داود مهدویزادگان، استاد دانشگاه: اگرچه جماعتی که در انتخابات 1400 شعار «من رأی نمیدهم» را سر میدهند، در انتخابات سال 96 غالبا همگان را به رای دادن به جناب حسن روحانی تشویق میکردند؛ لکن نباید دیدگاه این جماعت را در طرح شعار «من رای نمیدهم» را یکپارچه تلقی کرد. بلکه آنان را، لااقل، در سه دسته کنشگران سیاسی میتوان صورتبندی کرد: «ناامیدان، نادمان و نااهلان.»
دسته اول، کسانی هستند که از رای دادن ناامید شدهاند و به بیفایده بودن آن عقیده دارند. آنان به امید رونق اقتصادی و رفع مشکلات اجتماعی رای دادند ولی بعد از چهار سال شاهد تشدید مشکلات و موانع اقتصادی و اجتماعی هستند. بنابراین، رای دادن را بیفایده میدانند.
پاسخ گروه ناامیدان آن است که رای دادن فیالنفسه فایده دارد و اساسا بیهوده نیست. زیرا رای حق طبیعی آحاد جامعه است و هیچ حقی عبث و بیفایده نیست. کمترین فایده حق آن است که میتوان به آن تمسک کرد و برابر حاکمان، مستند به حق انتخاب، احتجاج کرد. اگر حقی نباشد، قدرت احتجاج با حاکم و کارگزار حکومت را از دست میدهیم. لذا نمیتوان گفت که رای دادن، حق بیفایده است. اگر اصل رای دادن و انتخاب، حق است؛ پس بیمعنا و بیفایده نیست اما نمیتوان انکار کرد که رای دادن ممکن است بیفایده شود؛ یعنی بیهوده به نظر آید. وقتی از اعمال حق، نتیجه مطلوب به دست نیاید، آنگاه نسبت به آن، احساس بیهودگی و بیفایده بودن میشود. مردم رای میدهند ولی نتیجه مطلوبشان را مشاهده نمیکنند. در چنین حالتی چه باید کرد و چه تصمیم درستی میتوان گرفت؟
سادهترین تصمیم آن است که از رای دادن منصرف شده سکوت اختیار کرد. این کار نوعی اسقاط حق است و به دیگران اعلام میکنیم که نمیخواهم از حق انتخاب کردن خود استفاده کنم. اما آیا مگر مشکل احساس بیهودگی در رای دادن است که حل مساله را در رای ندادن بدانیم؟ مسلما خیر. زیرا گفته شد که انتخاب کردن حق است و حق مشکلزا نیست. باید مشکل بیهوده بودن را در جای دیگر دنبال کنیم و نه در حق رای دادن. مشکل در خوب استفاده کردن از حق است. اگر حق رای، خوب اعمال نشود؛ طبیعی است که هدر میرود و احساس بیهودگی به انسان دست میدهد. باید خوب انتخاب کرد تا حق رای بیمعنا نشود. درواقع، از لوازم انتخاب خوب، رضامندی است. وقتی از رای دادن خود احساس بیهودگی میکنیم به این معنا است که از انتخابی که کردیم راضی نیستیم، نه اینکه با حق رای دادن مخالف باشیم. پس، اکنون باید خوب انتخاب کنیم، نه اینکه از انتخاب منصرف شویم چون رای ندادن فقط بیان اسقاط حق است و نه بیشتر. با رای ندادن عدم رضایتمندی آشکار نمیشود. من از انتخاب گذشته خود ناراضی هستم ولی ابراز این نارضایتی از منتخب گذشته به این است که به غیر منتخب گذشته رای دهم، نه آنکه رای ندهم. اتفاقا منتخب گذشته خواهان این است که رایدهندگان به او یا مجددا او را انتخاب کنند یا اصلا رای ندهند چون در هر صورت، احساس نارضایتی مکتوم میماند. تنها با رای دادن به مخالف منتخب گذشته است که میتوان نارضایتی خود را از بانیان هدر دادن حق رای گذشته اعلام کرد. مسلما هیچیک از ما نمیخواهیم در ناامیدی باقی بمانیم. راهگذار از نومیدی در انتخاب خوب است و نه در اسقاط حق.
