ابوالقاسم رحمانی، دبیر گروه جامه: این چندمین گزارش از سری گزارشهای مربوط به حوزه شهری است؟ نمیدانم! اما این را میدانم که در اکثر قریب به اتفاق گزارشهای شهری به یک مساله بیش از هر چیز دیگری اشاره کردهام و آن هم اینکه در انتخاب مدیران شهری و اعضای شورای شهری که قرار است شهردار را انتخاب کنند، نه به اندازه رئیسجمهور، اما نه خیلی کمتر از آن دقت کنیم. علتش هم خیلی نیاز به توضیح اضافی ندارد، همینقدر را بدانیم که سیاستها و تصمیمات مدیران شهری، خیلی زودتر و حتی مستقیمتر از سیاستها و تصمیمات رئیسجمهور جلوی چشم ما قرار خواهند گرفت و بر زندگی روزمره ما اثر خواهند گذاشت. پارلمانهای شهری با یک تصمیم میتوانند از عبور و مرور تا قدمزدن، از خرید تا اوقات فراغت و خیلی چیزهای دیگر را که بهطور روتین و روزمره با آنها درگیریم، دستخوش تغییر و تحول کنند. تغییر و تحولی که نیاز به مصوبه مجلس و نظارت شورای نگهبان ندارد، مثل انتخاب خودشان، کاملا مستقیم از سوی اعضای شورای شهر و پیشنهادهای شهردار اتخاذ و اجرایی میشوند. پس به همین خاطر بهتر اینکه با دقت و وسواس بهخصوصی در این انتخاب دقت کنیم. مروری به کارنامه مدیریت شهری طی سالیان اخیر هم نشان میدهد که اولا برخی مدیرانی که انتخاب کردیم و از گزینش و وسواس نسبت به انتخاب آنها زیر سایه سنگین انتخابات ریاستجمهوری سرسری رد شدیم، تا توانستند بر گرده ما سوار شدند و از موهبات و قدرتی که ما به آنها دادیم سوءاستفاده کردند و خیلیهایشان هم راهی محاکم قضایی شدند. ثانیا، یکی از نمادهای اصلی و اساسی دموکراسی در شهرها و کلانشهرها، مثل تهران تبدیل به حیاطخلوت جریانات سیاسی شد که برای پیشبرد مطامع و چشماندازهای جریانی خود چند صباحی مدیریت شهرها را بهدست گرفتند و این هیچ عایدی محسوس و مشخصی که برای مردم نداشت هیچ، زندگی را در شهرها بیش از گذشته سخت کرد و آنها را به حاشیه راند. همین شورای دوره پنجم شهر تهران، در یک دوره چهارساله سه شهردار و دو سرپرست به خود دید و اولین شهردار آن هم به جرم قتل همسر دومش در زندان به سر میبرد. یا چه بسیار شهرها و کلانشهرهایی که بهخاطر فساد و اتهاماتی که به اعضای شورای شهر آنها وارد شد و وارد هم بود، به انحلال کشیده شدند و عملا آن شهر بدون مدیران آن اداره شد.
قهر مردم با انتخابات شورای شهر!
