حجتالاسلام و المسلمین حمزه شریفیدوست، مدیرکل تامین محتوای نهاد نمایندگی مقاممعظمرهبری در دانشگاه آزاد اسلامی: مقدمه: ندیدن مناسبتها و زمینههای تاریخی همیشه یکی از موانع فهم کلام بزرگان بوده است. سوءبرداشت آنگاه حاصل میشود که یک سخن را بدونتوجه به پیشفرضهای گوینده تحلیل کنیم و واژگان را با تصورهای خود معنا کنیم. در این سالها گاه سخنانی از امام نقل شده که باعث تفسیر نادرست از کلام امام شده، درحالیکه با اندکی مطالعه معلوم میشود که اساسا چنین تفسیری با قرائن تاریخی و حتی با فرازهایی دیگر از همان سخنرانی ناسازگار است. «ندیدن پیشینه» درباب سخن امام درباره رایگان شدن آب و برق، منجر به برداشت نادرست از کلام امام شده، بهگونهایکه رئیسجمهور روحانی را هم به اشتباه انداخت و گمان کرد امام قول رایگان شدن آب و برق را دادند. منظور از پیشینه در قصه آب و برق، همان نقش دولت موقت در این مساله است. ندیدن پیشینه باعث میشود که سخن امام حمل بر قول و وعده شود و بالعکس دیدن پیشینه ما را به این جمعبندی میرساند که سخن امام نهتنها وعده نبوده، بلکه اولا سخن بر سر آب و برق مستمندان بوده و ثانیا اساسا امام با این سخن، وعده دولت موقت را به چالش کشید و بهنوعی ابراز مخالفت کرده است. (باشد برای مجالی دیگر) ندیدن پیشینه و عدم توجه به مناسبتهای تاریخی و حوادث سال 43، باعث شده که سخن امام درباره اوقاف به «ریشهکنی فقر» تفسیر و ادعا شود که امام گفتهاند؛ اگر فقط اوقاف در اختیار ما قرار گیرد، یک فقیر هم در ایران باقی نمیماند. چنین تفسیری غیر از آنکه با واقعیتهای تاریخی تطابق ندارد، با ظاهر کلام امام و سیاق سخن هم نمیسازد. دقت در قرائن تاریخی، ابعاد سخن امام را روشن کرده و اثبات میکند که امام قول ریشهکنی فقر بهطور مطلق را ندادهاند و اساسا بحثشان نه فقر بلکه موضوع وقف و مصارف موقوفات بوده است. ابتدا باید دانست سخنرانی امام مربوط به شهریور سال 43 است، یعنی حدود یک سال بعد از قیام پانزده خرداد. همان ایامی که شاه میخواست به آمریکا ثابت کند که پانزده خرداد سرکوب و تمام شد؛ همان ایامی که آمریکا درحال حمله هوایی گسترده به ویتنام بود؛ همان ایامی که حکومت شاه میخواست وزارت اوقاف را از وزارت فرهنگ جدا کند و چوب حراج بر منابع وقفی بزند؛ همان ایامی که دولتمردان ادعا میکردند با استفاده از اوقاف، فقرا را بینیاز کنیم؛ همان ایامی که شاه ادعا کرد ما داریم اسلام را در رادیو و تلویزیون تبلیغ میکنیم. میتوان گفت که امام در این سخنرانی به همه موارد بالا پرداخته و مواضع دقیقی اتخاذ کرده است. نگاهی به فرازهای مختلف سخنرانی امام نشان میدهد که وی ناظر به حوادث و رخدادها به ایراد سخن پرداخته و کلمات امام هرکدام ناظر به یک مناسبت بوده و بهعبارت دقیقتر سخنان امام همه پیشفرض داشته است.1 دو محور اصلی که در این سخنرانی مورد مناقشه و سوءبرداشت واقع شده و هرکدام باعث ایجاد یک شبهه شده، از این قرار است:
1- شبهه اصلاح مردم با دو سه ساعت برنامه رادیویی
یکی از فرازهای سخن امام که گاه مورد تفسیر ناصواب واقع شده، این فراز است:
«یک چند ساعت از این رادیو، که دارد بچههای ما را سوق میدهد به فساد اخلاق، یک، دو، سه ساعتش را هم دست ما بدهید اما آزادمان بگذارید... فقط اگر وزارت فرهنگ و دستگاههای فرستنده، یک مقداری، در دست ما باشد ما مردم را آشنا میکنیم؛ دنیا را آشنا میکنیم به احکام اسلام و اسلاممان.»
باید دانست، این سخن ناظر به ادعای دولتمردان وقت است که ادعای تبلیغ اسلام در رادیو و تلویزیون را داشتند. شاه برای آنکه خود را از اَنگ اسلامستیزی خلاص کند، در فاصله سالهای 40 تا 43 چند نوبت سخنانی درباب تعهدش به اسلام مطرح کرد تا جایی که وی بعدها ادعای ملاقات با امام زمان را مطرح کرد و از تایید خاص امام زمان درباره سلطنتش سخن گفت. امام برای خنثیسازی شعار دفاع پهلوی از اسلام، به اعلام موضع پرداخت. جالب است شاه حتی در سخنرانی خود که چهار روز بعد از قتلعام پانزده خرداد ایراد شد، از این ادعا دست برنداشت و مخالفان خود را خائن به اسلام خطاب کرد. یکی از ادعاهایی که در همین راستا مطرح شد، تبلیغ اسلام از رادیو بود.
امام در همین سخنرانی، به این ادعا که اسلام از رادیو و تلویزیون تبلیغ میشود، اینگونه پاسخ میدهد: «اسلامی که از روزنامهها شما خواندید که اسلام نیست. اسلامی که به شما از رادیو معرفی بشود که اسلام نیست، آن اسلامی که به شما معرفی شده است یک چیزی است عقبافتاده؛ یک مطلبی است که هیچ مسلمانی زیر بار آن نمیرود؛ آن را من هم قبول ندارم، آن را سایر روحانیون هم قبول ندارند. اینکه اسلام نیست.»
وی در ادامه خطاب به حکومت وقت میگوید: «شما تمام مطبوعاتتان، تمام تلویزیونهایتان، تمام رادیوهایتان، تمام گفتارتان، نطقهایتان در مجالس، همه اینها برای شکستن احکام اسلام است.»
به همین دلیل، امام درخواست میکنند که یک رسانه در اختیار ما بگذارید معلوم شود اسلام واقعی آن است که ما میگوییم، نه آنچه حکومت ادعا میکند: «آقا! یک دستگاه فرستنده به ما بدهید تا ما پشت آن دستگاه فرستنده مبلّغینمان بروند اسلام را معرفی کنند به دنیا. به ما هم که مجال نمیدهند که اسلام را معرفی کنیم. آقا در این مملکت تلویزیون آزاد و دست یک اسرائیلی [است ].»
بنابراین از فرازهای فوق بهخوبی پیداست که ادعای امام این نبوده که با سه ساعت برنامه مردم مسلمان شده و همگان معجزهآسا اصلاح میشوند. امام تنها درصدد بیان این نکته است که آنچه در رسانههای وقت به نام اسلام تبلیغ میشود، اسلام راستین نیست. ایشان درنهایت پیشنهاد میدهد لااقل چند ساعت برنامه در اختیار ما بگذارید که تا آنچه از رسانههای پهلوی به نام اسلام معرفی شده، از ذهن مردم پاک شود و اسلام اصیل به مردم معرفی شود.
2-شبهه ریشهکنی فقر با استفاده از اوقاف
شبهه دیگری که درباره سخنرانی امام مطرح میشود پیرامون سازمان اوقاف است. این روزها این جمله به نقل از امام در شبکههای اجتماعی بازنشر زیادی داشته: «اگر فقط سازمان اوقاف را به ما تحویل دهید، هیچ فقیری در ایران باقی نمیماند.»
این نقل نه دقیق است و نه تحلیلش آن است که ادعا میشود. ابتدا باید دانست سخنرانی امام در زمانی ایراد شد که سازمان اوقاف محل مناقشه محافل مختلف بود. در تابستان 43 چند موضوع درباره سازمان اوقاف مطرح بود. اولا تفکیک این سازمان از وزارت فرهنگ، ثانیا حق انتخاب ریاست اوقاف، ثالثا ادعای دولتمردان درباره کارکرد آینده سازمان اوقاف. در آن زمان، رژیم پهلوی مدعی بود که با استقلال اوقاف، فقیران شناسایی شده و با استفاده از منابع وقفی وضعیتشان سروسامان میگیرد. امام به هر سه مساله در این سخنرانی پرداختند.
