حمیدرضا ندیری: وقتی صحبت از انیمیشن غربی میشود، از دو نوع انیمیشن، یکی هنری که بسیاری از اوقات قالب کوتاه دارد و دیگری انیمیشن عامهپسند که پیشوای آن کمپانی دیزنی و مقلدان سبکیاش در آمریکا هستند، یاد خواهد شد. درکنار آن شاید خیلی از نسلها با انیمیشنهای ژاپنی که به انیمه معروف هستند هم آشناییهایی داشته باشند؛ بهخصوص اینکه در دهههای ۶۰ و ۷۰ تلویزیون ایران تعداد زیادی از این کارها را پخش میکرد و چند نسل از مخاطبان ایرانی با سبک و فضای آن آشنایی دارند؛ از سریالهای کارتونی مثل فوتبالیستها و میتیکومان گرفته تا بعضی فیلمهای سینمایی مثل افسانه توشیشان. انیمههای ژاپنی پیشوای انیمیشنهای شرق هستند و روی تولید کارها در چین و کره هم تاثیر گذاشتهاند. به این سبک از انیمیشنسازی که مخصوص ژاپن است، انیمه گفته میشود و انیمهها عموما براساس کتابهای مصوری تهیه میشوند که در ژاپن به آنها عنوان «مانگا» داده شده است. انیمهها با اینکه از یک سبک سابقهدار و شناختهشده سینمایی پیروی میکنند، در سالهای اخیر تولد مجددی به لحاظ اقبال عمومی داشتهاند و از این به بعد باید خیلی بیشتر آنها را جدی گرفت. این سبک از انیمیشنسازی که در ابتدا بهخاطر کمبود امکانات مالی، با صرفهجویی در فریمها پایهگذاری شد، کمکم به سبکی مستقل تبدیل شده که از همان محدودیت فریم هم به خلاقیتهای جدیدی دست پیدا کرده است و ویژگیهای محتوایی خاصی دارد. حالا در زمانی هستیم که انیمه به یک فرصت استثنایی برای سینما تبدیل شده و بین نسلهای جدید، علاقه زیادی به آن وجود دارد. منتقدان و سینمایینویسان عادی سینما عادت نداشتند درباره انیمهها بنویسند اما موجی به راه افتاده که به ما میگوید از اینجا به بعد باید انیمههای ژاپنی را بیشتر جدی بگیریم؛ یک سبک از انیمیشن که درحال نفوذ به سینمای چین و کرهجنوبی هم هست. انیمههای ژاپنی در دو قالب فیلم سینمایی و سریالهای تلویزیونی تولید میشوند که هردو قالب هم هواداران بسیاری دارد و البته خیلی از این هواداران مشترک هستند. برای ورود به بحث انیمههای ژاپنی، بهخصوص سریالهای روز آن که تلویزیون ایران در سالهای اخیر بیمهری زیادی به آنها نشان داده اما نوجوانان و جوانان ایرانی توسط فضای مجازی علاقه زیادی بهشان پیدا کردهاند، میتوان انیمیشن اتکتایتانها را انتخاب کرد که فصل چهارم آن اخیرا بهطور کامل منتشر شده و شور فراوانی در فضای مخاطبان جوانتر سینما به وجود آورده است.
