چرا استالین رهبر شوروی از ایده یک دولت یهود حمایت کرد؟
اگر به وقایع تاریخی روسیه نگاه کنیم، درمی‌یابیم مردم روسیه از همان سال‌ها دید مثبتی به یهودیان نداشته و آنها را افرادی غیرقابل اعتماد می‌دانستند؛ این موضوع در سیاستگذاری‌های حکومت علیه یهودیان بسیار اثر‌گذار بود. به‌طور مثال هنوز این اعتقاد در حافظه‌ تاریخی روس‌ها وجود دارد که پزشکان یهودی لنین و استالین باعث مرگ این دو رهبر شوروی شده‌اند.
  • ۱۴۰۰-۰۴-۰۷ - ۰۰:۰۵
  • 20
چرا استالین رهبر شوروی از ایده یک دولت یهود حمایت کرد؟
پیچیدگی‌های روابط مسکو - تل‌آویو
پیچیدگی‌های روابط مسکو - تل‌آویو

زهرا قیاسی، دانشجوی دکترای تاریخ روابط بین‌الملل دانشگاه دولتی علوم انسانی روسیه: مهم‌ترین موضوع در روابط روسیه و رژیم‌صهیونیستی به تاریخچه‌ پرفرازونشیب حضور یهودیان در روسیه برمی‌گردد. در اواخر قرن 19 امپراتوری روسیه دارای بزرگ‌ترین جامعه یهودیان در جهان بود، 67 درصد از کل یهودیان جهان در این منطقه زندگی می‌کردند.

اگر به وقایع تاریخی روسیه نگاه کنیم، درمی‌یابیم مردم روسیه از همان سال‌ها دید مثبتی به یهودیان نداشته و آنها را افرادی غیرقابل اعتماد می‌دانستند؛ این موضوع در سیاستگذاری‌های حکومت علیه یهودیان بسیار اثر‌گذار بود. به‌طور مثال هنوز این اعتقاد در حافظه‌ تاریخی روس‌ها وجود دارد که پزشکان یهودی لنین و استالین باعث مرگ این دو رهبر شوروی شده‌اند. در جنگ جهانی اول برخی مردم روسیه معتقد بودند یهودیان با دشمنان ملت روس همکاری و به روسیه خیانت می‌کنند یا انقلاب 1917 با توطئه یهودیان شکل گرفت، زیرا تعداد زیادی از اعضای اصلی جناح بلشویک‌ها مانند تروتسکی یهودی بودند.

نظر یهودیان روسیه از اواخر قرن 19 به آرمان تشکیل یک دولت یهودی جلب شد. اما سیاست‌های اتحاد جماهیر شوروی بر پایه‌ هویت روسی و از بین بردن گرایش‌های مذهبی و قومی بود. در همین راستا مقامات شوروی تلاش می‌کردند فرهنگ کمونیستی و زبان روسی را در میان یهودیان جایگزین زبان عبری کنند. نخستین رهبر اتحاد جماهیر شوروی ولادیمیر لنین از مخالفان سرسخت ملی‌گرایی یهودیان و ایده تشکیل دولت یهود بود. لنین معتقد بود یهودیان هم باید مانند سایر مردم شوروی خود را روس بدانند و درواقع یهودیان نه یک ملت بلکه تنها یک فرقه هستند؛ اما لازم به ذکر است ولادیمیر لنین به همین موازات مخالفت آشکار خود را با گرایش‌های ضدیهود اعلام می‌کرد، زیرا معتقد بود این کار بهانه‌ خوبی را در اختیار یهودیان افراطی قرار می‌دهد.

