تاملی بر فرایندهای اجتماعی سیاست امروز ایران
فقدان انباشت تجارب سیاسی- اجتماعی در دوره‌های تاریخی پیشین به‌گونه‌ای که بتوان از دل آنها مدل‌هایی برای امروز استخراج کرد، باعث شده تا هم سیاستمداران و هم گروه‌های جامعه عمدتا برمبنای آزمون و خطا دست به تصمیم و انتخاب بزنند و از این رهگذر فهم خود از چیستی سیاست را شکل دهند. در چنین شرایطی نوسانات سیاسی و اجتماعی بسیار شدیدتر از حالت معمول است و به دلیل فقدان رویه‌ها و عدم قوام نهادها، مولفه‌های شخصی بیشتر تاثیرگذارند.
  • ۱۴۰۰-۰۴-۰۷ - ۰۱:۰۰
  • 00
تاملی بر فرایندهای اجتماعی سیاست امروز ایران
شتابزدگی اجتماعی در جامعه‌پذیری سیاسی
شتابزدگی اجتماعی در جامعه‌پذیری سیاسی

علی کاکادزفولی، دکتری جامعه‌شناسی سیاسی: از شکل‌گیری سیاست مدرن در ایران مدت زمان زیادی نمی‌گذرد؛ از یک‌سو نوپایی چنین سیاستی سبب شده تا هنوز درک عملی درستی نسبت به چیستی آن وجود نداشته باشد و از سوی دیگر فقدان انباشت تجارب سیاسی- اجتماعی در دوره‌های تاریخی پیشین به‌گونه‌ای که بتوان از دل آنها مدل‌هایی برای امروز استخراج کرد، باعث شده تا هم سیاستمداران و هم گروه‌های جامعه عمدتا برمبنای آزمون و خطا دست به تصمیم و انتخاب بزنند و از این رهگذر فهم خود از چیستی سیاست را شکل دهند. در چنین شرایطی نوسانات سیاسی و اجتماعی بسیار شدیدتر از حالت معمول است و به دلیل فقدان رویه‌ها و عدم قوام نهادها، مولفه‌های شخصی بیشتر تاثیرگذارند. به همین خاطر جامعه‌پذیری سیاسی از استمرار و ثبات برخوردار نبوده و فرایندهای مرتبط با آن به‌سادگی دستخوش تزلزل، تغییر و تحریف قرار می‌گیرند. در نوشتار حاضر سعی شده به این سوال پاسخ داده شود که چه عواملی سبب می‌شود تا نقش آهستگی، استمرار و ثبات در فرایندهای جامعه‌پذیری سیاسی جامعه ایرانی کمرنگ شود و فقدان این موارد، چگونه به شتابزدگی اجتماعی در امر جامعه‌پذیری سیاسی می‌انجامد. همچنین برخی پیامدهای شتابزدگی اجتماعی در امر جامعه‌پذیری سیاسی مورد بررسی قرار گرفته‌اند.

1 مفهوم شتابزدگی اجتماعی

منظور از شتابزدگی اجتماعی تسریع غیرمعمول فرایندهای اجتماعی است و زمانی که این عبارت در کنار جامعه‌پذیری سیاسی قرار می‌گیرد، به فرایندهای مرتبط با آن اشاره دارد. شاید هنوز نتوان ادعا کرد که پدیده اجتماعی مستقلی به نام شتابزدگی اجتماعی وجود دارد؛ چه آنکه ادبیات نظری دراین‌باره نیز بسیار اندک است. به همین خاطر پرداختن به این موضوع در این نوشته تنها به‌مثابه ایده‌ای است که می‌تواند مورد توجه قرار گرفته و پرورانده شود. شتابزدگی اجتماعی در اینجا به این معنا نیست که کنشگران اجتماعی به‌طور آگاهانه یا غیرآگاهانه کنشی را انجام می‌دهند و در کنش خود شتابزده عمل می‌کنند؛ بلکه به این معنا است که فرایندها به جای آنکه در سیر طبیعی خود تکوین پیدا کنند و به صورت تدریجی رخ دهند، توسط عواملی شتاب می‌گیرند. واژه «اجتماعی» اشاره به سطح موضوع دارد و مبین آن است که اکثریت جامعه با این موضوع درگیرند. شتابزدگی مفهومی نسبی است؛ شتاب در نسبت با چیزی سنجیده می‌شود تا از حالت معمول متمایز شود و آن چیز در اینجا فرایندهای معین جامعه‌پذیری سیاسی است.