یک مسیر 11ساله برای ساخت غولهای تایتان
انیمه حمله به تایتانها اقتباسی از یک مانگای ژاپنی به همین نام، به نویسندگی و تصویرگری هاجیمه ایسایاما است. شاید این توضیح مختصر لازم باشد که مانگا درحقیقت نوع ژاپنی کمیک یا همان رمان گرافیکی است و اکثر اوقات براساس مانگاهای معروف، انیمیشن هم میسازند. انتشار این مانگا به مدت ۱۱سال از سال ۲۰۰۹ توسط انتشارات کودانشا شروع شد و تا سال ۲۰۲۱ هم ادامه داشت. هماکنون این مانگا بعد از اتمام خود، با ۱۳۹ قسمت در ۳۴ جلد جمعآوری شده است. مانگای حمله به تایتانها تا سال ۲۰۱۳ توانست ۲۸میلیون نسخه فروش داشته باشد و همین نقطهعطفی بود برای شهرت داستان و نویسنده آن. هاجیمه ایسایاما توانست جایزههای بسیاری را از آن خود کند و تا مدتها جلدهایی از این مانگا درصدر جدول پرفروشترین مانگاها در کشورهای مختلف قرار گرفت. حمله به تایتانها، یکی از اولین مانگاهای هاجیمه ایسایامای جوان و تازهکار است که از بخت خوب او، باعث معروفیتش شد. انتقادات زیادی به نحوه طراحی و داستانپردازی او مطرح بود که او همه آنها را محترم دانسته و خود نیز به اشکالاتش اقرار کرده است. کارگردان سری اول این مجموعه تتسورو آراکی، کارگردان سری دوم و سوم ماساشی کویزوکا و کارگردان سری چهار آن یویچیرو هایاشی بودند؛ اما واقعیت این است که نقش کارگردان در ساخت این مجموعهها کمترین نقش است و خالق و مولف اصلی کار، طراح مانگای آن و عامل موثر بعدی، کمپانی تولیدکننده است. این کارگردانها هم هیچکدام تا بهحال شخصیتهای هنری معروفی در رده بعضی از کارگردانان معروف انیمیشن ژاپنی نبودهاند و بیشتر تکنسین هستند تا اینکه نقشی تالیفی در کار داشته باشند. این مجموعه از حواشی فراتر از دنیای سرگرمی هم به دور نبود. بعد از شهرت داستان حمله به تایتانها، یکسری شایعات مبنیبر اینکه این انیمه برای حمایت از سیاستهای شینزو آبه است، شکل گرفت. اعترافات خود هاجیمه ایسایاما نیز بر این شایعات دامنه زد. او گفته بود شخصیت «دات پیکسیس» از روی یکی از سیاستمداران و فرماندهان جنگی ژاپن برگرفته شده است که مخالفت بسیاری را برانگیخت و باعث تهدید و فحاشی مخاطبان به او شد. یکیدیگر از ویژگیهای داستان حمله به تایتان، استفاده ماهرانه هاجیمه ایسایاما از نشانههای مختلف است. بهعنوان مثال مفاهیم یهودیت و عهد عتیق؛ (مثلا جایی که شخصیت یمیر از شیطان کمک گرفت) همچنین یک مورد دیگر شباهت عجیب مواردی در داستان به فرهنگ آلمانی است؛ از اسامی آلمانی گرفته تا لباسهای مردم کشور مارلی که شبیه لباس لشکریان هیتلر و آلمان نازی به نظر میرسد. بهعنوان مثال بازوبندی که حتی در پوستر فصل چهارم نیز مشهود است، شبیه بازوبند رایش سوم دوره آلمان نازی است و بسیاری موارد مثل مدل موی آلمانی مردم جزیره جای بررسی دارند. بهعنوان مثالی دیگر، از کتابهای معروفی همچون کمدی الهی نوشته دانته، بسیار زیرکانه استفاده شده است. فهم و درک بعضی از این زیرکیها نیازمند مطالعه بسیار گسترده در زمینه نشانهشناسی و ادبیات است که البته نشاندهنده مطالعات بالای نویسندگان ژاپنی و زیرکی آنهاست. البته شاید این اشارهها به کشور آلمان، بهنوعی با بازاریابی مجموعه مرتبط باشد؛ چه اینکه این مجموعه در آلمان هواداران زیادی بین نوجوانها دارد. مائو یاماواکی، نویسندهای که در مانگا نیز تبحر دارد، دیدگاه مثبتی به قصه تایتانها دارد و با توجه به اینکه مخاطب اصلی این داستان نوجوانها هستند، سال 2013 راجعبه آن در تحلیلی گفت: «خیلیها این مانگا را بهعنوان نمایانگر ناامیدی جوانان در جامعه امروز تجزیه و تحلیل کردهاند. نوجوانانی که جامعه اطراف خود را بهمثابه یک دیوار میبینند» ظاهرا این تحلیل فقط در مورد نوجوانان ژاپنی صدق نمیکند و بسیاری از افراد را در این سنین در نقاط مختلف جهان شامل میشود. به هرحال ساخت انیمه حمله به تایتانها تا فصل سوم این مجموعه به عهده استودیو ویت (WIT) و کارگردانی تتسورو آراکی بود. استودیو ویت دیگر مسئولیت ساخت این انیمه را به دلیل سنگینی پروژه قبول نکرد. بعد از اتمام پخش فصل سوم، استودیو ماپا (MAPPA) و دو کارگردان جدید، ساخت فصل چهارم این انیمه را برعهده گرفتند که این اتفاق با بازخوردهای بسیار زیادی همراه بود. کیفیت بصری انیمه دچار تغییرات زیادی شده بود و بعضی از مخاطبان از این قضیه ناراحت شده بودند.
