سعید آجرلو، کارشناس مسائل سیاسی و مدیر مسئول روزنامه صبحنو در گفتوگو با «فرهیختگان» به تحلیل شخصیت سیدابراهیم رئیسی در مواجهه با آزادیهای اجتماعی و نوع نگاه طبقه متوسط و مرفه به او در این مقوله پرداخت، مشروح این گفتوگو در ادامه آمده است.
فارغ از تخریبهایی که در رسانههای ضدانقلاب علیه رئیسی در زمینه نوع نگاه به مردم صورت میگیرد، بهنظر میرسد طبقات متوسط تا مرفه ایشان را شخصیتی مخالف آزادیهای اجتماعی یا دارای کاراکتر مستبد نمیدانند، تحلیل شما در این پارادایم چیست؟
من این حرف را تایید میکنم، بهواسطه اینکه اساس کمپین همتی و مهرعلیزاده ترساندن طبقه متوسط از رئیسی بود و از این رو رای دوونیم میلیونی همتی نشان داد این کمپین کار نمیکند، اگر این ترفند در سال 92 و 96 توانست آرای سلبی را بهسمت خود بکشاند، اما این رویه امسال کار نکرد؛ چراکه استراتژی اشتباهی بود و به همین دلیل شکست خورد. نکته دیگر عملکرد رئیسی در 3-2 سال گذشته بهویژه در قوهقضائیه است که با ادعاهای اصلاحطلبان همخوانی نداشت؛ نوع تعامل او با رسانهها، شخصیتهای سیاسی و گروههای مختلف و نوع نگاه به موضوعات و پروندهها نشان داد تصویری که سال 96 از رئیسی توسط اصلاحطلبان ترسیم شده، واقعی و درست نیست و اساسا جذابیتی ندارد. بنابراین ایدههای سلبی و کمپین منفیای که همتی و مهرعلیزاده راه انداختند، کارکرد نداشت و در عین حال عملکرد خوب رئیسی و جلیلی در مناظرهها که وارد زمین دوقطبیهایی که اصلاحطلبان میخواستند بسازند، نشدند و اجازه ندادند این زمین شکل گیرد، هم در این زمینه موثر بود.
بهنظر شما رئیسی چطور از این ظرفیت برای پیشبرد برنامهها استفاده کند تا این دلخوری و شکاف بین مردم با حاکمیت ترمیم شود؟
باید به این نکته توجه کرد که از انتخابات سال 76 به بعد همیشه رئیسجمهور مستقر دارای اپوزیسیون بوده است که این اپوزیسیون یا 7 میلیون رای داشته و یا مثل احمدینژاد 10 میلیون و یا حتی مانند آقای روحانی، چندین نفر از جریان اصولگرا اپوزیسیون داشته است. در سال 96 که روحانی همین اپوزیسیون را داشت، رئیسی نیز اضافه شد، اما نکته مهم این است که رئیسی اکنون اپوزیسیون قوی درمقابل خود در صندوق رای ندارد؛ چراکه همتی نماد شکست کامل جریان اصلاحات است و از سوی دیگر تمام جریان اصولگرا از رئیسی حمایت کردند. بنابراین اصلاحطلبان قدرتی ندارند که بتوانند اپوزیسیون قوی برای او باشند و اصولگرایان هم برخلاف دوران احمدینژاد که در مقابل احمدینژاد چند تکه بودند، اکنون در حمایت از رئیسی انسجام دارند، از اینرو از درون جریان کمتر مخالفی وجود دارد. فقط یک مساله رای باطله است که سهونیم میلیون رای است، درواقع نفر دوم آرای باطله است و همتی و رضایی کمتر از این رای دارند؛ آرای باطله یا آرای سفید نشان میدهد بخشی از کسانی که درون نظام هستند حاضرند رای بدهند، ولی حاضر نیستند به نفر خاصی رای بدهند. بخشی نیز مردم معترض هستند و رای اعتراضی دادند، ولی هنوز میخواهند در چارچوب صندوق اعتراض و انتخابات عمل کنند که از اینرو بهنظر من رئیسی فرصت دارد تا یک دولت ائتلافی جریان اصولگرا را شکل دهد؛ چراکه با ائتلاف به پیروزی رسیده است. یعنی هم نامزد نشدن قالیباف و هم کنارهگیری جلیلی و زاکانی نشان داد سنت ائتلاف در جریان اصولگرایی شکل گرفته و موجب پیروزی شده است.
مهمترین مساله دولت بعدی کارآمدی است
رئیسی نیز به اشکال مختلف نشان داد که قدر این ائتلاف را میداند و طبیعی است دولت بعدی مهمترین مسالهای که دارد مساله کارآمدی است و این کارآمدی با دولت ائتلافی جریان اصولگرا ایجاد میشود و از اینرو حتی میتوان از شخصیتهای تکنیکال و فنی جریانهای دیگر نیز استفاده کرد و نگاه فراجناحی داشت.
بهنظر بنده، بزرگترین پروژه این دولت این است که مشارکت را در 4 سال آینده بالا ببرد و این فرصتی برای جریان انقلاب است که مشارکت را ترمیم کند و ما دوباره به مشارکت بالای 60 و 65 درصد برسیم. از این جهت نبودن اپوزیسیون قوی مقابل دولت رئیسی این فضا را میدهد که او با دولت ائتلافی خوب بتواند فضای کارآمدی را ایجاد کند.