2 مفهوم جامعه‌پذیری سیاسی

جامعه‌پذیری یا فرهنگ‌پذیری سیاسی فرایندی است که براساس آن جامعه گرایش‌ها، دانش‌ها، ارزش‌ها و معیارهای سیاسی خود را از نسلی به نسل دیگر منتقل می‌کند.(1) همچنین جامعه‌پذیری سیاسی یادگیری تدریجی هنجارها، نگرش‌ها و رفتار قابل قبول برای یک نظام سیاسی است و می‌توان آن را جریانی مستمر در تمام طول زندگی دانست که طی آن، شخصیت سیاسی افراد شکل می‌گیرد. آبرام کاردینر تاکید دارد که فرایند جامعه‌پذیری، وسیله رسیدن به توافق جمعی میان اعضای جامعه است که از طریق آن شیوه‌ها، ارزش‌ها و نقش‌های اجتماعی را فراگرفته و هر یک از اعضا دارای هویتی اساسی شود.(2) بنابراین مفهوم جامعه‌پذیری با کلیدواژه‌هایی از قبیل آموزش، توافق جمعی، اکتساب باورها و فرهنگ‌پذیری مشخص می‌شود. در تعریف دیگر، می‌توان جامعه‌پذیری سیاسی را فرهنگ‌پذیری سیاسی و انتقال فرهنگ سیاسی از نسلی به نسل دیگر و پذیرش آگاهانه هنجارهای سیاسی توسط جامعه دانست؛ البته چنین پذیرشی بیشتر مشارکتی و آگاهانه صورت می‌گیرد و با آنچه در گونه‌های مختلف نظام‌های استبدادی می‌گذرد، متفاوت است.

3 مساله شتاب رویدادهای سیاسی

با توجه به تعاریف جامعه‌پذیری سیاسی، مشخص می‌شود که سه عامل آهستگی، تکوین و ثبات جزء عوامل مهمی هستند که برای تحقق جامعه‌پذیری سیاسی مطلوب باید مورد توجه قرار گیرند. فرایند کسب عقاید و شکل‌گیری باورها در افراد، فرایندی است که باید به آهستگی طی شود. زیرا افراد برای کسب باورهای جدید در ابتدا باید با آنها پیوند روحی و احساسی برقرار کنند و سپس به تدریج نسبت به ابعاد مختلف آن شناخت پیدا کرده و به مرور افکار خود را براساس آنها شکل دهند.(3) اصطلاح جامعه‌پذیری سیاسی اصطلاحی ساده نیست و در دل خود نوعی تضاد را نیز دارد؛ زیرا سرشت سیاست ناپایدار است و تغییر و تحول جزء جدایی‌ناپذیر آن به شمار می‌رود. اگرچه سرعت تغییر و تحولات سیاسی در کشورهای مختلف به یک اندازه نیست، اما در هرحال وجه مشترک اکثر نظام‌های سیاسی تغییر و تحول است. این تغییر و تحول، شاید در مفهوم خود نوعی تقابل با عبارت جامعه‌پذیری سیاسی داشته باشد؛ زیرا جامعه‌پذیری اشاره به روندهای معین و مستمری دارد که به تدریج در افراد شکل می‌گیرند و چنین انسجام و استمراری درحالت معمول با تغییر و تحول نظام‌های سیاسی ممکن است هماهنگ نباشد؛ مگر اینکه بتوان وجه مشترکی را میان این دو پیدا کرد و آنها را به‌گونه‌ای به‌هم پیوند داد. به نظر می‌رسد برای کاهش چنین تضادی باید فرایندهای جامعه‌پذیری را در نسبت با سرعت تغییر و تحولات سیاسی- اجتماعی سامان بخشید و طراحی کرد.

4 علل شتابزدگی اجتماعی

برای شتابزدگی اجتماعی می‌توان علل متعددی را درنظر گرفت که برخی از آنها عبارتند از: «شخصیت محور بودن سیاست، عدم کارکرد صحیح نخبگان، فقدان فرایندهای جامعه‌پذیری سیاسی و نوپا بودن سیاست مدرن در ایران.» در ادامه این موارد به اختصار توضیح داده خواهند شد.

