متن کامل سخنرانی مکتوب حجتالاسلام رضا غلامی برای دانشجویان علوم سیاسی در تاریخ بیستم اردیبهشتماه ۱۴۰۰ به شرح ذیل است:
بسم الله الرحمن الرحیم، الحمدلله رب العالمین، الصلاه و السلام علی رسول الله(ص) و علی آله الطیبین الطاهرین و لعنه الله على أعدائهم أجمعین.
سلام عرض میکنم خدمت برادران و خواهران گرامی. موضوع بحث من که در شرایط کرونایی بهصورت مکتوب تقدیمتان میکنم، ارزیابی دولت یازدهم و دوازدهم یعنی دولت آقای حسن روحانی است. توجه داشته باشید که ارزیابی دولتها در پایان عمرشان کاملا طبیعی است و بهویژه ما در رشته علوم سیاسی برای آن اهمیت فراوانی قائل هستیم. از طرف دیگر، من اینجا در مقام یک مخالف یا رقیب سیاسی صحبت نمیکنم -تا حالا در هیچ جناحی هم عضویت نداشتهام تا سخنانم جنبه جناحی داشته باشد- بلکه انگیزه اصلی من، ارزیابی و روایت علمی است. در عین حال، فکر میکنم این نوع ارزیابیها درسهای مهمی برای آینده کشور و همه دولتهایی که یکی پس از دیگری خواهند آمد، دارد. اگر به کارنامه دولتها، واقعبینانه نگاه کنیم، هیچ دولتی نیست که در عملکرد آن، نقطه مثبتی وجود نداشته باشد؛ بنابراین، قضاوتهایی که درباره دولتها میشود، بهمنزله بد و ضعیف بودن تمامی عناصر دولت نیست. در دولت یازدهم و دوازدهم نیز این قاعده صادق است. با این وجود، من در این صحبت، بهخاطر غلبه ملموس نقاط ضعف بر قوت در دولتهای یازدهم و دوازدهم، بهدنبال فهرست کردن نقاط مثبت یا کارهای مقبول دولتهای آقای حسن روحانی نیستم؛ چراکه حتما افرادی هستند که این کار را بهتر از من میکنند و لذا در این سخنرانی مکتوب، بنا دارم تنها فهرستی از معایب بزرگ این دو دولت را ارائه کنم.
واقعیت این است که من بر اساس یک جمعبندی کارشناسی، دولتهای یازدهم و دوازدهم را بدترین و ناکارآمدترین دولت در طول تاریخ انقلاب میدانم که نه تنها مردم را در عرصه مدیریت کشور به ستوه آورد، بلکه کشور را دهها سال دچار عقبماندگی کرد و لطمات حیثیتی بزرگی به انقلاب اسلامی و کلیت نظام جمهوری اسلامی وارد ساخت. البته دولتهای قبلی هم معایب بزرگ کم نداشتهاند، اما دولتهای آقای روحانی از جهت بدی و ضعف نسبت به سایر دولتها، حقیقتا بیبدیل محسوب میشود. جالب این است که یکی از پرمدعاترین دولتهای بعد از انقلاب هم همین دولت آقای روحانی است. آنچه درباره دولت آقای حسن روحانی اصرار دارم مورد تاکید قرار دهم این است که دولتهای آقای روحانی، ظرف ظهور و بروز جریان روشنفکری سکولار و تکنوکراتهای غربزده است. یعنی اگر قرار بود روزی تفکرات غربزدهها و تکنوکراتها در یک ائتلاف هدفمند به نحو حداکثری تجسم پیدا کند، همین دو دولت یازدهم و دوازدهم ظهور میکرد؛ و لذا یکی از عبرتهای تاریخیای که نباید نادیده گرفته شود، به نتایج تجسمیافتگی جریان غربزده و تکنوکرات در ایران ارتباط پیدا میکند که البته سابقه تاریخی هم دارد. یعنی از مشروطه به بعد، هر کجا غربزدهها در ایران به قدرت رسیدهاند، نتیجهای جز عقبماندگی، بیعدالتی، ذلت و استبدادزدگی و تسلیم در برابر بیگانه عاید کشور نشده است. شاید این سخن کمی تند بهنظر برسد، اما اگر به سراغ تاریخ بروید، این حقایق را لمس خواهید کرد. اگر از من سوال کنند که مهمترین ضعفها یا فراتر از آن، بزرگترین آسیبهایی که از ناحیه دولت آقای روحانی در این ۸ سال به کشور وارد شد چه بود؟ بنده در پاسخ به موارد بیستوهفتگانهای که در ادامه به آنها خواهم پرداخت اشاره خواهم کرد:
1 تولد بر اساس مهندسی افکار عمومی
