

سید حسین رسولی
خبرنگار گروه تماشا
جشنواره تئاتر دانشگاهی را میتوان یکی از مهمترین رویدادهای فرهنگی و هنری در سه دهه اخیر دانست. خیلی از چهرههای جوان تئاتر در این سالهای اخیر توانستهاند از طریق این جشنواره وارد فضای تئاتر حرفهای بشوند. خیلی از دانشجویان این جشنواره را مقدمهای برای حضور در فضای حرفهای تئاتر میدانند. در همه این سالها تئاتر مولوی که به نوعی مرکز این جشنواره محسوب میشود شاهد لحظههایی بوده که در حافظه تاریخ تئاتر ایران ثبت شده است. از اجراهای تئاتری حمید سمندریان با شاگردانش بگیرید تا دانشجویانی که در سالهای اخیر از فرصت حضور در این تالار در دوران دانشجویی استفاده کرده و خود را به تئاتر ایران معرفی کردهاند. در روزهای برگزاری این جشنواره پای صحبتهای دانشجویان حاضر در جشنواره خواهیم نشست. برای اولین گزارش با «صدرا صباحی» و «بهراد سلاحورزی» از دو دانشگاه تهران و سوره گفتوگو کردهایم که در ادامه میخوانید.
دوراهی ستاره و جشنواره
صدرا صباحی از دانشجویان دانشگاه تهران با نمایش «حراج استثنایی اصطرلاب مچی (بند پلاستیکی) با ۳۰۰۰ سال ضمانت سام سرویس فقط با یک کلیک» در این دوره از جشنواره حاضر است. این نمایش ۱۷ اردیبهشت روی صحنه خواهد رفت. او در پاسخ به این سوال که ایده نمایش «حراج استثنایی اصطرلاب... » از کجا شروع شد و چگونه به نتیجه رسید؛ گفت: «اول نمایش «تیمون آتنی» را شروع کردیم تا کار کنیم. این نمایش در دستمان بود که دیدیم به هر علتی آن فضایی که بازیگر باید بسازد؛ نمیتواند اتفاق بیفتد. تصمیم گرفتم که فضای کار را ایرانی کنم. ایده اصلی نویسنده را که منفعت چگونه انسانها را تبدیل به آن چیزی میکند که نیستند، برداشتم و روی آن کار کردم. فضا را ایرانی کردیم. در پرداخت و نوشتار هم اسم کاراکترها را اسم خود بازیگران گذاشتم چراکه با ناخودآگاه آنها کار داشتیم.» صدرا صباحی در ادامه با اشاره به اینکه علاقهای ندارد که تئاتر را براساس تئوریهای تئاتری دنبال کند، افزود: «راستش بهطور جدی درگیر تئوری خاصی نبودم. بیشتر درگیر مسائل روانشناختی و معناشناختی کار شدم.» این کارگردان جوان دانشگاه تهرانی درباره اسم عجیب و طولانی نمایشش گفت: «هم طولانی بودنش و هم عجیب و غریب بودنش مهم است. باید کار را دید. این تناسب جملاتی که شاید بیمعنی میرسد خیلیها را به وجد آورده است. این حراج استثنایی از منفعت و سود به ذهن رسید. اصطرلاب هم که وجود ندارد. مگر چنین چیزی پلاستیکیاش هست؟! مگر حالا سام سرویس مگه اصطرلاب مچی میزند؟! نمیخواهم قصه را توضیح بدهم.» این کارگردان جوان در پاسخ به اینکه چه مشکلاتی در به نتیجه رساندن کار داشته است، گفت: «خیلی مشکلات داشتیم. چهار راند بازیگر عوض کردم. اوایل کار سعی کردیم با آدمهایی کار کنیم که همیشه میگفتند دوست دارند تئاتر کار کنند. در واقع علاقهمندانی که تجربه نداشتند اما به سرانجام نرسیدیم هرچند همواره متن در حال تولید بود. به سراغ آدمهای چهرهتر رفتیم. دیدم که توقعاتی داشتند. شکل دیر و زود آمدن سر تمرینشان خوب نبود بنابراین به توافق نرسیدیم. در نهایت به سراغ دانشجویان دانشگاه تهران رفتیم.»
کارگردان «حراج استثنایی اصطرلاب... » در ادامه درباره هزینههای کار خود افزود: «از صفر تا 100 خیلی شد. خیلیها دستمزد میخواستند. بازیگرهای چهره اینجوری بودند و به توافق نرسیدیم. در نهایت تیم آخری جمع شد و سه ماه تمرین کردیم و یک چیزی حدود دو میلیون و ۵۰۰ هزار تومان هزینه کار شد. جشنواره قول یک میلیون تومان کمکهزینه داده اما هنوز خبری نیست.» صدرا صباحی همچنین درباره ورود به فضای تئاتر حرفهای گفت: «شما اگر پول داشته باشید که میروید سراغ ستارهها و آنها را جذب میکنید و باهم کنار میآیید. بعد هم ستارههای دیگر جذب شما میشوند. سعی کردم این راه را نروم. این راه خیلی با من همخوانی ندارد. راه دیگر هم این است که در جشنوارهها سروصدا کنید. کلا اجرای عموم گرفتن خیلی سخت است. ولی اگر اجرا بروید دهن به دهن میچرخد و میتواند سروصدا بهپا کند. بهترین سالن هم برای این کار سالن محراب است. داستان اجرا رفتن در آنجا را تئاتریها میدانند. به راحتی در سالنهای دیگر نمیتوانید اجرا بروید مگر اینکه پول خوب بدهید. مدتی بود با جشنوارهها قهر کرده بودم. دیدم که نه! هر چیزی یک سازوکاری دارد. گفتم بیایم سراغ جشنواره! صدرا صباحی در پاسخ به اینکه آیا در اجرای این نمایش از مشاوره استادان بهره گرفته است، گفت بهشدت از نظرات علی نرگسنژاد و نادر برهانیمرند استفاده کردم.»
