زهرا رمضانی، روزنامهنگار: «دانشجو موذن جامعه است، اگر خواب بماند نماز امت قضا میشود.» این همان جمله معروف شهید بهشتی است که نشاندهنده اهمیت جایگاه دانشجو در نظر او است. شهیدی که او را بهعنوان شهید تشکلساز میشناسند. او در کنار چهره برجسته مبارزاتیاش، توانست نقش بسزایی در سامان دادن به فعالیت دانشجویان در دهه 50 داشته باشد؛ ساماندهیای که بعد از پیروزی انقلاب رنگ جدیتری به خود گرفت. او در سال 1343 به درخواست آیتالله سیدمحمدهادی میلانی از مراجع تقلید و در راستای تقاضای مسلمانان و ایرانیان مقیم به آلمان رفت و اداره مرکز اسلامی هامبورگ را عهدهدار شد. سفری که 5 سال طول کشید و درنهایت به ایجاد «اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان گروه فارسی زبان» منجر شد. البته تمام فعالیتهای این شهید به حوزه دانشگاه معطوف نمیشود، بلکه او در تدوین قانون اساسی کشور در روزهای ابتدایی پیروزی انقلاب اسلامی و ترویج تفکر تشکیلاتی در جامعه انقلابی کشور نقش فوقالعادهای داشته است. شهید بهشتی روشنفکر تمامعیار دینی بود که تسلطش بر چند زبان زنده دنیا ازجمله عربی، انگلیسی و فرانسه باعث شد تا بتواند نقش بسزایی در انتقال آرمانهای انقلاب به دانشجویان خارج از مرزهای کشور ایفا کند. او توصیههای فراوانی را در سخنرانیهای مختلف به دانشجویان برای اهمیت کار تشکیلاتی، سازوکار این نوع فعالیت و... داشته که عموم آنها در قالب کتاب منتشر شده است. در این گزارش 7 سخنرانی او درباره کار تشکیلاتی، الزامات این کار و... خطاب به دانشجویان گردآوری شده است.
معنی تشکل از نگاه شهید بهشتی
در کتاب «تشکل حق» از زبان شهید بهشتی در تعریف «تشکل» آمده است: «تشکل یعنی نیروها براساس ارزشها با یکدیگر مجموعه تشکیل بدهند. مجموعهای بر پایه ارزشهای مشخص و بعد معلوم باشد که برنامهها را طبق این میریزیم. ما نمیتوانیم هم برنامهریزی اقتصادی داشته باشیم براساس اینکه نرخگذاری نیست، سهمیهبندی نیست و هم برنامهریزی اقتصادی داشته باشیم براساس اینکه سهمیهبندی و نرخگذاری یا برای همیشه یا بهطور مرحلهای هست. نمیشود براساس هر دو بینش برنامه ریخت.
مجموعه بشویم، متشکل بشویم، براساس دیدگاهها و نقطهنظرها و برنامهها را براساس دیدگاههای مشترک، نقطهنظرهای مشترک بریزیم کادرهای مومن به این برنامه بیایند و متشکلانه این را اجرا کنند والا یک کسی که ته دلش ضدنرخگذاری است عضو دادگاه انقلاب امور صنفی بشود. اینکه همان رژیم سابق بشود که آدم به آن چیزی که ایمان ندارد برود و آنجا که ایمان ندارد کار کند. این که نظام اسلامی نیست. این نهتنها در آن دادگاه همکاری نمیکند بلکه کارشکنی هم میکند. لابد ته دلش میگوید این دادگاه، دادگاه ظلم است و برای کمک به مظلومین به آنجا میروم و کارشکنی میکنم.
یک رژیم، یک نظام بدون تشکل که بر پایه ارزشها باشد(ارزشهایی که زیربنای برنامهها باشد، ارزشهایی که مورد قبول و باور برنامهریزان و اجراکنندگان برنامه و مسئولان اجرای برنامه باشد)، هرگز پا نمیگیرد. وقتی میگوییم ضرورت تشکل منظورمان همین است، نام که مطرح نیست. اسم این تشکل را بگذار حزب، بگذار سازمان، بگذار جمعیت، بگذار دفتر، بگذار تشکیلات، هر چه خواستی اسمش را بگذار، ما با اسم کاری نداریم با مسمی کار داریم.
مساله تشکل در هر مرحلهای مهم است منتها تشکل در هر مرحله متناسب با آن مرحله ابعادش وسیعتر یا محدودتر میشود.
در مرحلهای که میخواستیم نظام را اصلا تغییر بدهیم و رژیم شاه را از بین ببریم، وحدت رهبری، وحدت همین آرمان میتوانست نیروها را متشکل کند. در مرحله سازندگی که نیاز به برنامهریزی و کادر اجرایی دارد و برنامهها باید مشخص باشد و کادر اجرایی باید مومن این برنامهها باشند آن مقدار تشکل کافی است.»