اما دسته دوم از کسانی که تصمیم به رای ندادن را دارند، آنهایی هستند که احساس پشیمانی میکنند. اینان با مشاهده و ارزیابی عملکرد منتخب خود از انتخابی که کردهاند نادم و پشیمان هستند و خود را نسبت به چنین انتخابی سرزنش میکنند. در نتیجه احساس میکنند که باید این هدر رفتن و خسارت پیشآمده ناشی از انتخاب ناخوب را جبران کنند. لذا راه جبران انتخاب بد را در رای ندادن میدانند. گمان میکنند که با این رای ندادن میتوان خسارت انتخاب بد را جبران کرد. اما آیا میتوان این تصمیم را جبران خسارت نامید؟
ندامت و پشیمانی از کردار گذاشته خود میتواند بد یا خوب باشد و این خوبی و بدی ندامت و سرزنش خود به نتیجه و تصمیمی که گرفته میشود، ربط دارد. اگر خودسرزنشی موجب حرکت روبه جلو و ترک و دوری گزیدن از آن چیزی که موجب سرزنش شده، شود؛ قطعا چنین ندامتی پسندیده است. زیرا موجب ترقی و حرکت روبه جلو شده است. اما اگر خودسرزنشی، عامل حرکت نشود و انسان نادم را همچنان درحال سرگردانی نگه دارد؛ قطعا چنین سرزنشی خوب نیست چون اساسا باقی ماندن در ندامت خوب نیست. در فرهنگ اسلامی همواره سفارش شده است که از رحمت خدا ناامید نشوید. همه ما در طول زندگی کموبیش خطا کار بودیم و به خاطر آن، خود را سرزنش میکنیم ولی نباید ناامید شویم چون خداوند سبحان نهی از ناامیدی کرده است: «قل یا عبادی الذین اسرفوا علی انفسهم لا تقنطوا من رحمه الله ان الله یغفر الذنوب جمیعا انه هو الغفور الرحیم»؛ بگو: «ای بندگان من که بر خود اسراف و ستم کردهاید! از رحمت خداوند نومید نشوید که خدا همه گناهان را میآمرزد، زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است (زمر: 53 ).» چنان که عقل سلیم هم باقی ماندن بر ندامت و خودسرزنشی را توصیه نمیکند. چون تداوم خودسرزنشی موجب بیماریهای مختلف روانی مانند افسردگی و اضرار به نفس و جامعه میشود. پس، عقل و دین سفارش به عبور از ندامت و خودسرزنشی میکنند. این عبور از ندامت همان جبران خسارت است ولی جبران خسارت در مثل مساله رای دادن و حق انتخاب چگونه میسر میشود؟ چنان که گفته شد، دسته دوم، جبران خسارت را در رای ندادن میدانند. اما آیا جبران خسارت به رای ندادن است؟ مسلما خیر. زیرا با رای ندادن چیزی تغییر نمیکند و همچنان خسارت به حال خود باقی میماند. رای ندادن جبران خسارت نیست بلکه امتداد خسارت است. مانند رانندهای که در اثر نابلدی تصادف میکند و خسارتی را به بار میآورد. آیا برای جبران خسارت، ماشین تصادفی را به همان حال رها میکند یا اینکه ماشین را به تعمیرگاه میبریم تا احیا شود و نیز مهارت رانندگی خود را بالا میبریم؟ مسلما عدم تکرار انتخاب نادرست گذشته شرط لازم جبران خسارت است ولی این مقدار کافی نیست بلکه باید با انتخاب خوب، انتخاب بد گذشته را کنار زد. زیرا معلوم نیست که با رای ندادن، منتخب ناخوب گذشته کنار رود بلکه این احتمال هست که همچنان استمرار پیدا کند. جبران خسارت دروغ گفتن تنها به دروغ نگفتن نیست بلکه باید راست هم بگوییم. بنابراین، با رای ندادن نیمی از جبران خسارت را انجام دادهایم لکن همین مقدار از جبران ممکن است هدر رود. پس برای اطمینان از هدر نرفتن جبران خسارت و نیز تکمیل آن، باید رای دهیم. خسارت انتخاب بد را با انتخاب خوب انجام دهیم و نه با رای ندادن که باز به سود منتخب بد قبلی خواهد بود.
اما دسته سوم از کسانی که میگویند رای نمیدهیم؛ اینان را با عنوان نااهلان یاد کردیم. این گروه طیفی از مخالفینند که از افراد جاهل و ناآگاه گرفته تا براندازها را شامل میشوند. لذا نباید با آنان یک جور برخورد کرد. مسلما ً باید صف نااهلان ناآگاه را از بدخواهان به انقلاب و نظام اسلامی جدا کرد؛ اگرچه که آنان حرف و حدیث بدخواهان را بر زبان جاری میکنند. حقیقت امر این است که جدای دشمنان خارجی، بدخواهان معاند انقلاب گروه اقلیتی هستند که حاضر به هیچگونه تعامل و گفتوگوی انتقادی نیستند. منافقین کوردل بخشی از آنان هستند ولی هرگز نباید افراد جاهل و بیخبر از حقایق سیاسی مملکت را به گروه معاندان ملحق کرد. بنابراین، اگر در اینجا برای این دسته پاسخی میدهیم برای جدا کردن صف بیخبران از معاندان است.
