ابوالقاسم رحمانی، روزنامهنگار: تقارن و همزمانی جالبی شد، صبح، قبل از اینکه به محل مصاحبه برسم، لابهلای ترافیک جلوی مجلس شورای اسلامی، چشمم به تجمع معلمان خریدخدمتی، معلمان مدارس غیردولتی افتاد که برای احقاقحقوق و مساله شغل و امنیت کاری و جذب و مسائل همیشگی مربوط به معلمی در ایران برای بار نمیدانم چندصدم جلوی خانه ملت که این روزها حسابی درگیر انتخابات و حمایت از نامزد موردنظر خودشان هستند، گرد هم آمده بودند و با کاغذنوشتهها و شعارها حقشان را فریاد میزدند. من نمیدانم کی این ماجراهای تکراری و تاسفبرانگیز نظام آموزش کشور تمام خواهد شد، اما به بهانه همین کاستیها و مشکلات و ایرادها با رویکرد ارائه راهکار در قالب پیشنهادهایی به دولت آینده (ناظر به نزدیکی ایام انتخابات و تغییر دولت در ایران) بعد از تشریح و توصیف وضعیت موجود در نظام آموزش کشور با سیدمجید حسینی عضو هیاتعلمی دانشگاه تهران گفتوگوی نسبتا مفصلی را تدارک دیدیم که در ادامه آن را میخوانید.
آموزش در ایران خصوصیترین سیستم آموزشی در جهان است!
حسینی ابتدا به تشریح وضعیت نظام آموزشوپرورش در ایران پرداخت و گفت: «آموزش در ایران خصوصیترین آموزش جهان است. اندونزی که بیشترین حجم خصوصیسازی آموزش را داشته است یعنی آموزش را محل کاسبی کرده 50 درصد آموزش آن خصوصی است. با طرح خرید خدمت، با طرح صندلی سفید، با طرح خرید صندلی خالی از مدارس غیرانتفاعی، با 23جور مدرسهای که از مردم پول میگیرند، با هزاران معلم مدرسه غیرانتفاعی، هزارجور طرح دیگری که اجرا میکنیم، خصوصی بودن آموزش ما از 50 درصد گذشته است. مهمترین خصلت آموزش در ایران این است که دست حاکمیت نیست، بلکه دست بخش خصوصی است. اتفاقا برخلاف شعارهایی که داده میشود که آموزشوپرورش مسالهای حاکمیتی است، در ایران آموزشوپرورش مسالهای حاکمیتی نیست و درون اداره حاکمیت نیست. اینکه موجی از ساسیمانکن کل آن را میگیرد به این علت است که حکومت اصلا آموزشوپرورش را اداره نمیکند. آموزش را بخش خصوصی براساس کاسبی اداره میکند. امروز خصوصیترین آموزش را داریم. این ریل را هاشمیرفسنجانی سال 68 بنا نهاد، آن زمان 10درصد انحراف داشت و امروز به 60-50 درصد انحراف رسیده است. این باعث شده دو اتفاق رقم بخورد. عدالت آموزشی در ایران بیشترین حجم آسیب را از محل طبقاتیشدن آموزش میبرد. امروز فرستادن بچه به مدرسه غیرانتفاعی فقط کیفیت نیست بلکه شأن اجتماعی طبقات بالاست. بچه که به مدرسه دولتی میرود یعنی طبقه بالایی نیست. بچهای که برای آموزش پول نمیدهد یعنی طبقه پایین است. خصلت دومی که براساس خصوصیسازی ایجاد میشود افت عمیق کیفیت آموزشی است. امروز در رنکینگهای تیمز بین 43 کشور در کیفیت آموزشی سیونهمین کشور هستیم. حجم منفی زدن در کنکور نسبت به 10 سال پیش که آن زمان این میزان مدارس خصوصی هم نبوده، 80 برابر شده است. حجم تستی کردن، حفظی کردن و انشایی کردن و کارمندپروری در دبیرستان چندین برابر سالهای قبل شده، چون تستمحوری موجب درآمد مافیای کنکور میشود. پس عدالت در آموزش از بین رفته و همچنین کیفیت در آموزش از بین رفته است. ما به بچههای خود آموزش نمیدهیم. هم رنکینگهای بینالمللی میگوید که ما آموزشی نمیدهیم و هم اگر با یک بچه مصاحبه کنید میبینید هیچ درکی از مفاهیم علمی و زندگی ندارد. بچه یک ماشین حفظیات است که بهعنوان خانواده در اینکه بچه چه بیاموزد نقشی نداریم. بچه را به مدرسه میفرستیم و تستزن بیرون میآید. درحالیکه در همه دنیا و در هر جایی که آموزش درستی در کشورها داریم، مدرسه محل آموزش زندگی و بعد اشتغال است، چرا 80 درصد مردم سوئیس دانشگاه نمیروند؟ چون مدرسه به اندازه کافی تواناییهای اشتغال به آنها میدهد. پس این از کلیت مساله است.»
