این امکان هست که به مساله کثرت نامزدها از منظر وجود تعداد متنابهی افراد شایسته برای چنین مسئولیت مهمی نگاه شود اما نگاهی به نامزدها و خصوصیات آنها فهم متفاوتی را موجب می‌شود. درحقیقت چالش کشور این است که اساسا به‌نظر می‌رسد هیچ‌گونه درک درستی از این مسئولیت نزد نامزدها وجود ندارد.
  • ۱۴۰۰-۰۲-۲۸ - ۰۹:۱۰
  • 00
انتخابات و مساله کثرت‌ طالبان قدرت

حسین کچویان، عضو شورای‌عالی انقلاب فرهنگی: ثبت‌نام برای انــــتــخــابـات ریاست‌جمهوری در ایران همیشه مساله‌ساز بوده است. ازجمله ثبت‌نام کثیری از افراد ناشناخته با ویژگی‌ها و ظواهر غریب موضوع جالب‌توجهی برای رسانه‌ها بوده است. حقیقتا این وضعیت که بدون تغییری بی‌وقفه از آغاز برگزاری انتخابات در کشور پس از پیروزی انقلاب اسلامی تکرار شده، شایسته تحقیق جدی است. اما با این حال، در این دوره شناخته‌شده‌ها یا معروفان نیز کمتر از ناشناخته‌ها مساله‌ساز و نیازمند تحقیق و بررسی نیستند. احتمالا بیش از هر امری نظیر گروه اول کثرت این نامزدها پرسش‌برانگیز است خصوصا اینکه بسیاری خود را برای ثبت‌نام گرم کرده بودند که به‌دلایلی از اقدام نهایی خودداری کردند. اما این موضوع تنها مساله در این مقوله نیست گرچه شاید بیش از همه سوال‌برانگیز باشد.

این امکان هست که به مساله کثرت نامزدها از منظر وجود تعداد متنابهی افراد شایسته برای چنین مسئولیت مهمی نگاه شود اما نگاهی به نامزدها و خصوصیات آنها فهم متفاوتی را موجب می‌شود. درحقیقت چالش کشور این است که اساسا به‌نظر می‌رسد هیچ‌گونه درک درستی از این مسئولیت نزد نامزدها وجود ندارد. با این حال، مساله برخلاف آنچه بعضا گفته شده این نیست که افراد درکی از حجم و سنگینی این کار ندارند، بلکه مشکل جدی‌تر از این است. اگر مشکل اندازه و سنگینی کار باشد قطعا به اشکالی ازجمله صرف بیشتر وقت یا به‌کارگیری نفرات بیشتر قابل حل است؛ اما مروری بر سوابق و اظهارات افراد نشان می‌دهد آنها درک درستی از ماهیت این کار ندارند و این مشکلی نیست که اساسا از هیچ طریقی چاره‌پذیر باشد چون در فقدان وجود صلاحیت‌های لازم از این قسم حتی از طریق آموزش و تربیت نیز قابل چاره‌جویی نیست چون بحث برسر خصیصه‌ای ذاتی و غیرقابل اکتساب است.

یک خطای جدی در کشور این است که اصولا حتی نخبگان نیز درکی از ماهیت کار سیاسی ندارند و عموما آن را با تخصص در سطوح بالای دانشگاهی اشتباه می‌گیرند. این بدترین خطای ممکن در این زمینه است چون معمولا متخصصان دانشگاهی در حوزه‌های مختلف به‌ویژه سیاست بدترین نامزدهای مسئولیت‌های سیاسی هستند. حتی پست‌های تخصصی در حوزه سیاست مثل وزارتخانه‌های صنعتی یا بهداشت نیز ماهیتا کاری تخصصی نیستند گرچه تخصص می‌تواند به آن کمک کند. به همین دلیل حتی در این حوزه‌ها نیز حرکت به‌سمت تفکیک تخصص از مدیریت رفته و مدیریت بهداشتی از حوزه تخصصی پزشکی جدا شده است. سیاستمداری و سیاست‌ورزی اساسا یا اولا و بالذات به حوزه عمل یا عقل عملی مربوط است که از عقل نظری و دانش نظری کاملا متمایز و جداست. درحقیقت، همان‌گونه که وبر نیز متذکر می‌شود سیاست‌ورزی نوعی فن یا هنر است که از اساس نیازمند دانش نظری و مدرک تخصصی نیست. به همین دلیل است که میان سیاستمداران افراد زیادی مثل جان میجر پیدا می‌شوند که تا دیپلم به‌سختی پیش رفته بودند.

درحقیقت، از نظر فایرابند عرضه سیاست به‌عنوان تخصص یکی از مغالطات یا فریب‌هایی است که برای فروش تصمیمات سیاسی در پوشش تخصص و محروم‌سازی عموم از مداخله در سیاست انجام می‌گیرد. با اینکه در ایران قطعا سیاست به چنین سطحی از مباحث نرسیده اما خطای مشابهی در آن کاملا مسلط و شایع است. درواقع، اکثریت نامزدها صرفا به‌اعتبار تخصص در یک زمینه دانشگاهی خصوصا در حوزه‌های انسانی دچار توهم این شده‌اند که شایسته پست‌های سیاسی هستند، درحالی که اگر به‌صرف همین خصیصه باشد آنها بدترین نامزدها در این زمینه هستند. سیاست به‌مثابه فعالیت در میدان سیاسی حوزه‌ای عملی است که ماهیتا ربطی به سیاست به‌عنوان علم یا علم سیاست ندارد که به حوزه نظر تعلق دارد. سیاست ورزی نتیجه عقل عملی است که سازنده قلمرویی است که دانش سیاسی به کمک عقل نظری وظیفه شناخت آن را برعهده دارد. سیاست‌ورزی نوعی فن یا هنر است که در ریشه ماهیتی ذاتی و اکتسابی دارد که از طریق درس و آموزش سیاست یا هر دانش دیگری در دانشگاه و مدرسه به‌دست نمی‌آید.
این مهم است که نسبت سیاست با کارشناسی و دانش تخصصی از امور مختلف جامعه و کشور مثل اقتصاد یا صنعت و کشاورزی نیز روشن شود چون بسیاری از نامزدها صرفا به‌اعتبار چنین آگاهی‌هایی خود را شایسته ورود به عرصه مسئولیت‌های سیاسی فرض کرده و می‌کنند. بی‌شک کشورداری یا حکمرانی بدون این‌گونه دانش‌ها و اطلاعات ممکن نیست اما این‌گونه اطلاعات و آگاهی‌ها نیز ربط ذاتی به سیاست ندارند. درواقع کارشناسی یا نیاز به این‌گونه اطلاعات تخصصی در مرتبه متاخر از سیاست و عمل یا تصمیم سیاسی موضوعیت می‌یابد. سیاست‌ورزی در مرتبه خود متقدم بر تصمیمات کارشناسانه قرار دارد. سیاست به مرحله‌ای از اقدام سیاسی، خواه تصمیم سیاسی یا عمل سیاسی، مربوط می‌شود که در آن مصالح یا منافع و اولویت‌ها یا تقدم و تاخر کارها و امور مشخص شده و براساس ارزش‌ها یا معیارهای هنجاری درستی یا نادرستی و ضرورت یا عدم ضرورت آن تعیین می‌شود. تنها هنگامی که تصمیمات و اقدامات سیاسی لازم مشخص شد، نویت به کار کارشناسانه می‌رسد. قطعا یک سیاستمدار نمی‌تواند از اطلاعات کارشناسانه مربوط به حوزه خود خالی و تهی‌دست باشد؛ اما نه نیازی وجود دارد که یک سیاستمدار واجد اطلاعات تخصصی مربوط به تصمیمات و اقدامات سیاسی باشد و نه اینکه در فقدان آن خللی در عملکرد سیاسی او به‌وجود می‌آید. درحقیقت، برحسب قاعده بعد از اتخاذ تصمیمات سیاسی نوبت کارشناسان است که الزامات یا نیازهای اجرایی عمل سیاسی را مشخص کرده و به آن پاسخ دهند.

همان‌طوری که از فایرابند گفته شد، مغالطه شایعی وجود دارد که براساس آن کارشناسی به‌جای عمل سیاسی نشانده می‌شود. با اینکه مباحث مربوط به این مغالطه بخشی از تاریخ سیاست قرن میلادی گذشته بوده و با مناقشات مربوط به نظریه پایان ایدئولوژی پایان یافته، اما هنوز به‌کارگیری این مغالطه وجهی از منازعات سیاسی در بسیاری از جوامع است. برای اینکه نیاز به بحث تفصیلی در این زمینه نباشد کافی است به موارد برجسته یا نمونه‌های کاملا جدی یا صورت حاد مساله توجه شود. تاریخ سیاست در گذشته و حال از این‌گونه حالات پر است. نمونه‌های آن در گذشته در جنگ دوم کشورهای اروپایی یا مبارزات مردم فلسطین و لبنان یا جنگ تحمیلی یا برجام در دوران ما کاملا در اذهان زنده است. آنکه برای الزام به قرارداد یا تسلیم در برابر آمریکا بر قدرت نظامی و قدرت تخریبی بمب‌های آمریکا یا توان هسته‌ای آن دست می‌گذارد، درحقیقت از مغالطه کارشناسانه استفاده می‌کند کمااینکه قرارداد اولیه انگلیس و آلمان هیتلری یا سیاستمدارانی مثل عرفات یا سازگاران درجریان اشغال لبنان از استدلال‌های مشابهی بهره برده‌اند. براساس معادلات ناشی از توان قدرت نظامی، جنگ تحمیلی باید بلافاصله پس از اشغال خرمشهر و بخش‌هایی از غرب و جنوب کشور با تسلیم ما به‌پایان می‌رسید چون کاملا روشن است که نه در آن شرایط و نه در این شرایط قدرت نظامی یا قدرت آتش نیروهای ما با ارتش صدام و آمریکا متوازن نبوده و نیست. اما انتخاب نبرد با اشغالگران صهیونیست توسط حزب‌الله و حماس یا جهاد یا نبرد انگلیس پس از گسترش تجاوزات آلمان و دفاع ایران در برابر صدام الزام یا اساس کارشناسانه نداشته است. درواقع، در تمامی این موارد دانش و اطلاعات کارشناسانه درمورد توان نظامی حکم به قبول سازش یا تسلیم و پذیرش شکست می‌کرده است، با این حال تصمیم به نبرد و مقاومت گرفته شده است. انتخاب نبرد در تمام این موارد تصمیماتی سیاسی است که براساس ارزش‌های استقلال و شرافت یا نفی ذلت‌پذیری و سلطه انجام گرفته است و چه‌بسا در مواردی که بسیار در تاریخ به‌وقوع پیوسته و نمونه اتم آن کربلا محور هویت ایرانی است، انتخاب نبرد و اراده مقاومت به نابودی کامل یک ملت یا گروه منجر شود، با این حال، مبارزه و مقاومت انتخاب شده و هزینه آن نیز با افتخار پرداخت شده است!

بنابراین، توان و قابلیت‌های کارشناسانه نه مبنای تصمیمات و اقدامات سیاسی است و نه اینکه به افراد شایستگی‌هایی می‌دهد که به‌اعتبار آن جواز ورود در سیاست برای خود صادر کنند یا آن را مبنای برتری سیاسی خود بر رقبای سیاسی بپندارند؛ گرچه متاسفانه در ایران اغلب موجب چنین اشتباهات مهلکی می‌شود و بسیاری از نامزدها یا انتخاب‌کنندگان در همین انتخابات جاری به آن مبتلایند.