تشکل حق انحصارطلب نیست
در کنار تبیین معنی تشکل، این شهید تعریف خاص به خود را از تشکل حق دارد. تعریفی که در همان کتاب دربارهاش اینطور آمده است: «تشکل حق، تشکلی است که پیرامون آرمانهای حق به وجود بیاید و ما برای این تشکل یک نشانه بارز اعلام کردهایم و آن این است: «تشکل حق، تشکلی است که انحصارطلب نیست»؛ یعنی چه انحصارطلب نیست؟ یعنی این منطق خودپرستانه و ضدخداپرستی را ندارد که هرکس در این تشکیلات هست آدم خوبی است و هرکس در این تشکیلات نیست آدم خوبی نیست. این تفکر، تفکر شیطانی است و نه رحمانی و نه یزدانی.
تشکل خوب و تشکل سالم، تشکلی است که یک نظام ارزشی را روشن و صریح مطرح میکند. میگوید ما پاسدار این نظام ارزشی هستیم. پاسدار این ارزشها هستیم. هر که این ارزشها را دارد مورد حمایت است خواه داخل تشکیلات ما بهعنوان عضو باشد، خواه نباشد. هرکس این ارزشها را ندارد مورد انتقاد ماست خواه عضو تشکیلات ما باشد، خواه نباشد یکی از این ارزشها هم تشکل است. یعنی افرادی که از جهات دیگر خوبند اما منفردند و به کار دستهجمعی عادت ندارند نسبت به افرادی که منفرد نیستند و کار دستهجمعی میکنند، میگوییم اینهایی که کار دستهجمعی میکنند یک امتیاز بیشتر دارند. اما یک امتیاز نه همه امتیازها.
ما درموقع انتخاب نخستوزیر، دقیقا گفتیم شورای مرکزی موقت حزب جمهوری اسلامی در معرض یک امتحان است، ببینیم چه کار میکند. در یک جلسه طولانی بحثهایمان را کردیم. گفتیم پیرامون اشخاص رایگیری میکنیم. هرکس سه نفر معین کند. بعد که رای مخفی را جمعآوری کردند و برادرمان رجایی که عضو حزب نیست 40 امتیاز آورد برادر بعدی که عضو حزب بود 25 امتیاز آورده بود. بنده به سهم خودم خوشحال شدم گفتم شورای مرکزی از یک امتحان روسفید از آب درآمد، معلوم شد در رای دادنش به چه میاندیشد؟ به ارزشها. درست است که اگر یک کسی عضو باشد آن هم یک ارزش است اما یک ارزش است، نه اینکه این ارزش جانشین همه ارزشهای دیگر است. تشکلهای اینچنینی اگر یکی باشند که چه خوب و اگر دو، سه و تا 10 تا هم باشند با هم برادرند و هیچوقت با همدیگر ضد و معارض نمیشوند.»
مواظب رخنه نفسالشیطان باشید
شهید بهشتی در اردیبهشتماه سال 62 در توصیهای به فعالان دانشجویی که در کتاب «تشکل حق» هم آمده، میگوید: «برادران و خواهران به امر تشکل و سازماندهی اهمیت بدهید و بنا را بر این بگذارید که در تشکلها انحصارطلبیها، خودمحوریها و خودپسندیها راه پیدا نکند. فقط مواظب رخنه این نفسالشیطان که مزاحم بهرهمندی از نفسالرحمان است باشید. مواظب باشید که این رخنه نکند، اگر این رخنه نکرد دیگر بقیه مسائل حل است. اگر در تشکیلات واقعا بنابر انتخاب اصلح، بنابر میدان دادن به افراد دیگری برای شکوفایی استعدادها، بنا بر اینها باشد، تشکیلات زمینه رشد است والا تشکیلات یک خطر دارد و آن این است که انسان قالبی بسازد. درحالی که انسان نباید قالبی باشد.
بنابراین یک مساله مهم در تشکل این است که در عین بودن تشکل و در عین بودن رهبری و در عین بودن مدیریت و در عین بودن اینکه نظام تشکیلاتی باشد، انسان هم قالبی از آب درنیاید و به سوی موجود قالبی سوق داده نشود.
پس تشکل باید در درونش هم براساس نفی خودمحوری افراد و مدیران باشد و باید در عین حفظ پیوند متشکل سازمانی و در عین انضباط، انسانها بتوانند آزاد بیندیشند، آزاد انتقاد کنند و آزاد تصمیم بگیرند. بله همانطور که اجرای تصمیم اولی الامر در کل جامعه منافاتی با آزادی ندارد. در تشکیلات هم منافاتی با آزادی ندارد به شرط اینکه هیچفردی و هیچگروهی خودشان را بهعنوان مدیران و رهبران در داخل تشکیلات تحمیل نکنند.