شخصیت محور بودن سیاست: شخصیت محوری در سیاست ایران مساله‌ای پررنگ است؛ به این معنا که به جای آنکه سیاست بر محمل رویه‌ها و فرایندهای از قبل تعیین شده پیش برود، بر کنش شخصی فعالان سیاسی و سیاستمداران اتکا دارد. از آنجا که کنشگران سیاسی برمبنای عوامل متعددی نظیر ویژگی‌های روانشناختی، منافع، ارزش‌ها و عقاید دست به اقدام می‌زنند، کنش شخصی آنها غیرقابل ‌پیش‌بینی است و قاعده‌مند نیست. در نتیجه بیش از آنکه کنش‌های سیاسی مورد کنترل و برنامه‌ریزی باشند، تصادفی هستند و نمی‌توان درباره آنها تحلیل‌های پیشینی ارائه داد. پیامدهای این امر به صورت غیرمنتظره در جامعه نمایان می‌شود و جامعه را ناگزیر به دنبال خود می‌کشاند. غیرقابل ‌پیش‌بینی بودن و غیرقاعده‌مند بودن، به نوعی عدم ثبات در امر جامعه‌پذیری سیاسی منجر می‌شود که درنهایت به شتابزدگی اجتماعی می‌انجامد.

ناکارایی نخبگان سیاسی و اجتماعی: در وضعیتی که مسائل سیاسی به درستی مکان‌یابی نشده باشند، نخبگان سیاسی و اجتماعی نیز از کارایی لازم برخوردار نخواهند بود. در چنین شرایطی نخبگان به جای کنشگری آگاهی‌بخش و جهت دهنده، خود به‌عنوان تصمیم گیرنده نهایی از سوی جامعه وارد میدان می‌شوند و به جای جامعه تصمیم می‌گیرند و با اتکا به اعتبار و شهرتی که برای خود کسب کرده‌اند، سعی دارند نظر بخش‌هایی از جامعه را به یک‌باره تغییر دهند. چنین کنشگری یا موثر نخواهد بود یا مخل فرایندهای جامعه‌پذیری مطلوب است. در این وضعیت، بیانیه‌های سیاسی ناگهانی و یک شبه جایگزین تحلیل‌های سیاسی روزآمد و آگاهی‌بخش می‌شوند که در انتخابات اخیر نیز نمودی پررنگ داشته است.