دانشآموزان مدارس خصوصی چه در ایران و چه در آمریکا خطرپذیرتر از دانشآموزان مدارس دولتی هستند
حسینی ادامه داد: «اگر بخواهم این مفاهیمی را که گفتم جزئی بیان کنم بسیار مفصل است. یعنی اگر بخواهم کیفیت، تبعیض، خصوصیسازی و... را توضیح دهم مفصل است. یک بند از خصوصیسازی را در دولت روحانی عنوان میکنم تا کاملا متوجه شوید. بودجه خریدخدمت بالای 900میلیارد تومان است، یعنی معلم برده است. مفهومی در بودجه به نام بودجه اهرم داریم، بودجه اهرم چیست؟ دولت میگوید اهرمی در بودجه قرار میدهم که بخش خصوصی بیشتر درگیر آموزش شود. به این بودجه اهرم میگویند یعنی به زور بخش خصوصی را وارد آموزش کند. امسال در بودجه مدرسهسازی دوهزار و 500 میلیارد تومان بودجه اهرم است، یعنی دولت میگوید من 50 درصد پول میگذارم درصورتی که خیر 50 درصد پول بگذارد والا این میزان را اختصاص به ساخت مدرسه نمیدهم. حاصل این امر چه خواهد شد؟ در استانهای محروم خیر نمیرود و دوباره این بودجه دوهزار و 500 میلیارد تومانی خرج استانهای برخوردار میشود. در آنها پول و خیر بیشتر است و نهایتا در تهران بیشتر ساخته میشود. تا این اندازه آموزش را با اهرم خصوصی میکنند. حتی خیر را کاری میکنند تا مبتنیبر خصوصیسازی پیش برود. یعنی مدیر آموزشوپرورش در بلوچستان دنبال خیر است والا بودجه آن را نمیدهند. اسم آن بودجه اهرم است. واقعا باعث تاسف است، یکی، دو هفته پیش تحقیقی از دانشگاه یورک آمریکا منتشر شد. این تحقیق ایرانی نیست. برای من واقعا تعجببرانگیز بود. بچههای مدارس خصوصی در آمریکا که خیلی کمتر از ایران حجم خصوصی دارد، 24درصد بیشتر از بچههای مدارس دولتی فاسد هستند و رفتارهای خطرپذیر اجتماعی میکنند. دانشگاه یورک در پایان این تحقیق جملهای بیان کرده که فوقالعاده است. گفته اشکال این است که این بچهها بعدا مسئولان آمریکا خواهند بود. اینکه مدارس خصوصی آمریکا بچههای فاسدتری تربیت میکنند خطر سیستم سیاسی آمریکاست برای اینکه فاسد شود. جالب است تحقیقی در دانشکده علوم تربیتی و اجتماعی دانشگاه تهران درباره مدارس خصوصی در ایران داریم که همین نتیجه را بیان میکند. دانشآموزان مدارس خصوصی در ایران در زمینه رفتارهای خطرپذیر جنسی، در زمینه استفاده از مشروبات الکلی و امثالهم خیلی بالاتر از مدارس دولتی هستند. این نتیجه پایاننامه دکتری دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران است. سوال این است که چه کسی تبلیغ کرد در مدرسه دولتی وضع اخلاقی بد است و بچه خود را به مدرسه غیرانتفاعی بفرستید؟ اینها که وضع اخلاقی بدتری دارند! اینها بچههای خطرپذیرتری تولید میکنند! آسیبهای اجتماعی بیشتری تولید میکنند! یعنی اینها کیفیت اخلاقی آموزش را هم انداختهاند. از همه بدتر اینکه وضع مدارس مذهبی هم در این زمینه بد است. آنها هم در زمینه رفتارهای خطرپذیر معدل بالاتری از مدرسه دولتی دارند. پس این وضعیت دانشآموزان است. پایاننامهای در علوم اجتماعی دانشگاه تهران تحتعنوان تجربه زیست دانشآموزان در مدارس دولتی و غیرانتفاعی دفاع شده است. در غیرانتفاعی مذهبی تنها پولدارهای مذهبی را جمع کردهاند و اتفاقا خروجی آنها در نتیجه این شد که بچهها آن میزان که فکر میکردند مذهبی نشدهاند.»
