میلاد جلیل زاده، روزنامه نگار: از میان شخصیتهای نقشآفرین در انقلاب اسلامی، غیر از خود امامخمینی، چند نفر هستند که بهشدت برای نسلهای جدید جذابیت دارند و حتی وقتی میخواهند از رفتارهای فعلی دولت و حاکمیت انتقاد کنند، به گفتارهای این افراد متوسل میشوند. این شخصیتها سوای گفتمانی که دارند، بهلحاظ تیپ اجتماعی هم جذاب و اصطلاحا سینمایی هستند. آیتالله طالقانی یکی از این چهرههاست. طنین صدای او وقتی از عدالت حرف میزد، هنوز بر طبل دل انسانهای دردمند میکوبد و وقتی این سیدمعمم، دود سیگارش را فوت میکرد و لبخندی به دوربین میزد، سیمای یک مرد انقلابی دوراندیده، مردی که رنج، لبخند او را صیقل داده و از اندوه و شکنجه بزرگتر شده است را میشد دید. از طرف دیگر پکهایی که شریعتی به سیگارش میزد و بازدم میکرد، به نظر بخاری میرسیدند که از ذهن داغ و پرمشغله او بلند شدهاند. تراژدی اینکه یک نفر معلم انقلاب باشد اما جشن پیروزی آن را نبیند، به شخصیت شریعتی بار دراماتیک ویژهای داده است. یکیدیگر از این شخصیتهای جذاب، بهشتی است؛ قاضیالقضات انقلابی و مظلوم؛ همان آخوندی که خیلی روان، انگلیسی و آلمانی حرف میزد، آراسته و با جذبه و زیبا بود و جملاتش سر میز صبحانه انقلاب، هر روز بیشتر در ذهن امروزیها قد میکشد و بیشتر معلوم میشود چقدر حکیمانه و آیندهنگرانه بوده است. یک شخصیت فوقالعاده جذاب دیگر در میان چهرههای انقلابی، مصطفی چمران است. نخبه فیزیک، شاعر، نقاش، عارف و فرمانده متعادل اما نترس جنگ ایران و عراق در اولین روزهای آن. کسی که شخصیت ویژهاش روی پدید آمدن نسل بعدی رزمندگان و انقلابیهای ایران بسیار تاثیرگذار بود و خیلی از فرماندهان نامآور و اسطورههای ماندگار دفاعمقدس و مقاوم تحتتاثیر شخصیت چمران، شخصیتشان شکل گرفت. احتمالا معروفترین چهرهای که در این میان به یاد میآوریم و به روزگار ما نزدیکتر است و اتفاقا از بسیاری جهات، شباهت ویژهای به چمران هم دارد، سردار قاسم سلیمانی باشد. چمران شخصیت بینظیری داشت. حتی بین مخالفان حکومت جمهوری اسلامی هم کسی جرأت حمله به شخصیت او را ندارد، چون محبوبیت این مرد در دل مردم ایران بسیار بالاست. بهعلاوه، ویژگیهای بهظاهر متناقضی که چمران یکجا در خودش جمع کرده بود، از او مجنون عجیبی در نظر مخاطبان میساخت. از میان شخصیتهای جذاب انقلابی که نامشان برده شد و چهرههای دیگری که احتمالا هستند و نامشان از قلم افتاد و نیز چهرههایی که از مسیر منحرف شدند اما بررسی و مطالعه زندگیشان جذابیت دارد، مصطفی چمران بیشترین سهم را در میان تصویر داشته است. از او در سینمای مستند و داستانی تا بهحال چندبار تصاویری به نمایش درآمده، هرچند نمیتوان ادعا کرد این تصاویر به پای تصویری رسیدهاند که مردم ایران بهطور مستقیم از خود چمران دریافت کردهاند. شاید روی همین حساب بشود فهمید که چرا درباره شخصیتهای دیگر هم فیلمی ساخته نشده یا آثار ساخته شده، بسیار کم بودهاند. تا به حال چند مورد را سراغ دارید که سینمای ایران در نمایش چهره اسطورههای این کشور موفق بوده و از شکوه تصویر آن فرد در ذهن مردم و مخاطبان، عقب نیفتاده است؟ البته وضعیت سینمای مستند در این زمینه بهتر است و در سینمای داستانی هم کارهای شاخص و قابلاعتنایی راجعبه چنین اشخاصی ساخته شدهاند. در زمینه چمران با اینکه او بیشترین سهم را از میان چهرههای انقلابی در قاب دوربین سینما و سریالهای تلویزیونی داشته، تا بهحال تنها سه اثر داستانی تولید شدهاند. یک قسمت از سریال تلویزیونی «سیمرغ»، فیلم سینمایی «چ» که به شرح دو روز زندگی مصطفی چمران در پاوه میپرداخت و سریال «روزهای ابدی» که در آن تصویری از چمران نمایش داده شد. در سینمای مستند هم موارد فراوانی وجود داشته که به چمران پرداختهاند و در ادامه به چند مورد مهم و شاخص آن اشاره میشود. چمران سوژه جذابی برای سینماست اما به نظر میرسد برای به تصویر کشیدن او در قالب سینمای داستانی، ابتدا لازم است سینمایی در تراز این نوع روایتها پدید بیاوریم؛ سینمایی که ظرافتهای پرداختن به چنین سوژههایی را بهطور کامل رعایت کند.
