نیلوفر هوشمند، روزنامهنگار: تشکل دانشجویی بهمثابه یک کنشگر فعال در جامعه و واسطه بین دولت و مردم و همچنین بهعنوان قشر پیشرو در مطالبهگری، عدالتخواهی و آرمانخواهی همواره با استقلال خود و عاری بودن چسبندگی قدرتهای سیاسی و حکومتی تلاش کردند تا به وظیفه اصلی خود به درستی عمل کنند. نگاهی به تاریخ جنبش دانشجویی در کشور نکات قابلتوجهی دارد. به نظر هرجا که این تشکلها از استقلال خود فاصله گرفتند و به قدرتهای سیاسی اعم از احزاب و اشخاص وابسته شدند خاصیت تاثیرگذاری خود را در نقد، آرمانخواهی و حتی پیگیری و حل مشکلات مردم و جامعه از دست داده و به بخشی از یک جریان سیاسی تبدیل شدند. فصل برگزاری انتخابات و ماههای قبل و بعد از آن، ایام ویژهای بر تشکلهای دانشجویی است تا با دست گرفتن گفتمانهای موردنظر خود فضای جامعه را به سمت مطلوب هدایت کنند. اما این فصل همانقدر که در فضای سیاسی و اجتماعی جامعه اهمیت دارد، تاثیرات مختلفی هم بر خود تشکیلات دانشجویان داشته و خواهد داشت. انتخابات بدونشک یکی از آن بزنگاههای اصلی تصمیمگیری در مجموعههای دانشجویی است، آنجا که اثر نوع کنش و ادبیات هر مجموعه در آینده پیشروی تشکیلات بهطور حتم دیده خواهد شد. مساله قدرت و تشکلها یکی از موضوعات ویژه محافل دانشجویی است و اینبار «فرهیختگان» تلاش کرده در گفتوگو با چهار تن از فعالان حاضر اتحادیههای دانشجویی کشور این موضوع را بررسی کند. علی بزرگخو دبیر سیاسی دفتر اتحادیه تحکیم وحدت، معین رضیعی دبیر سیاسی اتحادیه انجمن اسلامی دانشجویان مستقل، امیرمحمد زارعی دبیر سیاسی اتحادیه جامعه اسلامی دانشجویان و مبین لطفیزاده معاون سیاسی بسیج دانشجویی دانشگاه امیرکبیر در میزگرد دانشجویی این شماره «فرهیختگان» نکات و دیدگاههای خود را بیان کردند که مشروح آن را در ادامه میخوانید.
فرهیختگان: برآیند شما از نسبت و ارتباط تشکلها با عناصر قدرت اعم از احزاب و اشخاص در چند سال اخیر چیست. آیا به نظر شما در این چند سال اخیر بالاخص نزدیک انتخابات قدرتها از تشکلها به نفع خودشان استفاده کردهاند یا خیر؟
بزرگخو: برآیند شخصی من این است که ارتباط جنبش دانشجویی با عناصر قدرت و احزاب یا ارتباط احزاب و عناصر قدرت با جنبش دانشجویی در سالهای اخیر بسیار کمتر شده، کمااینکه ما پیش از این و در سالهای گذشته با این مساله مواجه بودیم که جنبش دانشجویی و احزاب اتفاقا ارتباط تنگاتنگی باهم داشتند و عناصر قدرت و احزاب حتی تعیینتکلیف میکردند برای تشکلهای دانشجویی و به شکلدهی وضعیت داخل تشکل میپرداختند اما جنبش دانشجویی به نحوی دست این قدرتها را قطع کرد.
ارتباط جنبش دانشجویی و احزاب هیچگاه در سطح زیادی نبوده منتها بعضا متاسفانه دیده میشود که برخی افراد از سابقه دانشجویی خودشان در تشکلها بهنوعی استفاده و سوءاستفاده میکنند. به عقیده من جنبش دانشجویی محلی برای کادرسازی نظام اسلامی است و محل خوبی هم بوده و نتایج خوبی هم داشته و یکی از اهداف شهید بهشتی هم کادرسازی از تشکیلات اسلامی برای نظام اسلامی بوده است و این تاثیر مطلوبی هم داشته، اما برخی افراد سوءاستفاده میکنند از جایگاه خودشان و سعی در ایجاد انحصاری برای مجموعه خودشان و ایجاد فضای تشکیلاتی خودشان دارند و این افراد هرجایی میروند به جای پرزنت تشکل خودشان به پرزنت شخصیتی خودشان میپردازند و درواقع دنبال پست و مقام و منصب هستند.
درباره استفاده قدرت از تشکلها باید بگویم عناصر قدرت برای وجهه دادن به خودشان از جنبش دانشجویی استفاده میکنند. برای مثال یک شورایی میخواهد لیست شورای شهر یا مجلس بدهد و این شورا به انتخاب خودش یک نفر از فعالان دانشجویی را انتخاب و دعوت میکند به جلسات و بعد میگوید که ما تایید جنبش دانشجویی را همراه خودمان داریم و این موضوع یک بلایی برای تشکلها شده و یک مصداق استفاده قدرت از تشکلها میشود.
لطفیزاده: در ایران به آن معنای واقعی خودش تحزب را نداریم؛ حزبی که مسئولیتش مشخص باشد و در برابر رویکردهایشان مسئولیت بپذیرند را به آن معنا که باید و شاید نداریم و شاهد این هستیم که اشخاص از این حزب به آن حزب میشوند به این جهت من اینها را جریان سیاسی و فکری نامگذاری میکنم و از نظر من تحزب به معنای واقعی وجود ندارد. در فضای تشکلی هم دستهبندی بین تشکلهای انقلابی و غیرانقلابی باید قائل شویم.
تشکلهای غیرانقلابی در سالهای اخیر کمکم و تعمدا سیاستگذاریهایشان را از فضای تشکلی خارج کرده و دیگر دغدغه تشکیلاتسازی به معنای واقعی خود را ندارند و بیشتر روی جریانسازی کف خیابانی متمرکز شدهاند و بیشتر فرد به فرد و چهره به چهره با افراد در ارتباطند. اما در تشکلهای انقلابی ما دچار فرازوفرودهایی بودهایم. ابتدا باید ببینیم مطلوب ما چیست، مطلوب ما چیزی نیست مگر اینکه رهبری بارها تاکید کردند روحیه مطالبهگری و آرمانخواهی جنبش دانشجویی حفظ شود. درواقع آن روحیه نهضتی دانشجویان باید حفظ شود و اعضای جنبش دانشجویی نباید در دوگانه نهضت و نظام به سمت ذهنیت ساختارزده و نظاممند بروند و هدف فعالیت خود را پست و مقام گرفتن بدانند. اینکه جنبش دانشجویی برای نظام کادرسازی میکند کاملا درست است اما نباید دانشجو با این دیدگاه که قرار است در بدنه نظام مقام و منصبی بگیرد، وارد جنبش دانشجویی شود. از نظر من آنچه اهمیت دارد این است که روحیه نهضتی حفظ شود. کمااینکه ما شاهد بودهایم خیلی جاها تشکلهای انقلابی پای آرمانها ایستادهاند و جوانانه و جانانه از این آرمانها دفاع کردهاند.
مسالهای که در این میان از اهمیت زیادی برخوردار است، این است که حیثیت جنبش دانشجویی نباید خرج افراد شود. به غیر از یکسری مسائلی که ماهیت تشکل دانشجویی وابسته به آن است، مثل مساله ولایت فقیه دیگر ما با کسی عهد اخوت نبستهایم. درواقع نباید اسم تشکل دانشجویی را خرج افراد کنیم، این هم منافی این نیست که ما پای اصول خودمان بایستیم و خطوط مشی و هویتها و غیریتهای خودمان را بتوانیم تعریف کنیم. باید محفوظ باشد؛ اما اینکه خودمان را پادوی احزاب کنیم و پای تصمیمات برخی شوراهای تصمیمگیری باشیم و مناظر جمعبندی برخی جبههها باشیم درست نیست و روحیه نهضتی ما را دچار اختلال میکند، چراکه جنبش دانشجویی باید با تحلیل خودش به یکسری مسائل برسد، البته منکر همگرایی و استفاده از تجربیات و تحلیلها نیستیم اما این وابستگی به تصمیم جریانها و شوراهای دیگر روحیه نهضتی دانشجویان را خدشهدار میکند ولی این وابستگی به تصمیم دیگران متاسفانه جلوی تحلیل و نقد مستقیم را میگیرد و بهنوعی روحیه محافظهکارانه بهوجود میآورد. چون مدام میگویند این جریان از «ماست» و این شکلگیری «ما»ی کاذب جلوی روحیه نهضتی را میگیرد.
معین رضیعی: سیاسیشدن و حزبیشدن و وابسته به قدرت شدن یکبار در جریان دانشجویی و تحکیم وحدت رخ داد و با اینکه این اتفاق یکبار رخ داده بود اما تجربهنگاره خوبی در این زمینه انجام نشده بود به همین دلیل شاهد این بودیم که دوباره در دوران روحانی برخی تشکلها وابستگی خود را به جریانهای سیاسی و حزبی تکرار کردند و دوباره به آن سمت رفتند. از سال ۹۳ به بعد برای اینکه بتوانند یک هویت دانشجویی مجدد تعریف کنند بنا را بر این گذاشتند تا تشکلهای دولتساخته را ایجاد و تعریف کنند. برخی تشکلها با نامهایی مثل تادا، انجمن پیروان خط امام و متحد ایجاد شدند که در شکلگیری یکسری از اینها برخی جریانهای سیاسی دخالت مستقیم داشتند مثلا ادوار جبهه مشارکت در شکلگیری انجمن پیروان خط امام نقش مستقیمی داشتند و مسیر این تشکلها رو به جلو بود ولی یک اتفاق مهمتری که در این مسیر افتاد و باعث نوعی تغییردید به تشکلهای انقلابی شد آنهم از جایی اتفاق افتاد که تشکلهای دولتساخته موفقیتی حاصل نکردند، درنتیجه سعی شد تا یک نگاه صرفا سیاسی به تشکلهای انقلابی داشته باشند و دیدگاهها را به تشکلهای انقلابی سیاسی کنند. درحالی که چند سال گذشته تشکلهای دانشجویی انقلابی بیشترین پیگیری را در مسائل صنفی دانشگاهها داشتهاند و هرکجا دانشجویان مشکلات صنفی داشتند در پی رفع آن برآمدند و علم مطالبهگری را بلند کردند و در مسائل فرهنگی و جهادی و اجتماعی همین الان هم تشکلهای انقلابی درحال جلوبردن کارها هستند ولی دولت وقت یک دوگانهسازی ایجاد کرد. فضای کار فرهنگی را با ایجاد کانونهای فرهنگی از تشکلها جدا کرد و در واقع تشکلها را خواست صرفا سیاسی نگه دارد با بگویید اگر میخواهید کار سیاسی کنید که امروز دیگر با اقبالی هم روبهرو نیست وارد تشکلها شوید و اگر میخواهید کار صنفی انجام دهید شورای صنفی را گذاشتهایم که این کار را انجام میدهد و عملا قدرت عمل در فعالیت صنفی از تشکلها را خواست بگیرد و حتی در فعالیتهای جهادی هم همین کار را کردند. اگر یک تشکل در دانشگاه خودش بخواهد کار جهادی انجام بدهد با سنگاندازیهای بسیاری روبهرو میشود. این دوگانهسازی که درباره تشکلها صورت گرفت و تهمت و برچسب به آنها زده شد یک بخش آن مبتنی بر فضای سیاسی بوده که در این چندسال گذشته با آن سروکار داشتهایم و بخش دیگر آن هم این است که چهار تشکل تاکنون نسبت خود را با احزاب و قدرت مشخص کردهاند و به نظر من اگر ماهیت اصلی یک تشکل تحزبگرایی است، این مساله بدی نیست ولی در این صورت ما آن را تشکل نمیدانیم بلکه بیشتر یک حزب سیاسی و دانشجویی است تا تشکل، فرقی نمیکند در کدام دولت باشند. تشکلها آنقدر ساختار و اساسنامه قویای دارند که نسبتشان با احزاب مشخص است و فکر میکنم در دفتر تحکیم و جنبش عدالتخواه هم به همین صورت یک تشکل استثناء داریم که آن هم جزء اساسنامه خودش میداند.
زارعی: ارتباط داشتن تشکلهای دانشجویی با اشخاص و احزاب سیاسی ممنوع نیست و اینکه این ارتباط باید چگونه باشد مهم است. منتها تشکلهای دانشجویی به واسطه هویتی که دارند در واقع واسطه مردم و قدرت هستند تا مشکلات و مسائل مردم را حل کنند اما اگر منظور منفعت شخصی بردن اشخاص در تشکلها از قدرت باشد اصلا درست نیست و مورد تقبیح قرار میگیرد.
فرهیختگان ارزیابی شما از وضعیت سیاسی تشکلها در طول سالهای گذشته چگونه بود؟ آیا با استارت خوردن مساله تشکیلاتزدایی در دولت روحانی موافق هستید و از نظر شما دولت روحانی بهعنوان قدرت حاکم چقدر در این مساله توانست موفق شود؟
بزرگخو: در دولت روحانی بودجه تشکلهای انقلابی را کم کردند اما تشکلهای غیرانقلابی بودجههای کلان و خوبی داشتند که امروز این تشکلها به برانداز تبدیل شدهاند. با بودجههای کلانی که میگیرند در نشریات خود به شهدای مدافع حرم توهین میکنند و از آن طرف تشکلهای انقلابی در مضیقه مالی هستند. اخیرا لیستی ۷۰ نفره از اعضای تشکلی اصلاحطلب منتشر شد که در شستا استخدام و مدیرعامل و... شدهاند و یک سفرهای پهن بوده که این دوستان از آن مستفیض شدهاند. دولت روحانی دو راهبرد اساسی نسبت به تشکلهای دانشجویی داشت، یکی تضعیف تشکلهای انقلابی که طی آن از طریق هرجایی که میتوانست این کار را انجام داد مثل عدم دادن بودجه یا در اختیار گذاشتن امکانات. دیگری اعتیاد سودجویانه به قدرت و ثروت برای دانشجویانی که حامی وضع موجود و همراه دولت هستند. مثل شستا که یکی از نمونههای آن است در واقع دولت یک سوپاپ اطمینان برای خودش ایجاد کرد تا هروقت بخواهد ترمز اینها را بکشد و هرگاه بخواهد رهایشان کند. در واقع دانشجویانی که با اینها معامله کردند معاملهگر هستند و نه عنصر اجتماعی و تحولخواه. الان در همین مساله انتخابات شریعتمداری میتواند سریع بدنهای که در شورای شهر و شهرداری و... مشغول کار کرده بالا بیاورد و کنشگری مصنوعی ایجاد کند و نتیجه این دو راهبردی که دولت به کار برد یکی منجر به مرگ جنبش دانشجویی حامی دولت شد و دیگری باعث آبدیدگی تشکلهای انقلابی و تشکلهای انقلابی یاد گرفتند که در سختترین شرایط فعالیت کنند.
لطفیزاده: یک روحیه لیبرالی در بحث تشکیلاتزدایی حاکم است، فضایی هست که میگوید همه ساکت باشند من کارم را انجام بدهم. اگر رفتار روحانی را بررسی کنید متوجه میشوید این فضا چه در برخورد ایشان با وزرا و چه تشکلها بهطور کلی وجود دارد. در ابتدا که روحانی دولت را در دست گرفت یکسری تشکلهای قارچوار را ایجاد کرد و بعد از مدتی متوجه شدند این تشکلها دیگر خاصیت اصلاحطلبی و حمایت از روحانی را از دست دادهاند و برانداز شدهاند و دیگر در دست دولت نیستند. اینها در حال حاضر نه تشکلهای غیرانقلابی را در دست دارند و نه تشکلهای انقلابی را برمیتابند و یک فضای صرفا خمودهای را میخواهند که هیچکسی در آن صحبت نکند و جنبش دانشجویی اصلا صحبت نکند که این دیدگاه خلاف مشی امام و رهبری و انقلاب است. اما آنها اینگونه فکر میکنند که چند سال در دانشگاههای خارجی درس خواندهاند و جایگاهی را برای ابراز وجود تشکلها نمیبینند و در واقع تشکلهای دانشجویی را بهعنوان یک تهدید برای خودشان میبینند، درحالی که تشکلها یک فرصت برای نظام محسوب میشوند.
از نظر رویکردی و بدیهیترین مسائل مثل بودجه و امثالهم اگر ببینیم متوجه میشویم که بسیار تلاش کردند و امکانات را از تشکلهای انقلابی ثبت کردند و نمیتوانیم بگوییم که در اینباره موفق نبودند بلکه مواردی هم بوده که موفق شدند اما این مشکلات و دستاندازها آنقدرها هم که باید کارگشا نبود برای دولت و جنبش دانشجویی همچنان به راه خودش ادامه داد.
رضیعی یک دلیل عمده وضعیتی که تشکلهای حامی اصلاحطلب امروز پیدا کردهاند این است که هویت اصلی اینها در دفاع از روحانی تعریف میشد و اینها حتی در سال ۹۶ ستاد زدند برای روحانی، اما از یکجایی به بعد که عملکرد دولت موجب شد تمام حامیان دیروزش سفره خود را جدا کنند این تشکلها هم بهشیوه خودشان این کار را انجام دادند. حیات این تشکلها در حفظ وجهه معترض بودن و رادیکالیسم خودشان است آنهم نه اعتراض به روحانی چراکه حامی آن بودند بلکه اعتراض به جمهوری اسلامی و تلاش برای براندازی نظام است و وقتی برنامههای این تشکلها را رصد میکنیم میبینیم در چندسال اخیر نوع برنامههای آنها تغییر کرده و از حمایت روحانی و دولت و اعتراض به حصر به اعتراض علیه حکومت شیفت پیدا کردهاند و به بنبست رسیدن دولت روحانی را به خاطر ناکارآمد بودن جمهوری اسلامی میبینند.
این تشکلهای دانشجویی یک بازو بودند برای دولت که امروز نهایتا در 10 یا 12 دانشگاه کشور مشغول فعالیت هستند. یک بخشی از این بازوی عملیاتی دولت شورای صنفی است که به جای رسیدگی به وضعیت صنفی دانشگاه کلا در فصای سیاسی غرق شده و مدام پیگیر وضعیت زندانیان سیاسی و امثالهم است و چون به یک مصونیتی در دانشگاه رسیده و بهعنوان حامی مسائل دانشجو چهره مثبتی از خودش نشان داده و به همین دلیل هم هر چیزی میگوید کوچکترین برخوردی با او صورت نمیگیرد درحالی که اگر یکدهم این برخورد توسط تشکلهای انقلابی صورت بگیرد شاهد برخورد جدی با آنها و مواردی مثل کم کردن بودجه و سختگیری خواهیم بود.
زارعی: یکی از مشکلاتی که دولتها در دانشگاه دارند مخصوصا دولتهایی که عملکرد مناسب نداشتند تشکلهای دانشجویی هستند. در واقع تشکلها بهعنوان قشری که دغدغه انقلاب را دارند و بدون ترس و واهمه حرفهایشان را میزنند برای همین برای دولتهایی که عملکرد مناسب نداشتهاند جنبش دانشجویی را معضل و مشکلی برای خودشان میبینند. این دولت برخلاف شعارهایی که میداد و از آزادی بیان صحبت میکرد عموما بودجه تشکلهای انقلابی را کاهش داده است و برنامهها را یک شبه لغو میکرد و ما حتی یکسری دانشجو داشتیم که به دلیل نقد به روحانی پایشان به دادگاه باز شد. به همین دلیل از نظر من هم تشکیلاتزدایی درمورد تشکلهای انقلابی در دولت روحانی صدق میکند و آزادی بیان را به حداقل رساند.
فرهیختگان: ایام انتخابات ریاستجمهوری است. تشکلها هم تدارک ویژهای برای این ایام دیدهاند. بعضی از تشکلها هم این ایام با تصورهای متفاوتی با سیاسیون فعال ارتباط میگیرند. به نظر میرسد منفعتهای شخصی هم در تصمیمات دانشجویان تاثیر میگذارد. ارزیابی شما چیست و نحوه شما چگونه است؟
بزرگخو: ادوار جنبش دانشجویی برخی در این زمینه کنشگری داشتند و دعوت کردند از برخی کاندیداها، البته نظر ما این است که ادوار جنبش دانشجویی مادامی که در تشکل دانشجویی هستند محدودیتهای جنبش دانشجویی را باید بپذیرند یا آنقدر قدرتمندند که سمتوسوی تشکل را تغییر میدهند یا باید محدودیتهای ساختار را بپذیرند منتها این ادوار به واسطه اتمام فعالیتشان در جنبش دانشجویی و قطع شدن ارتباطشان با تشکل و دور شدن از فضای دانشجویی، دیگر محدودیتی ندارند و در فصای سیاسی میتوانند کنشگری داشته باشند و اینجا رسانهها نباید شیطنت کنند چراکه این فرد از بدنه تشکل خارج شده و میتواند کنشگری سیاسی مستقلانه داشته باشد.
البته برخی تشکلها به محض اینکه ارتباطی با بدنه قدرت پیدا میکنند به جای مطالبهگری صریح برای مسائل کشور و مردم بیشتر برای خودشان مطالبه دارند و این موصوع فقط در زمان انتخابات صدق نمیکند ولی نمود آن در انتخابات بیشتر است، چراکه برخی جریانها بیشتر دنبال رای هستند و دست و دلبازی آنها در دوران انتخابات بیشتر است. در واقع انتخابات محل آزمون خوبی است که نشان میدهد هر تشکلی نسبت خودش را با قدرت چگونه تعریف میکند.
لطفیزاده: در رابطه با ارتباط با قدرت باید تشکلها مراقب باشند که از هویت خارج نشوند و بهعنوان ابزار قدرت در بزنگاهها مورد استفاده قرار نگیرند که برخی ارکان قدرت متاسفانه چنین دیدگاهی به تشکلها دارند. نوع مواجهه بیرونی با مساله انتخابات توسط تشکلها مهم است به هرحال هرکدام از اعضا رای مختص به خود را دارند اما باید دقت کنند که در تشکل حق ندارند صحبت و موضعگیری داشته باشند و عهد اخوت با کسی ببندند.
با اینکه موافقم اگر شما عضو تشکل دانشجویی هستید نباید با اسم حقوقی خودتان در طرفداری یا ضدیت با فردی قرار بگیرید البته برخی افراد مثل جهانگیری معلومالحال هستند اما در طرفداری باید دقت داشته باشند تشکلها. البته مساله ادوار تشکلی جداست و اینها میتوانند اعلام موضع مستقلانه داشته باشند و درباره این مدل نامه زدن ادوار هم بحث است که سهمخواهی هست یا نه، هم میتواند باشد هم نه اما واقعیت آنچه وجود دارد این دعوت بیشتر جنبه دغدغهمندانه دارد و نه سهمخواهی.
رضیعی: از نظر من تشکل نباید ملک شخصی اشخاص شود. برخی تشکل را ملک شخصی خودشان میدانند و اگر این اتفاق بین ادوار بیفتد تشکل عملا تضعیف میشود و این اتفاق اگر بیفتد بین ادوار این تشکل عملا تضعیف میشود اما طبق تجربه من موافقم که هرکسی وارد جنبش دانشجویی میشود باید محدودیتهای آن را نیز بپذیرد حتی اگر ۱۰ یا ۱۵ سال از حضور او در تشکل دانشجویی گذشته باشد. اما عملا این اتفاق رخ نمیدهد و بسیاری از ادوار غیرقابلکنترل هستند و پارامترهای موثری بر زندگی آنها وجود دارد چه دغدغه سیاسی باشد و چه تکلیفگرایی، چراکه بسیاری از ادوار براساس تکلیفگرایی و دغدغهمندی کنشگری میکنند و گاهی مسائل اقتصادی و اجتماعی در این نوع کنشگریها تاثیر دارد و از این جهت ادوار عملا کنترلپذیر نیستند و باید فقط نظارت داشت که از طریق جنبش دانشجویی این کار را انجام ندهند.
زارعی: اینکه تشکلهای حمایتی از کاندیدایی حمایت کنند خوب است یا نه من موافقم و میگویم خوب است. یکی از وظایف تشکل دانشجویی تبیین فضای سیاسی برای دانشجویان و مردم است. دانشجویان تشکلی افرادی هستند که هیچ سود و منفعتی از انتخاب هر شخصی نمیبرند پس میآیند بهترین گزینهها را انتخاب میکنند و آنها را نقد و بررسی میکنند و عملکرد منفی و مثبت آنها را میبینند و درنهایت از بین اینها یک گزینه اصلح انتخاب میکنند. در اتحادیه جامعه اسلامی دانشجویان تقریبا تمام کاندیداها را دعوت کردیم و پای صحبتهای آنها نشستیم و به نقد جدی و پرسش پرداختیم. درنهایت با جمعبندی برنامههایی که از همه کاندیداها گرفتیم به این نتیجه رسیدیم که آیتالله رئیسی اصلح هستند و با رایگیری از دفاترمان در سراسر کشور و برآورد رای اکثریت به آیتالله رئیسی ایشان را بهعنوان کاندیدای اصلح و مورد حمایت معرفی کردیم. این را عدم سهمخواهی تشکلها از قدرت به حساب میآوریم چراکه به صورت علنی از یک فرد اعلام حمایت میکنند یعنی راه را برای سهمخواهیهای پشتپردهای بر اعضای تشکل خود بسته است و اتفاقا این کار اتفاق مثبتی است که باعث میشود مردم و دانشجویان فرد اصلح را بشناسند. البته در اساسنامه اتحادیه جامعه اسلامی دانشجویان ذکر شده که در هر انتخاباتی باید این اتحادیه کاندیدای مورد حمایت خود را معرفی کند تا از تشتت آرا در تشکل نیز جلوگیری شود.