تضعیف فرایندهای جامعه‌پذیری سیاسی: به‌طور کلی بسترهایی که جامعه‌پذیری سیاسی در بستر آنها صورت می‌گیرد عبارتند از: «خانواده، مدرسه، گروه‌های هم‌سال، محیط‌های آموزشی، محیط‌های کاری، وسایل ارتباط‌جمعی، دین و نهادهای دینی، نظام سیاسی و نهادهای حزبی.» البته در ایران تنها بعضی از این بسترها فراهم هستند و بعضی همچون نهادهای حزبی آنچنان که باید وجود ندارند یا بعضی دیگر مانند مدرسه از قدرت اثر بالایی در این زمینه برخوردار نیستند. باید توجه داشت که بسترها از فرایندها مجزا هستند و ضرورتا وجود بسترها به معنای وجود فرایندها نیست. مثال ساده این موضوع را می‌توان محیط کار دانست که اگرچه به‌طور کلی یکی از بسترهاست اما بسته به موضوع کار، سازمان، روحیه کارمندان و... ممکن است فرایندهای جامعه‌پذیری سیاسی در آنها پررنگ یا کمرنگ باشند. اگرچه نمی‌توان به‌طور دقیق نقش فرایندهای جامعه‌پذیری سیاسی را در هرکدام از بسترها مشخص کرد، اما بنا بر یکی از پژوهش‌های انجام شده(4) فرایندهای جامعه‌پذیری سیاسی در ایران روبه تضعیف بوده است. براساس این پژوهش، شکاف نسلی ایجاد شده به واسطه انقلاب، گسترش خانواده هسته‌ای در نتیجه توسعه شهرنشینی و افزایش مهاجرت، جنگ و پیامدهای آن و کاهش رشد جمعیت ازجمله عللی هستند که بر تضعیف نهاد خانواده به‌طور مستقیم و بر فرایندهای جامعه‌پذیری سیاسی به‌طور غیرمستقیم اثر گذاشته‌اند. همچنین در رابطه با نهادهای مذهبی باید گفت اگرچه نقش این نهادها تا دو دهه اخیر پررنگ بوده، اما به تدریج به دلایل مختلف و به دلیل تغییرات اجتماعی، از جمعیت افرادی که مشارکت فعال در نهادهای مذهبی داشته‌اند کاسته شده است که برای نمونه می‌توان به میزان ارتباط نسل‌های جدیدتر با نهاد مسجد در مقایسه با نسل‌های پیشین اشاره کرد. تغییر مختصات اجتماعی روحانیون و تغییر میزان تاثیر این قشر از نظر کنشگری سیاسی و مذهبی نیز ازجمله عوامل موثر در این زمینه بوده است. باید توجه داشت که کمرنگ بودن یا فقدان فرایندها به جای آنکه موجب وقفه در جامعه‌پذیری سیاسی شود، به شتابزدگی آن می‌انجامد. زیرا این خلأ توسط عوامل دیگری پر می‌شود؛ برای نمونه ضعف فرهنگ رسانه‌ای مکتوب، برجسته بودن رسانه‌های دیداری و شنیداری و کاهش نفوذ رسانه‌های داخلی در نتیجه تلاش جریان‌های رسانه‌ای خارجی برای مرجعیت‌زدایی از آنها ازجمله عواملی هستند که در فقدان این فرایندها نوعی شتابزدگی را به وجود می‌آورند و سعی در القای حجم انبوهی از مطالب در مدت زمانی کم دارند. البته در این میان نقش آموزش‌وپرورش پررنگ بوده و دو عامل افزایش جمعیت تحصیلکرده و تغییرات به وجود آمده در کتب درسی بر تقویت فرایندهای جامعه‌پذیری سیاسی اثر نسبی مثبت داشته‌اند که میزان این تاثیر، جای بررسی و پژوهش دارد. توضیح فرایندهای مربوط به این نتایج مفصل است و مجال دیگری را می‌طلبد.

نوپا بودن سیاست مدرن در ایران: نوپا بودن سیاست مدرن در ایران و فقدان تجربه تاریخی و خودآگاهی جمعی نسبت به سیاست از دیگر مسائلی است که باعث شتابزدگی اجتماعی در امر جامعه‌پذیری سیاسی می‌شود. فقدان انباشت تجربه تاریخی و حتی کافی نبودن تجربه‌های تاریخی باعث شده تا حوزه‌های سیاست مدرن و امکان‌های کنش جمعی در این راستا برای اولین بار بر اعضای جامعه آشکار شوند. تجربه‌های سیاسی، متعدد نبوده‌اند و بسیاری از کنش‌ها و نتایج آنها برای اولین بار است که رخ داده یا می‌دهند. نوسانات شدید اجتماعی در دوره‌های مختلف انتخابات ریاست‌جمهوری و انتخاب روسای جمهور با گفتمان‌های سیاسی بسیار متفاوت و بعضا متضاد، به خوبی گواهی بر این مساله است و حکایت از نوعی ناشناختگی سیاست و سیاستمداران برای جامعه و کنشگری از طریق آزمون و خطا دارد چون جامعه از نظر تاریخی در مراحل اولیه کسب تجربه سیاسی قرار دارد، طبیعی است که در معرض انحراف‌های شناختی، هیجانات و احساسات قرار گیرد، اما به هر حال این موضوع خود زمینه شتابزدگی را فراهم می‌کند.

5 پیامدهای شتابزدگی اجتماعی

ازجمله پیامدهای مهم شتابزدگی اجتماعی می‌توان به مواردی از قبیل عدم درک درست از پدیده‌های سیاسی، عدم درک متقابل، سیاست کوتاه‌مدت، ‌پیش‌بینی‌ناپذیری عرصه سیاسی و اجتماعی، اختلال در فرایند جامعه‌پذیری بین نسلی و کاهش وفاق ملی و انسجام اجتماعی اشاره کرد. در ادامه این موارد به اختصار توضیح داده می‌شوند.

عدم درک درست از پدیده‌های سیاسی: احساس شهروندان و برداشت آنها از رویدادها و مسائل سیاسی بر احساس نظام سیاسی تاثیر‌گذار است و هرچقدر این احساس از واقعیت دورتر باشد، عدم درک درست پدیده‌های سیاسی هم برای جامعه و هم برای نظام سیاسی شدیدتر خواهد بود. شتابزدگی در جامعه‌پذیری سیاسی سبب می‌شود تا کنش جمعی بیش از آنکه مبتنی‌بر عقلانیت جمعی و آگاهی سیاسی باشد، بر مبنای احساسات مقطعی و هیجانات صورت‌گیرد. کنشگری مبتنی‌بر احساس و هیجان خود زمینه را برای پیامدهای نامطلوب دیگر فراهم می‌کند که در ادامه به برخی از آنها اشاره می‌شود.

عدم درک متقابل: شتابزدگی اجتماعی از طریق انحراف درک درست از پدیده‌های سیاسی، باعث اختلال در فرایند جامعه‌پذیری سیاسی و به دنبال آن در کارکردهای اجتماعی و سیاسی می‌شود و بین جامعه و نظام سیاسی نوعی شکاف به وجود می‌آورد. این شکاف برخاسته از آن است که کارکردها، اهداف و سازوکارهای مورد انتظار جامعه از نظام سیاسی از آنچه در عمل درحال رخ دادن است، فاصله بگیرد و نوعی عدم درک متقابل بین این دو پدید آید. به این معنا که آنچه گروه‌های مختلف جامعه دنبال می‌کنند، از آنچه که نظام سیاسی دنبال می‌کند متفاوت خواهد بود. در چنین وضعیتی نمی‌توان داوری ارزشی داشت از اینکه حق با کدام است و کدام یک مسیر درست یا نادرست را می‌پیمایند؛ زیرا اساسا دستگاه ارزشی و مقدمات منطقی هرکدام با دیگری متفاوت است و درکی که جامعه و نظام سیاسی از وضعیت موجود پیدا می‌کنند، مبتنی‌بر پیش‌فرض‌ها و تعاریف متفاوت است.

سیاست کوتاه‌مدت: عدم درک متقابل و شکاف‌شناختی میان جامعه و نظام سیاسی، نوعی عدم امنیت روانی برای جامعه و شرایط عدم اطمینان را برای نظام سیاسی به همراه می‌آورد. این عدم اطمینان سبب می‌شود که نظام سیاسی بر افق کوتاه‌مدت تمرکز بیشتری داشته باشد تا بتواند از مخاطرات بکاهد و به موجودیت نظام مصونیت بخشد. تمرکز بر سیاست کوتاه‌مدت، از یک‌سو مسائل مهم و پایدار را به اولویت‌های بعدی موکول می‌کند و از سوی دیگر مانع از سیاستگذاری بلندمدت و پایدار می‌شود که این موضوع خود پیامدهای کلان نامطلوب دیگری نظیر عدم تحقق برنامه‌های کلان و سیاست‌های راهبردی را به دنبال خواهد داشت.

‌پیش‌بینی‌ناپذیری عرصه سیاسی و اجتماعی: کوتاه‌مدتی سیاست که خود با نوعی عدم ثبات سیاسی همراه است، به واسطه آن که افق نظام سیاسی و کنشگری جمعی را غیرقابل ‌پیش‌بینی می‌کند، به تکثیر عدم ثبات می‌انجامد. هرچه بازه زمانی سیاستگذاری‌ها و کنش‌های جامعه کوتاه‌تر باشد، مخاطرات و عدم اطمینان بالاتر رفته و عدم ثبات، به گونه‌های مختلف و با سرعت بیشتری تکثیر خواهد شد.