2ـ1؛ تفکیک اوقاف از وزارت فرهنگ
امام با موضوع نخست یعنی اصل تفکیک مخالفتی نشان ندادند. عدم مخالفت یا از آنرو بود که این مساله چندان اهمیتی ندارد و یا به این دلیل بود که اساسا این تفکیک را (به شرط اجرای صحیح) به سود ترویج سنت وقف میدانستند.
2ـ2؛ حق تعیین ریاست اوقاف
ایشان در ارتباط با موضوع دوم، یعنی حق انتخاب ریاست اوقاف، بر نظر اسلام درباره تولیت منابع وقفی پافشاری کردند و این مساله را در قالب یک حُکم فقهی از اختیارات حاکم الهی برشمردند. هدف دولت این بود که فروش املاک وقفی را که از دو سال قبل با اصلاحات ارضی آغاز شده بود با شدت بیشتری ادامه داده و با بهانه مبارزه با فقر، فروش موقوفات را شتاب بخشد. امام هم با توجه به اینکه تصرف در اموال وقفی و مدیریت موقوفات تنها در اختیار حاکم شرع و ولیفقیه است، تاکید کرد که ریاست اوقاف دست یکی از علما و فقها باشد. در این ارتباط امام یک گام فراتر گذاشت و عنوان کرد که نهتنها وزارت اوقاف که حتی وزارت فرهنگ هم باید در اختیار حاکم جامعالشرایط باشد. ایشان در این ارتباط فرمود: «وزارت اوقاف میخواهید درست کنید، باید وزارت اوقاف از ما باشد، نه اینکه شما تعیین کنید. تعیین شما قبول نیست؛ شما ارزش ندارید که تعیین کنید؛ ما باید تعیین کنیم.»
البته در دو ماه بعد همان چیزی که امام پیشبینی میکرد، اتفاق افتاد. یعنی قانونی تصویب شد که ضمن پذیرش جدا شدن اوقاف از وزارت فرهنگ، نامی از مراجع و علما به میان نیامد و طبق ماده چهار آن قانون، اداره سازمان اوقاف در اختیار دفتر نخستوزیری قرار گرفت و نخستوزیر میتوانست یکی از معاونان خویش را به ریاست سازمان اوقاف انتخاب کند.
2ـ3؛ نقش اوقاف در رفع فقر
اما در ارتباط با موضوع سوم یعنی نقش اوقاف در فقرزدایی باید توجه داشت که ظاهرِ کلام امام بهگونهای است که عدم توجه به مقتضیات خاص آن زمان، باعث شده از کلام امام، «فقرزداییِ مطلق» استنباط شود.
امام به دو دلیل به نقش اوقاف در فقرزدایی پرداختند؛ اولا ادعای دولتمردان در اینکه فقیر(با تعریف آن روز) وجود ندارد. دوم آنکه قرار است با استقلال سازمان اوقاف، زندگی فقرا سروسامان یابد. امام فارغ از تناقضی که در موضعگیری دولتمردان درباب وجود طبقه فقیر وجود داشت، در این سخنرانی به هر دو ادعا پاسخ دادند. ایشان در گام اول، وجود طبقه وقفخواران(به تعبیر ایشان لوطیها) در بدنه حاکمیت را مانع از این دانستند که درآمد موقوفات در جای خود مصرف شود. ایشان میگوید: «بگذارید یک نفر هم وزیر اوقافش بکنیم؛ اوقاف را، آنوقت ببینید که اینطوری که الان دارد لوطیخور میشود، نخواهد شد؛ تمام مطالب به خودش خواهد رسید. دست ما بدهید تا ببینید چه خواهد شد. آنوقت ببینید که ما با همین اوقاف این فقرا را غنیشان میکنیم؛ با همین اوقاف، ما فقرا را غنی میکنیم.»
با دقت در این فراز از کلام امام(همان کلامی که باعث شبهه شده) معلوم میشود که سخن بر سر این است که کسانی به نام موقوفهخواران پیدا شدند که اجازه نمیدهند درآمد موقوفات در نیت واقف مصرف شود.