پس از شروع پخش انیمه، محبوبیت این داستان بهشدت افزایش یافت که البته با نقدهای بسیاری هم همراه بود. اولین قسمت انیمه حمله به تایتانها در سال ۲۰۱۳ پخش شد و نیمه دوم فصل آخر آن نیز در زمستان سال ۲۰۲۲ شروع به پخش خواهد کرد. درواقع پخش کامل فصل آخر این انیمه به دلیل شیوع ویروس کرونا به تعویق افتاد و به دو نیمه تقسیم شد. انیمه حمله به تایتانها با استقبالی که مخاطبان از آن داشتند، به یکی از ۲۵۰ سریال برتر دنیا با رتبه چهلم تبدیل شد.
به همخوردن یک آرامش قبرستانی
۱۰۷سال پیش از شروع داستان، ظهور غولهایی با ظاهر انسان که آنها را تایتان مینامند، بشریت را وادار به ادامه زندگی درون دیوارهایی بلند کرد. این دیوارها که به صورت سه دایره هممرکز هستند به ترتیب از بیرون به داخل با نامهای دیوار ماریا، دیوار رز و دیوار سینا شناخته میشوند. صد سال است انسانها درون این دیوارها با آرامش زندگی کردهاند تا اینکه روزی تایتانی با ارتفاع ۶۰ متر (۱۰ متر بلندتر از ارتفاع دیوار ماریا) ظاهر میشود و زندگی مردم داخل دیوار را بههم میریزد...
فضای پساآخرالزمانی
تصور کنید بشریت، داخل دیوار بسیار بزرگی به ارتفاع حداقل ۵۰ متر از ترس خورده شدن توسط تایتانها زندگی میکنند. بشریت در منطقهای، داخل سه دیوار که به ترتیب دیوار ماریا، دیوار رز و دیوار سینا (که داخلیترین دیوار است) زندگی میکنند. هیچ اطلاعاتی از حیات خارج از دیوارها وجود ندارد و زندگی به داخل همین دیوارها محدود شده است. تاریخی که در ذهن بشریت وجود دارد، بیشتر از صدسال گذشته را در بر نمیگیرد. بنابراین کسی نمیداند قبل از صدسال گذشته، داخل دیوارها چه گذشته است؟ چه کسی دیوارهای به این بزرگی به وجود آورده است؟ آیا حیات بیرون از این دیوارها وجود دارد؟ چرا حیات به داخل این دیوارها محدود شده است؟ و انواع سوالاتی که بیننده را با خود همراه میکند.
تایتانها چه نوع موجوداتی هستند؟
تایتانها موجوداتی بسیار شبیه به انسان، اما در ابعاد بزرگتر هستند. از سه متر ارتفاع گرفته تا حدود ۶۰ متر، تایتانها در قد و قوارههای مختلف مشاهده شدهاند. تایتانها به هیچ موجود دیگری واکنش نشان نداده وتمایل عجیبی به خوردن انسان دارند. طبق شواهد، مشخص نیست تولیدمثل این موجودات به چه نحوی صورت میگیرد. هیچ اطلاعاتی از اینکه چرا تایتانها این ویژگیها را دارند در دسترس نیست و به همین علت، مردم داخل دیوار تصمیم گرفتند تا از راز تایتانها سر در بیاورند.
واحد شناسایی به چه علتی تشکیل شد؟
واحد شناسایی که با نام مستعار «امید بشریت» هم شناخته میشود، شاخهای از نیروی نظامی داخل دیوارهاست. نیروی نظامی داخل دیوارها از سه شاخه واحد شناسایی، شاخه پلیس نظامی و شاخه گریسون (پادگان) که هرکدام وظایف خاصی را برعهده دارند تشکیل شده است. واحد شناسایی وظیفه گسترش محیط زندگی بشریت و شناخت محیط خارج از دیوارها و همچنین تحقیق راجعبه تایتانها را برعهده دارد. افراد این واحد، به دلیل رویارویی مستقیم با تایتانها، خطرناکترین شرایط ممکن را دارند. همچنین حرفهایترین واحد در استفاده از ابزار مانور سهبعدی برای مبارزه با تایتانها نیز همین واحد است.