چه در انتخابات یازدهمین دوره ریاستجمهوری، و چه در انتخابات دوازدهمین دوره ریاستجمهوری، عمده تمرکز آقای روحانی و تیم مشاوران او که عمدتا سابقه امنیتی داشتند، جا انداختن یک سلسله دروغ و دوگانهسازی در کشور بود و بزرگترین این دروغها، این بود که درصورت رأی ندادن به ما و پیروزی رقیب، یک جنگ بزرگ توسط آمریکاییها علیه ایران به راه خواهد افتاد! همانطور که اشاره شد، این، جدای از سایر دروغهایی است که دولت آقای روحانی در عرصههای فرهنگی، اقتصادی و سیاسی درقالب شعارهای انتخاباتی و یا درجهت دوگانهسازیها در کشور مطرح کردند و از این طریق بهسمت مهندسی افکار عمومی درجهت تحقق اهداف خود حرکت کردند. لذا ایرادی ندارد اگر کسی دولت یازدهم و دوازدهم را مولود دروغ و مهندسی انتخابات معرفی کند. مهندسی انتخابات به اقدامات عمدهای اطلاق میشود که از طریق انحراف افکار عمومی در روند دموکراسی و انتخاب آزاد اختلال پدید میآورد.
2 تحمیل یک قرارداد ننگین به کشور
ارتباط و تعامل هوشمندانه و مبتنیبر احترام متقابل و نیز تحقق منافع و امنیت ملی، یکی از هنرهای دولتهای قوی و کارآمد است و لذا کسی با اصل برجام بهمعنای رفع تحریمها با کمترین امتیازدهی مخالف نبوده و نیست. دولت آقای روحانی باید از تمامی ابزارهای دیپلماتیک برای تامین حقوق و منافع ملت ایران استفاده میکرد و اگر چنین کاری نمیشد محل نقد و ایراد بود. با این حال، آقای روحانی بر اساس یک سلسله تحلیلهای غلط از مسائل جهانی و بزرگنمایی بیش از حد دشمن، بدون درنظر گرفتن منافع و اصول امنیت ملی، و شرایطی که رهبر بزرگوار انقلاب صراحتا روی آن تاکید کرده بودند، برجامی را پیش برد که نهتنها منافع و امنیت ملی در خیلی از مفاد آن لحاظ نشده بود، بلکه نهایتاً به ابزاری برای زیادهخواهی آمریکا و دولتهای غربی از ایران و امتیازدهیهای غلط به دشمن تبدیل شد؛ جالب اینکه همین برجام که در دولت آقای روحانی به یک تابو تبدیل شده بود با خروج آمریکاییها از آن، به یک شکست مفتضحانه برای دولت آقای روحانی بدل شد که بهرغم همه توصیه دلسوزان، تمام تخممرغهای خود را در سبد برجام قرار داده بود. با این همه، آقای روحانی تا آخرین روزهای باقیمانده از دولت دوازدهم دست از برجام برنداشت و تلاش کرد تا پایان دولت، همان تجارب شکست خورده را دوباره تکرار کند تا بلکه بتواند خودش را برنده میدان معرفی کند.
3 افزودن به تهدیدات خارجی
همانطور که در ابتدای عرایضم اشاره کردم، شعار اصلی آقای روحانی از زمان رقابتهای انتخاباتی تا آخر، کاهش تهدیدات بهویژه برداشتن سایه جنگ از روی سر کشور بود، اما در دولت یازدهم و دوازدهم، نه فقط تهدیدهای خارجی کاهش نیافت، بلکه بر حجم آن افزوده شد و اگر مواجهه بازدارنده و قاطع رهبر معظم انقلاب نبود میتوانست چالشهای بزرگی را برای کشور بهوجود آورد. البته وقتی از تهدید سخن به میان میآوریم، منظور، هم تهدیدات اقتصادی، و هم تهدیدات فرهنگی و سیاسی است، لکن بعد امنیتی در اینجا از اهمیت ویژهای برخوردار است. نکته جالب در اینجا، مواجهه دولت آقای روحانی با تحریمهاست. به هر حال، روشن است که تحریمهای ظالمانه لطماتی به کشور زد، اما بهرغم خواست و اظهار آمریکاییها، تحریمها هیچگاه فلجکننده نبوده است. نه فقط فلجکننده نبوده است، بلکه فرصتهای فراوانی را هم برای پیشرفت و خوداتکایی کشور فراهم کرده است. این یک شعار نیست. کشور ما حقیقتا در اثر تحریمها توانست در خیلی از زمینهها روی پای خود بایستد و وابستگیهای مضر خود را از بین ببرد؛ با اینحال، دولت آقای روحانی بر خلاف عقل سیاسی، با بزرگنمایی بیش از حد تحریمها، دائما در سخنان رسمی، پالسهایی را به دشمن درخصوص اثربخشی تحریمها در حد فلجکنندگی آنها میفرستاد که معنای آن چیزی جز ادامه تحریمها و حتی سختتر کردن آنها از سوی دشمن نبود!