مساله آموزش فقر نیست، تبعیض و طبقاتی شدن آن است
عضو هیاتعلمی دانشگاه تهران در تبیین نقش دولتهای مختلف در روند خصوصیسازی آموزش و ضربه به پیکره نظام آموزشی کشور گفت: «تقریبا تمام دولتها از دوره رفسنجانی تا امروز نقش عمیقی در خصوصیسازی آموزش داشتند، حتی دولت احمدینژاد! دولت احمدینژاد در زمینه توسعه آموزش عالی خصوصی حداکثر تلاش خود را کرد و با گسترش پیامنور بیشترین حجم خصوصیسازی آموزش را در آموزش عالی داشته است. دولت روحانی بیشترین تلاش را در زمینه خصوصیسازی مدرسه انجام داده است، به حدی که امسال یکونیم میلیون مترمربع در مدارس درخواست تغییرکاربری تجاری داریم. یعنی میخواهند مدرسه را دیوار بکشند و مغازه بسازند و اجاره بدهند. فروختن کتاب، درس، تحصیل و تست و... تمام شد، حالا زمینهای مدارس را میفروشند، درحالیکه در دنیا اجازه نمیدهند یک سیخ در مدرسه فروخته شود. اگر کاسبی را وارد تربیت کردید تربیت جهتدار است، در خدمت کاسبی است. متاسفانه هیچ دولتی در این روند ترمز نکرده است. خصوصیسازی در 24 کشور پیگیری شده و 13 کشور تاکنون برگشتهاند ولی ما باسرعت ادامه میدهیم؛ چراکه در برنامه توسعه خلاف قانون اساسی نوشته شده که مدارس خصوصی باید افزایش یابد. خلافنظر رهبری اقدام میکنند. رهبری در جلسهای به جنبش عدالتخواه عنوان کردند مدارس ذیل اصل 44 نیستند. آموزش و بیمارستان و... ذیل اصل 30 است. نهتنها دولتهایی داشتیم که در این سالها همدست بخش خصوصی مافیایی بودند، بلکه دولتها خود بخش خصوصی بودند. امروز کمتر وزیری داریم که خود یا خانواده وی مدرسه غیرانتفاعی نداشته باشد، کمتر مدیرکلی داریم که بسته حمایتی مصرف نکرده باشد. انگار سرمایهداران صاحبان دولت شدند. مارکس تعبیری دارد که میگوید دولت معاون اجرایی سرمایهداری است. من میگویم مارکس اشتباه کرده است، دولت خود سرمایهداری است چون در خدمت سرمایهدار نمیرود. خود دولت و 20 وزیر دولت سرمایهدار هستند. اینجور نیست به سرمایهداری کمک کند بلکه اصل سرمایهداری است و متاسفانه سرمایهداری هار است. من از دولت خواهش میکنم در سرمایهداری معمولی باشد. سرمایهداری معمولی تعارضی با منافع ندارد یعنی مسئول آموزش را وزیر نمیگذارد. سرمایهداری معمولی باشید، درحالیکه سرمایهداری وحشی است. یعنی حداقل تعارض منافع را رعایت نمیکنید. اینکه یک کار را به لحاظ شخصی به نفع یک سرمایهدار کنید مشکلی نیست ولی به لحاظ ساختاری چرا به نفع آن میکنید؟ این وضعیت دولتهاست. من در این زمینهها بسیار صحبت کردم و نمیخواهم تعمیق کنم. این بندهای متعددی دارد و یک مرکز دارد که آموزش در ایران طبقاتی و تبعیضآمیز است. مساله آموزش بیپولی و فقر نیست. امروز مردم ایران نزدیک به 60 هزار میلیارد برای آموزش هزینه میکنند. مساله آموزش طبقاتی شدن و تبعیض است، ماشین بزرگ تبعیض برای بالاتر نیامدن طبقات فقیر است. ماشین آموزش ضدمستضعفین است. آموزش فساد ندارد بلکه تبعیض دارد. مدارس غیرانتفاعی، مافیای کنکور، سیستم خصوصیسازی مدارس و معلمان و خرید خدمت فساد نیست چون مصوبه مجلسی و قانونی دارد. نمیگویم فساد مطلقا در آموزش وجود ندارد ولی مساله آموزش فساد نیست، بلکه مساله ماشین بزرگ تبعیض علیه مستضعفین است و به این نولیبرالیسم میگوییم. نولیبرالیسم محکم کردن یک طبقه است. کار آموزش همین است که بتن بالاییها را چنان محکم کند که اگر با انگشت فشار دهید انگشت بشکند. امروز چرا جبهه بزرگی برای خصوصیسازی در آموزش وجود دارد؟ چون میخواهند طبقه خود را محکم کنند. از یکسو با آمریکا میبندند و از سوی دیگر در داخل خود را محکم میکنند. دفاع از خصوصیسازی در آموزش دفاع از باند ثروت و قدرت مسلط است.»
8 گام ملیسازی آموزش و فاصله گرفتن از بیعدالتی آموزشی
حسینی در پاسخ به این سوال که چقدر میتوان به تغییر مسیر نظام آموزش در دولت بعدی امیدوار بود، گفت: «من هنوز برنامههای کاندیداها را ندیدهام چون هنوز مشخص نیستند ولی به نظر من اینکه کاندیداها به سمت عدالت آموزشی و درمانی بیایند حاصل مطالبه مردمی است. اگر مطالبه مردم در این انتخابات استادیوم، کنسرت و... باشد مطمئن باشید اتفاقی در آموزش و مسکن و درمان نمیافتد، چون انتخابات تحتتاثیر مطالبه مردمی است. امروز مطالبه مردمی باید عدالت باشد تا نجات یابیم. اگر درباره تحریم، مذاکره و میدان و... باشد شک نکنید تغییر ساختاری در سیستم نخواهیم داشت. الان نمیخواهم درباره برنامه کاندیداها قضاوت کنم، الان میخواهم به کاندیداها بگویم چه برنامهای ارائه بدهند. یعنی اگر میخواهید از طبقات پایین رای بیاورند و قهر طبقات پایین را بشکنند چه بگویند؟ یعنی مطالبه آموزش چیست؟ به اعتقاد من آن چیزی که باید مطالبهمحوری در آموزش باشد یک کلمه است، ملیسازی آموزش طبق قانون اساسی. بازگشت به قانون اساسی ایران تنها شعار اصلی و مطالبه اصلی است. امروز عدهای میگویند مردم در انقلاب جوزده بودند که میگفتند آموزش باید برای همه رایگان باشد. اینچنین نیست بلکه شما کاسب نبودید. تنها مطالبه آموزش امروز ملیسازی آموزش است، اما چطور؟ من هشت گام برای ملیسازی آموزش عنوان میکنم و معتقدم اگر این برنامهها اجرا شود از ساختار تولید فقر در ایران فاصله میگیریم. برای ملیسازی آموزش باید کنکور و زیست کنکوری جمع شود. ما مفهومی به نام زیست کنکوری داریم، یعنی فرد از اول دبیرستان آرامآرام وارد زیست مشخص از استرس، نابرابری، فشار از پول دادن میشود و قرار است پنج، شش سال هم پشت کنکور بماند و مجموعا 10سال از زندگی او شامل زیست کنکوری میشود. این حاصل مافیای کنکور است. اولین اتفاقی که باید در آموزش بیفتد ممنوعیت مجوز و ادامه کار موسسات مافیایی کنکور است. هیچکسی حق ندارد که کتاب کمک آموزشی و کتاب تست، کتاب پکیج، مشاوره و امثالهم به مردم بدهد. آموزش به مسئولیت وزارت آموزشوپرورش است و همه خدمات را باید ارائه