فرهیختگان: با وجود تمام مشکلاتی که در چند سال گذشته مردم ایران با آن دستوپنجه نرم کردند، حضور آنها در انتخابات ریاستجمهوری سیزدهم به اندازهای پراهمیت بود که تحلیل آن، ساعتها زمان خواهد برد. انتخاباتی که گمان میرفت با توجه به اثر تحریمها و کمپین فشار حداکثری آمریکاییها در کنار ناکارآمدی دولت مستقر و الحاق کمپین تحریم انتخابات، با مشارکت زیر 30درصدی برگزار شود، مشارکتی حدود 49 درصد را تجربه کرد تا در گام نخست نقشه دشمنان را ناکام بگذارد و در گام دوم، زمینه را برای روی کار آمدن دولت قدرتمندی فراهم کند. در سه روز گذشته رسانههای داخلی و خارجی تحلیلهای مختلفی درباره انتخابات ایران ارائه دادند. شاید بیش از رسانههای رسمی در شبکههای اجتماعی این انتخابات موردتوجه قرار گرفته باشد. عمده تمرکز کمپین تحریم انتخابات در توئیتر بود و عوامل این کمپین درکنار حمله به کسانی که از مشارکت در انتخابات دفاع میکردند، در توئیتر خبرنگاران رسانههای غربی را مخاطب قرار میدادند تا از کمپین تحریم انتخابات بنویسند. یکی از مجموعههای فعال در این کمپین، عوامل «بنیاد دفاع از دموکراسیها» بودند. یکی از این افراد، سعید قاسمینژاد حامی سرسختترین تحریمها علیه ایران است. او حتی در آخرین هفتههای حضور ترامپ در کاخ سفید نیز دست از تلاش برای اعمال تحریمها علیه ایران برنداشت. او و موسسهای که در آن مشغول فعالیت است، یکی از منتقدان جدی جو بایدن به دلیل تلاش برای احیای برجام و برداشته شدن تحریمهای ایران هستند. مردم اما در روز جمعه پاسخ قاسمینژاد و سایر عواملی را که در این کمپین فعال بودند بهخوبی دادند. در ادامه این گزارش با بررسی نتایج انتخابات، به تحلیل بخشی از این نتیجه پرداخته شده است.
مشارکت
برای درک درست از انتخابات 1400، باید آن را در ظرف زمانی خود تحتبررسی قرار داد. این انتخابات در شرایطی برگزار شد که تنها راهبرد دولت برای بهبود معیشت مردم، سه سال قبل شکست خورده بود. مشکلات معیشتی، ناکارآمدی دولت، بحران کرونا، کمپین تحریمی ضدانقلاب و القای این گزاره که هیچ راهکار داخلی برای نجات کشور وجود ندارد، دست در دست هم داده بود تا مشارکت حدود 20 تا 30 درصدی شکل گیرد. روز جمعه مردم ایران و ایرانیان خارج کشور با وجود انبوه نارضایتیها، پای صندوق رای رفتند و نگذاشتند پروژهای که خیلیها به آن دلبسته بودند، محقق شود. مشارکت 48/8 درصدی در انتخابات در چنین شرایطی، چیزی کمتر از حماسهسازی نیست. این مشارکت نزدیک به 50درصدی در حالی اتفاق افتاده که گفته میشود بین پنج تا 10 درصد از مردم به دلیل نگرانی از شیوع ویروس کرونا حاضر به مشارکت در انتخابات نشدند. حتی اگر از این موضوع و جمعیت قابلتوجهی که به دلیل کرونا رای ندادند، صرفنظر کنیم، رای روز جمعه تقریبا دو برابر آن چیزی بود که کمپینهای تحریمی خارج کشور آن را دنبال میکرد. مردم این کمپین را شکست دادند و رای قابلتوجهی نیز به صندوق انداختند. ما در دورههای گذشته (بین سالهای 64 تا 72 ) مشارکتهای 54/6،54/8 و 50/7 درصدی را نیز تجربه کردیم و براین اساس و بدون حتی در نظر گرفتن اثر کرونا، مشارکت مردم در انتخابات قابلتوجه بود.
رای منتخب مردم
جدا از مشارکت، آرای منتخب مردم نیز در این انتخابات قابلتوجه بود. سیدابراهیم رئیسی 17 میلیون و 926 هزار و 345 رای یعنی 61/95 درصد از آرا را کسب کرد. رئیسی تقریبا 700هزار رای کمتر از روحانی در سال 92 و حدود همین تعداد رای بیشتر از رای احمدینژاد در سال 84 کسب کرده است. با این حال درصد آرای رئیسی از روحانی در 92 و 96 که به ترتیب 50/7 و 57/1 آرا را کسب کرد، بیشتر بوده است. این میزان رای به منتخب مردم نشان میدهد او در دولت نخستش، رای قابلتوجهی را به دست آورده است. علاوهبر این رئیسی دومیلیون بیش از آرایی که سال 96 کسب کرده بود، به دست آورد. عمده این آرا از استانهایی به دست آمده که جزء مناطق محروم هستند یعنی جایی که پایگاه رای سیدابراهیم رئیسی به شمار میروند.
آنها که نیامدند
اگرچه کمپینهای تحریم پس از ناکامی، از عدممشارکت 52درصدی در انتخابات گفتند و حتی آرای باطله حدود 13درصدی را نیز به این آمار وصله میکردند اما غافل از آن بودند که این آرا با علل و انگیزههای متفاوتی در دل صندوق نشسته است و این علل هرچه باشد، از دل آن تحریم انتخابات استخراج نمیشود؛ چراکه اگر چنین بود، آنها حاضر به دادن رای نمیشدند.
اما کسانی که به انتخابات نگاه واقعبینانهای دارند، به خوبی میدانند در هیچ انتخاباتی، مشارکت مردم صددرصدی نیست و نمیتوان انتخابات را برمبنای آن محاسبه کرد. در ایران پرشورترین انتخابات در سال 88 با 85 درصد مشارکت برگزار شد که دلیل آن شکلگیری یک دوقطبی کاذب بود. این دوقطبی هم درنهایت کشور را با یک بحران امنیتی مواجه کرد. در هر انتخابات ریاستجمهوری بهطور معمول بین 25 تا 30 درصد واجدانشرایط حاضر به مشارکت نیستند. تحلیلگران برای بررسی دقیق انتخابات، میزان مشارکت در آن را با میانگین سایر انتخاباتها یا با انتخابات پیشین مقایسه میکنند. میانگین 12 دوره انتخابات پیشین ریاستجمهوری نشان میدهد میزان مشارکت در این انتخاباتها بهطور متوسط حدود 67 درصد بوده است. در این سالها ایران هم انتخابات با مشارکت 50/7 درصدی را تجربه کرده و هم انتخابات 85 درصدی را اما عمده مشارکتها بین 65 تا 70 درصد بوده است. بر این اساس میتوان گفت در انتخابات روز جمعه، 20 درصد از کسانی که در انتخابات ریاستجمهوری شرکت میکنند، رای ندادند.
چه کسانی رای ندادند
برای حکومتی همچون جمهوری اسلامی که مبتنیبر آرای مردمی است، کاهش 20درصدی مشارکت، رقم قابلتوجهی است و باید چرایی آن را بهصورت جدی در دستور کار قرار دهد. در میان علل و عوامل این رخداد، نمیتوان از نقش دولت حسن روحانی ساده گذشت. او دولتی را تشکیل داد که ایدهای جز سیاست خارجی برای حل مشکلات نداشت. در اردیبهشت 97 این ایده را ترامپ نابود کرد تا دولت از قامت قوه مجریه به یک تماشاچی تبدیل شود. دولت هیچ راهکار دیگری برای اداره امور کشور نداشت و گاه و بیگاه ریشه مشکلات را در مبادلات مالی و تصویب FATF و احیای برجام دنبال میکرد. دولت روحانی در هشتسال گذشته افکار عمومی را به این جمعبندی رساند که هیچ راهی برای بهبود وضعیت ایران جز از سیاست خارجی وجود ندارد. این تلقی و مجموع بیتحرکی دولت و ناکارآمدیهایی که در ماجرای افزایش قیمت بنزین و ماجرای بورس و... خود را نشان داد، عدهای از مردم را به این جمعبندی رساند که حتی اگر رای بدهند، این رای اثری در آینده کشور نخواهد داشت و تغییر در مشکلات معیشتی آنها ایجاد نمیکند و بر همین اساس رای ندادند. برای آنها تاکید کاندیدای نزدیک به دولت یعنی عبدالناصر همتی بر معطلماندن همه مشکلات به دلیل عدمتصویب FATF، در رسیدن به جمعبندی عدمشرکت در انتخابات موثر بود.