داستان از کجا شروع شد؟ (اسپویل)
در صبح یکی از روزهای معمولی، یک تایتان غیرعادی که ارتفاعی بیشتر از ارتفاع دیوار ماریا داشت، ظاهر شد. این تایتان غولآسا توانست به راحتی با یک ضربه پا، سوراخ بزرگی در پایین دیوار ماریا (که خارجیترین دیوار است) ایجاد کند. همین کار باعث وارد آمدن صدمات بسیار زیادی به مردم ناحیه شیگانشیا (که در آن نقطه زندگی میکردند) شد. همچنین امکان ورود دیگر تایتانها را به داخل دیوارها فراهم آورد که منجر به سقوط دیوار ماریا و خالی شدن آن از سکنه شد. هرچند واحد گریسون که وظیفه محافظت و برقراری نظم در داخل دیوارها را برعهده دارد وارد عمل شد، اما به دلیل نداشتن تجربه و غافلگیری، این واحد هم نتوانست کار خاصی از پیش ببرد. در نتیجه خسارتهای زیادی توسط تایتانها به آن نقطه وارد شد. لازم به ذکر است در این حمله توسط تایتانها، واحد شناسایی در منطقه بیرون از دیوارها مشغول تحقیق راجعبه تایتانها بودند.
یکی از خسارتدیدگان آن روز، پسر کوچکی به نام «ارن یگر» بود که مادرش جلوی چشمانش توسط یک تایتان خورده شد. (بهمعنای واقعی تکهتکه شدن، یعنی اوج مقدار خشونتی که میتوان در قسمت اول یک سریال دید) صحنهای که قلب هر بینندهای را به درد میآورد. مخصوصا با آن داد و فریادهای وحشتناک و احساسبرانگیز ارن یگر که توسط صداگذار حرفهای یوکی کاجی ایفای نقش شده است. در این نقطه بود که ارن یگر، شخصیت اصلی داستان، نفرتی بیحد و حصر نسبت به تایتانها و اشتیاقی غیرقابل وصف برای کشتن آنها پیدا کرد. همین سکانس باعث میشود مخاطب به تماشای ادامه سریال نیز اشتیاق پیدا کند.
این واقعه، باعث شد ارن به همراه دوستانش یعنی آرمین و میکاسا به واحد شناسایی بپیوندند. واحدی که ارن و دوستانش همیشه علاقهمند به آن بودند. از این طریق ارن میتوانست حس انتقام و تنفر خود را از تایتانها ارضا کند. واقعه دیگری مشابه همین واقعه، پنج سال بعد اما در دیوار رز (یعنی دومین دیوار) رخ داد که با تلاشهای ارن یگر و فداکاری دیگران، این دیوار از سقوط نجات پیدا کرد.
ادامه داستان، شامل پیدا کردن جاسوسهایی است که دشمنِ مردم داخل دیوار هستند. تشخیص وجود این جاسوسها، توسط فرمانده واحد شناسایی یعنی اروین اسمیت صورت گرفت. جنگها و مبارزات دیگری در فصل سوم رخ داد که روی آینده داستان بسیار تاثیرگذار بودند. فصل چهارم انیمه، فصلی است که ورق به نفع مردم داخل دیوار برمیگردد و حالا مردم داخل دیوار هستند که دست برتر را دارند. نیمه اول فصل چهارم، فصل شگفتیآوری بود که مخاطب را گاهی در شوک و گاهی هم در هیجان فرو میبرد. نیمه دوم فصل چهارم نیز، طبق مانگا، قرار است شگفتانگیزتر از همیشه باشد و مخاطبان را در تعجب واگذارد. ورق برمیگردد: در فصل آخر، ما با تغییرات بزرگی روبهرو هستیم. بعد از اتفاقات فصل سوم و شکست دشمن، جزیره پارادایس قدرت بازدارندگی قابلتوجهی برای خود به دست میآورد. همین باعث میشود تا اهالی جزیره یعنی حکومت الدیا بتوانند برای خود وقت بخرند و ورق را به نفع خود برگردانند. حالا جزیرهای که روی کاغذ برای دیگر کشورها ترسناک بود، واقعا ترسناک میشود. مردمان داخل جزیره حالا در دنیای خارج از دیوارها یعنی جزیره پارادایس ساکن هستند و حتی کشورهای دیگر مخصوصا دشمن اصلی خود یعنی کشور مارلی را میشناسند و شرایط را تحتکنترل دارند. آنها به لطف خانواده یگر، حالا دارای اطلاعات کاملی نسبت به سرگذشت خود و تاریخچه تایتانها و حکومت الدیا هستند.