نکته بسیار مهم که عدم توجه به آن باعث میشود کلام امام برگردان معنا شود این است که بنا به اعلام رسمی سازمان اوقاف، بیش از 90درصد موقوفات، مصرفشان امور مذهبی ازجمله عزاداری و ترویج قرآن است و کمتر از 5درصد موقوفات در وقف نامهشان محرومان و فقرا پیشبینی شده است. شک نباید کرد که فقیهی مثل امام توجه داشتند که «مال وقفی» صرفا باید در نیت واقف مصرف شود و نمیتوان موقوفه عزاداری را در رفع فقر مصرف کرد. به این اصل باید دقت داشت که «در موقوفات مربوط به مستمندان، غالبا در متن وقفنامه، گروه معینی از فقرای منطقه قید شدهاند.» با توجه به اصل مزبور، منظور امام از فقرا، صرفا مستمندانی بوده که در وقفنامه قید شدهاند. درباره امام حتی احتمال هم نباید داد که ایشان میخواستند موقوفات را بدونتوجه به نیت واقف بهسمت فقرزدایی سرازیر کنند. بنابراین این کلام امام که «این فقرا را غنیشان میکنیم» منظورشان همان فقرای مشخص و معینی است که در وقفنامه مشخص شدهاند و مجازند که از آن مال وقفی استفاده کنند. اگر فرض کنیم که در آن زمان پنج میلیون فقیر (با شاخص همان روز) در ایران وجود داشته، اساسا بسیاری از این افراد نمیتوانستند از اموال وقفی استفاده کنند. چون جزء طبقه «موقوف علیهم» نبودهاند و شرعا حتی مجاز به استفاده از موقوفاتی که مربوط به شهرهای دیگر بوده، نبودهاند.
2ـ4؛ شاخص فقر در دهه 40
نکته مهم دیگر که در فهم دقیق کلام امام دخالت دارد، توجه به شاخص فقر در جامعه آن روز است. دهه 40 در ایران یکی از بحرانیترین مقاطع اقتصادی در قرن گذشته است. شاخص فقر در دهه 40 با آنچه امروز خط فقر میشناسیم، زمین تا آسمان فاصله دارد. در آن سالها فقیر کسی نبود که فاقد شغل است و یا مسکن و ماشین ندارد و حتی منظور از فقیر کسی نبود که سفرهاش تنگتر شده، بلکه فقیر به کسی اطلاق میشد که نان(دقت شود!) برای خوردن ندارد. بهعبارت روشنتر در تعریف فقر، موضوع مرگ و زندگی در میان بود. جالب است که امام خمینی در همین سخنرانی به این نکته ظریف یعنی داشتن یا نداشتن نان اشاره کرده و میگوید: «اینها امسال دیگر آیا نان دارند؟ ندارند.» بنابراین اساسا موضوع سخن بر سر مستمندانی است که توان خرید یک قرص نان را هم ندارند. ممکن است برخی وجود چنین کسانی در آن زمان را انکار کنند؛ اما مستندات آن زمان بهخوبی گویای این حقیقت تلخ است. مجله تهرانمصور که قبل از انقلاب قریب به نیمقرن منتشر میشد، گزارشهای وحشتناکی از فقر دهه چهل در ایران داده است. فقط کافی است تصور کنیم که در دو سال منتهی به سخنرانی امام، اجاره منزل حدود چهل برابر(!) شد. در شهر اهواز 76درصد ساکنانش، سرپناهی غیر از خانه حصیری نداشتند. کارکنان دولت که جزء اقشار پردرآمد محسوب میشدند، وضعشان از فقرای زمان ما بهمراتب وخیمتر بوده است. تهرانمصور در سال 40 اینطور گزارش میدهد: «یک کارمند درحالحاضر 500 تومان حقوق میگیرد. او اگر بخواهد هر روز تنها یک وعده غذا بخورد، باید ماهی 200 تومان بپردازد.» روزنامه اطلاعات در همان سالها، طبقه ثروتمند(نه فقیر) در مناطق جنوبی تهران را اینگونه توصیف میکند: «آبآشامیدنی این دسته بهوسیله گاریهای آبفروش تامین میشود و آنها برای تامین آب مورد احتیاج و شستوشوی خود از مایع غلیظ سیاهرنگی که در کوچهها جریان دارد، استفاده میکنند و ضمنا بچهها برای تفریح تابستان در این آب استحمام میکنند.»(5 اردیبهشت 1341)
بهراستی در کشوری که طبقه مرفهاش در یک کلانشهر (آنهم در پایتخت کشور) آبآشامیدنی خود را با گاری دورهگرد تامین میکند و تفریح بچههایش شنا در آب کثیف و آلوده است، به کدام گروهش فقیر اطلاق میشود؟ همه میدانیم که فقر یکی از مفاهیم نسبی است. روشن است در جایی که به این طبقه برخوردار گفته میشود، معنای فقیر در کلام امام این طبقه هم نیست، بلکه گروهی است که از این طبقه ضعیفتر و بیچارهترند. به همین جهت امام ادعای دولتمردان وقت مبنیبر اینکه دیگر کسی گرسنه سر به بالین نمیگذارد، به نقد کشیده و کذب میخواند. ایشان بهصراحت میگوید: «هی داد میزنند که الحمدللَّه یک نفر هم سر گرسنه، دیگر به خواب نمیرود. الحمدللَّهِ امیدوارم اینجور باشد لکن این کلام واقعیت را تغییر میدهد؟»
2ـ5؛ تاراج موقوفات در دهه 40
نکته دیگر که در فهم کلام امام دخالت دارد این است که ایشان زمانی از نقش موثر اوقاف در کاهش فقر سخن گفت که هنوز منابع وقفی به تاراج نرفته بود. این سخن مربوط به زمانی بود که هنوز 90درصد موقوفات از طرف حکومت پهلوی به فروش نرفته بود. اوقاف در اوائل دهه چهل یکی از ثروتمندترین نهادهای کشور بود. سخن امام را باید ناظر به حجم عظیم موقوفاتی دانست که در آن سالها در قالب اصلاحات ارضی و صدالبته خلاف موازین شرعی از طرف حکومت به فروش رسید.
در آن سالها یکی از ترفندها برای زدودن آثار وقف، امحای وقفنامهها بود که الان هنوز هم مشکلاتش برای سازمان اوقاف باقی است. مناطقی در کشور وجود دارد که همگان نسبت به وقفی بودن آن اطمینان دارند، اما هیچ سند رسمی و مکتوب از آن ملک وقفی باقی نمانده است. شهر کبوترآهنگ همدان در زمان قاجار کاملا زمینهایش وقف شد و فروش آن بعد از اصلاحات ارضی باعث شد که زمینهای این منطقه تبدیل به یک شهر مسکونی شود.
درمجموع درباب سخن امام درباره اوقاف باید گفت، اولا سخن امام ناظر به ریشهکنی فقر(به قید اطلاق) در کشور نبوده است؛ بلکه گروه خاصی از کسانی بوده که مجاز بودند از موقوفات مخصوص خویش استفاده کنند. همینطور فقیرانی منظور بود که در مرز مرگ و زندگی میزیستند. بهعلاوه تعریف فقر در آن دوران با آنچه الان مطرح است، قابلقیاس نیست. بهعبارت سادهتر، کسانی که امروزه فقیر به حساب میآیند، اگر در دهه چهل میزیستند، جزء دهکهای بالا و اقشار برخوردار محسوب میشدند.
چنین گروههایی در دهه هفتاد هم یافت نمیشدند، چه برسد به دهه هشتاد و نود. ازاینرو نمیتوان با استناد به سخن امام در دهه چهل، بگوییم امروز در جامعه ایران فقیر وجود دارد. البته به فرض اینکه منظور امام ریشهکنی فقر بوده باشد، این وعده الان هم محقق شده است؛ چراکه الان با لحاظ شاخص فقر در آن روز، نشانی از چنان مستمندانی یافت نمیشود.
یادآور میشویم که امروز وجود یک فقیر(با شاخصهای امروز) هم درد بزرگی است و همگان باید تلاش کنند که غبار فقر و نداری را از چهره کشور اسلامی ایران بردارند.
پینوشت:
-پورتال امام خمینی با آدرس www.imam-khomeini.ir/fa/n23018