حوزه نشر و فرهنگ مملکت با چیزی به نام حق مولف یا به‌عبارت مصطلح فرنگی‌اش «کپی‌رایت» بیگانه است از بیخ و بُن! اجازه دهید پرانتز را باز کنم و فی‌المجلس متذکر شوم که این سخن را به حساب پذیرفتن چهاربست کپی‌رایت جهانی نگذارید! اینکه کسی زبان به گلایه باز می‌کند از وضعیت قمردرعقرب و هردم‌بیل نشر در حوزه حق مولف، لزوما بدان معنا نیست که نسخه مهر و امضا و انگشت پای کپی‌رایت جهانی را می‌پیچد.
  • ۱۴۰۰-۰۴-۰۶ - ۰۱:۵۳
  • 00
دروازه چهارطاق واردات
دروازه چهارطاق واردات

محمدصادق علیزاده، فعال حوزه نشر: «هیچ جای دنیا، دروازه‌هایش را این شکلی برای واردات چهارطاق باز نگذاشته!» اینها بخش کوچکی از درددل یکی از ناشران کودک و نوجوان بود. گوشه‌ای نشسته بودیم و سفره دل باز کرده بود و حالا هم جمع نمی‌شد. بله... بله! این کمترین هم می‌پذیرد که بخشی از این ناله‌ها نسبت مستقیمی دارد با کاهش انتفاع اقتصادی فعالان آن حوزه که با گشادشدن دروازه واردات حاصل شده است. اما فارغ از این حساب و کتاب‌های اقتصادی، استدلال حضرت‌شان هم خالی از منطق نیست.

حوزه نشر و فرهنگ مملکت با چیزی به نام حق مولف یا به‌عبارت مصطلح فرنگی‌اش «کپی‌رایت» بیگانه است از بیخ و بُن! اجازه دهید پرانتز را باز کنم و فی‌المجلس متذکر شوم که این سخن را به حساب پذیرفتن چهاربست کپی‌رایت جهانی نگذارید! اینکه کسی زبان به گلایه باز می‌کند از وضعیت قمردرعقرب و هردم‌بیل نشر در حوزه حق مولف، لزوما بدان معنا نیست که نسخه مهر و امضا و انگشت پای کپی‌رایت جهانی را می‌پیچد. اینجا پرانتز را ببندید تا مجال مناسب پنبه‌زدن این موضوع هم فرا برسد.  بازگردیم به سخن اصلی! قیمت کتاب در نشر بزرگسال، جهش معناداری داشته و جیب ملت را ضربه‌فنی کرده. خیلی هم نمی‌شود توقع داشت آن هم زمانی که ملت وقتی درگیر ابتدائیات زندگی‌ هستند و با دویدن صبح تا شب، دنبال پرکردن هزارویک چاله‌چوله‌ معیشتی و اجاره مسکن و قسط و امثالهم، اما همه بازار نشر که خلاصه‌ نشده به نشر بزرگسال! شاید باورتان نشود که توی همین وضعیت شترگاوپلنگ فعلی اقتصادی که خیلی از اصناف و کسبه، مشغول پراندن پشه و مگسند، اوضاع اقتصادی و چرخش مالی در بعضی حوزه‌های نشر فیوز آدم را می‌پراند. نه.... نه! ذهن‌تان فورا نرود سراغ کتاب‌های کنکوری و آموزشی و فلان و بهمانی که تبلیغات‌شان از در و دیوار شهر بالا می‌رود. داریم از نشر کودک و نوجوان صحبت می‌کنیم. چرا هنوز گردش مالی این حوزه برقرار است؟! مهمان ادامه عرایض این قلم باشید!

وجه اول ماجرا یک دلیل روانشناسی و جامعه‌شناختی دارد. واقعیتش را بخواهید خیلی از پدر و مادرها و پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها شاید خودشان چندان اهل کتاب نباشند، اما حتما در سبد خرید بچه‌ها و نوه‌هایشان جایی برای کتاب خالی کرده‌اند. حالا شاید گفتنش از مایی که نان توی حوزه ژورنالیسم کتاب می‌زنیم و زندگی می‌گذرانیم درست نباشد، اما بسیاری از ننه باباها به همان دلیلی که تن به خرج‌های سیسمونی و تخت و وسایل اتاق کودک می‌دهند، به همان دلایل هم خرید و تامین کتاب برای کودک یا نوجوان‌شان را مهم می‌پندارند. حالا اینکه کودک یا نوجوان‌شان چقدر تن به این کتاب‌ها می‌دهد بحث دیگری است!