4 تضعیف نیروهای مسلح
هیچوقت این سخن آقای ظریف، وزیر امور خارجه فراموش شدنی نیست که گفت: «غربیها از چهار تا تانک و موشک ما نمیترسند. از این مردم میترسند. آیا شما فکر کردهاید که آمریکا که با یک بمبش میتواند تمام سیستمهای نظامی ما را از کار بیندازد، از سیستم نظامی ما میترسد؟» خوب دقت کنید؛ ممکن است این سخن یک کارشناس منتقد یا یک اپوزیسیون باشد، اما نمیتواند سخن یک وزیر امور خارجه خبیر و دلسوز باشد. آقای ظریف با این سخن عملا این پیام را به مردم ایران داد که خیلی روی توان نیروهای مسلح در حفاظت از کشور حساب باز نکنید؛ و متقابلا به آمریکاییها هم این پیام را داد که خیلی تحت تاثیر تبلیغات نظامی ایران قرار نگیرید؛ چراکه کل ظرفیت نظامی ایران روی هم رفته توان پاسخگویی به یک هجمه نظامی شما را هم نخواهد داشت و البته روشن است که همه این حرفها بسترساز برجامهای ۲ و ۳ و ۴ بود. درعین حال، دولت آقای روحانی در فشار آوردن به سپاه یا بهتر بگوییم به راه انداختن جنگ روانی علیه آن نیز ید طولایی داشت بهطوری که این جسارت را برای آمریکایی بهوجود آورد تا درست در نقطه مقابل قوانین بینالمللی، مبادرت به قراردادن نام سپاه در فهرست نیروهای تروریست در جهان کند. این درحالی است که همه میدانستند که سپاه در طول ۴۲ سال گذشته بیشترین نقش را در صیانت از کشور داشته است که آخرین مورد آن دورکردن داعش از مرزهای کشور و سپس انهدام آن در منطقه بود که باید از آن به یک شاهکار بزرگ تعبیر کرد.
5 باز کردن میدان نفوذ جاسوسان و خرابکاران در سیستم
برنامه نفوذ در گلوگاههای حساس کشور طی یکصدوپنجاه سال اخیر همیشه در دستورکار کشورهای غربی بوده و در اسناد تاریخیای که خودشان منتشر کردهاند و یا در اسناد لانه جاسوسی اطلاعات روشنی در این زمینه منتشر شده است. با این وجود، میزان نفوذ بیگانه در کشور در هیچ مقطعی در تاریخ ۴۲ ساله انقلاب، در حد دوران آقای روحانی نبود تا حدی که گفتند ما به قدری به رئیسجمهور ایران نزدیک شدهایم که طعم موردعلاقه آدامس او را هم میدانیم! نه اینکه تصور کنید علت افزایش نفوذ فقط ضعف و ناکارآمدی دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی تحت نظر دولت بود؛ خیر، مساله اصلی این نبود؛ مساله اصلی این بود که آقای روحانی اولا، به چیزی به نام پروژه نفوذ باور نداشت؛ ثانیا، آقای روحانی به جهانیشدن یا گلوبالیسم عمیقا اعتقاد داشت و اصولا به خیلی از چیزهایی که ما از آن به جاسوسی و اقدام علیه امنیت ملی تعبیر میکنیم، نگاهی تمسخرآمیز داشت. ثالثا، با کسانی از دو تابعیتیها و... ارتباط رسمی و غیررسمی داشت که نفوذ و جاسوسی خیلی از آنها از کشور امری طبیعی بود و نشانههای آن هم بعدها روشن شد. فقط در یک فقره، در تیم مذاکرات برجام حضور دو جاسوس افشا شد که برای دولت یک سرشکستگی بزرگ محسوب میشد. شاید بشود گفت که بعد از انقلاب، در هیچ دورهای، از این همه دو تابعیتی در دولت استفاده نشده بود و اگر مجلس تا حدی جلوی این قضایا را نمیگرفت معلوم نبود کشور چه سرنوشتی پیدا کند. علاوهبر جاسوسان، خرابکاریهای موساد در مراکز هستهای، ترور دانشمند برجسته هستهای، شهید فخریزاده و مواردی از این قبیل هم در این دوران تشدید شد که در جای خود محل بررسی است.