فیلمها و سریالهای مستند
سردار عشق/ رضا درمنش
یکی از مشهورترین آثاری که در سینما و تلویزیون ایران راجعبه شهید مصطفی چمران ساخته شده، سریال مستندی به نام سردار عشق است که محصول مشترک شبکه یک سیما و گروه روایت فتح بود و در دهه ۷۰ از تلویزیون پخش شد. چهرههای زیادی از دوستان، بستگان و آشنایان چمران در این مستند صحبت میکردند اما اصلیترین چیزی که به این مجموعه جذابیت میداد، صحبتهای خانم غاده جابر، همسر شهید چمران بود. او که یک بانوی لبنانی بود، فارسی را با لهجه شیرینی صحبت میکرد و از زوایایی به شخصیت چمران میپرداخت که کمتر کسی به آن ورود میکرد یا حتی با آنها آشنایی داشت. خاطرات عاشقانه این دو نفر که آمیخته با شخصیت عارفمسلک چمران شده بود، تنها از زبان خود غاده جابر تا این اندازه شنیدنی به نظر میرسید. رضا درمنش، کارگردان این مجموعه، پس از ساخت مستندی درباره شهید همت با عنوان «سردار خیبر» در موسسه روایت فتح، سراغ ساخت مجموعه سردار عشق درباره شهید چمران در 13 قسمت رفت و تصمیم گرفت کار را از مصاحبه با غاده جابر در لبنان آغاز کند. کارگردان در اینباره میگوید: «وقتی کار را شروع کردیم و به مرحله مونتاژ فیلم رسیدیم، از طرف اخوی ایشان به ما اطلاع دادند که با بعضی از افراد نباید مصاحبه کنیم. به این ترتیب بعضیها را سانسور کردیم، گام بعدی این بود که تمام فیلمهایی که ما تولید کردهایم را اول باید ایشان ببینند؛ یعنی علاوهبر روایت فتح و سازمان، یک ممیزی فردی اضافه شود.» این مستندساز اضافه میکند: «بین نظرات خانم جابر و مهدی چمران بهشدت اختلاف بود، مهدی چمران معتقد بود باید چمرانی را تعریف کرد که ایشان میشناسد. ولی جابر آنچه از شخصیت چمران سراغ داشت را برای ما نقل میکرد.» نهایتا با حمایت بعضی از مدیران صداوسیما بهخصوص عزتالله ضرغامی، این مستند با کمترین حذفیات نسبت به صحبتهای جابر پخش شد و همین باعث جذب مخاطبان بسیاری به مجموعه، خصوصا بین نسلهای جدید شد.