در ادامه همین مقدمه کوتاه، بد نیست ابتدا اثرات اولیه چنین اتفاقاتی در شهرها را با هم مرور کنیم. اینکه مدیران یک شهر به جرم مفاسد مختلف اقتصادی و... دستگیر شوند، شورای آن شهر منحل شود، شهرداران دستگیر شوند و اصلا بر فرض سلامت اقتصادی و... مدیران شهری، آن مدیران شهر را محلی برای جولان مطالبات و خواستههای سیاسی خود قرار دهند و عایدی محسوسی برای شهروندان نداشته باشند، در گام نخست بیاعتمادی به نهاد شوراهای شهر و روستا را افزایش داده و عملا هم باعث تنزل جایگاه آن و هم باعث تبدیل شدنش به یک نهاد و سازمان بلاوجه و بیاثر میشود. درجهت تصدیق این مساله بد نیست به آخرین نظرسنجی انجامشده در این رابطه و میزان توجه و اهمیت انتخابات شوراهای شهر و روستا نگاهی بیندازیم. طبق نظرسنجی صورتگرفته در مرکز افکارسنجی دانشجویان ایران (ISPA) که با جامعه آماری افراد بالای ۱۸ سال کل کشور (شهر و روستا) و اندازه نمونه ۵۰۹۴ نفر از طریق مصاحبه حضوری در میادین و معابر شهرها و روستاها در تاریخ ۲۳ و ۲۴ خرداد ۱۴۰۰ اجرا شده است، تمایل به مشارکت قطعی در انتخابات شوراها در مراکز استانها 28.5 درصد، در سایر شهرها 47/4 درصد و در روستاها 60/2 درصد است. همچنین در یک نظرسنجی دیگر از همین مرکز، از شهروندان پرسیده شده است «همان طور که میدانید همزمان با انتخابات ریاستجمهوری، انتخابات شوراهای شهر و روستا هم برگزار خواهد شد. شما برای شرکت در انتخابات شوراها چه تصمیمی گرفتهاید؟» که 43/2 درصد کل پاسخگویان گفتهاند قطعا در انتخابات شوراها شرکت خواهند کرد و ۶ درصد گفتهاند به احتمال زیاد در این انتخابات شرکت خواهند کرد. 11/1 درصد هنوز هیچ تصمیمی نگرفتهاند، 5/6 درصد به احتمال کم در این انتخابات شرکت میکنند و 33/7 درصد نیز گفتهاند به هیچ وجه در انتخابات شوراها شرکت نمیکنند.
این دو نمودار را میتوان به طرق مختلف تحلیل و تشریح کرد. منتها به حد فهم و وسع سعی میکنم چند منظر اصلی چنین تفاوتهایی در میزان اقبال عمومی انتخابات شوراها را در شهر و روستا توضیح دهم. نکته اولی که باید به آن اشاره کرد میزان بالاتر مشارکت در انتخابات شوراها در روستاهاست. طبق آمار موجود، در روستاها حدودا 30 درصد بیشتر از مراکز استانها میل به رای دادن در انتخابات شوراها وجود دارد. که این مساله را میتوان از سه منظر کلی مورد بررسی قرار داد:
وجه کارکردی
در روستاها بهعلت گستره کوچکتر محیط و اثرگذاری سریعتر و مستقیمتر سیاستها و تصمیمات شوراها، معمولا کارکرد شورا ملموستر است و مردم و اهالی چشم امید بیشتری به رسیدن به خواستههای خود از طریق شوراهای روستایی دارند. به این دلیل شرکت در انتخابات و انتخاب گزینه موردنظر برای دستیابی به مطالبات را بیشتر از شهرنشینها خصوصا کسانی که در کلانشهرها یا مراکز استانها زندگی میکنند حس کرده و برای آنها دارای اهمیت بالاتری است.
نگاههای قومی و قبیلهای
با یک حضور میدانی و سرکشی میدانی از شهرهای کوچک و روستاها میبینید که در ستادها و محافلی که برای انتخابات شوراها شکل میگیرد وجوه قومی و قبیلهای پررنگتر است. بهقولی ریشسفیدان و افراد شناختهشده یک قوم و قبیله، سعی میکنند برای بهدست آوردن برتری در این انتخابات از هر مزیتی در این حوزه بهرهبرداری کنند و همین هم میتواند بر میزان مشارکت در بین اقوام مختلف ساکن در یک روستا یا شهر کوچک اثرگذار باشد و آنها را پای صندوقهای رای بیاورد.