اما عده دیگری نیز بودند که در انتخابات شرکت نکردند. این افراد به بدنه اجتماعی دولت و بهویژه اصلاحطلبان چسبندگی داشتند. آنها آماده حضور در انتخابات بودند اما عبدالناصر همتی و محسن مهرعلیزاده به اندازهای در سیاست توانمندی نداشتند که بتوانند آنها را پای صندوق رای بیاورند. با این حال همتی توانست دومیلیون و 427 هزار و 201 رای کسب کند. این رای متعلق به بدنه ایدئولوژیک اصلاحطلبان بود. آنها سال 84 با همین بدنه توانستند برای مصطفی معین که هیچ جذابیتی برای افکار عمومی نداشت، چهارمیلیون رای جمع کنند اما در سال 1400، این بدنه کمتر از آرای باطله پای کار آمد. بهعبارت سادهتر با وجود درخواست سیدمحمد خاتمی، نه بدنه اجتماعی اصلاحطلبان به میدان آمدند و نه بدنه سیاسی و ایدئولوژیکشان.
مردم تحریمی بودند؟
شاید بخشی از این 20 درصد، با توجه به نارضایتی از وضع موجود، حاضر به شرکت در انتخابات نمیشدند اما اکثریت آنان چنین نبودند. بهطور حتم اگر تعداد کاندیداهایی که صلاحیت آنها از سوی شورای نگهبان احراز شد، بیشتر از این هفت نفر بودند و چهرههایی همچون اسحاق جهانگیری که در دوره قبل تاییدصلاحیت شد یا علی لاریجانی که در هر دوره مجلس صلاحیتش احراز شده بود، وارد فرآیند انتخابات شده بودند، اوضاع به شکل محسوسی متفاوت میشد. این گزاره را میتوان از نتایج نظرسنجی مرکز افکارسنجی ایسپا اثبات کرد. در نظرسنجیهای ایسپا از بهمن ماه سال گذشته 43/6 درصد از مردم اعلام کرده بودند بهطور حتم در انتخابات شرکت میکنند. این آمار در فروردین 1400 به 43/3 و در بازه 27 تا 30 اردیبهشت ماه یعنی زمان ثبتنام نامزدهای انتخابات ریاستجمهوری به 43/7 درصد رسید اما پس از اعلام نتایج احرازصلاحیتها، میزان قطعی مشارکت با سقوط هفتدرصدی به 37/7 درصد کاهش پیدا کرد. صرفنظر از اینکه با این هفت درصد، مشارکت در انتخابات بسیار قابلتوجهتر بود اما نباید این را نیز از نظر دور داشت که کاندیداهای دیگری همچون جهانگیری یا لاریجانی، میتوانستند رقابت شدیدتری را شکل بدهند و این مساله میتوانست درصد مشارکت را افزایش دهد. با این کاندیداها حتی بسیاری از کسانی که متعلق به بدنه اجتماعی رئیسی بودند نیز به میدان میآمدند و مشارکت به بیش از 60 درصد نیز افزایش پیدا میکرد و احتمالا رئیسی رایی بیش از 22میلیون را در سبد خود ذخیره میکرد.
با این حال اما رئیسی چه در داخل و چه در خارج میتواند نماد یک دولت مقتدر باشد. مردم کشور او در شرایطی که با شدیدترین تحریمها و ناکارآمدی حداکثری دولت مستقر مواجهند و ائتلافی از ضدانقلاب، منافقان و سلطنتطلبان با حمایت مالی کشورهای غربی سعی در تحریم انتخابات داشتند، با 48/8 درصد در انتخابات شرکت کردند. ارزش این رای را رهبران کشورهایی میدانند که هیچ یک از این مشکلات را ندارند و مشارکت در انتخاباتشان در این سطح نیست.
اکنون که پروژه تحریم انتخابات با سخاوت مردم ایران و هموطنان خارج کشور به شکست انجامیده، دولت آتی باید اولویت خود را بر حل مشکلات مردمی بگذارد که از وضع موجود گلهمندند؛ مردمی که دوره و دورههای قبل رای دادند اما اثر رایشان را ندیدند؛ مردمی که ضدانقلاب و دشمن نیستند ولی راهی جز اعتراض به این شکل پیدا نکردند. باید این تحریمیها را به رسمیت شناخت و یاریشان کرد. دولت رئیسی میتواند چنین کاری کند.
در همین رابطه مطلب زیر را بخوانید: