داوود مهدویزادگان، دانشیار و عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی: دکتر رضا داوری میفرماید: «علومانسانی و اجتماعی قابل دستکاری و جهتدهی بهسمت اغراض و مقاصد سیاسی نیست و با نظریه سیاسی ساخته نمیشود.» بهعقیده ایشان، علت ماندگاری نام بنیانگذاران علومانسانی در این است که آنان قصد خاصی نداشتند و مقصود سیاسی خاصی را تعقیب نمیکردند. لکن این سخن، اگرچه درباره علوم دقیقه (طبیعی و ریاضی) و نیز فلسفی درست است ولی درباره علومانسانی و اجتماعی چندان دقیق نیست. در علوم دقیقه تنها چیزی که در پیشرفت علم دخالت دارد، استدلال و فرمولهای ریاضی است. هرقدر هم که فاعل شناسای این علوم با غرضورزی، وارد کار شود، تاثیری ندارد و باید اغراض را پشت در آزمایشگاه بگذارد و بعد وارد شود. ولی در علومانسانی و اجتماعی اینطور نیست. پژوهشگر این رشته از علوم بهسختی میتواند فارغ از اغراض سیاسی و شخصی به مباحث این علوم بپردازد. چرا بحث از ایدئولوژیکشدن علم را پیش میکشیم. این ایدئولوژیکشدن علم، به علومانسانی و اجتماعی اختصاص دارد و ربطی به علوم دقیقه ندارد. در علومریاضی، قوانین کشف میشوند ولی در علوماجتماعی درباره قوانین وضعیه جامعه بحث میشود. برخی هم این علوم را برساخت اجتماعی میدانند و جامعه بدون اغراض و غرضورزی و سلطه سیاسی، متصور نیست.
اساسا علومانسانی و اجتماعی جدید ماهیت ابزاری دارد و معطوف به هدف است و در دنیای مدرن این هدف را هر عاملی غیر از عقلانیت فلسفی و ارزشی تعیین میکند؛ زیرا دانش مدرن از این نوع عقلانیت فاصله گرفته است. آنچه میتواند علومانسانی و اجتماعی را از گزند اغراض سیاسی و شخصی مصون بدارد، همین عقلانیت فلسفی و ارزشی است که در ساحت اندیشه مدرن مفقود و به حاشیه رفته است. ماکس وبر در کتاب دانشمند و سیاستمدار میگوید دانشگاه جای دو کس نیست؛ پیامبران و کاهنان. این سخن وی، لااقل نسبت به پیامبران هیچ پشتوانه نظری یا فلسفی ندارد و بهمثابه تیر خلاص به مصونیت علومانسانی است. سکولاریزاسیون علومانسانی به یقین، دانش را بیش از پیش غرضورزانه و متکی به نظریه و قدرت سیاسی میکند. متاسفانه نظام عالی آموزشی و پژوهشی کنونی گرفتار همین مساله است که در سالهای اخیر شتاب بیشتری نیز پیدا کرده است.
سال گذشته وزیر محترم آموزش عالی نظامنامه اخلاق آموزش را رونمایی کرد. با مطالعه متن نظامنامه و توضیحات تدوینکنندگان آن کاملا متوجه میشویم که این نظامنامه فارغ از آموزههای دینی و دانش تعلیم و تربیت اسلامی تدوین شده است. رویکرد سکولار هیچ التفاتی به عنصر تقوا و طهارت نفس در مصون ماندن علومانسانی و اجتماعی از اغراض سیاسی ندارد. بخش پیوست متن نظامنامه اخلاق آموزش (ص45) کاملا نشان میدهد که این نظامنامه با چه نگاهی تدوین شده است. درواقع، پیام اصلی متن این است که میتوان فارغ از مبانی دینی و بهرهگیری از میراث تعلیم و تربیت اسلامی، نظامنامه اخلاق دانشگاهی تدوین کرد؛ اما پرسش مهم این است که آیا با چنین نظامنامه اخلاقی میتوان انتظار تکوین دانشگاهی تعالیخواه و معنویتگرا و ایمانی را داشت؟ مسلما خیر. نهایت چیزی که این نظامنامه اخلاقی میآموزاند، حس همزیستی مسالمتآمیز و رعایت حقوق این جهانی است و بس. آنهم در نازلترین سطح آن؛ یعنی رعایت حقوق فردی این جهانی.
به هر روی، دکتر داوری نمیتواند مدعی امتناع عدم مصونیت این علوم باشد. اگر غرضورزی در علومانسانی ممتنع است، چگونه است که نظامنامه اخلاق آموزش مینویسند. علومانسانی و اجتماعی برای مصون ماندن از غرضورزیهای شخصی و سلطه سیاسی به تعالیم الهی نیاز دارد، نه اینکه دین به آنها نیاز داشته باشد، زیرا رویکرد سکولار در زمینه اخلاق آموزش و پژوهش، ناتوان از جایگزین دین شدن است. متاسفانه دانشگاهها و پژوهشگاهها، التفات جدی به این معنا ندارند و اصولا پرداختن به دین را وظیفه اصلی خود نمیدانند درحالی که محافل علمی بهشدت به حضور دین نیازمندند. اکنون وقت آن است که علومانسانی و اجتماعی، تجویز ماکس وبر در بیرون راندن دین از دانشگاه را کنار بگذارد و با گشادهرویی پذیرای آن باشد. انشاءالله.