اختلال کارکردی نظام سیاسی- اجتماعی: نباید تصور کرد که امر جامعه‌پذیری سیاسی تنها مختص جامعه است و بود و نبود آن تاثیر چندانی در عملکرد نظام سیاسی ندارد. جامعه‌پذیری سیاسی نه‌تنها بر عملکرد نظام سیاسی موثر است، بلکه اساسا جهت‌دهنده آن است و به میزانی که کنش جمعی گسترده‌تر و برجسته‌تر باشد، بیشتر تعیین‌کننده خواهد بود. آرا و عقاید شهروندان و داوری آنها درباره امور سیاسی مبنایی برای شناخت نظام سیاسی و جامعه از خودشان است. نظام سیاسی در تصمیمات مهم و سیاست‌های راهبردی خود داده‌ها و تفاسیر موجود از جامعه را مورد تحلیل و بررسی قرار می‌دهد و برمبنای درک خود از آنها دست به اقدام می‌زند. بنابراین عملکرد نظام سیاسی، کم و بیش بازتابی از کنشگری سیاسی جامعه است و کیفیت جامعه‌پذیری شهروندان بر کیفیت اداره نظام سیاسی تاثیرگذار خواهد بود. در چنین شرایطی شتابزدگی در جامعه‌پذیری سیاسی ممکن است به دو شکل رخ دهد؛ یا نظام سیاسی در صدد تطابق خود با جامعه برآید که در این صورت ناچار است خود را با این شتابزدگی نیز تطابق دهد و از مسیر سیاستگذاری پایدار خارج شود؛ یا اینکه با بی‌توجهی به این شتابزدگی، سیاست‌های خود را به پیش ببرد که در این صورت شکاف بین جامعه و نظام سیاسی عمیق‌تر خواهد شد.

اختلال در فرایند جامعه‌پذیری بین نسلی: انتقال فرهنگ سیاسی از نسلی به نسل دیگر بخشی از فرایند جامعه‌پذیری سیاسی است و اگر این انتقال به درستی رخ ندهد، پیامدهایی را به بار خواهد آورد. برای فرایند‌های انتقالیِ جامعه‌پذیری سیاسی، دو حالت را می‌توان متصور شد؛ یکی اینکه نسل‌های بعدی از الگوهای جامعه‌پذیری پیشین تبعیت کرده یا تاثیر بپذیرند؛ و دوم اینکه به آنها پشت‌پا بزنند و الگوهای جدیدی را انتخاب کنند. هرکدام از این حالت پیامدها و هزینه‌های اجتماعی و سیاسی خاص خود را به همراه خواهد داشت؛ درحالت اول شتابزدگی در جامعه‌پذیری به نسل‌های بعد منتقل خواهد شد و میرایی اثر نامطلوب آن حداقل تا چند نسل زمان خواهد برد و در حالت دوم نیز عدم ثبات سیاسی و اجتماعی به بار خواهد آورد.

کاهش وفاق ملی و انسجام اجتماعی: یکی از کارکردهای مهم جامعه‌پذیری سیاسی، کاهش نقش جبر و زور، فشار و تهدید در نظام‌های سیاسی و اجتماعی و افزایش وفاق و انسجام است. اگرجامعه‌پذیری سیاسی به درستی صورت گیرد، نظام سیاسی می‌‌تواند نوعی اجماع کلی بر چیستی اهداف ملی و تلاش برای تحقق آنها را ترتیب دهد. در چنین حالتی نظام سیاسی نیاز چندانی به استفاده از زور و ابزارهای آن برای کنترل نظام اجتماعی نخواهد داشت. در حقیقت هم شهروندان و هم نظام سیاسی رفتارهای سیاسی مورد انتظار از یکدیگر را به درستی خواهند شناخت و در راستای تحقق آنها گام برخواهند داشت؛ در غیر این صورت نوعی تقابل بین بخش‌هایی از جامعه و نظام سیاسی و بین بخش‌های مختلف جامعه با یکدیگر شکل خواهد گرفت که پیامدهای زیانباری را به دنبال خواهد داشت.

 پی‌نوشت‌ها:

1. زمینه‌های جامعه‌شناسی سیاسی: جامعه‌پذیری سیاسی، هرمز مهرداد، نشر پاژنگ، ص 17.
2. بررسی عوامل موثر بر روند جامعه‌پذیری سیاسی دانشجویان در جمهوری اسلامی ایران، جعفر هزارجریبی، فصلنامه پژوهش‌های راهبردی سیاست، سال سوم، شماره 9، تابستان 1393.
3. Polyarchy, Robert A. Dahl, Yale University Press, pp. 124-188.
4. یک چارچوب نظری برای جامعه‌پذیری سیاسی نوجوانان ایران، سپهر مسعود، دانشنامه حقوق و سیاست، بهار و تابستان 1389، دوره 6، شماره 13، صص 77-55.

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