با وجود وضع قوانین سختگیرانه برای جلوگیری از مهاجرت یهودیان روسیه به سرزمین فلسطین، شوروی نتوانست مانع خروج یهودیان از مرزهای کشورش شود، به‌ویژه آنکه توسط کشورها و نهادهای غربی پیوسته تحت‌فشار قرار می‌گرفت. با حمله آلمان‌ها به شوروی که در آن زمان پنج‌میلیون یهودی در آن ساکن بودند، موج بازگشت به سرزمین فلسطین به‌عنوان سرزمین موعد بیش‌ازپیش قوت گرفت. استالین به دلیل نیازهای اقتصادی و نظامی شوروی به آمریکا و بریتانیا در جنگ جهانی دوم، تصمیم گرفت برای جلب‌نظر این دو کشور از ایده تشکیل یک دولت یهود حمایت کند. با پایان جنگ جهانی دوم، شوروی حمایت خود را از تشکیل رژیم‌صهیونیستی اعلام کرد و نتیجه آن شد که در تاریخ 18 می ‌1948 اتحاد جماهیر شوروی به‌عنوان نخستین کشور، رژیم‌صهیونیستی را به رسمیت شناخت و از همان ابتدا از ایده تشکیل دو دولت مجزا حمایت کرد. شرایط برای مقامات شوروی زمانی دشوار شد که آنها نمی‌خواستند به یهودیان روسیه اجازه مهاجرت به فلسطین اشغالی را بدهند و همین امر باعث شد کنترل یهودیان شوروی بیش‌ازپیش سخت شود. کرملین اعلام کرد مهاجرت باید از کشورهای سرمایه‌داری صورت گیرد و یهودیان ساکن در اتحاد جماهیر شوروی به جایی نخواهند رفت، اما درنهایت مقامات این کشور نتوانستند درمقابل فشارهای داخلی و خارجی مقاومت کرده و با وعده صلح با غرب تصمیم برآن شد با تسریع روند مهاجرت یهودیان موافقت کنند. درواقع استالین در داخل با صهیونیسم می‌جنگید و در خارج از آن پشتیبانی می‌کرد و امید داشت با این کار بتواند موقعیت بریتانیا در منطقه را تضعیف کرده و یک دولت یهودی سوسیالیستی طرفدار حکومت خود تشکیل دهد.

لازم به ذکر است شماری از یهودیان شوروی نیز براساس باورهایی که در آنها شکل گرفته بود، اعتقاد داشتند بنا به ملاحظاتی نباید به صهیونیست‌ها نزدیک شد و ماندن در شوروی بهترین گزینه برای این گروه قومی در اقلیت است، چراکه به فرهنگ، رسوم و هویت روسی خود خو گرفته و بیشتر خود را یک روس می‌دانستند تا یک یهودی.

درنهایت تشکیل رژیم‌صهیونیستی، شوروی را در دو عمل انجام‌شده قرار داد؛ نخست آنکه رژیم‌صهیونیستی خیلی زود به متحد آمریکا، دشمن شماره یک شوروی تبدیل شد و دوم آنکه تعداد بسیار زیادی از یهودیان شوروی که اجازه سفر به فلسطین اشغالی را گرفته بودند، تغییر مسیر داده و به ایالات‌متحده پناهنده شدند. بخش تراژیک ماجرا آنجایی بود که بخش عظیمی از یهودیانی که از شوروی مهاجرت کردند و به فلسطین اشغالی یا آمریکا رفتند، عموما از نخبگان، دانشمندان و افراد تحصیل‌کرده شوروی بودند. طی آماری این رقم 70 درصد عنوان شده که 9هزار نفر از جمعیت مهاجر از دانشمندان و نخبگان شوروی بوده‌اند. به تعبیر پاتریک پنو رخدادی که می‌توان از این اتفاق به‌عنوان خونریزی مغزی شوروی یاد کرد.

پس از تشکیل رژیم‌صهیونیستی و آغاز مناقشات اعراب و این رژیم و از همه مهم‌تر قرارگرفتن صهیونیست‌ها در جبهه آمریکا، شوروی تصمیم گرفت برای مقابله با این جبهه، حمایت خود را از اعراب آغاز کند. حمایت‌های سیاسی و نظامی شوروی از طریق فروش تسلیحات به کشورهای عربی موقعیت مطلوبی را برای مسکو به وجود آورده بود، در این زمان مصر به رهبری جمال عبدالناصر که مواضع ضدغربی محکمی داشت از حمایت‌های مسکو بهره می‌برد. رفته‌رفته با تیره‌تر شدن روابط رژیم‌صهیونیستی و اتحاد جماهیر شوروی که با آغاز جنگ سرد و قرار گرفتن این رژیم در جبهه غرب ارتباط مستقیم داشت، در فوریه 1951 روابط سیاسی دو کشور قطع و در همان سال قرارداد دوستی تل‌آویو و واشنگتن امضا شد. پس از مرگ استالین در 1953 روابط دو کشور مجدد آغاز و رژیم‌صهیونیستی متعهد شد علیه شوروی وارد هیچ اتحادی نشود. بعد از روی کارآمدن گورباچف و هدف پروستریکایی‌اش جهت برقراری یک رابطه دوستانه با غرب، حمایت از اعراب جای خود را به تلاش برای برقراری ارتباط بهتر با صهیونیست‌ها داد، نتیجه آنکه جبهه اعراب در برابر تل‌آویو تضعیف شد. گفته می‌شود در راستای بهبود روابط، رژیم‌صهیونیستی برای دریافت نفت از شوروی نسبت به بازار جهانی بهای کمتری پرداخت می‌کرد که این پرداخت هم نه با دلار بلکه با ارائه «آبلیمو» انجام می‌گرفت.