دانشجویان تنبلی هستیم
بهراد سلاحورزی از دانشجویان دانشگاه سوره است. او با نمایش «نقطه وسط مثلث» که یک درام اجتماعی و با نگاه انتقادی است وارد بیستمین دوره جشنواره تئاتر دانشگاهی شده است. موضوع نمایش او اسیدپاشی در خرمآباد است. نمایش او ۱۷ اردیبهشت در دانشگاه سوره روی صحنه میرود. البته او با این نمایش در جشنوارههای دیگری مانند جشنواره «تئاتر ماه» بهعنوان کار برگزیده معرفی شده است. این کارگردان جوان در پاسخ به اینکه ایده نمایش «نقطه وسط مثلث» از کجا شروع و چگونه پیاده شده است؛ گفت: «این متن را سال ۱۳۹۱ در شهر خرمآباد نوشتم. جایی که در آن زندگی میکنم. یک اتفاقی در آنجا افتاده بود که دهن به دهن میچرخید. ماجرا یک اسیدپاشی ناموفق بود. ذهنم را خیلی درگیر کرد. یکسری داستانهای موازی با آن هم با توجه به محیط زندگی و آدمهای دورو برم در ذهنم تداعی شد. این جوری بود که متن شکل گرفت. خیلی غلغلکم داد تا اجرای بزرگتری بروم. در خرمآباد اجرا رفته بودیم. در جشنواره «تئاتر ماه» شرکت کردم که کار برگزیده شدیم. به جشنواره تئاتر دانشگاهی هم معرفی شدیم.»
این کارگردان جوان درباره نام نمایش خود توضیح داد: «نام نمایش «به روایت داستان برمیگردد» است. دختری به نام «نگار» بین سه مرد قرار میگیرد و از هرکدام یک ضربهای میخورد. این نقطهای که وسط مثلث سیاه قرار دارد برایم همین نگار است.»
سلاحورزی با اشاره به اینکه تلاش کرده که سمت تئوری خاصی نرود، ادامه داد: «آن زمان که متن را نوشتم و چارچوبش درآمد اندازه الآن سواد آکادمیک و دانشگاهی نداشتم. یک مونودرام نوشتم که از چهار مونولوگ شکل گرفته است. اینگونه نبود که قصد کرده باشم از شیوه خاصی استفاده کنم. اما در شکل اجرایی از شیوه محیطی استفاده کردم. نیاز دارم که مخاطبم به این شخصیتهای نمایش نزدیکتر باشد. شاید حتی کنار یکی از آنها بنشیند و حرفهای آنها را فقط گوش بدهد. از بیرون سالن نوار خطر زدهایم که تماشاگر را به محل اجرا راهنمایی میکند و به او احساس خطر میدهد. اما جلوی او را نمیگیرد که وارد خطر نشود. تماشاگر وقتی وارد این قضیه بشود بین این آدمها قرار میگیرد. آدمهای ما نه لباس خاصی دارند و نه شکلشان فرق دارد. مثل همه آدمهای دیگری هستند که روزانه از کنار آنها رد میشویم. تماشاگر میتواند وارد این حریم بشود. حتی هر وقت دوست داشت میتواند با بازیگران حرف بزند. شاید اتفاقات پیشبینیناپذیری هم بیفتد.»
بهراد سلاحورزی در پاسخ به اینکه چه مشکلات خاصی در به نتیجه رساندن کار داشته است، گفت: «مشکلات خیلی زیاد بود. بحث اولی که ما را اذیت میکند مشکلات مالی است ولی در باقی مسائل در کمال تعجب خیلی اذیت نشدم. پیدا کردن سالن تمرین خیلی دردسر شد. دانشگاه به علت برگزاری کلاسها نمیتوانست به ما فضای تمرین بدهد. اعضای گروه هم خیلی کمک کردند و بخشی از کار را به دوش کشیدند.»
این کارگردان جوان درباره هزینههای کار خود افزود: «کارم با اینکه پر زرق و برق نیست ولی هزینه تمرین خیلی زیادی داشت. مجبور شدم خارج از دانشگاه تمرین کنم. خیلی سنگین بود. شاید حول و حوش دو میلیون و ۵۰۰ هزار تومان فقط برای پلاتو تمرین دادم. دو تا سه ماه تمرین کردیم. واقعا از جیب خرج کردم چون کار خاصی هم ندارم کمکهزینه هم نداشتم. جشنواره هم چیز خاصی نگفته ولی فکر کنم کمتر از یک میلیون تومان به ما بدهند.» در آخر این کارگردان جوان درباره ورود به تئاتر حرفهای گفت: «در واقع ما دانشجویان تنبلی هستیم. وقتی وارد دانشگاه میشویم داستانها و اهداف قبلی خودمان را فراموش میکنیم. سرد میشویم ولی واقعا اگر تلاش کنیم و به خودمان کمک کنیم، فضای دانشگاه خیلی به نفع ماست. در دانشگاهها بین خود دانشجویان همدلی نیست. خودمان با خودمان نمیسازیم. کمتر پیش میآید گروهی در دانشگاه این مسائل را خوب پیش ببرد.»
