نیلوفر هوشمند، روزنامه نگار: شاید بتوان گفت اگر این رشد و پیشرفت رسانهای امروز را نداشتیم و درگیر فضای مجازی و شبکههای اجتماعی نبودیم، زندگی با کرونا برایمان غیرقابل تحمل میشد. درواقع این پیشرفت رسانهای فضای موجود را برای تحملپذیری بسیاری از شرایط و در عینحال ردوبدل شدن اخبار و پیامها فراهم و آسان کرد تا مردم در هر جایی از دنیا که باشند بتوانند در قرنطینه خانگی خود با دیگران ارتباط برقرار کرده و از تولیدات هنری و رسانهای روز استفاده کنند و انتخابات ریاستجمهوری۱۴۰۰ نیز از این قاعده مستثنی نیست. از آنجاکه هنوز در دوران کرونا بهسر میبریم و فرآیند واکسینه کردن مردم بهصورت کامل انجام نشده، فعالیتهای انتخاباتی مثل سالهای قبل بهصورت حضوری و کف میدانی باحضور مردم و باوجود جمعیت پرشور و هیجان در حمایت از کاندیداهای مختلف امکانپذیر نیست. درنتیجه بازهم رسانه با ایفای نقش موثر خود توانست فضای انتخاباتی را پرشورتر کند و در معرفی کاندیداها به مردم قدم موثری بردارد. اما آنچه در حوزه رسانه وجود دارد، مشکلات و آسیبهایی است که برخی از آنها مشهود و برخی دیگر غیرمشهود و در لایههای پنهانتری قرار دارند. برای بررسی هرچه بیشتر این آسیبها و چالشها در دولت یازدهم و دوازدهم و برنامههایی که دولت آینده باید برای رفع آنها داشته باشد، بهسراغ دانشجویان و فعالان تشکلی که در این رشته مشغول تحصیل هستند رفته و با آنها به گفتوگو نشستیم. حسین کشتکار دانشجوی ارشد مدیریت رسانه دانشگاه صداوسیما، محمدامین باقری دانشجوی ارشد تهیهکنندگی تلویزیون دانشگاه صداوسیما و مرتضی مروی دانشجوی ارشد ارتباطات دانشگاه تهران، به بحث و گفتوگو در اینباره پرداختند.
در 8 سال گذشته چه مشکلات و آسیبهایی را در حوزه رسانهها اعماز سینما و تلویزیون و رسانههای نوشتاری از سر گذراندهایم؟
مرتضی مروی اتفاقی که تا الان برای همه دولتها اعماز دولتهای قبلی و دستگاههای حکومتی افتاده این است که هنوز به این درک و نقطه نرسیدهاند که تمام فعالیتهای آنها باید یک پیوست رسانهای مدون و دقیق داشته باشد. یعنی هنوز به این نقطه نرسیدهاند که اگر یک اقدامی را راهاندازی میکنند، برای اقناع افکار عمومی و پاسخگویی به سوالات مردم نیازمند رسانهها هستند. البته امروز در قوهقضائیه دوران آقای رئیسی رشد خوبی را در مساله رسانه و ایجاد پیوست رسانهای میبینم. بهنظر میرسد این سیر روبهرشد در دولت بعدی افزایش پیدا کند و این چالش تا حدی حل شود.
مساله دیگر درباره مشکلاتی که رسانهها در دولت یازدهم و دوازدهم داشتند این است که ساختار غلطی بر برخی از آنها مثل صداوسیما حاکم شده. درواقع صداوسیمایی که باید اصلیترین منتقد و ناظر بر نقد و اصلاح فعالیتهای دولت باشد، چون بخش زیادی از بودجه خود را از همین دولت میگیرد، نمیتواند وظیفه خود را بهدرستی انجام دهد و دولت در آن اعمال نفوذ خواهد داشت.
یکی از مشکلاتی که در فرآیند اجرایی دولت یازدهم و دوازدهم در حوزه سینما با آن روبهرو بودیم، این بود که این دولت هم مثل دولتهای پیشین تا حد زیادی خود را در نقش تهیهکننده معرفی میکرد و گویی حس میکرد باید در تولیدات دخالت مستقیم داشته باشد، درحالیکه اینکار غلط است و دولت اگر بخواهد فرهنگسازی کند، نباید دخالت مستقیم داشته باشد و اصولا امر فرهنگ چیزی نیست که با این جنس دخالتها اصلاح شود، بلکه دولت باید در حوزه سینما به اصلاح روندها بپردازد و تسهیلاتی فراهم کند و کاری کند که چرخه اقتصاد و تولیدات فاخر سینما بچرخد و اینکه خودش بخواهد بهنوعی متولی اجرایی باشد، بهنظر من بهعنوان ضعفی تلقی میشود که در دولتهای قبلتر بود و دولت یازدهم و دوازدهم هم برای اصلاح آن هیچگونه فعالیتی انجام نداد.
مقوله بودجه به اهرم فشار دولت به صداوسیما تبدیل شد
آقای باقری ارزیابی شما چگونه است؟
محمدامین باقری یکی از آسیبها و چالشهایی که صداوسیما بهصورت خاص ازنظر من با آن مواجه بوده، خصوصا در دولت یازدهم و دوازدهم مساله بودجه است. بسیاری از اوقات در دولتها از مساله بودجه بهعنوان اهرم فشار استفاده میشود و دولتها توقع دارند صداوسیما در نقش روابطعمومی آنها ظاهر شود و هیچگونه نقدی را برنمیتابند و حتی مشکلاتی از این قبیل داشتهایم که بودجه صداوسیما را بهدلیل انتقاد به دولت با تاخیر واریز کردند و این مسالهای است که همواره وجود داشته و آسیب جدی به آزادی بیان در صداوسیما وارد کرده است.
اینکه بودجه صداوسیما مستقل از دولت شود بسیار مهم است و در مجلس جدید هم مطرح شد که امیدواریم به جایی برسد و این مشکل بزرگ از راه برداشته شود.
یکی دیگر از مسائلی که امروز در جامعه مطرح میشود، رفتار مماشاتآمیز صداوسیما با دولت است که ازنظر من بخشی از آن بهدلیل توصیه رهبری مبنیبر هماهنگ بودن سازمانها و بخشی دیگر از آن بهدلیل عدم انتقادپذیری دولت است. درواقع دولتها ظرفیت نقد ندارند، ولی اینطور هم نیست که صداوسیما کاملا منفعل باشد، بلکه خیلی از اوقات انتقادات صریح است و نمونه آن ساخت و پخش سریال گاندو از رسانه ملی است که در سطوح عالی کشور واکنش ایجاد میکند، بحثبرانگیز میشود و درنهایت دستور توقیف آن صادر میشود. اگرچه ما در مقوله عدالت کمی عقب هستیم و صداوسیما هم کمی عقب است و پیشروی آن در این زمینه کند است و انتقاد به صداوسیما در عدالتخواهی، انتقاد واردی است و وجود دارد.
برخی انتقادات به صداوسیما از فضای راکد و منفعلانه این سازمان حکایت دارد و همین انتقاد به سینما هم هست که برخی دلیل آن را دولت میدانند، ولی ازنظر من دولت تاثیر کمی در این ماجرا داشته و عوامل مختلفی دست در دست هم داده تا این انفعال شکل گرفته که ازنظر من عمده دلیل آن کرونا بود.
یکی دیگر از انتقاداتی که وجود دارد، به شبکههای نمایش خانگی بازمیگردد که از نظر من ما در تکنولوژی کند هستیم و همین عقب ماندن باعث شده وقتی یک تکنولوژی وارد کشور میشود، گویی سیلی آمده و آسیب زده و بعد یک عدهای به این فکر میافتند که حالا برای جلوگیری از آسیبهای آن باید کاری انجام بدهیم. دقیقا درباره شبکه نمایش خانگی همین اتفاق افتاد و بعد از اینکه آسیبهایی وارد شد، تازه دستگاهها به فکر رفع و حل آن افتادند.
دولت یازدهم و دوازدهم استراتژی مشخصی برای سینما نداشت
در حوزه سینما نگاه شما چگونه است؟
باقری ازجمله چالشها و مشکلاتی که در دولت یازدهم و دوازدهم داشتیم، به سینما برمیگردد. مهمترین و اساسیترین این مشکلها که امیدوارم در دولت جدید حل شود، عدم وجود استراتژی برای سینما است. درواقع هیچ استراتژی خاصی برای سینمای تراز انقلاب اسلامی و سینمای ملی وجود ندارد و کارها باری بههرجهت انجام میشود. درنهایت سازمان سینمایی آمار میدهد که چقدر پول داده شده و چقدر فیلم ساخته شده و هدف و استراتژیای در آن نمایان نیست.
یکی دیگر از مشکلاتی که در مقوله هنر و رسانه وجود دارد، معیشت هنرمندان اعماز بازیگران سینما و تئاتر است که درظاهر مردم بخشی از بدنه ثروتمند سلبریتیها را میبینند، درحالیکه بخشی از بدنه هنرمندان در تامین معیشت و نیازهای خود دچار مشکل هستند و این موضوع ازطریق ارگان و سازمان خاصی پیگیری نمیشود. دولت آینده باید تکلیف معیشت هنرمندان را نیز مشخص کند و برای آنها برنامهای درنظر بگیرد.
فضای هنر و رسانه کشور مجمعالجزایری است
آقای کشتکار شما فضای هنر و رسانه را درطول 8 سال اخیر چگونه دیدید؟
حسین کشتکار در فضای هنر و رسانه کشور مساله اولی که وجود دارد ازنظر من این است که هنر و رسانه بهصورت مجمعالجزایری میگذرد، چه در حوزه سیاستگذار و چه درحوزه اجرا؛ سیاستگذاری به این معنا که وقتی ما ساختارهای فرهنگی و هنری کشور را نگاه میکنیم، متوجه میشویم که یک قوه عاقله واحدی وجود ندارد که فضای فرهنگی، هنری و رسانهای را در کشور نظامدهی و ساختاردهی کند و چارچوب واحد و ثابتی به آن بدهد و متاسفانه فضا به این شکل است که وزارت فرهنگ و ارشاد یک کار میکند و صداوسیما یک کار دیگر و باز وارد فضای صداوسیما که میشویم متوجه خواهیم شد هر شبکهای یک رویکرد و سیاستگذاری متفاوت از خود را دارد و با هم مرتبط و یکپارچه نیستند و با آن ساختار محتوایی که مشخص شده تا شبکهها را پشتیبانی کند هم ارتباطی ندارند و هر شبکهای برای خودش کار میکند و آن مجموعه پشتیبانی هم برای خودش. برای مثال در یک شبکه کارشناس برنامه درباره مساله جمعیت صحبت میکند و عنوان میکند که خانوادهها باید بهسمت سهفرزندی و چهارفرزندی بروند و بعد در شبکه دیگر همزمان سریالی پخش میشود که در آن همه خانوادهها تکفرزند هستند و ازسوی دیگر آگهیهای بازرگانی همه مبلغ تکفرزندی هستند. تمام اینها مبین این است که هیچگونه هماهنگی و وحدت رویه و همچنین استانداردهای مشخصی بین شبکهها وجود ندارد.
ازطرف دیگر اگر بخواهیم نسبتبه رفتار با هنرمندان هم استانداردها را بسنجیم، میبینیم که استاندارد یکسانی وجود ندارد و بهترتیب صداوسیما سختگیری بیشتری دارد، بعد سینما بعد سینمای خانگی و بعد هم تئاتر. یا اینکه میبینیم یک فیلمی در جشنواره پخش میشود و جایزه میگیرد، سپس توقیف میشود و چند سال بعد رفعتوقیف میشود. همه اینها نشاندهنده عدم وجود قوهعاقله هماهنگ و عدم وجود متولی واحد در فضای هنر و رسانه کشور است. مجموعههای مختلفی در عرصه تولید برنامههای رسانهای دیداری درحالحاضر فعال هستند که با وجود همسو بودن، هیچگونه هماهنگی با هم ندارند و برخی مواقع هم دچار موازیکاری میشوند. باز همین فضا در صداوسیما هم وجود دارد. برای مثال در یک دوره زمانی چندسریال طنز همزمان از شبکههای مختلف تلویزیون و در یک دوره زمانی دیگر، مسابقات یکشکل بهصورت همزمان از شبکههای مختلف پخش میشود. همه اینها نشاندهنده این است که برنامهریزی جانمایی برنامهها هم ارتباطی با هم ندارند و هر شبکهای برای خود تصمیم میگیرد که هر زمانی خواست سریال یا مسابقهای را پخش کند و هیچ هماهنگیای با شبکههای دیگر ندارد.
در زمینه سینما اتفاقاتی که در دولت یازدهم و دوازدهم رخ داد این بود که تجارت بر هنر غلبه کرد و تعریف از صنعت سینما طوری بود که اولین مساله برای ساخت یک فیلم صرفه اقتصادی داشتن است و این موضوع شد اصل سینمای ما در هشت سال گذشته. متاسفانه ما متعدد میشنویم که بازیگران از روی فالوورهای اینستاگرام انتخاب میشوند و یا مطمئن میشوند بازیگرهایی که در فیلم بهکارمیگیرند، بازیگرانی هستند که فروش گیشه را برایشان بههمراه خواهند داشت.
یکی دیگر از مشکلاتی که بهعنوان چالش جدی در سالهای اخیر در فضای سینما مطرح بود این است که سینمای ما داستان ندارد. درواقع ما با چالش نداشتن قصه و داستان بهصورت جدی در سینما همراه هستیم که ضعف اصلی سینمای ما محسوب میشود و یکی از دلایل آن هم همین است که تهیهکننده و کارگردان برآورد میکنند که پرداختن به غنای داستانی ممکن است برای آنها هزینهبر باشد و درعینحال بازگشت مالی چندانی هم نداشته باشد، پس انتخاب میکنند که راه آسانتر و بهصرفهتر را با کارهایی مثل شوخی کلامی در فیلم و نداشتن داستان پربار انجام دهند.
در دهه گذشته، شاهد رشد چشمگیری در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی بودیم که یکی از محصولات آن امثال فیلیمو و نماوا و... بود. این شبکههای پخش نمایش خانگی چالشهای زیادی داشتند، ازجمله نظارت بر آنها که مشخص نبود چه کسی ناظر بر آنهاست و صداوسیما و وزارت ارشاد هرکدام خودشان را متولی این موضوع میدانستند و با کشمکشهای بسیار این مساله بالاخره حل شد اما باز هم مجوز تولید آن را یک سازمان میدهد و مجوز پخش آن را یک سازمان دیگر صادر میکند که همین موضوع بهخودیخود نشاندهنده نوعی ناهماهنگی است. این هم یکی از مسائل و چالشهایی بود که در ۸سال گذشته با آن مواجه بودهایم و هنوز هم وجود دارد؛ چراکه دومرجعی بودن یک مشکل جدی محسوب میشود و ساترا وقتی با محصول تولیدشده روبهرو میشود دستش بسته است و توقیف کردن کلی محصول هم هزینههای زیادی را به کشور تحمیل میکند.
سازمان صداوسیما همواره چند مشکل داشته. یکی از آنها چاقی این سیستم و عریض و طویل بودن آن است که چابکی آن را کاهش داده. البته طی سالهای اخیر تلاش شده این موضوع اصلاح شود ولی رفع این مشکل زمانبر است و باید ادامه داشته باشد. یکی دیگر از چالشهای جدی دیگری که برای این سازمان وجود دارد، «بودجه» است. بخشی از بودجه صداوسیما را دولت تامین میکند و بخش دیگر آن را درآمدهای اختصاصی، این درآمدهای اختصاصی غالبا شامل آگهی بازرگانی میشود و درآمدهای دیگر آنقدر کم است که قابل محاسبه نیست. این مساله آسیبهای جدیای به صداوسیما میزند و در کیفیت و نوع برنامهها اثرگذار است. درواقع آنهایی که مالکیت بودجه را برعهده دارند، به رسانهها تحمیل میکنند که چه بگویند چه نگویند، گرچه سازمان صداوسیما تلاش میکند این موضوع را مدیریت کند اما ناخودآگاه تاثیر خود را خواهد گذاشت و مقاومت هم تا حدی ممکن است. ازاینرو محتوا لاجرم طوری طراحی میشود که موردپسند شرکتها و سازمانهایی میشود که بودجه تبلیغات و برنامهها را تامین میکنند.
بخش دیگر ماجرا بودجه دولتی است. وقتی بخشی از بودجه در دست دولت باقی میماند اگر دولت یک ماه واریز بودجه را عقب بیندازد، تعداد زیادی کارمند بدون حقوق باقی میمانند، پس دولت هم میتواند فشار حداکثری به این سازمان بیاورد و سلیقه خود را تحمیل کند. تمام اینها چالشهایی است که جرات و جسارت و ریسکپذیری را از سازمان صداوسیما گرفته و آنها را دچار یک محافظهکاری کرده و بخش زیادی از این محافظهکاری بهدلیل بودجه است.
رشد گوشیهای هوشمند و شبکههای اجتماعی آرایش سبد مصرفی رسانهای مخاطبان را تغییر داد. تیراژ روزنامهها امروز با دهسال گذشته به هیچوجه قابل مقایسه نیست و بسیاری از روزنامهها با چالش جدی تیراژ پایین، فروش کم و اداره کردن مجموعه خود از نظر مالی روبهرو هستند. حیات و ممات برخی روزنامهها و نشریات به یارانههای کاغذ بستگی دارد و همین موضوع اعمال قدرت دولت را بر اینها زیاد میکند و نمیتوانند آزادانه هر حرفی را بزنند.
وظیفه دولت آینده برای حل مشکلات حوزه رسانه چیست؟
مروی از نظر من در دولت آینده روند روبهرشد و اصلاحی در موضوع رسانه خواهیم داشت و دلیل آن هم این است که در سالهای اخیر بهواسطه ضربههایی که دولت از نداشتن پیوست رسانهای در اجرائیات خود خورده است، بدنه حاکمیت به این درک رسیده که این پیوست رسانهای لازم است و برای آن وقت و انرژی و هزینه میگذارد تا به وقوع بپیوندد. البته نوع رفتار رسانهای کاندیداها این امید را به ما میدهد که اهمیت پیوست رسانهای بهخوبی درک شده و در دولت بعدی روند روبهرشدی خواهد داشت.
از نظر من در دولت آینده چند اتفاق باید بیفتد؛ یکی اینکه اصلاحی در بدنه نخبگانی و اجرایی اتفاق بیفتد. گرچه رئیسجمهور که عوض شود، تمام ارکان آن تغییر میکند اما یک بدنهای از مشاوران هستند که در تمام دولتها ثابتند و غالبا هم تفکرات آنها سنتی و به دور از رسانهمحوری است. پس یکی از کارهای مهمی که دولت آینده باید انجام دهد، اصلاح بدنه نخبگانی دولت است.
همچنین دولت آینده باید این را یاد بگیرد که لازم نیست هرچیزی را خودش تجربه کند، به شکست برسد و بعد درس بگیرد و اصلاح کند بلکه فقط کافی است بسیاری از مسیرهایی را که قرار است طی کند، با کشورهای دیگر که آن را طی کردهاند، مقایسه کرده و آنها را بومیسازی و در کشور پیاده کند. در مساله رسانه بسیاری از کشورهای دنیا که از ما جلوتر هستند، تجربیات بیشتری دارند و ازاینرو راههای نرفته ما را رفتهاند، شکست خورده و اصلاح کردهاند. نیازی نیست همان راه را دوباره طی کنیم بلکه باید تجربیات آنها را بومیسازی کنیم و این برای ما بهصرفه و بهتر خواهد بود.
از نگاه شما دولت باید چه روندی را درپیش بگیرد و چه مسائلی را اصلاح کند؟
باقری اگر شخصا رئیسدولت باشم در همه زمینهها از افراد کارشناس و دلسوز استفاده میکردم، نه افراد بلهقربانگو. یکی دیگر از کارهایی که از نظر من در دولت باید انجام داد، ایجاد دفتری برای بازخوردگرفتن از رسانهها تحتعنوان روابطعمومی و یا ارتباط رسانهای دولت که مسائل و مشکلات را هم بتواند از قِبل رسانهها احصا و حل کند.
مساله مهمی که در رسانهها وجود دارد، جوانگرایی است و البته این را هم باید درنظر بگیریم که الزاما هرکسی که جوان بود، مدیر لایقی نیست و باید شایستهسالاری را نیز درنظر داشته باشند.
دولت آینده تحمل نقدپذیری خود را بالا ببرد
آقای کشتکار پیشنهاد شما چیست؟
کشتکار دولت آینده باید آستانه تحمل خود را در برابر حرفهایی که مخالفش زده میشود، بالا ببرد و درصورت وجود انتقادات و سخنان مخالف دولت سریع اعمال قدرت خود را از طریق درگاههایی که به آن اشاره کردند، روی رسانهها اعمال نکند. حتی اگر نقد به دولت غیرمنصفانه هم باشد، دولت از بودجه بهعنوان اهرم فشار روی رسانهها استفاده نکند.
مساله بعدی این است که دولت جایگاه خود را در حوزه فرهنگ و رسانه پیدا کند و موضع مشخصی در این زمینه اعلام کند. در حوزه مشخص مسئولیت خود اقدام کند و از چارچوب آن بیرون نزند. درواقع مسئولیت دولت چارچوب مشخصکردن و نظامسازی برای این است که تولیدات در این چارچوب و بسترها اتفاق بیفتد؛ نه اینکه دولت مستقیم وارد ساخت برنامههای رسانهای شود، بلکه تلاش کند فعالیت فعالان همان حوزه درست و در چارچوب انجام بگیرد.
نکته سوم از نظر من تعریف سندهای بالادستی توسط شورای انقلاب فرهنگی برای رسانههاست. الان مسالهای که درباره دولت و صداوسیما وجود دارد این است که آنها بهنوعی بهعنوان دو نهاد همعرض با یکدیگر فعالیت میکنند و در اینصورت طبیعتا یکی بر دیگری میخواهد اعمال قدرت کند و کشمکش ایجاد میشود. درنتیجه نیازمند یک نهاد بالادستی برای نظارت و مدیریت و اعمال نظر بر این دو هستیم تا دیگر چالشی در اینباره به وجود نیاید.