سینا مهدوی، روزنامهنگار: اردیبهشت67 در اوج دوران تلاشها و نامهنگاریها برای پایان جنگ تحمیلی، قانونی در مجلس شورای اسلامی تصویب شد که عرصه جدیدی از تحمیل و اجبار را ایجاد میکرد. اینبار اجبار فراتر از پسرهایی بود که به سن قانونی برای بهچپچپ و بهراستراست رسیده بودند. کلیه افراد ایرانی با تحصیلات فوقدیپلم و بالاتر که از مراکز آموزش پزشکی و پیراپزشکی در داخل یا خارج از کشور فارغالتحصیلمیشوند و خدمت آنها ازطرف وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی موردنیاز اعلام میشود، مکلفند حداکثر مدت پنج سال اول اشتغال خود را در داخل کشور و در مناطق مجاز به ترتیبی انجام دهند. این اولین بند قانونی بود که از سال 67 بهعنوان خدمت پزشکان و پیراپزشکان ابلاغ شد؛ قانونی که با گذشت زمان مشمول تغییرات و تبصرههای متعدد شد. عدهای از آن معاف و عدهای برای معرفی دیرهنگام خود از حقوق قانونی منع شدند. شباهتهای قانون و اجباری بودن آن رفتهرفته خدمت پزشکان و پیراپزشکان را به «طرح اجباری» تغییر داد.
پزشکان و پیراپزشکان ایرانی درحال حاضر باید حداکثر مدت 24 ماه اول پس از فراغت از تحصیل خود را در داخل کشور و در مناطق موردنیاز وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی و تشکیلات تابعه آن خدمت کنند. براساس قانون فعلی، مدتزمان طرح برای دانشآموختگان مقطع کاردانی 12 ماه و برای مقاطع کارشناسی و بالاتر 24 ماه تعیین شده که البته این زمان باتوجه به ضریب منطقه خدمت، تا حدودی قابلکاهش است. طرح اجباری میان وزرای بهداشت هم هیچگونه مدافعی ندارد و برای نمونه سعید نمکی، وزیر بهداشت اعتقاد دارد نمیتوان پزشک را بهواسطه طرح نیروی انسانی در نقاط محروم و کمتر توسعهیافته نگه داشت. اوضاع وخیم روحی کادر درمان طرحی شاید یکی از خروجیهای کمبود امکانات رفاهی تا درمانی و وضعیت معیشت فاجعهبار این قشر باشد.
طرح اجباری؛ اتلاف عمر؟!
پزشکان و دندانپزشکان برخلاف سایر رشتههایی که مشمول این قانون میشوند، باید پس از پایان هر دوره از تحصیل طعم کوچ و مهاجرت به مناطق دورافتاده برای گذراندن طرح اجباری را بچشند. یک پزشک پس از پایان دوره عمومی و تخصص و حتی فوقتخصص باید حسب قانون دو سال تا نصف مدت تحصیل را در مناطق محروم سپری کند. گذراندن این دوره علاوهبر اجباری بودن، ممنوعیتهایی را هم برای پزشکان ایجاد میکند. درواقع پزشکی که طرح را نمیگذراند، از حق شرکت در آزمونهایی مانند دستیاری ممنوع است و بهعلت آنچه امتیاز پروانه مطب بهحساب میآید و ماحصل گذراندن طرح است، حق برپایی مطب در عمده شهرهای بزرگ را ندارد.