خاطرات موتورسیکلت/ امیرحسین نوروزی
مستند خاطرات موتورسیکلت عنوانی است که میتواند خیلیها را یاد کتاب «خاطرات سفر با موتورسیکلت»، نوشته ارنستو چگوارا، چریک چپگرا و آزادیخواه آمریکای لاتین بیندازد. اتفاقا سال ۲۰۰۴، والتر سالس در آرژانتین فیلمی ساخته که نام آن دقیقا مطابق با نام مستند امیرحسین نوروزی است؛ یعنی خاطرات موتورسیکلت و ماجرای آن شرح همان وقایعی است که چگوارا درکتابش آورده است. آن فیلم، روح کتاب چگوارا را چنین بازتاب میدهد که او به نیت سرگرمی و ماجراجویی به سفری دور آمریکای لاتین با موتورسیکلت میرود و در راه، با درد مردم مظلوم آمریکای لاتین در مناطق مختلف آشنا میشود و همین تحول بزرگی در او به وجود میآورد. بین شهید چمران و چگوارا شباهتهای زیادی توسط هنرمندان ایرانی موردتوجه قرار گرفته است. حتی فیلم «چ»، ساخته ابراهیم حاتمیکیا، با وام گرفتن حرف اول نامخانوادگی چمران، کنایهای آشکار، هم بهعنوانی که چگوارا توسط رفقایش با آن خطاب میشد، میزند و هم به فیلمی که استیون سودربرگ در سال ٢٠٠٨ با همین نام درباره چگوارا ساخت. مستند خاطرات موتورسیکلت هم از این شباهت استفاده کرده است. البته چمران خودش موتور سوار نبود، اما با شروع جنگ تحمیلی، گروهی از خبرگان پیستهای موتورسواری اطراف تهران را برای شرکت در عملیات چریکی گلچین کرد و به مناطق جنگی برد. داستان این جوانها از این جهت شبیه چیزی است که چگوارا در خاطرات کتاب خاطرات سفر با موتورسیکلت میگوید که او هم به نیت تفریح و ماجراجویی، موتورسواری را آغاز کرد؛ اما سر از افقهای جاودانه تاریخ درآورد. فیلم امیرحسین نوروزی داستان تحول است و قهرمانهای آن جوانان دوستداشتنی دیروز هستند. این جوانها در شعاع شخصیت چمران قرار میگیرند و مثل اقماری میمانند که از نور خورشید، نور میگیرند و در شبها میتابند. یکی از راویان مستند خاطرات موتورسیکلت که یکی از موتورسواران گروه چمران هم بود، میگوید در پیست موتورسواری با تکچرخ روی تپه حرکت میکرد و وقتی به پایان رسید، کسی به او گفت که به داخل یک خودرو بیاید تا با وزیر دفاع صحبت کند. این راوی خودش میگوید تا پیش از آن، آشناییاش با چمران بسیار مختصر بوده و اصلا از اینکه وزیر دفاع را در چنین وضعی ملاقات میکند، شوکه شده بود. ماجرا از اینجا شروع میشود و به جاهای بسیار جالبتری میرسد.
در سرزمین عشق/ سیدرضا میرکریمی
اوایل دهه نود بود که اعلام شد سیدرضا میرکریمی قرار است در حوزه هنری مستندهایی درباره تعدادی از سرداران شهید جنگ ایران و عراق بسازد. انتشار اولین بخش از این مجموعه مستندها در سال ۱۳۹۲ اعلام شد؛ یعنی زمانی که فیلم «چ» از ابراهیم حاتمیکیا در جشنواره فجر رونمایی شده بود و آن هم درباره شهید مصطفی چمران بود. اولین بخش از مستندهایی که میرکریمی راجعبه سرداران جنگ ساخته بود هم به شهید چمران مربوط میشد. عنوان کلی این مجموعه مستند «در سرزمین عشق» بود و با هدف آشنایی نسل جوان با این شخصیتها ساخته میشد. تولید این پروژه از سال ۸۹ شروع شد و سیدرضا میرکریمی و محمد پیرهادی مدتها دنبال روشی بدیع و جذاب بودند که ارتباط خوبی با نسلهای جدید برقرار کنند. سرانجام گروه به روش انیمیشن کمیکموشن رسید. عنوان شد مصطفی چمران، ابراهیم همت، عباس دوران، علیاکبر شیرودی، حسین خرازی، حسن باقری و مهدی باکری از سردارانی بودند که در این پروژه به زندگی آنها پرداخته میشود. پرویز پرستویی هنرمند صاحبنام سینما هم در این پروژه با میرکریمی همکاری کرد. کمیکبوکها علاوهبر شیوه سنتی و دوبعدی، به نحو جدیدی در اختیار مخاطبان قرار میگیرند و با پدیدهای به اسم موشنکمیک مواجه شدهایم. موشنکمیک فرآیندی است که در آن به طراحیها و تصویرسازیهای دوبعدی هنرمندان عرصه کمیکبوک، زندگی متحرک دمیده میشود و آنها را از چارچوب و مرز کمیکبوکهای دوبعدی خارج میکند. در این روند، طراحیهای موجود از کمیکبوکها، به صورت لایهبندی درمیآیند تا بتوان داستان را با عمق بیشتری روایت کرد. اضافه کردن افکتهای صوتی، موزیکی مناسب در پسزمینه روایت و همچنین تغییر زاویه دوربین، باعث میشود با دیدی متفاوت خواندن کمیکبوکها را که روزی فقط یک سرگرمی ایستا بودند، بتوان تجربه کرد. از این شیوه در کنار بازسازی صحنههای تاریخی، برای روایت مستند هم استفاده میشود.
فیلمها و سریالهای داستانی
سیمرغ/ حسین قاسمیجامی
سریال تلویزیونی سیمرغ روایت بیپیرایهای از زندگی و تحول و تکامل دو جوان روستایی به نامهای احمد کشوری و علیاکبر شیرودی بود که خلبانهای هوانیروز میشوند و پس از حماسهسازیهای فراوان به شهادت میرسند. این مجموعه بلافاصله پس از چشم شیشهای جلوی دوربین رفت و حدفاصل ساخت چشم شیشهای تا پایان فیلمبرداری سیمرغ را بین سالهای ۱۳۶۹ تا ۱۳۷۱ میشود دوران اوج حسین قاسمی جامی در فیلمسازی دانست؛ کارگردانی که کارش را با ژانر دفاعمقدس در سالهای پایانی دهه ۶۰ شروع کرد و دومین فیلمش بهنام چشم شیشهای یکی از آثار مطرح دوران شد، اما در سالهای ۸۸ و ۸۹ کارش به ساخت فیلمهایی مثل «خروس بیمحل» و «پیتزا مخلوط» کشید. او که چند کار کودک را هم در این میان تجربه کرده بود، بعد از پیتزا مخلوط دوباره به فضای جنگ برگشت و آخرین فیلمش ترکیب این ژانر با ژانر کودک بود، اما دیگر فرسنگها از فیلمی مثل چشم شیشهای یا سریالی مثل سیمرغ فاصله گرفته بود. شاید بتوان گفت بخش عمدهای از ویژگیهای کیفی مثبت و قابلتوجه سریال سیمرغ، محصول حال و هوای دورانی است که در آن ساخته شده بود. احمد و علیاکبر گامبهگام با انقلاب پیش میآیند و به بلوغ فکری میرسند و در جنگ عملا ساحات عرفانی پیدا میکنند و قهرمان میشوند. در یکی از مهمترین و جذابترین قسمتهای سریال سیمرغ، سرداران شهید هوانیروز به همکاری با چمران در نبرد پاوه میپردازند. در آن بخش از سریال، بازیگری برای شهید چمران در نظر گرفته شده که با گریم، شبیه به او درآمده و دوبلهای هم روی کار قرار گرفته که تلاش میشد شبیه صدای چمران باشد. اما بیشتر از گریم و دوبله، کارگردان سعی کرده با ایستادن در نمای لانگشات و نزدیک نشدن بیشازحد به شهید چمران، بتواند تصویر معقولی از او را از دور نشان دهد. همین روش را ابراهیم حاتمیکیا در فیلم «چ»، البته با غلظتی بالاتر به کار گرفت و اساسا تصویری از شهید شیرودی نشان نداد که همین با اعتراض خانواده او مواجه شد.
روزهای ابدی/ جواد شمقدری
روزهای ابدی یک مجموعه تلویزیونی به کارگردانی جواد شمقدری بود که در ۱۳۹۹ از شبکه یک سیما در ۴۳ قسمت پخش شد. این مجموعه تاریخی با اتفاقات اواخر دیماه ۱۳۵۷ شروع میشود و در نقطه ۱۳ آبانماه ۱۳۵۸ به پایان میرسد و درباره تسخیر سفارت آمریکا و روایتی از به ایران آمدن کیتمیلت در سال ١٣٥٧ و وقایع بعد از انقلاب ۱۳۵۷ ایران است. در این مجموعه به فعالیتهای بسیاری از چهرههای شاخص آن زمان هم توجه شده است و همچنین درباره جریانهای مجاهدین خلق (گروهک منافقین) و سایر گروهها و درگیریهایشان اشارههایی وجود دارد. محسن علیاکبری، تهیهکننده مجموعه، درباره شخصیتهای این سریال میگوید: «شخصیتهای این سریال با این عنوانی که میبینیم، ممکن است نماد بیرونی نداشته باشند، اما به هرحال هرکدام از این کاراکترها افرادی هستند که در دوران قبل از انقلاب وجود داشتند. افرادی مثل ابراهیم یزدی را در قصه این سریال داریم که نماینده دولت وقت است یا سوریبان سفیر آمریکا و... که سعی شده با استفاده از گریم شبیه به خود واقعیشان درآیند. اصغر وصالی جزء بچههای اول انقلاب که در درگیریهای مختلف حضور داشته و بیشترین نقش را در کردستان دارد و در همانجا نیز به شهادت میرسد. شهید چمران، تیمسار فلاحی فرمانده وقت ارتش، مریم کاظمزاده خبرنگار و عکاس جنگ بوده که بعدا همسر اصغر وصالی میشود و از شخصیتهای واقعی این سریال هستند. نقش شهید چمران را در این سریال فاضل قنادی، بازیگر اهل شهرستان لار بازی کرد. سریال روزهای ابدی خالی از ایرادات فنی فراوان نبود و صرفا بهمثابه آلبومی از خاطرات روزهای ابتدایی انقلاب عمل میکرد که شاید برای بعضی از دیدارگران با آن رویدادها به جهت اینکه خاطراتی را تجدید میکرد، جذابیت داشت اما در نسل جدید انگیزهای برای تماشای خودش ایجاد نمیکرد.
چ/ ابراهیم حاتمیکیا
«چ» نام فیلمی ایرانی به کارگردانی ابراهیم حاتمیکیا و محصول سال ۱۳۹۲ است که داستان دو روز از زندگی شهید مصطفی چمران در نبرد پاوه را به تصویر میکشد. این فیلم برنده ۶ سیمرغ بلورین از سیودومین جشنواره فیلم فجر شد اما حواشی فراوانی داشت و بهطور کل شروع حواشی دهه نودی حاتمیکیا با جشنواره فجر و بروز اختلافات دامنهدار او با مدیران سینمایی دولت تدبیر و امید، همین فیلم بود. داستان فیلم با ورود هلیکوپتر چمران به پاوه شروع میشود. در اواخر مرداد سال ۱۳۵۸، شهید چمران از طرف دولت موقت ماموریت پیدا میکند به پاوه برود و درگیری داخلی بهوجود آمده در آنجا را خاتمه دهد. او با اینکه یک فرمانده نظامی است، در حقیقت برای فیصله دادن قضیه با مذاکره به آنجا رفته است. در این میان وصالی که جوانی پرشور است و روحیهای انقلابی دارد صلحطلبی و میل چمران به جلوگیری از برخوردها و ملایمت او را به انفعال تعبیر میکند و مدام با او کشمکش دارد و تیمسار فلاحی فرمانده نیروی زمینی ارتش هم در این میان نماینده نگرش دیگری به جنگ است و سعی میکند اوضاع را طبق تشخیص خود مدیریت کند. چمران همه تلاشش را میکند که گروههای فکری و عقیدتی مختلف را به وحدت و رفتار عاقلانه تشویق کند. اما برخلاف پیشبینیهای او نه عنایتی، سرکرده شورشیان کرد، که رفیق قدیمی او نیز هست پیشنهاد صلح را میپذیرد و نه وصالی و همسنگرانش حاضر میشوند دست از مقاومت بردارند. بدینترتیب چمران که دردی عارفانه را در دل تحمل میکند، دو روز سخت و طاقتفرسا را پشتسر میگذارد، درحالی که نیروهای معارض در حال تسخیر شهر هستند. تا اینکه به فرمان مستقیم امامخمینی، نیروهای رزمی کافی از مرکز به سرعت به محل اعزام میشوند و درگیریها پایان مییابد. نام این فیلم دقیقا شبیه فیلمی که استیون سودربرگ در سال ٢٠٠٨ با همین نام درباره چگوارا ساخت و حتی پوستر آن هم کاملا شبیه پوستر همان فیلم بود.
در همین رابطه مطلب زیر را بخوانید: