط و قفسههای کتاب بر دیوارهای دوطرف قرار داشت. بر پیشانی ورودی کتابفروشی جمله «الکتب بساطین العلما» نقش بسته بود که درواقع شعار کتابخانه طاعتی بود.» کتابخانه طاعتی اکنون به همت وارثان حاجغلامرضا طاعتی چشم و چراغ رشت است و همچنان به فعالیت میپردازد.
کاش کتاب مهم باشد
برای نوشتن این گزارش به کتابفروشیهای مختلفی برخورد کردم که با گذر ایام و زیر تیغ نگاه نامهرمان متصدیان فرهنگی، از کار افتادهاند. بسیاری در شرف نابودیاند و تعدادی زیربار مشکلات خم شدهاند اما به زبان نمیآورند. کتاب و کتابخوانی به ظاهر همیشه بحثی داغ در محافل فرهنگی بوده اما ارائه راهکار و دستورالعمل برای گسترش این سنت پسندیده، نه. بسیاری از این کتابفروشیها دیگر مثل سابق مشتری ندارند و صاحبانشان از پس خرج و مخارج آنها برنمیآیند. برآوردی که باید از فروش کتاب ندارند و سرانجام شکسپیر در انتظارشان نشسته است. در چند سال اخیر که نوسانات قیمت کتاب مطرح شد، مشکلات کتابفروشی خصوصا قدیمیترها بیشتر شد. مدیریت این اماکن کار راحتی نیست و آن دسته از صاحبانی که سنوسالی ازشان گذشته دیگر توانایی بهروز کردن کتابها را ندارند و فروششان از دیگران کمتر هم شد. فارغ از تمام بهانههایی که از مسئولان فرهنگی کشور درخصوص بحران این روزهای حوزه نشر میشنویم، بیتفاوتی و بیخیالی آنها نسبت به کتاب را نمیتوانیم انکار کنیم. صاحبانی که روزی تمام داراییشان را صرف راهاندازی کتابفروشی کردند، حالا مجبور به ترک عادت و پایین کشیدن کرکره رویاهای جوانیشان شدند.