میلاد جلیلزاده، روزنامهنگار: دولت حسن روحانی با حمایت و اقبال ویژه هنرمندان، بهخصوص اهالی سینما روی کار آمد. هرچند شرایط انتخابات سال ۹۲ غافلگیرکننده و ناگهانی بود و فرصتی برای کمپینهای حمایتی توسط اهالی هنر ایجاد نشد؛ اما سینماییها بلافاصله پس از روی کار آمدن روحانی از او حمایت کردند و از ایجاد شدن احساس امید حرف زدند. اکرانهای افتتاحیه فیلمها در اولین ماههای روی کار آمدن روحانی پر بود از جملات تبریک و شادباش و در جشنواره فجر هم به بهانههای مختلف از اینکه چه خوب شد قبلیها رفتند و چه عالی که روحانی آمد، حرف زده میشد. جمله معروفی از رضا عطاران، کمدین مشهور ایرانی در همان ایام تیتر رسانهها شد که میگفت در دوره قبل «اوضاع شمق در عقرب بود» و با تلمیح به ضربالمثل «قمر در عقرب بودن اوضاع»، به دوره ریاست محمد جواد شمقدری بر سازمان سینمایی طعنه میزد. با این همه در دولت روحانی بود که سینما بهطور کامل ورشکسته شد و این البته به قبل از دوران کرونا برمیگردد.
سیدجمال ساداتیان، تهیهکننده فیلم «متری شیشونیم» که پرفروشترین اثر اجتماعی ایران تا به امروز عنوان گرفته، در همان سال ۱۳۹۸ که سال قبل از کرونا بود، گفت: «از ابتدای امسال تاکنون تنها سه فیلم سینمایی سود کردهاند و دو فیلم به هزینه اولیه خود رسیدهاند و مابقی فیلمها همگی ضرر کردهاند.» او در ادامه گفت: «10 میلیارد تومان هزینه ساخت «متری ششونیم» شد به اضافه سه میلیارد هزینه پخش فیلم که مجموعا 13 میلیارد تومان میشود. از طرف دیگر فیلم ما 27 میلیارد تومان فروخت و با کسر مالیات بر ارزش افزوده، 24 میلیارد باقی ماند که نصف آن به سینماها و نصف آن به ما رسید.» به عبارتی با صحبتهای ساداتیان مشخص شد که حتی فیلم خود او هم به سود مالی نرسیده است اما این نتیجهای نبود که ابتدا به نظر میرسید قرار است حاصل شود. هنرمندان سینمای ایران به سودای رونق اقتصادی در سینما و آزادیهای بیشتر، از همان ابتدای روی کار آمدن روحانی با او همدل و خوشدل بودند و در دوره دوم نامزدیاش، چنان که بیسابقه مینمود، از انتخاب مجدد او حمایت کردند. خصوصی بودن و تجاری شدن سینما، گسترش آزادیها و رفع موانع ممیزی، وضعیت چرخه صنعتی سینمای ایران و مدیریت سینما در دوران بحران کرونا، چهار بخش عمده و اصلی هستند که بهطور مختصر میتوان ذیل عناوینشان نسبت دولت تدبیر و امید با سینما را از نظر گذراند.
ورشکست شدیم!
سینمای ایران در دولت تدبیر و امید، قبل از اینکه پاندمی کرونا ایجاد شود، بهطور مطلق ورشکست شد و سعی داشت با آمارسازی خودش را سرپا به نظر برساند. این فاجعه مالی و زیرساختی، در حالی رخ میداد که دولت جدید، تمام ادعایش در حوزه سینما را روی حمایت از بخش خصوصی متمرکز کرده بود. ادعا میشد که فیلمها خصوصیاند و به این ترتیب کمکاری نهادهایی مثل بنیاد سینمایی فارابی هم توجیهپذیر به نظر میرسید اما بهواقع دست نامرئی دولت در پشت کارها بود. این چیزی نبود جز یک بازی سیاسی پیچیده؛ دولت سخت میدانست که جهتگیریهای سیاسی و اجتماعیاش را با بودجه عمومی در سینما تبلیغ کند؛ فلذا نام آن را بخش خصوصی میگذاشت. آدمهایی که یک سر فعالیتشان در بانکها و صندوقهای بازنشستگی و انواع فعالیتهای اقتصادی مرتبط با دولت بود، بهعنوان بخش خصوصی به سینما آمدند و خردهای از پولهایشان را که البته در مقیاس فیلمسازی ایران خیلی زیاد میشد، هزینه کردند. از این قضیه با داستان پولهای مشکوک یا پولهای کثیف سینمای ایران تقریبا همه خبر دارند. بهعنوان یک نمونه شاخص، محمد امامی، تهیهکنندهای که به اختلاس از صندوق ذخیره فرهنگیان متهم است، بهطور مشخص به سیستم دولتی متصل بود و در غیر این صورت نمیتوانست به چنین منابعی دست پیدا کند یا شریک دیگر او سیدهادی رضوی که حکمی قطعی بابت فساد مالی دریافت کرد، حتی داماد یکی از وزرای دولت بود. مدیریت فرهنگی دولت روحانی اسم چنین افرادی را گذاشته بود فعالان بخش خصوصی سینما و حاضر نمیشد با اجرای قانونی که میگفت هنگام پرکردن فرم درخواست پروانه ساخت برای هر فیلم، باید سرمایهگذار آن مشخص شود، فیلترینگی در مبادی ورود سرمایه به سینمای ایران قرار بدهد که جلوی ورود پولهای غیرشفاف را بگیرد. وقتی از دولتیها چنین درخواستی میکردید، انگار از آنها خواسته بودید که کل سیستم حامی خودشان در سینما را با دست خودشان نابود کنند.
آزادیهایی که وعده دادند و ندادند
بحث دیگر سینما در دوره تدبیر و امید، آزادیهایش بود. ابتدا به نظر میرسید دولت روحانی چندان در مساله ممیزی سختگیر نباشد اما در عوض بهشدت محتاط بود و در ابتدا کسی نمیدانست که این دردسر بزرگتری خواهد شد. آن دسته از جریانهای سیاسی که بهطور تیپیکال در این موارد سختگیر به نظر میرسند، ممکن است در مواردی قانع شوند و کار را جلو ببرند که همه را غافلگیر کند؛ اما کسانی که محتاط هستند، همانهایی که اگر به آنها بگویید کلاه بیاورند، سر میآورند، ویرانگری هولناکی رقم میزنند. آنها ممکن است به سایه خودشان هم شک کنند که مبادا مورد ممیزی داشته باشد و در مواردی مساله درست میکنند که حتی باعث حیرت سختگیرترین گروههای رقیبشان در عرصههای سیاسی و فرهنگی میشود پروژه اصلی این دولت برجام بود و تمام اجزا و امکانات در جهت تسهیل این فرآیند بهکار گرفته میشد. روی همین حساب دولتیها حاضر نبودنرد برای سینما هزینه کنند و ترجیح میدادند کوپنهایشان را جای دیگر خرج کنند. مثلا به جای قانع کردن بعضی از بزرگان در اینکه فیلم «رستاخیز» موردی ندارد و باید اکران شود، آنها را قانع کردند تا نامهای در حمایت از برجام به مجلس بنویسند و چنین شد که فیلم رستاخیز بدون آنکه بزرگان آن را دیده باشند، از پرده پایین کشیده شد. اگر در مقیاس فرهنگی کلانتر نگاه کنیم، در دولت حسن روحانی بعضی آزادیهای سطحی فراهم شدند تا به مثابه مخدری در برابر نظرات کارشناسی و عمیقتر که ممکن بود منتقدانه باشند، عمل کنند.
زردنگاری و کارهای سطحپایین و عامهپسند هنری در این دوره رواج بسیاری پیدا کردند که این شامل سینما هم میشد؛ اما اینها را بهواقع نمیشد جزء مقوله آزادی به حساب آورد. همین موارد هم هر چقدر دولت به روزهای آخرش نزدیکتر شد، بیشتر زیر تیغ انتقادات رفتند و در دوگانه هنرمند و سلبریتی، بخش دوم به قدری بزرگ شد که توانست باعث کسوف در چهره بخش اول بشود و واکنشهای اجتماعی منفی و بسیار گستردهای را درپی آورد.
وقتی بیعدالتی باعث ورشکستگی سینما شد
اینکه چرا سینمای ایران در دوره حسن روحانی ورشکست شد، به نوع فعالیت زیرساختی آنها در مساله سالنسازی و متمرکز کردن چرخه اکران در محلات اعیاننشین پایتخت هم برمیگردد که بحثی جداگانه دارد و ریشهاش در اقتصاد سیاسی است. اینکه دولت با توجه به قرار داشتن پایگاه اجتماعیاش در طبقات متوسط روبه بالا یا فرادست، میخواست تنها آنها را فعال نگه دارد و صدای آنها را تبدیل به تنها صدای موجود در فضا کند، باعث شد که با متمرکز شدن سالنها در مناطق سکونت همین طیفهای اجتماعی، زنجیره اکران سینمای ایران متلاشی شود و حالا اگر در این سینما معادل امروزی «قیصر» یا «عقابها» را هم اکران کنند، در غیبت مخاطب شهرستانی یا جنوبشهری، به فروش قابل توجهی نمیرسد و در عوض کلی فیلم در این سالها ساخته شد که نامشان از روی نام شهرهای آمریکایی برداشته شده بود.
دولت روحانی در ابتدای روی کار آمدن اعلام کرد که در هنگام ساخت مالها و پاساژهای بزرگ، به ازای هر یک صندلی سینما که در این مجتمعهای تجاری قرار داده شود، یک متر فضای تجاری بهطور مجانی در اختیار سازندگان قرار خواهد گرفت و به این ترتیب اگر کسی چند سالن سینما در مجموعهاش میساخت که هزار صندلی داشتند، هزار متر فضای تجاری دریافت میکرد. یک پیشنهاد جذاب که باعث شد مصرفگراترین طیفهای جامعه، تشکیلدهنده اصلی جدول مخاطبان سینمای ایران شوند. این مساله غیر از تاثیرگذاریاش روی کیفیت و محتوای فیلمها باعث شد که تعداد مخاطبان سینما هم کاهش قابل توجهی پیدا کند. البته دولت حسن روحانی راهی را ادامه میداد که دولتهای همسو با خودش پیش از او آغاز کرده بودند اما چنان شتاب فزایندهای به این جریان داد که بازگرداندن آن به یک حالت نرمال بسیار مشکل به نظر میرسد. در سال ۱۳۷۶ تنها ۲۷ درصد از مخاطبان سینمای ایران متعلق به تهران بودند و با بررسی دقیق جزئیات آماری موجود، مشخص میشود که در خود تهران بخش اعظم این مخاطبان در محلات جنوب شهر یا محلات میانی بودهاند اما امروز نزدیک به ۸۰ درصد مخاطبان سینما تهرانی هستند و در تهران هم بخش اعظم فروشها مربوط به شمال شهر، خصوصا شمال غربی میشود.
کرونا و 99 درصد سقوط گیشه برای سینمایی که از قبل هم ورشکست بود
بعد از گسترش پاندمی کرونا در جهان یکی از اولین صنایعی که صدمه دید سینما بود. در این مجال نمیتوان بهطور دقیق و جامع توضیح داد که چرا آیین اکران تا این حد اهمیت دارد و با توزیع فیلمها در منازل نمیتوان خلأ آن را پرکرد؛ اما بهطور کل میشود گفت اگرچه در این دوره سیستمهای VOD مثل نتفلیکس و دیزنیپلاس به سود مناسب و صعود خوبی در جداول بورس رسیدند، اما در مجموع سینمای جهان ضرر کرد. آمریکا که بزرگترین صادرکننده و بزرگترین بازار سینما در جهان را داشت، با ۷۲ درصد سقوط، یکی از بغرنجترین اوضاع را دارد اما چین که خاستگاه اولیه این ویروس بود، دو سال پیاپی است که توانسته رکوردهای فروش را به خودش اختصاص دهد.
اروپاییها ابتدا به سبک آمریکا با مساله اکران سینمایی و کرونا برخورد کردند اما بلافاصله با یک گردش ۱۸۰ درجهای به سمت روشهای چینی رفتند و دستورالعملهای قانونی چین در این مورد را در کشور خودشان کپی و ابلاغ کردند. مدیران سینمایی ایران اما اساسا به شیوه برخورد چینیها با مساله اکران اعتقاد نداشتند و وعده میدادند که با گذشت زمان غلط بودن آن مشخص میشود. این را محمدمهدی طباطبایینژاد که در فروردین سال گذشته معاون ارزشیابی و نظارت سازمان سینمایی و رئیس شورایعالی اکران بود، در مصاحبهای با «فرهیختگان» گفت؛ اما حالا میبینیم که این کاملا سخنی اشتباه بوده که به یک شیوه مدیریت غلط انجامیده است. چینیها سفت و سخت در سالنهای سینما را بستند و قرنطینه را با غلظت تمام رعایت کردند تا زنجیره انتقال ویروس قطع شود. روی همین حساب وقتی همان دولت سختگیر در سالنهای سینما را باز کرد، مردم به امن بودن آن اعتماد کردند اما دولت ما دنبال هر بهانهای میگشت تا در سالن سینما را باز کند و مردم احساس کردند باید خودشان به فکر سلامتی خودشان باشند. همه چیز سینما حیثیت و ابهت آن است. وقتی فیلم دیدن را اجباری کنید، حتی بهترین آثار تاریخ سینما را هم از چشم انداختهاید. دولتی که در ابتدای تیر ۱۳۹۹ اعلام کرد فیلمهای انصرافدهنده از چرخه اکران جریمه خواهند شد، ابهت سینما را نابود کرد و مردم را فراری داد. این دولت با همین نگاه، جشنواره سیونهم فجر را هم برگزار کرد؛ درحالی که تعداد تولیدات آن سال بسیار کم بود و چیزی از هیمنه سینما و شوق ملاقات نوبرانه با آن در جماعت فیلمباز متخصص باقی نگذاشت. گفته میشد که تحت غیرمنطقیترین شرایط هم جشنواره را برگزار کردهاند تا از ردیف بودجه آن بهرهمند شوند و هنوز پاسخی در رد این ادعای منطقی دریافت نشده است. عملکرد دولت روحانی در دوران کرونا، مطابق آمار و دادههای ثبت شده در تمام بررسیها و اکثر دانشنامهها، بدترین عملکرد بین تمام کشورهای جهان که دارای چرخه اکران فیلم هستند، بوده است و سینمای ایران در این دوره یک سقوط خیرهکننده مالی در حدود ۹۹ درصد را به خودش اختصاص داد؛ سینمایی که قبل از کرونا هم ورشکسته بود.