به‌طور کلی روابط رژیم‌صهیونیستی و شوروی از جنگ جهانی دوم، در طول جنگ سرد تا اندکی قبل از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی بر پایه‌ نوع روابط شوروی با آمریکا شکل می‌گرفت. در طول جنگ سرد سوریه، عراق، مصر و سازمان آزادی‌بخش فلسطین به دلیل مواضع ضدغربی موردپشتیبانی شوروی بودند به‌ویژه آنکه مسکو نمی‌خواست نقشی کم‌رنگ‌تر از آمریکا در خاورمیانه ایفا کند. البته حضور 50میلیون مسلمان در اتحاد جماهیر شوروی در ایفای چنین نقشی بدون‌تاثیر نبود.

  فدراسیون روسیه و رژیم‌صهیونیستی

جایگاه یهودیان روسیه پس از فروپاشی شوروی در همه‌ عرصه‌ها بهبود پیدا کرد. به‌طور مثال برای نخستین‌بار بعد از فروپاشی چهار دانشگاه یهودی در روسیه تاسیس شد و این گروه موفق شدند به مقام‌های رده‌بالای حکومت وارد شده و از قضا تغییراتی اساسی را هم به وجود بیاورند. با توسعه نفوذ یهودیان در امور اقتصادی و سیاسی روسیه، قراردادهای همکاری نظامی و امنیتی با رژیم‌صهیونیستی نیز افزایش یافت. اکثر این یهودیان با گروه‌های اصلاح‌طلب غرب‌گرا همراه بودند و این دقیقا زمانی بود که سیاست‌های یوروآتلانتیست‌ها بر جامعه فدراسیون روسیه حاکم شده بود. به‌طور مثال الکساندر یاولینسکی یکی از مشهورترین یهودیان اقصاددان غرب‌گرای روسیه بود که در انتقال نظام سوسیالیستی به سرمایه‌داری نقش مهمی را ایفا کرد.

ناگفته نماند هم‌اکنون نیز در روسیه مخالفت‌هایی علیه یهودیان و راهیابی آنها به جایگاه قدرت در روسیه وجود دارد. یکی از این مخالفان سرسخت ولادیمیر ژیرنفسکی، نایب‌رئیس دومای روسیه است که یهودیان را ستون پنجم دشمنان روسیه می‌خواند و همواره از راهیابی این گروه به رده‌های بالای قدرت در روسیه انتقاد می‌کند. در مقابل، برخی صهیونیست‌ها نیز سیاست خصمانه‌ای نسبت به مهاجران روس دارند زیرا از نظر آنها، این عده از مهاجران تعهد و التزامی به گرایش‌های صهیونیستی ندارند. این نگرش ریشه در ساختار کمونیستی شوروی دارد که باعث شد یهودیان این کشور هویت روسی خود را در اولویت قرار داده و تعصبی به گرایش‌های مذهبی خود نداشته باشند و تنها از نظر قومی و فرهنگی به این موضوع نگاه کنند.