اگر شما در داخل تشکیلاتتان خصلت ضدتحمیلی را حفظ کردید و رشد دادید آنوقت تشکیلات، تشکیلات رحمانی است والا شیطانی است. همینطور که در یک جامعه استبداد در هر شکلی که باشد استبداد است یعنی اینکه اگر فردی یا گروهی خودشان را بر مردم تحمیل کنند، همینطور که آن ضدرحمانی است، این هم ضدرحمانی است. البته باید گفت اطاعت دلخواه متعهدانه از امام و امامت استبداد نیست. بعضیها این را قاطی میکنند. التزام مردم را به اطاعت مومنانه از امام و امامت به استبداد تعبیر میکنند؛ این استبداد نیست، این عین همان مدیریت مطلوب است.»
3 آمادگی لازم برای به نتیجه رسیدن حرکتها
در همین کتاب شهید بهشتی درباره مقدمات و لوازم حرکتهای متشکل سیاسی - اسلامی 3 آمادگی را نیاز اساسی میداند: «آمادگی اول: «شناسایی کامل اسلام به صورت یک ایدئولوژی همهجانبه.» این کار مدتها به وسیله عده قابل توجهی از دانشمندان اسلامی شروع و زحمات زیادی در این زمینه کشیده شده است. موفقیتهای قابل توجهی هم نصیب شده است. شاید بتوانم بگویم تا حدود 80 درصد این کار انجام گرفته ولی مختصری از آن باقی مانده است. آمادگی دوم: «تطبیق ایدئولوژی همهجانبه اسلام بر همه پدیدههای عصر ما و پدیدههای آینده در حدودی که برای ما قابل پیشبینی است.» یک حرکت فعال سیاسی روبه جلو، نه روبه عقب، به پیشبینیهای قابل توجه نسبت به مسائل اساسی که در آینده با آن روبهرو میشود احتیاج دارد؛ مسائلی که تحولات اصلی آنها را به وجود میآورد. هیچ ایدئولوژی - حتی اسلام- نمیتواند بگوید من حاکم صددرصد بر تحول زمان هستم. اگر یک ایدئولوژی خیلی از نظر رهبری کامل باشد، میتواند تحولات زمان را در مسیر هدف خودش رهبری کند والا مسلط نیست. اگر بخواهیم یک حرکت فعال سیاسی، اجتماعی و اسلامی داشته باشیم، باید روی تطبیق ایدئولوژی اسلامی بر پدیدههای موجود در زمان ما و بر پدیدههایی که ممکن است در آینده با آن روبهرو شویم، پدیدههایی که زمان آن را میزاید، کار بکنیم و باید از همه نظر مجهز شویم. آمادگی سوم: «شناخت صحیح و علمی جامعه اسلامی خودمان.» اگر ما میخواهیم این حرکت را در جامعه یعنی در سرزمین اسلام یا در جای دیگر شروع کنیم باید با شناخت صحیح علمی آنجا باشد. به هر حال هر گوشهای که بخواهیم این حرکت را شروع کنیم، باید میدان حرکتمان را لااقل در حدودی که برای سالهای اول و دوره اول حرکت لازم است به صورت صحیح، علمی و واقعبینانه بشناسیم. در این شناسایی، ما و تمام دستههای سیاسی که من تا این لحظه در عالم اسلام میشناسم ولو دستههای ضداسلامی، بسیار ضعیف هستند. تاکنون دستهای را نمیشناسم که از این نظر شناساییاش قابل توجه باشد. خیلی ضعیف هستند. شکست بسیاری از تلاشهای اجتماعی - سیاسی، چه آنهایی که در جهت اسلام بوده و چه آنهایی که بر محور غیراسلامی میچرخیده، به مقدار زیادی، نتیجه این ناشناختن است.»