عدمتفاوت و تمایز در لیستها
نکته قابل توجه و تاملی که در انتخابات شوراهای اسلامی شهر در شهرهای بزرگ خصوصا کلانشهرها وجود دارد، عدمتفاوت محسوس در بین لیستهاست. در همین تهران خودمان، در هر کوچه و خیابانی یک بنر بزرگ آویختهاند که در آن یکسری اسامی وجود دارد، تعداد زیادی از این اسامی یا با سایر لیستها در نقاط دیگر شهر یکی است یا حداقل تفاوت محسوسی نمیکند. اندک تمایزی هم که وجود دارد نه در برنامهها بلکه در جریانات سیاسی و وابستگیهای حزبی نامزدهاست. برای همین خیلی برای رایدهندگان فرقی نمیکند که کدام لیست را انتخاب کنند و اصلا مزیت یک لیست نسبت به دیگر لیستها در چیست. ممکن است عدهای حس کنند هرکس از راه رسیده برای خودش یک لیست درست کرده و اسم چندنفری از دوستان و نزدیکانش را در آنجا داده بهعلاوه آن همیشگیها! این باعث میشود که اولا انتخابات شوراهای شهر و روستا در مراکز استانها و شهرهای بزرگ از موضوعیت و حالت رقابت بین ایدههای حکمرانی برای شهر بیفتد و ثانیا تمایز و تفاوتی وجود نداشته باشد که رایدهندگان دوباره متناظر بر برنامهها و تفاوت در ایدهها انتخاب کنند. بخشی از مردم معتقدند هر 4 سال یکبار یکسری اسامی تکراری بهعلاوه منسوبان به همان اسامی تکراری لیستها را پر کنند و سودای اداره شهر را در سر داشته باشند. اگر خیلی هم بخواهند خودشان را بهعنوان متخصص شهری به مردم غالب کنند، در نزدیکی ایام انتخابات چند میتینگ و نشست در حوزه شهری برگزار میکنند که بله مثلا از مسائل شهری سر در میآورند تا به آنها رای بدهیم!
عوامل اثرگذار بر شرکت نکردن در انتخابات شوراهای شهر
در کنار این یکشبه به یاد شهر افتادنها و یکشبه لیست بستنها و این لیستهای جریانی و سیاسی، همچنین اعلام نکردن برنامه و مشخص نبودن ایده حکمرانی شهری از سوی نامزدهای انتخابات شوراهای شهر خصوصا در کلانشهرها، برخی اقدامات و اتفاقات هم بر این بیمیلی مردم برای شرکت در انتخابات شوراهای شهر و گزینش مدیران شهری آینده اثرگذار است.
در گام اول عدموجود عایدی محسوس و اقدام و سیاست قابل ارائه جز چند تغییر نام خیابان و بوستان و... توسط مدیریت شهری و تغییرات پیاپی در رأس هرم مدیریتی شهر خصوصا در کلانشهری مثل تهران میتواند بهعنوان عامل اثرگذار در کاهش اقبال به انتخابات شورای شهر مطرح شود. از آن مهمتر ماجرای مفاسد و دستگیریهای متعدد در بین مدیران شهری است. طبق آماری که در همین صفحه روزنامه «فرهیختگان» منتشر شد، چیزی بیش از 253 نفر از اعضای شورای شهر، شهرداران، مدیران و کارکنان شهرداریها در دوره پنجم مدیریت شهری بازداشت یا منفصل از خدمت شدند که اکثریت آنها هم اتهاماتی در حوزه اقتصادی داشتند. البته این مساله خود به خوبی هم تبلیغات سنگین نامزدها برای ورود به پارلمان شهری را توجیه میکند؛ چراکه بالاخره دریافت یک حق عضویت معمولی و شوق خدمت نمیتواند علل کافی برای این میزان از تبلیغات باشد و هم اینکه آن آمار حدود 34 درصدی که قصد شرکت در انتخابات شورای شهر را ندارند. اینها همه یعنی یکجای راه را اشتباه رفتهایم و هم در ملاک، نداشتن ایده حکمرانی شهری و هم در عمل، کارنامه مدیران سابق شهری در اقصینقاط کشور، دچار ایرادات اساسی هستیم و مادامی که این ایرادات برطرف نشود، در بر همان پاشنه قبلی میچرخد و نمیتوان شأنی جز حیاطخلوت جریانات سیاسی برای پارلمان شهری درنظر گرفت. ناگفته نماند اینها همه مسائلی ماقبل برنامهها و اولویتهای شهری خصوصا در کلانشهرهاست.
در همین رابطه مطالب زیر را بخوانید: