بازخوانی تعامل دولت و فرهنگ، از این جهت ضروری است که از دریچه این بازخوانی، علاوهبر نقد عملکردها، میتوان زمینهها و فرصتهای اصلاح مدیریت فرهنگی را هم گوشزد کرد. تا پیش از دهه 90 و قبل از قدرتمند شدن رسانههای نوین در جامعه ایران، گزاره مشهوری مطرح بود که دولتها و نظام سیاسی، نقش مهم و اثرگذاری بر تنظیمگری اهل فرهنگ و هنر دارند و دولتیها خودشان را واجد قوایی میدانستند که میتوانند بر نظام عرضه محصول فرهنگی نظارت کنند و به آن سروشکل دهند. اتفاقا با علم به همین قوای نظارتیشان، در ایام انتخابات از وعدههای رنگارنگ فرهنگی بهرهبرداری میکردند. البته که دولتیها برای ایران 1400 با جامعه پیچیدهتری طرف هستند. جامعهای که محتوای فرهنگیاش در عرصههایی بیرون از تصمیمات دولتی تولید و عرضه میشود و دیگر وعده و وعیدهای فرهنگی، مثل هفت، هشت سال گذشته، کارکرد تبلیغاتی نخواهد داشت. باید پذیرفت که جامعه امروز بهرغم دستورالعملها و رهنمودهای سیاسی، در بسیاری از وجوه اجتماعی و فرهنگی از گزینش و بهرهوری از فرهنگ بیگانه برکنار نمانده یا پرهیز نمیکند. طبیعی است که در چنین وضعیتی، فعالیت و مدیریت در عرصه فرهنگ، نیازمند مدیرانی باهوش و پویا است. مدیرانی که پیچیدگیهای مدیریت فرهنگی جامعه امروز را بشناسند. مدیرانی که صد البته در کابینه دولت حسن روحانی یافت نشد. دولت یازدهم و دوازدهم از همان روزهای آغازین فعالیت خود، با همان ژست سنتی مواجهه با اهل فرهنگ سراغ وعدههای رنگین متکی بر گزاره کاهش نظارت دولتی، رفتند و توانستند طیفی از اهالی فرهنگ و هنر را با خود همراه کنند. اما هرچه گذر زمان به نفع حذف قوای نظارتی دولت پیش میرفت، اعتبار هدایتگری دولت در حوزههای مختلفی مثل سینما، شبکه نمایشخانگی، موسیقی و... نیز از دست میرفت. خلا این هدایتگری باعث قدرتمند شدن بخشهایی از سرمایهداری شد که هیچ مناسبتی با حوزه فرهنگ و هنر نداشتند. مافیای موسیقی، فربه شد و پولهای کثیف سر از تولیدات سینمایی درآوردند و صنعت نشر کشور هم درگیر قاچاق کتاب و دلالی کاغذ شد. دولتی که در آزمون معیشت مردم و همچنین امید به جامعه شکست خورده بود، درنهایت بیتدبیری، طیف هنرمندان همراهش را از خود و هرچه مدیر فرهنگی بود، ناامید کرد. هر روز که بر این دولت میگذشت، ثابت میشد که دولت در مقابل بحرانهایی همچون شیوع ویروس کرونا، هیچ برنامه منسجم و نظاممندی ندارد. سینماها تعطیل و کتابفروشیها به حال خود رها شدند و دیگر حوزههای فرهنگی معطل ماندند.
روزها میگذشت و دولت روحانی ثابت میکرد که در حوزه فرهنگ و هنر فاقد راهبرد است و ماحصلش این شد که در مختصات تولیدات فرهنگی نهتنها نتوانست قدم موثری بردارد، بلکه با سهلانگاری در حوزههای مدیریت فرهنگی و رهاشدگی نقاط اثرگذار، راه ورود ابتذال به عرصه فرهنگ را از طریق کانال کسب منفعت باز گذاشت. طبیعی است که بررسی عملکرد مدیران فرهنگی دولت روحانی در این مجال کوتاه امکانپذیر نیست و در این گزارش از وعدهها و عملکرد مدیران دولتهای یازدهم و دوازدهم در حوزههای سینما، کتاب و موسیقی نوشتیم. در شمارههای آتی، درمورد عملکرد فرهنگی دولت روحانی در حوزههای تئاتر، شبکه نمایشخانگی و هنرهای تجسمی خواهیم نوشت.