دهد. دومین گام این است که 19جور سهمیه نابرابر باید از آموزش جمع شود. کنکوری که در آن 19جور سهمیه وجود دارد. امتحان رزیدنتی که در آن حجم زیادی سهمیه وجود دارد. سیستمی که دائما تبعیض را بهصورت سیستماتیک و سهمیهوار وارد میکند. سیستمی که به اعضای هیاتعلمی خود اجازه میدهد بدون دلیل هشتهزار نفر را جابهجا کند. این سیستم برابر و عادلانه نیست و باید این سهمیهها تبدیل به تبعیض مثبت شود. تبعیض مثبت سهمیه مناطق محروم است. نکته سوم این است که بازار پزشکی در آموزش باید جمع شود. اولا سههزار سهمیه ورودی پزشکی اقلا باید به 30هزار افزایش یابد. ایران به ازای هر 10هزار نفر 11 پزشک دارد، روسیه به ازای هر 10هزار نفر 43 پزشک دارد. اگر به 30هزار سیر کنیم 20 سال طول میکشد تا به روسیه برسیم. عدهای هم میگویند امکانات آموزشی نداریم. پاسخ این است چون شما صاحبان منفعت در بخش درمان هستید و آموزش پزشکی را در اختیار گرفتهاید، اجازه افزایش پزشکی را نمیدهید والا 80هزار میلیارد تومان درآمد و بودجه دارید. به جای اینکه خرج پزشکان کنید، خرج آموزش کنید. باید سهمیه پزشکی افزایش یابد و اگر این مافیای پزشکی ترس دارد در شهرهای بزرگ کاسبی او کساد میشود، از بلوچستان پزشک بگیرند و به بلوچستان برگردانند که کاسبی آنها نیز بههم نخورد. با اسم رمز توزیع پزشک اجازه ندادند که بالاتر از سوریه پزشک داشته باشیم. الان لحظهای است که باید توزیع پزشک را درست کنیم. از خوزستان پزشک بگیرید و به خوزستان بازگردانید. اگر میگویند کیفیت آموزش خوزستان پایین است و نمیتوانیم پزشک بگیریم میگویم سههزار و 800 مدرسه سمپاد در اختیار شماست. روی سمپاد که حرفی ندارید! سههزار و 800 مدرسه سمپاد در اختیار شماست که پایه پزشکی را در کل کشور اصلاح کنید. سوراخهای پزشکی را باید ببندید، مثل شورای انتقال، یک آقازاده به لهستان برود و 36 واحد بگذراند و برگردد. سوراخهای صندلی خریدن در پزشکی را جمع کنید. سوراخهای انتقال در پزشکی را جمع کنید. چطور یک بچه پشت کنکور زمان بگذارد و پنجسال پشت کنکور پزشکی بنشیند و یک فرد سهمیلیارد بدهد به مجارستان برود و سهماهه برگردد و در پشت آن صندلی بنشیند؟ این سوراخها را ببندیم. کنکور باید دیسنترال شود. نمیشود در سه ساعت تکلیف زندگی یک فرد را مشخص کرد. بار کنکور باید از سه ساعت برداشته شود و به صورت مقطع زمانی یعنی در زمان تقسیم شود. ما دو مرحله کنکور دادیم و میشود سه مرحله کنکور داد. فشار را از روی بچهها بردارید، حتی از لحاظ گزینش این بار را بردارید. در سیستم آلمان بچه میتواند پنج سال برود مدرسه و بعد دانشکده پزشکی برود، میتواند سه سال برود که بعد دانشکده مهندسی برود، میتواند چهار سال برود که بعد کار کند. یعنی سیستم باید با کار تنظیم شود. پس این به این مفهوم است که کنکور هم باید دیسنترال شود. با خروجیهای متفاوتی از آموزش طرف باشد که براساس همان خروجیهای آموزش کنکور بگیرد. توقف مطلق برونسپاری نظام آموزشی مورد دیگر است. خرید خدمات باید جمع