ایرج فاضل که در سابقه خود وزارت و ریاست سازمان نظام پزشکی را دارد، درخصوص طرح اجباری میگوید: «طرح ظالمانه است. امروز هر پزشکی در هر مقطعی باید دو تا سه سال دوره طرح را بگذراند. این پزشکان باید عمرشان را در طرح تلف کنند. باید این موضوع طرح پزشکان در مناطق مختلف کشور تعدیل شود و فقط به یکبار اختصاص داده شود.» موضوع طرح علاوهبر پزشکان عمومی برای پزشکان متخصص نیز به کابوسی تمامعیار تبدیل شده است. محدودیتهای زندگی در مناطق محروم تا پرداختهای دیرهنگام ازجمله مصائبی است که متخصصان طرحی را که معمولا در دهه چهارم زندگی هستند با مشکل مواجه میکند. پزشکان متخصص طرحی در نامهای که پاییز 97 به قاضیزاده هاشمی، وزیر بهداشت سابق نوشتند، تغییر مداوم بخشنامهها، قوانین تعهد محضری، عدم شفافیت پرداختها، سلیقهای بودن در قوانین بینشهری و پایین بودن پایه پرداختی را از مشکلات عمده دوران طرح اجباری برشمردند. درواقع پزشکان عمومی و متخصص طرحی خلأهای کادر درمانی بیمارستانی و بهداشتی را باید جبران کنند. مراکز بهداشتی و درمانی که با سرعت ساخته و گسترش پیدا کردند، ولی برای پشتوانه نیروی انسانی آن تنها به اجباری بودن طرح کفایت شد. البته در این میان عدهای معتقدند جامعه پزشکی و پیراپزشکی موظف است در مقابل هزینههایی که از جیب بیتالمال برای تحصیل و علمآموزی آنها صرف شده است خدماتی را به مردم ارائه دهد. واقعیت این است که همان هزینهها برای تحصیل یک مهندس یا وکیل هم میشود، ولی هیچگونه اجباری برای گذراندن یا بهقولی اتلاف زندگی در دورافتادهترین مناطق کشور وجود ندارد. ازسوی دیگر اگر بنابر گذراندن طرح برحسب پرداخت و هزینه از بیتالمال است، فارغالتحصیلان دانشگاه آزاد اسلامی که شهریه پرداخت میکنند، چرا مجبور به گذراندن طرح نیروی انسانی میشوند؟
طرح را چطور گذراندی؟
برای آشنایی بهتر با فضای طرح با چند پزشک عمومی که درحال گذراندن طرح هستند یا آن را به پایان رساندهاند، گفتوگو کردیم. سوالات درخصوص زمان و معضلات طرح اجباری بود و پاسخدهندگان توضیحات جالبی درخصوص طرح اجباری دادند.
خانم دکتری که سالهای 96 و 97 طرح خود را در یکی از روستاهای استان فارس گذرانده است، میگوید: «مهمترین معضل طرح بهنظرم کمبود امکانات رفاهی در منطقه روستایی و ساعت کار بالا و لود بالای بیمار درمقابل میزان حقوق است. یکی دیگر از معضلات مالیات بسیار بالایی است که به حقوقها بسته میشود.»
پیام صادقی، پزشک عمومی که سالهای 94 تا 96 دوران طرح خود را در مناطق محروم استان هرمزگان سپری کرده است، میگوید: «یکی از مهمترین مشکلات، در حوزه بهداشت است. در مراکز بهداشتی حجم کارهای ناموزون و غیرضروری و دخالتهای بیمورد مسئولان بالادستی که حتی غیرپزشک هستند گره کار و طرح را کورتر میکند و ازسوی دیگر پرداخت نامتناسب با حجم کارکرد و البته پرداخت دیرهنگام حجم فشار بر کادر درمان طرحی که بعضا متاهل هم هستند را مضاعف میکند.»
قهرمان عهدی که دوران طرح خود را در سال91 در شهرستان قلعهگنج سپری کرده و درحال حاضر در تهران مشغول طبابت است، درباره طرح و مشکلات آن میگوید: «بزرگترین معضل طرح بهنظرم بینظمی و بیبرنامه بودن شبکهها و بیسامان بودن شبکههای بهداشت است. درواقع هیچ توازنی در نیروی انسانی یا بحث مدیریت وجود ندارد. متاسفانه حضور مدیران سفارشی غیرتوانمند که شناختی از بهداشت و درمان ندارند، اوضاع را بدتر میکند. ازسوی دیگر تقابل میان نیروهای طرحی و استخدامی وجود دارد. در دوران طرح یک نیروی دوساله بهعنوان بالادست یا زیردست یک نیروی 30 ساله است.»