بعد از‌ گذار از دوره غرب‌گراها (اوروآتلانتیست‌ها) و با روی کار آمدن ولادیمیر پوتین، کرملین تلاش کرد سیاستی عملگرایانه و متعادل را در برابر رژیم‌صهیونیستی در پیش گیرد. درواقع روسیه این واقعیت را پذیرفته بود که لابی قدرتمند یهودیان در واشنگتن می‌تواند تاثیر بسزایی در روابط روسیه و ایالات‌متحده داشته باشد، به‌ویژه در مساله تحریم‌های غرب علیه روسیه. با بهبود روابط دو کشور گروه دوستی پارلمان‌های رژیم‌صهیونیستی و روسیه در راستای همکاری‌های پارلمانی میان دو طرف شکل گرفت. رژیم‌صهیونیستی تلاش کرده از این نهاد در حوزه‌های سیاسی، اقتصادی و نظامی نهایت استفاده را ببرد که از نمونه‌های آن می‌توان به لغو ویزا برای سفر بین دو کشور و برقراری 60 پرواز در هفته بین تل‌آویو و مسکو اشاره کرد. البته یکی از دلایل اصلی این اقدامات این است که یک‌پنجم جمعیت رژیم‌صهیونیستی را مهاجران روس تشکیل داده‌اند و مسکو نیز بزرگ‌ترین جامعه یهودیان را داراست. همچنین سالانه گردشگران زیادی بین روسیه و سرزمین‌های اشغالی در سفر هستند. از نظر اقتصادی نیز رژیم‌صهیونیستی درحال حاضر به دومین شریک اقتصادی روسیه در دوران پساشوروی در منطقه غرب آسیا تبدیل شده است. 88 درصد از نفت خامی که وارد رژیم‌صهیونیستی می‌شود از جمهوری‌های پیشین اتحاد جماهیر شوروی است. از سال 2014 روسیه، قزاقستان و آذربایجان از بزرگ‌ترین تامین‌کنندگان نفت برای رژیم‌صهیونیستی محسوب می‌شوند. طی توافقات انجام‌گرفته بین تل‌آویو و مسکو قرار شده است تا سال 2025 سهم روسیه در تامین انرژی موردنیاز رژیم‌صهیونیستی افزایش یابد و به 25 درصد برسد که این امر وابستگی جدی انرژی صهیونیست‌ها به روسیه را نشان می‌دهد.

از نمونه مزیت‌های رابطه با صهیونیست‌ها برای روسیه نیز دستیابی به فناوری‌های پیشرفته غربی است که در سرزمین‌های اشغالی موجود هستند و از سویی روسیه در این زمینه خلأ جدی را احساس می‌کند. با توجه به اینکه صنایع نظامی صهیونیست‌ها کاملا به آمریکا وابسته است، روسیه می‌تواند از طریق رژیم‌صهیونیستی به پیشرفته‌ترین صنایع نظامی روز دنیا دست پیدا کند. به‌طور مثال روسیه طی سال‌های 2010 تا 2012 تعدادی پهپاد ساخت که رژیم‌صهیونیستی به مبلغ 400میلیون دلار خریداری کرد تا با بررسی آنها بتواند ضعف‌های فناوری خود را جبران کند. تاثیر بر اعمال و نوع تحریم‌ها از طریق لابی یهودیان در واشنگتن و دور زدن تحریم‌ها از طریق کانال رژیم‌صهیونیستی از دیگر مزیت‌های این رابطه پرفرازونشیب مسکو و تل‌آویو است.

در سال 2009 و در دوران چهار سال دوم نخست‌وزیری بنیامین نتانیاهو یکی از مهم‌ترین اولویت‌های رژیم‌صهیونیستی همکاری راهبردی با روسیه بوده است. جالب است نتانیاهو در همین سال چهار وزیر روس‌زبان را برای کابینه خود انتخاب می‌کند. در مقابل ولادیمیر پوتین نیز در سال 2011 اعلام کرد رژیم‌صهیونیستی یک دولت خاص برای ما به شمار می‌رود و در عمل همانند روسیه است. فلسطین اشغالی یکی از معدود سرزمین‌های خارجی است که مردمانش می‌توانند به زبان روسی صحبت کنند. (زبان روسی سومین زبان محبوب بعد از عبری و انگلیسی در رژیم‌صهیونیستی به شمار می‌رود.) همچنین وی در سال 2005 در سرزمین‌های اشغالی عنوان کرد: «احساس می‌کنم قطعه کوچکی از خاک روسیه در رژیم‌صهیونیستی وجود دارد. شاید به دلیل همین مواضع وی است که در فلسطین اشغالی به‌عنوان یک رهبری که دوست صهیونیست‌ها است، شناخته می‌شود. اما به نظر می‌رسد این اظهارات پوتین بیش از آنکه برای خوشامد طرف صهیونیستی بیان شود در راستای منافع روسیه است. حفظ امنیت روس‌تباران ساکن اراضی اشغالی، جلب‌نظر یهودیان ساکن فدراسیون روسیه و جلوگیری از تبدیل شدن این موضوع به یک مساله ضدامنیتی برای روسیه اهمیت زیادی دارد. نشان دادن چهره‌ای مثبت از روسیه به یهودیان می‌تواند مقدمه‌ای برای بازگشت این گروه به روسیه باشد. این موضوع به دلیل حضور 1.5 میلیون یهودی روس ساکن در سرزمین‌های اشغالی به‌مثابه کابوس وحشتناکی برای رژیم‌صهیونیستی به شمار می‌رود، به‌خصوص آنکه وی در سال 2011 در جریان سفرش به فلسطین‌ اشغالی از یهودیان مهاجر دعوت کرد تا به روسیه بازگردند.

برخلاف موارد یادشده، اختلافاتی جدی نیز میان منافع دو طرف وجود دارد. ولادیمیر پوتین همواره تلاش کرده است سیاست چندجانبه‌گرایی را در خاورمیانه پیش ببرد. به قولی پوتین تنها رئیس‌جمهور در جهان است که می‌تواند مستقیما هم با عالی‌ترین مقامات ایران و هم با سران رژیم‌صهیونیستی در منطقه غرب آسیا مذاکره کند. اما این سیاست چندجانبه‌گرایی در موضوعاتی در تقابل مستقیم با منافع تل‌آویو قرار دارد. نمونه این، تصمیم روسیه مبنی‌بر برقراری رابطه‌ خوب با هر دو سازمان بزرگ فلسطینی فتح و حماس بوده است. از سال 2007 پس از تنش بین فتح و حماس و انتقال حماس به نوار غزه، مسکو روابط خود را با حماس توسعه داده است. در همین راستا در پی دعوت ولادیمیر پوتین از رهبران حماس برای حضور در مسکو خشم مقامات صهیونیست برانگیخته شد و آنها این اقدام مسکو را محکوم کردند. این اتفاق درخصوص نزدیکی روابط با مقاومت لبنان نیز رخ داد و روسیه مجدد هیاتی از گروه مقاومت لبنان را به مسکو دعوت کرد. طبق گفته‌ کارشناسان صهیونیستی با توجه به اینکه این دو سازمان در لیست گروه‌های تروریستی آمریکا و اروپا قرار دارند این اقدام روسیه به این سازمان‌ها مشروعیتی مضاعف بخشید.

از دیدگاه صهیونیست‌ها یکی از چالش‌های بزرگ با روسیه قرار گرفتن این کشور درکنار محور شیعی (ایران- سوریه - مقاومت لبنان) است که به‌طور مستقیم و غیرمستقیم موجب تقویت توانمندی‌ها و ظرفیت‌های نظامی و سیاسی این جبهه شده است. این نگرش با آغاز بحران سوریه شکل و قوت گرفت، نمونه آن اظهارات آموس یادلین، رئیس پیشین اطلاعات نظامی رژیم‌صهیونیستی است که می‌گوید: «جنگ در سوریه خطری جدی برای صهیونیست‌هاست، حتی بزرگ‌تر از تهدید هسته‌ای ایران، از زمان ورود روسیه به سوریه، ورق به نفع ایران – سوریه و مقاومت لبنان برگشته است. واضح است ایران اصلی‌ترین چالش رژیم‌صهیونیستی محسوب می‌شود و این رژیم همواره تلاش می‌کند از نزدیک شدن ایران و روسیه به یکدیگر در هر حوزه‌ای جلوگیری کند. برخلاف آمریکا، صهیونیست‌ها در روسیه از وجود لابی‌های قدرتمندی که قدرت تعیین‌کنندگی بالایی داشته باشند بی‌بهره‌اند و به همین دلیل است که در مساله‌ای مانند سوریه، نتانیاهو مجبور می‌شود برای مذاکره و یادآوری خط‌قرمزهای تل‌آویو سفرهای مکرری را برای ملاقات با پوتین انجام دهد. فقط طی سال‌های 2017 – 2016، 11 ملاقات رسمی که در نوع خود بی‌سابقه هم بود بین مقامات بلندپایه‌ صهیونیست و روسیه با محوریت حضور ایران و مقاومت لبنان در سوریه انجام گرفت تا تل‌آویو بتواند مسکو را جهت خروج نیروهای ایرانی و هم‌پیمانانش از سوریه متقاعد کند. نتیجه آنکه رژیم‌صهیونیستی در روسیه همیشه به‌عنوان متحد راهبردی آمریکا در نظر گرفته می‌شود، بنابراین نمی‌تواند روابط پایدار و مستحکمی با روسیه برقرار کند، اما مسکو و تل‌آویو می‌کوشند با تمرکز بر منافع مشترک و استفاده از ظرفیت‌های یکدیگر (نفوذ صهیونیست‌ها در آمریکا – نفوذ روسیه در خاورمیانه) رابطه‌ای به دور از تنش‌های جدی پیش ببرند.

 

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