وجه دیگر ماجرا اما اقتصادی است. التفات دارید که قیمت کتاب‌های کودک فاصله زیادی دارد با قیمت‌هایی که این روزها پشت جلد کتاب‌های بزرگسال می‌بینیم. همین واقعیت کوچک -‌ارزان‌تر بودن کتاب کودک در کنار وجه روان‌شناختی که در بند قبل تشریح شد- نتیجه‌اش می‌شود سهل‌تر شدن خرید کتاب کودک از نظر اقتصادی. قیمت کتاب‌های کودک به نسبت کتاب‌های بزرگسال با جیب‌های امروزی همنواتر است. پس بخشی از اقبال به کتاب‌های کودک هم ناشی از قیمت پایین‌تر آنهاست.  دو دلیل عمده‌ای که در بالا شرحش رفت هم فرصت می‌تواند به حساب آید و هم تهدید. بحث فرصتش بماند در مجال دیگری، اما بخش تهدیدش می‌شود همین وضعیت فعلی که سگ سیلی می‌زند و گربه تپانچه. یک بازار آماده با تقاضای بالا که غدد بزاق هر فعال اقتصادی را تحریک می‌کند که تنی هم به آب حوزه نشر کودک بزند. حالا این وسط، وضعیت پا در هوا و بی‌صاحب حق مولف و کپی‌رایت را هم اضافه کنید. نتیجه؟! شما به‌راحتی آب‌خوردن می‌توانید مجوز نشر کودک داشته باشید، کمی سرچ اینترنتی در سایت‌های جهانی کتاب کودک؛ انتخاب عناوین پرفروش و پرمشتری بازار و درنهایت هم تهیه یکی دو نسخه از هرکدام از کتاب‌ها و ریختن متن کوتاه این کتاب‌ها توی گوگل‌ترنسلیت و درنهایت هم چاپ‌های زیرپله‌ای کنار خیابان انقلاب! به همین راحتی شما کتاب کودک تولید کرده‌اید!

این بازار مکاره دارد تیشه به ریشه تولید محتوای بومی می‌زند. وضعیت هفت و هشت و بی‌قانون فعلی باعث‌شده ذهن‌های سودجو به محض آنکه اراده کنند، بتوانند هر اثر بفروش و پرمخاطب خارجی را به‌راحتی و بدون هیچ هزینه و دست‌اندازی و صرفا با یک ترجمه سردستی و افست تصاویر همان کتاب توی بازار داخلی آب کنند و سود چربی به بدن بزنند. وقتی این بازار مهیاست، چرا ناشر باید سراغ مولف و نویسنده و شاعر داخلی برود و حق‌التالیف بدهد و بعد هم بیفتد پی تصویرگر داخلی برای تصویرگری آنچه مولف ایرانی خلق کرده و برای آن هم هزینه بدهد؟! بیمار است مگر؟! وقتی می‌تواند از یک مسیر کوتاه‌تر به سود اقتصادی خود برسد چه مرضی‌ است که هزینه از جیب بدهد؟!

یک مرور اجمالی بر وضعیت میزان تالیف و ترجمه در حوزه کودک و نوجوان و بالا رفتن سال‌به‌سال نمودار کتاب‌های ترجمه‌ای بیندازید تا دوزاری‌تان قشنگ جا بیفتد که این فرآیند مریض که وزارت فخیمه ارشاد، سال‌هاست آن را به حال خود رها کرده، دارد چه فاجعه‌ای در نشر کودک و نوجوان رقم می‌زند. نمودار تولید کتاب تالیفی کودک و نوجوان دارد سال‌به‌سال سقوط می‌کند و به قهقهرا می‌رود. تازه این فقط بررسی اقتصادی ماجراست؛ حالا اینکه این وضعیت چه تاثیر دهشتناک فرهنگی و عقیدتی دارد بحث مهم دیگری است. اینجا همان نقش مهم تنظیم‌گری دولت اهمیتش را به رخ می‌کشد که البته رها شده به امان خودش! جالب است نه؟! تکلیف فکر و ذهن بچه‌های ایرانی را دارند کتاب‌های انبوه ترجمه‌ای رقم می‌زنند که سال‌به‌سال هم تعدادشان بیشتر می‌شود. توی پرانتز بگویم دود این وضعیت در درازمدت توی چشم تولیدکننده ایرانی محتوا هم می‌رود اعم از شاعر و نویسنده و تصویرگر!

از این قلم اگر بپرسید، معاونت فرهنگی وزارت ارشاد دولت جدید اگر در پایان چهار سال خدمت خود توانسته باشد همین یک قلم را به سامان برساند، خدمت عظیمی به بچه‌های امروز و مردان و زنان فردای ایران کرده است. برگردیم به ابتدای متن و جمله‌ای که به نقل از آن ناشر کودک ذکر کردم: «هیچ جای دنیا، دروازه‌هایش را این شکلی برای واردات چهارطاق باز نمی‌گذارد!»

نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