اما سخن و خواسته این دسته از بدخواهان این است که ما با رای ندادن به جهانیان میفهمانیم که خواهان نظام اسلامی نیستیم و از آنان برای براندازی آن درخواست یاری داریم. اگر از اینان سوال شود که پس چرا در دوره قبل، انتخابات سال 96، مردم را به رای دادن به ترغیب و تشویق میکردید. پاسخشان این است که ناکارآمدی دولت مستقر عامل مهمی در توقف انقلاب و نظام اسلامی است. تلاش برای روی کار آمدن روحانی موجب تشدید نارضایتی مردم از نظام انقلابی خواهد شد و در نتیجه زمینه برای براندازی از درون پدید میآید. اما اکنون که شورای نگهبان راه را برای روی کار آمدن دولتی غربگرا و غیرانقلابی بسته است، استراتژی براندازی را نمیتوان از طریق رای دادن تعقیب کرد بلکه باید از طریق رای ندادن و دعوت قدرتهای خارجی به دخالت در براندازی نظام اسلامی پیگرفت. این معنا، محتوای خواسته نااهلان برانداز است. اما نااهلان بیخبر هم بیآنکه از این محتوای شیطانی بدخواهان آگاه باشند، همسو با آنان همین سخن را بر زبان جاری میکنند. درحالی که هر دو گروه در اشتباه به سر میبرند.
اما پاسخ ما به این گروه از کسانی که تصمیم به رای ندادن گرفتهاند، این است که نظام اسلامی ودیعه الهی است و نیروهای انقلاب از این جهت هیچ نگرانی ندارند. بلکه اگر نگرانی داشته باشند نسبت به کم کاری خودشان در انجام وظایف دینی و انقلابی است و البته از این جهت نیز نگرانند که اگر ودیعه و نعمت الهی را از سر ناشکری از دست دهند، مسلما گرفتار عذاب الهی خواهند شد و این سنت قطعی خداوند است. قرآن کریم میفرماید مردمی که نعمت خدا را تکذیب کردند و شکرگزار او نشدند به عذاب سخت مبتلا میشوند. آنان نه در شب، هنگام خواب و نه در روز، هنگام بیداری و کسبوکار در امان نیستند:
«ولو ان اهل القری آمنوا واتقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء والارض ولکن کذبوا فاخذناهم بما کانوا یکسبون؛ افامن اهل القری ان یاتیهم باسنا بیاتا وهم نائمون؛ اوامن اهل القری ان یاتیهم باسنا ضحی وهم یلعبون»؛ و اگر اهل شهرها و آبادیها، ایمان میآوردند و تقوا پیشه میکردند، برکات آسمان و زمین را بر آنها میگشودیم؛ ولی (آنها حق را) تکذیب کردند؛ ما هم آنان را به کیفر اعمالشان مجازات کردیم. آیا اهل این آبادیها، از این ایمنند که عذاب ما شبانه به سراغ آنها بیاید درحالی که در خواب باشند؟! آیا اهل این آبادیها، از این ایمنند که عذاب ما هنگام روز به سراغشان بیاید درحالی که سرگرم بازی هستند؟! (اعراف: 96 – 98).
بنابراین، باید جاهلان از گروه سوم بدانند که همسوییشان با جریان معاند برانداز از دید خداوند پهنان نمیماند و خداوند بر تمام اعمال ریزودرشت دوست و دشمن انقلاب اسلامی نظارهگر است؛ اگر چه بهطور قطع بسیاری از این اعمال از چشم نظام اسلامی پنهان میماند. علاوهبر آن، باید بدانند که جهانیان رای ندادن جماعتی از مردم ایران را به حساب نارضایتی از نظام نمیگذارند بلکه به حساب ناکارآمدی دولت مستقر میگذارند، اگرچه رسانههای معاندی چون بیبیسی و سعودی سعی دارند رای ندادن را نارضایتی از نظام القا کنند. مضاف بر اینکه فرضا خیلی از کشورها چنین تصور کنند، ولی هیچ کشوری حاضر به یاری کردن نیست. زیرا آنها هرگونه کمک به جریانات برانداز را مداخله در دیگر کشورها میدانند و کاملا بر هزینه سنگین آن واقفند. از اینها گذشته، ما معتقدیم که بسیاری از کشورهای استقلالطلب و گروههای مقاومت منطقه با نظام اسلامی همراه هستند و برابر جریانات معاند برانداز میایستند. برای همین است که استکبار جهانی و کشورهای مرتجع منطقه حاضر به مداخله و یاری مستقیم به گروههای معاند نیستند. علاوهبر این، باید از جاهلان گروه سوم پرسید که چگونه و برمبنای کدام عقل سلیم سیاسی حاضر میشوند که بیگانگان در تعیین سرنوشت کشورشان مداخله کنند. بهطور قطع چنین انتظاری عین بیغیرتی سیاسی است. بنابراین، باید جماعت ناآگاه بداند که اگر تصمیم به رای ندادنشان به خاطر این است، راه به جایی نخواهند برد بلکه مرتکب گناه خواهند شد. چون نعمت الهی نظام اسلامی را تکذیب کردهاند. پس بهتر است برای تعامل با نظام اسلامی راههای مسالمتآمیز را برگزینند و گرفتار خطایی که برخی در این چهلواندی سال مرتکب شدهاند، نشوند. انشاءالله.