عهدی درخصوص اصرار بر ادامه طرح اجباری ازسوی مسئولان بالادستی میگوید: «دلیل اصرار بر طرح نیروی انسانی پرکردن مناطق محروم با نیروهای اجباری است. بهنظرم شرایط باید بهگونهای پیش برود که نیروی انسانی ماندگار و مثمرثمر باشد نه اینکه به چشم اجباری و زمان کوتاه در منطقه محروم فعالیت کند.»
خانم دکتری که در شیراز طرح خود را گذرانده بود، درباره اصرار بر ادامه این قانون میگوید: «یکی از مهمترین دلایل ایجاد طرح اجباری این است که قدرت اختیار برای درخواست همسانسازی حقوق و مزایا و همچنین اعتراض به عدم پرداخت بهموقع، از پزشکان قراردادی و حتی استخدامی گرفته شود. اگر پزشک قراردادی خصوصا در شهرستانها و روستاها به موردی اعتراض داشت، تهدید به لغو قرارداد یا عدم تمدید قرارداد و جایگزین کردن نیروی طرحی میشود، چون نیروی طرح اجباری مجبور به گذراندن دوره طرح است و عملا نمیتواند اعتراضی کند.»
شاید پایان زندگی
حضور در مناطق محروم که عمدتا زیرساختهای لازم را ندارد، خروجیها و بهتر بنویسیم تلفات سنگینی برای کادر درمان و جامعه پزشکی داشته است.
احمد جلیلی، روانپزشک درخصوص عوارض طرح اجباری میگوید: «طرح نیروی انسانی بهخصوص در خانمهای مجرد پزشک دورنمای ترک خانواده و رفتن به نقاط دوردستی که شاید هیچ آشناییای با آنجاها نداشته باشند و کار در محیطی ناآشنا میتواند زمینههای اضطراب و افسردگی را افزایش دهد. اجبار به زندگی و کار در مناطقی که فرد تمایلی به ماندن در آنها ندارد، احتمال افسردگی را بالا میبرد.»
درواقع میتوان گفت اجبار برای زیست در منطقهای که هیچ قرابتی با پزشک و کادر درمان ندارد، علاوهبر تلاش و دستوپا زدن برای فرار و پایان آن عوارض ناگواری چون اضطراب و تنش و حتی عوارض جسمانی بههمراه دارد. پزشکانی که در دوران طرح اجباری ازسوی مسئولان و مردم بومی تحتفشار و تعدی و آزار و حتی ضربوشتم فیزیکی قرار میگیرند، کم نیستند. چهبسا یک درمانگر که کیلومترها از خانوادهاش دور است، رسیدن به حقوقش را در اولویت چندم قرار دهد و پیگیری آن را بهخاطر فشارهای روحی و روانی پس از آن رها کند. تصادفهای دلخراش در مسیرهای صعبالعبور و حتی جادهها شاید بدترین پایان برای یک درمانگر طرحی است. اتفاقاتی تلخ که در مسیر ارائه خدمت در جادههای کشور برای پزشکان جوان طرحی رخ میدهد، به فاصله چندین ثانیه سرمایه درمانی کشور را نابود میکند. آمار دقیقی از جانباختگان طرحی وجود ندارد، ولی محاسبه اینکه این افراد عمدتا در سنین جوانی دچار عارضههای تلخ میشوند نشان میدهد هیچ برنامه مدونی برای نابود نشدن زندگی یک درمانگر وجود ندارد. تعویقهای چندماهه در پرداخت حقوق بهویژه برای متخصصان طرحی شرایط زندگی را برای آنها تلختر میکند. متخصصی که 6 ماه تاخیر در دریافت حقوق دارد و در دورافتادهترین مناطق کشور درحال گذراندن طرح اجباری است، چگونه میتواند هزینه ایاب و ذهابهای میلیونی بهوسیله هواپیما را پرداخت کند؟ آنچه مشخص است اینکه نادیده گرفتن خسارتهای طرح اجباری برای پزشکان آنها را بهسمت کنارهگیری از فضای درمان و حتی سوق دادن بهسوی مهاجرت ترغیب و تشویق میکند.
طرح اجباری حذف میشود؟
معافیتهای طرح هم در نوع خود جالب است؛ ازسویی که مسئولان بالادستی کشور جوانان را به فرزندآوری و افزایش جمعیت دعوت میکنند، اما تکفرزندی یکی از دلایل معافیت از طرح است. پزشکانی هم که دوره 21 ماه سربازی را در قالب نیروهای نظامی طی کردهاند، از گذراندن طرح اجباری معاف هستند. البته مثل نمونههای دیگر کشور رانت و پارتی در گذراندن دوران طرح اجباری موثر است؛ یعنی اگر آشنا و پارتی باشد، در بهترین مکان با بهترین حقوق امکان طی این دوره وجود دارد.
سالهاست حذف طرح اجباری پزشکان و پیراپزشکان بهعنوان یکی از وعدههای شاید شبانتخاباتی وزرای بهداشت و کاندیداهای نظامپزشکی بهحساب میآید. البته این وعدهها هیچگاه به نتیجه نرسیده است. از سویی نیز مسئولان وزارت بهداشت اعتقاد دارند برای حل کردن مشکل طرح دو راه اصلی وجود دارد؛ بومی گزینی یا همان سهمیه مناطق محروم و ورود بخش خصوصی.
قاسم جانبابایی، معاون وزیر بهداشت درباره سهمیه مناطق محروم اینگونه توضیح میدهد: «در راستای ماندگاری پزشکان در این مناطق از چندسال پیش طرحی را آغاز کردهایم که براساس آن جذب پزشکان با سهمیهای با عنوان «سهمیه مناطق محروم» انجام میشود؛ بهطوریکه این افراد مازاد بر ظرفیت عادی دانشگاهها پذیرفته میشوند و دوره تخصص خود را میگذرانند و پس از آن ۱۲ سال در مناطق محروم خواهند ماند. با اجرای طرح «جذب پزشکان با سهمیه مناطق محروم» تا حدود دوسال دیگر، بیش از چهار هزار پزشک متخصص با سهمیه مناطق محروم ۱۲ ساله در شهرهای کمبرخوردار خواهیم داشت و مشکل کمبود پزشک متخصص در این مناطق نیز رفع خواهد شد.» مسئولان وزارت بهداشت درحالی سهمیه مناطق محروم را برای ماندگاری پزشکان روی میز میآورند که این سهمیه هم خود مورد اعتراض شدید پزشکان و کادر درمان است.»
از سوی دیگر، سعید نمکی، وزیر بهداشت باوجود انتقاد به طرح اجباری ورود بخش خصوصی را برای حل این معضل لازم میداند و میگوید: «نمیتوان پزشک را بهواسطه طرح نیروی انسانی در نقاط محروم و کمتر توسعهیافته نگه داشت، بلکه باید بهدنبال ایجاد انگیزه اقتصادی برای حضور بخش خصوصی در این مناطق بود. در این زمینه بهدنبال ایجاد انگیزه برای ماندگاری بیشتر پزشکان در نقاط محروم هستیم؛ در طرحی که مدنظر داریم اگر بخش خصوصی در مناطق محروم تخت بیمارستانی ایجاد کرد، بنابراین ضریب اشغال مناسبی را بهصورت تضمینی خریداری خواهیم کرد و حداقل بین دو تا سه سال نیز پزشک و پرستار را با هزینه دولت برای بخش خصوصی تامین میکنیم.» آنچه مشخص است، مسئولان وزارت بهداشت مثل همیشه انتخابها را میان بد و بدتر ترسیم میکنند؛ یعنی برای فرار از وضعیت بدتر طرح اجباری باید به دامن سهمیهها یا سپردن بهداشت و درمان مناطق محروم به بخش خصوصی پناه برد. هنوز معلوم نیست چرا پس از 33 سال طرحی که برحسب شرایط کشور در دوران جنگ تحمیلی تصویب شده است، باید ادامه پیدا کند؟