مروری بر کیفیت و محتوای چهــار فصــل از حمله به تایتـــانهــــا
خشــن و عمیق!
رسما تا آخر فصل سوم، هیچ خبری از محتوا نبود. اتفاقاتی خاص برای مخاطب، یکسری نکات ریز بههمراه دیالوگهای جذاب، همچنین یکسری تکنیکهای داستاننویسی، انیمیشنسازی و حتی موسیقایی باعث شده بود مخاطبان زیادی بهسمت این انیمه گرایش پیدا کنند. اکثر رویدادها کلیشهای بودند، مثل پیدا شدن خائن در میان خودیها. اما تفاوت دنیای داستان با دنیای بقیه داستانها، این اتفاقات را جذابتر کرده بود، وگرنه رویدادها، تفاوت آنچنانی با دیگر داستانها نداشتند. در بقیه داستانها نیز خائن وجود دارد و قدرتهایی خبیث که در مقابل شخصیت اصلی داستان قرار دارند؛ اما دو عامل باعث شده بود این داستان جذابیتی بسیار بیشتر از بقیه انیمهها و داستانها داشته باشد. یکی معمایی که در طول داستان درحال حلوفصل شدن است و مخاطب را مجاب میکند تا پیگیر داستان باشد؛ و دیگری خشونتی که الحق و والانصاف علاوهبر ترسناک بودن، جذابیت خاصی را برای مخاطب ایجاد میکند. جذابیتی بر پایه ترس و خشونت که خود مخاطب کاملا با اراده خود بهسمت آن میرود. بعضی جاها نیز برای کشدادن داستان و پرکردن جاهای خالی آن، هاجیمه ایسایاما به خشونت و ترس متوسل میشد. مرگ برخی از شخصیتهای مهم و تاثیرگذار داستان در فصل سوم نیز، باعث تغییرات زیادی در داستان شده بود. بهطوری که طرفدارهای انیمه، فرضیهها و نظریات مختلفی را مبنیبر اینکه «اگر فلان شخصیت زنده میماند، روند داستان چه تغییری میکرد؟» مطرح کردند. یکی از ویژگیهای داستان حمله به تایتانها، تاثیرگذاری شخصیتهای فرعی انیمه است که گاه بیشتر از شخصیتهای اصلی نمود پیدا میکنند. همین مساله باعث جذابیت بیشتر شخصیتهای فرعی نسبت به شخصیتهای اصلی شده است. اکثر اوقات شخصیتهای فرعی هستند که داستان را پیش میبرند و علنا شخصیتهای اصلی منفعل هستند و همین باعث جذابیت آنهاست؛ همانند فرمانده لیوای آکرمن یا فرمانده اروین اسمیت. در فصل چهارم روند داستان عوض میشود. شخصیتهای اصلی بروز پیدا میکنند و شخصیتهای فرعی به کنار میروند. حالا دیگر مدیریت داستان و قدرت در دستان شخصیت اصلی قرار گرفته است. اعمال خودخواهانه و بدون هماهنگی قبلی شخصیت اصلی، باعث بروز اتفاقات مختلفی میشود. سیاستگذاری کشورهای بیگانه تغییر میکند و شرایط خطرناکتر میشود. در داخل جزیره جنگ داخلی میان سران قوا درگرفته و هرکس نظر خود را درست میداند. از مواردی که ما در تمام طول انیمه شاهد آن هستیم، به تصویرکشیدن از دست دادن عزیزان در جنگ است. بسیار پیش آمده که از فصل اول تا سوم، ما شاهد مرگها و از دستدادنهای بسیار دردناک هستیم که با گریه و سوز بازماندگان، مخاطب نیز دچار واکنشهای احساسی (گاه شدید) میشود. حس یأس بهطرز قدرتمند و تاثیرگذاری به مخاطب القا میشود. در آخر فصل سوم و شروع فصل چهارم، این احساس یاس به امید تبدیل میشود و بعد از وقوع جنگ داخلی نیز سرنوشت داستان غیرقابل پیشبینی میشود.