شود. هر کسی در کلاس درس بچههای ایران تدریس میکند به اسم معلم است. خرید خدمت، ماده 28، غیرانتفاعی و... نیست بلکه به اسم معلم است. معلم باید بیمه داشته باشد و باید براساس قانون کار با وی برخورد شود. غیر این باشد آموزش ایران به هیچ جایی نمیرسد. تعارض منافع آموزشی باید از آموزش برداشته شود. امروز شرکت چاپ افست، مرکز بزرگترین چاپ کشور، 50 درصد خصوصی است که مدیران قبلی آموزش هستند. میدانید میلیاردها میلیارد پول در افست یا چاپخانه است؟ چرا این خصوصی است؟ اگر خصوصی است در بازار درخصوص چاپ کتابها رقابت کند. اگر خصوصی نیست همه را دولتی کنید. آموزشوپرورش از بانک سرمایه و ذخیره فرهنگیان تا شرکت چاپ افست و نشر در تعارض منافع است. مساله بعدی این است که مدارس غیرانتفاعی باید جمع شود. امروز آموزش طبقاتی است. طبق آخرین نظرسنجی 70 درصد مردم ایران مخالف مدارس غیرانتفاعی هستند. این آخرین نظرسنجی است. آن 30 درصد یا خودشان یا اطرافیان آنها مدرسه غیرانتفاعی دارند. بقیه همه مخالف هستند، چون آموزش را طبقاتی و مردم را از عدالت آموزشی محروم میکند. اینکه ظرفیت از مدرسه غیرانتفاعی میخرند اوج خصوصیسازی در ایران است. به این مدارس تقاضامحور میگویند. اینکه شما صندلی خالی دارید و فانی در مصاحبه خود میگوید با یک تومان هر صندلی را میخریم و روحانی هم در مجلس میگوید دانشآموز برای ما چهار تومان هزینه دارد و برای بخش خصوصی یک تومان هزینه دارد. براساس این برای اینکه مدارس غیرانتفاعی جمع شود اولین گام این است که سازمان مدارس غیرانتفاعی جمع شود. این سازمان خود، همانند سازمان خصوصیسازی که یک کار درست ندارد، باید جمع شود. باید مدارس غیرانتفاعی به سیستم آموزش برگردد. چرا جدا شدهاند و رئیس درست شد؟ این تعارض منافع ایجاد میکند. خرید صندلی به دولت برگردد. درنهایت باید محتوا و ساختار مدرسه از حالت کپی فرانسه-اصطلاح دیپلم اصطلاحی فرانسوی است- که نظام آموزشی ما کپی آن است خارج شود. فرانسه در زمانی که استعمارگر بوده و کارمند نیاز داشته این نظام آموزشی طراحی شده است. ما هم از روی این کپی کردیم. امروز نه ما و نه فرانسه کارمند نیاز نداریم. فرانسه سیستم خود را عوض کرده ولی ما همچنان دبیر منشی تولید میکنیم، دانشآموزی که املاء و انشاء او خوب است! بهصورت اساسی محتوای آموزشی در مدرسه یعنی در دبستان باید سراغ زندگی برود. بچهای که کلاس پنجم دبستان است به جای اعشاری باید زندگی و کار جمعی بلد باشد، نباید رقابتی بار بیاید بلکه باید مشارکتی بار بیاید. مدرسه باید به محل سبک زندگی تبدیل شود. معلم پرورشی که بیکارترین معلم در مدرسه است باید معلم اصلی در دبستان شود. اما دبیرستان باید تبدیل به کارستان شود. ما منشی و دبیرمنشی نیاز نداریم. ما میخواهیم کسی که سال چهارم کارستان خود را گذراند، بتواند مستقیما سرکار برود و نیاز به انتگرال ندارد. در سیستم آموزشی آلمان که صنعتیترین کشور جهان است بخش اعظم بچههای آن دانشگاه نمیروند چون در مدرسه اشتغال میآموزند.»