باید توجه داشت که تفکیک ماهوی کارشناسی و تخصص یا دانش علمی با سیاست و عمل ولایی یا حکمرانی به‌معنای بی‌ارتباطی مطلق این دو حوزه نیست. در بسیاری موارد علم و دانش تخصصی در امر سیاسی مداخله و اثر دارد؛ آنچه خطاست الزام به تصمیم سیاسی براساس نظر کارشناسانه است. با این حال، انتخاب سیاسی ممکن است حکم به عمل براساس الزامات کارشناسانه بکند؛ به‌طور مثال در مواردی ممکن است تصمیم به جنگ یا صلح براساس ارزیابی قدرت نظامی یا موازنه‌های قدرت انجام گیرد؛ حکم به جنگ بشود چون کشور دارای قدرت برتر نظامی است یا تصمیم به صلح با دشمن گرفته شود چون وضعیت توان نظامی دشمن در موقعیت برتر است؛ اما در تمامی این موارد تصمیمات مذکور به تعیین مسیر براساس وضعیت قدرت نظامی خود تصمیمی سیاسی است، نه اینکه معادلات قدرت و توان نظامی تصمیم به جنگ یا صلح را موجب شده باشد. به بیان دیگر، درحقیقت از میان امکان‌های مختلف این انتخاب شده است که درصورتی وارد در جنگ بشویم که امکان پیروزی وجود داشته باشد. همان‌طوری که در مواردی ولو به قیمت تلفات بسیار مادی و جانی جنگ انتخاب می‌شود، در مواردی پذیرش صلح متضمن از دست رفتن استقلال یا ذلت‌پذیری نیست و پرهیز از تلفات یا آسیب به اقتصاد کشور و نظایر آن انتخاب سیاسی کشور بوده است چون مردم یا رهبران سیاسی کشور حاضر به‌قبول این خسارات نبوده‌اند؛ درنتیجه با توجه به اینکه ارزیابی کارشناسان نظامی از قدرت طرفین آسیب‌ها و تلفات را بالا و قطعی تشخیص داده‌اند، اجتناب از جنگ برای پرهیز از آسیب انتخاب شده است؛ درصورتی که اگر انتخاب سیاسی جنگ بود آسیب‌ها و تلفات نیز پذیرفته می‌شد و عدم توازن قدرت صلح یا سازش را الزام‌آور نمی‌ساخت.

با وجود این، تشخیص مغالطه تخصص و سیاست همیشه به‌سادگی ممکن نیست. آنکه در بیانیه انتخاباتی خود می‌گوید حل مشکلات اقتصادی کشور نیازمند علم و تخصص است و با داغ و درفش نمی‌شود و با این اظهارات می‌خواهد نامزدهای دارای سابقه نظامی را از دور خارج کند درحقیقت از این مغالطه استفاده می‌کند زیرا فردی با سابقه نظامی به‌دنبال آن نیست که این سابقه نظامی را برای حل مشکلات کشور به‌کار گیرد کمااینکه تخصص‌های مدعی بر فرض وجود مبنای تعیین تصمیمات سیاسی برای حل مشکلات کشور نیست. آنجایی که نامزدی می‌گوید «تحقق پیشرفت اقتصادی شتابان و مردمی، به هم‌بستگی ملی در داخل، تعامل هوشمندانه با غرب، همکاری سازنده و پویا با شرق و هماهنگی برادرانه با همسایگان نیاز دارد و این امر احتیاج به علم و دانش و تجربه دارد»، عینا درحال انجام مغالطه‌ای مشابه است. این سخنان با هدف ایجاد این توهم است که گویی راه‌حل‌های پیشنهادی وی برای ارتباط با غرب و ادغام در نظام جهانی سلطه اقتصادی از گزاره‌های علمی و از احکام تخصصی است درحالی که صرف‌نظر از اینکه گوینده این سخنان تخصصی در اقتصاد ندارد، ارتباط با غرب و یا شرق نیز از تصمیمات سیاسی است که ارتباطی با علم اقتصاد ندارد. اینکه یک ملت پیشرفت اقتصادی یا فرهنگی را هدف بگیرد از تصمیمات سیاسی است که از درون هیچ علم و تخصصی استنتاج نمی‌شود کمااینکه راه‌حل‌های پیشرفت اقتصادی یا فرهنگی نیز تنوعی دارد که انتخاب میان آنها و ازجمله نگرش به غرب و ادغام در نظام جهانی اقتصاد به‌عنوان راه‌حل غربگرایانه تصمیمی سیاسی و ایدئولوژیکی است و نتیجه هیچ دانش و علمی ازجمله علم اقتصاد نیست.    

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