شجرهنامه یک قصه پساآخرالزمانی
ارن یگر
شخصیت اصلی داستان، پسری که در قسمت اول داستان بزرگترین صدمه زندگی خود را دید. نفرت و حس انتقام پس از آن، جلوبرنده ارن بود. از ویژگیهای رفتاری او میتوان به عصبیبودن، تسلیمناپذیری درعین ناامیدی، داد و بیدادکردن در هنگامی که کاری از دستش برنمیآید، اشاره کرد. در طول انیمه، شاهد رشد صعودی او هستیم و در فصل چهارم، ارن کنترل داستان را بهدست میگیرد و به آخرین مرحله از رشد شخصیتی خود میرسد. یکی از ویژگیهای ارن رو هم علاقه و اشتیاق عجیب او به آزادی است که حتی با قدرت تایتانیاش و اسم تایتانش همخوانی دارد. صداگذاری این شخصیت را «یوکی کاجی» با مهارت هرچه تمامتر انجام داده است. بخش بزرگی از انتقال احساسات ارن را، مدیون این صداپیشه هستیم.
لیوای آکرمن
فرمانده لیوای محبوبترین شخصیت انیمه حمله به تایتانها و یکی از شخصیتهای فرعی داستان است. با وجود فرعی بودن او، اگر در داستان نبود و در لحظات حساس مانند یک قهرمان حضور پیدا نمیکرد، داستان سالها پیش به اتمام رسیده بود. اخلاقیات خاص او نیز باعث جذابیت بیشتر او شدهاند. وسواس در تمیزکاری، کمحرفی و قدرت و مهارت عجیب، از ویژگیهای بارز فرمانده لیوای هستند. همچنین اتفاقات غمانگیزی که در زندگی او رخ داده بود نیز یکی دیگر از عوامل محبوبیت او بهشمار میآیند. صداگذاری این شخصیت را «هیروشی کامیا» با آن صدای جدی و شخصیتی همراستا با شخصیت فرمانده لیوای بهخوبی انجام داده است.
اروین اسمیت
بهجرأت میتوان گفت افسانهایترین رهبری که میتوان در تاریخ انیمهها پیدا کرد. فرماندهای که در تصمیمات خود راسخ و منسجم است. کسی که تردید نمیکند و از مرگ خود و سربازانش ترسی ندارد. کسی که قبول کرده نقش شیطان را بازی کند و روی کوهی از اجساد دوستان خود بایستد تا بتواند بشریت را حتی یکقدم به حقیقت نزدیک کند. صداپیشه این شخصیت را، دایسوکه اونو با آن صدای خاص و بیروح خود بهعهده داشت.
کوتاه درباره هاجیمه ایسایاما، نویسنده مجموعه
هاجیمه ایسایاما، متولد ۱۹۸۶ بعد از اتمام دبیرستان در رشته طراحی ثبتنام کرد. بعد از اتمام درس به توکیو رفت و شروع به طراحی مانگاهایش کرد. در سال ۲۰۰۶ طرحهایش را با نام حمله به تایتانها به مجلهای تحت نظر انتشارات کودانشا فرستاد و جایزه بهترین طراحی را برد. بعد از انتشار اولین قسمت از مانگا و پخش اولین قسمت انیمه، معروفیت او نیز شروع شد. با اینکه جذابترین داستان را نوشته بود، اما بعد از انتشار آخرین قسمت از مانگای حمله به تایتان، نارضایتی مخاطبان از نحوه پایانبندی او باعث سروصدای زیادی شد. خود او هم اقرار کرد که از پایان داستانش راضی نیست و ممکن است تغییراتی در داستان بهوجود بیاورد. با اینکه داستانش به معروفیت زیادی رسید، اما خودش نتوانست بر روی طناب داستاننویسی بهخوبی بندبازی کند و در آخرین لحظه، داستانش را خراب کرد.