باید سازمانهای انحصاری کار در بعد از مدرسه شکسته شود
بچهها باید در مدرسه کار بیاموزند، این کارشناس حوزه آموزش با تاکید بر این مساله افزود: «برای اینکه بچهها در مدارس اشتغال بیاموزند باید سیستمهای انحصاری کار را در کشور بشکنیم که اولین آن پزشکی است. فکر میکنم این حرف را بیان کنم پزشکان من را تیرباران میکنند. چرا خدمات پزشکی در ایران انحصاری است؟ ما نمیتوانیم هنرستان پزشکی داشته باشیم و بچهها در آنجا آمپولزنی بیاموزند؟ نمیتوانند در روستاها باندپیچی را بیاموزند؟ نمیتوانند دندان بکشند؟ چرا این خدمات را انحصاری کردهاید؟ خدمات عمومی بهداشتی و درمانی باید وارد دوره دبیرستان شود. ما دیپلم پرستاری بدهیم، دیپلم پزشکی بدهیم، دیپلم بهیاری بدهیم، دیپلم دندانسازی بدهیم مثل قبل که داشتیم، دیپلم آزمایشگاه بدهیم یعنی در بخش کار امروز باعث شد مردم از خدمات کار ارزان محروم شوند، چون کسی که 12سال پزشکی میخواند خدمات ارزانی ارائه نمیدهد. 96 درصد مردم ایران به این علت از خدمات دندانپزشکی محروم هستند. الان هر کسی نمیتواند به دندانپزشکی برود درحالیکه قبلا دندانسازی داشتیم و همه مردم به آنها مراجعه میکردند. اینها میخواهند بازار خود را انحصاری نگه دارند. باید سازمانهای انحصاری کار در بعد از مدرسه شکسته شود و خدمات عمومی درمان، حقوقی و روانشناسی وارد عرصه شود. امروز مدرسه کار علوم انسانی در روانشناسی و حقوق است که باید وارد دبیرستان شود. امروز مدرسه کار پزشکی، پرستاری، خدمات عمومی پزشکی، دندانپزشکی و دندانسازی باید وارد مدارس شود. یک مدرسه کار داریم، درحقیقت یک کارستان داریم که انحصارات شغلی را میشکند و اجازه میدهد همه مردم در خدمات عمومی و ارزان علوم انسانی، پزشکی، مهندسی و... وارد شوند و بتوانند با دیپلم کاسبی کنند. اسم آن دیپلم نیست بلکه مدرک کار است. درنهایت چند میلیون آدم را بیخود به دانشگاه نمیفرستند که پول بیخود پرداخت کنند و بیکارتر شوند. دانشگاه رفتن در ایران 30 درصد احتمال اشتغال شما را کم میکند. شما وقتی دانشگاه نرفتهاید احتمال اشتغال شما 30 درصد بیشتر است. یعنی دانشگاه بلا سر بچهها میآورد. بچه دندانپزشکی در حد عمومی، پزشکی در حد عمومی، حقوق و روانشناسی در حد عمومی در دبیرستانها بیاموزد و بعد خدمات ارزان به مردم بدهد. در روستای ما چرا نباید کسی باشد که بتواند دندان بکشد؟ خدمات باید ارزان شود. اگر خواستند ایمپلنت کنند به تهران بیایند ولی خدمات ارزان را در شهرهای کوچک و روستاها داشته باشیم و راه این آموزشوپرورش است. این نهاییترین گام تحول در آموزشوپرورش است. آن کسانی که درباره آموزشوپرورش گفتهاند نظام جدید شد دروغ گفتند، نظام جدید نشده است. این همان نظام فرانسوی است که 70 سال است بلا سر ما میآورد. نظام فرانسوی باید تغییر کند و نظام ایرانی شود. ما در پایان دبیرستان یا دبیرستان کارستان به تعبیر من لیسانس میدهیم، ما دیپلم نمیدهیم.»
نظام تربیت معلم و پزشک باید تحتنظر آموزش عالی باشد
حسینی در ادامه به رویه تربیت معلم در کشور اشاره کرد و گفت: «من معتقد هستم نظام تربیت معلم ما و دانشگاه فرهنگیان که دانشگاه بسیار مهمی است و باید تقویت شود باید زیرنظر آموزش عالی برود. اینها دانشگاه فرهنگیان را همچون دبیرستان اداره میکنند. وقتی وارد دانشگاه فرهنگیان میشوید انگار به دبیرستانهای جنوب تهران رفتهاید؛ چراکه آموزشوپرورش بلد نیست دانشگاه اداره کند. پزشکی را به وزارت بهداشت دادهاند، فرهنگیان را به وزارت آموزشوپرورش دادهاند. پس آموزش عالی چه کاره است؟ مهمترین شغلهای کشور را از این امر بیرون دادهاید. هم پزشکی باید به آموزش عالی برگردد و هم دانشگاه فرهنگیان باید به آموزش عالی بازگردد چون آموزش عالی است. معلم باید آموزش باکیفیت دریافت کند و برای این امر استاد وی باید به اندازه استاد دانشگاه تهران حقوق بگیرد. استاد دانشگاه فرهنگیان استاد نیست چون اصلا این نهاد در آموزش عالی نیست. گزینشها هم گزینشهای آموزش عالی نیست، چه علمی و چه گزینشی! نمیگویم در مرحله اخلاقی سختگیری نمیکنند، شاید سختگیری کنند. این هیاتامنایی است. همین هیاتامنایی که زیرنظر دانشگاه فرهنگیان است باید زیرنظر آموزش عالی باشد. امروز تمرکززدایی از آموزش عالی به ما آسیب زده است و مشکلاتی در فرهنگیان و پزشکی ایجاد کرده است. دانشگاه فرهنگیان باید از این حالت خصوصی خارج شود و عمومی شود و خرج آن را دولت پرداخت کند. الان در وضعیت کرونا در دانشگاهها بسته و بچهها 45 درصد از حقوق خود را برای اداره دانشگاهها پرداخت میکنند. هم فرهنگیان و هم پزشکی باید به آموزش عالی بازگردند. در پایان به بحث اول باز میگردم، مطالبه اصلی ما چیست؟ خروج پولیسازی از آموزش ایران است. اگر زور آنها به سردمداران مدارس غیرانتفاعی نمیرسد و زور آنها زیاد است آموزشوپرورش کل صندلیهای اینها را بخرد و در اختیار مردم قرار دهد. خرج هر دانشآموز را از آموزشوپرورش پرداخت میکنید و مدرسه حق ندارد از مردم پول بگیرد تا بچه نظامآباد بتواند در سعادتآباد درس بخواند. خود این منطقهبندی آموزشی یکی از تبعیضات است. برای چه نمیتوانم در این منطقه درس بخوانم؟ چون منطقه شما آنسو است و منطقه شما اینجا نیست. نظام دریافت دانشآموز باید براساس تلاش و هوش دانشآموز باشد، نه اینکه ملاک دیگری مدنظر باشد.»