عنصر اصلی انقلابی بودن رسالت دانشجو است
شهید بهشتی تعریف خاصی هم بر هویت دانشجو دارد. او در یکی از سخنرانی خود به این مساله اشاره میکند و دربارهاش گفته بود: «قبل از هر چیز باید ببینیم هویت دانشجو چیست؟ زیرا مگرنه این است که ما به خود آمدهایم و به خود باز گشتهایم و مگر نه این است که فهمیدهایم همه خودمان کسی هستیم و هویت و شخصیتی داریم و آدمی هستیم و در این دنیا اگر ما خودمان آدمی هستیم برای مطالعه خودمان بهترین موضوع خودمان هستیم. نقش دانشجو را در این 30 سال که من خودم از نزدیک میتوانم ناظر و تحلیلگر جریانها باشم مورد توجه قرار بدهید، ببینید دانشجو کیست؟ دانشجو به معنی عام در این 30 سال که این برادر شما ناظر و تحلیلگر اوضاع بوده عبارت است از قشر آگاه و پیشتاز و پیشگام درخلاقیتهای انقلابی در جامعه ما و رسالت دانشجوی امروز در این است که همچنان به صورت عنصر اصلی انقلابی جامعه بماند. بالاخره دانشگاهها یا حوزهها جاهایی هستند که خیلی چیزها را زودتر از دیگران خبردار میشوند و میفهمند چون بالاخره بهطور کلی آدمهای با اصرارتر و باهوشتر بهطور نسبی به حوزههای علمی و دانشگاهها میآیند و خود گروه اجتماعی آنها ارزشمند است. دانشجویان باید همچنان بهعنوان حاملان پیام انقلاب و تضمینکنندگان پویایی و تحرک انقلابی بمانند. رسالت دانشجو این است که همچنان پیشگام انقلاب باشد و پیشاهنگ حرکت باشد اما نه چنان که از تودهها جدا شود و برای خودش به سویی رود ویک وقت پشت سرش نگاه کند ببیند که از تودهها تقریبا کسی نیست. این است که دانشجو باید فرهنگ این انقلاب را روزبهروز بهتر بشناسد و بهتر پاسداری کند. دانشجو بریده از عوام و عامه مردم هرقدر پرتحرک و پویا و پیشتاز باشد نمیتواند خود را خلاق و آفریننده یک انقلاب بیابد. خیلی از سالها دانشجویان عزیز در این دانشگاهها شهید شدند، خون دادند، رنج کشیدند، شکنجه شدند و زحمت کشیدند وقت صرف کردند، کتک خوردند، تلاش شبانهروزی داشتند، از درس گذشتند و از دانشگاه اخراج شدند اما میرفت که همه این تلاشهایشان با همه اوج و ارجی که در جای خودش و در حد خودش است به صورت یک سلسله نمایشهای قهرمانی دربیاید اما در شکل یک انقلاب همگانی قرار نگیرد میرفت که اینطور باشد.»
عنصر سازنده برای پیشرفت نهضت باشید
در کتاب سهگونه اسلام درباره وظیفه انجمنهای اسلامی از زبان شهید بهشتی آمده است: «در شرایط امروز من شخصا با جوانانی روبهرو میشوم و برایم بسیار جالب است که اینها به اسلام بازآمدهاند یا از آن مسلمان عادتی به سوی مسلمان راستین و اسلام راستین کشیده شدهاند یا اصلا در خانههای بیمبالاتی و لاابالیگری و بیدینی به دنیا آمدهاند و اینک به سوی اسلام راستین آمدهاند که قدم این نوع جوانان بر همه ما میمون و مبارک باد و قدم اینها واقعا روی چشم، زیرا اینها افراد بسیار ارزندهای هستند. اتفاقا شاید اول بار که به یک نمونه چشمگیر از این جوانان برخورد کردم در سال 1347 در هامبورگ بود. به جوانی برخورد کردم که وقتی با احوالش آشنا شدم فهمیدم از خانوادهای است که آن خانواده با دین فقط یک آشنایی اسمی دارد و این جوان به صورت یک انسان خودساخته مقید، متعهد و مسئول درآمده و در راه ایمان و هدفش فعالیتی آغاز کرده بود. تمنای من این است که انجمنهای اسلامی دانشجویان بهخصوص در اروپا پناهگاهی باشند برای اینگونه دختر خانمها و آقا پسرها؛ جوانانی که از محیطهای خانوادگی نامقید به اروپا آمدهاند و اینجا در محیطی باز احساس میکنند قلبشان در گرو گمشدهای است. اینان همان جستوجوگرانند؛ همان جستوجوگرانی که از آنها در صف اول و گروه اول یاد کردم. آنها واقعا پی آرمانی آمده و این آرمان را در قرآن و راه قرآن پیدا کردهاند. سرگردان بودهاند و به سوی قرآن آمدهاند. قدم اینگونه جوانان را گرامی بداریم. همه نوع همگامی و برادری و برابری با آنها داشته باشیم. سعی کنیم در جمع ما محیطی گرم و صمیمی بیایند که آنها را بپذیرد و جانشین محیط خانواده و محیط قبلی آنها باشد. اینگونه جوانانند که میتوانند عنصرهای سازنده و ارزندهای برای پیشرفت واقعی نهضت اسلامی دانشجویی در همه جا باشند. امیدوارم همه ما این توفیق را داشته باشیم که با آشنایی بیشتر با قرآن کریم و با کلمات و سیره پیغمبر اکرم و ائمه طاهرین و آشنایی با الگوهای راستین اسلام بتوانیم گروه اول را بازبشناسیم و فریب گروههای سوم و چهارم و پنجم را نخوریم.»