6 واگذاری فضای مجازی کشور به بیگانه
رویکرد دولت روحانی به فضای مجازی در چارچوب حاکمیت آمریکا بر فضای مجازی تحت عناوین فریبنده مانند جهانی شدن قابل توصیف بود. دولت یازدهم و دوازدهم، اساسا خیلی از تهدیدهای فضای مجازی برای حاکمیت ملی را تهدید تلقی نمیکرد و در نقطه مقابل، معتقد بود که مزیتمندی فضای مجازی برای کشور ما، قبول قواعد سلطهگرایانه آمریکاییها در فضای مجازی است. علاوهبر این، روحانی فضای مجازی را یک ابزار رسانهای مهم برای اهداف سیاسی-جناحی خود تلقی میکرد که میتوانست، هم کولی ندادنهای صداوسیما به دولت را به خوبی جبران کند و هم مسیر اقدامات فراقانونی طرفداران دولت در فضای مجازی را هموار سازد. نتیجه این رویکرد به فضای مجازی، کنار گذاشتن عقلانیت، نادیده گرفتن منافع ملی و باز گذاشتن دست پیامرسانهای خارجیای مانند تلگرام و اینستاگرام و... در جهت بازی با سرنوشت کشور و سرقت اطلاعات ایرانیها، مدیریت افکار عمومی، راهبری اغتشاشات، روشنکردن موتورهای تولید انواع محتویات غیراخلاقی و از همه مهمتر، زیرپا گذاشتن عزت مردم ایران با وضع قوانینی ظالمانه توسط این پیامرسانها بود. کار به جایی رسید که حتی گذاشتن عکس شهید سلیمانی یعنی قهرمان ملی همه ایرانیان در اینستاگرام که عمده پهنای باند اینترنت کشور از سوی دولت به آن اختصاص یافته بود، جرم شد. یعنی دولت روحانی در قبال باجهای بزرگی که به شرکتهای خارجی برای حضور بیقید و شرط در فضای مجازی ایران داد، هیچ امتیازی از آنها نگرفت و این روند سلطهآمیز تا الان هم ادامه دارد یعنی بخش عمده فضای مجازی ایران در دست بیگانه قرار دارد. این درحالی است که در این سالها هیچوقت راه برای پایان دادن به این وضعیت و میدان دادن به شرکتهای ایرانی در فضای مجازی بسته نبوده است.
7 تعطیلی کارخانهها و کارگاههای تولیدی
در هیچ دورهای به اندازه این دوره کارخانهها و کارگاههای کشور به خاک سیاه ننشستند. دهها کارخانه و صدها کارگاه در اثر سیاستهای غلط و «ضداقتصاد مقاومتی» دولت یازدهم و دوازدهم تعطیل شد و کارگران آنها بیکار شدند. حتی در این دوران کارخانههای معروف با سابقه 50 سال و بالاتر مانند، ارج، داروگر، قند ورامین و... هم به تعطیلی کشیده شدند. ما در شرایطی شاهد تعطیلی این کارخانهها و کارگاهها بودیم که اولا مواد خام مورد احتیاج خیلی از این کارخانهها یا در داخل وجود داشت یا امکان ورود آن از خارج به داخل منتفی نبود و ثانیاً، این کارخانهها و کارگاهها به نیازهایی پاسخ میدادند که برای تامین آنها سالانه میلیاردها دلار ارز از کشور خارج میشد و لذا عقل سلیم حکم میکرد که با رسیدگی صحیح به امور اینکارخانهها و کارگاهها، زمینه فعالسازی هر چه بهتر آنها فراهم شود. کانه دستهایی در کار بود تا با خاموش کردن صنایع داخلی، نشان دهد که تحریمهای فلجکننده آمریکاییها کار خودش را کرده و تنها راه خروج از این وضعیت، تن دادن به برجامهای 2، 3 و 4 است؛ چیزی که خودشان از آن به نوشاندن جام زهر به رهبری تعبیر میکردند.
8 ناکارآمدی عمومی
دولت یازدهم و دوازدهم، دولتی بود که به معنای دقیق کلمه ضعف و ناکارآمدی از سر و روی آن میبارید. جدا از خط غربزدگی و آثار مخرب آن در عملکرد دولت که به آن اشاره شد، این دولت، گاه در تحقق کوچکترین اهداف خود هم عاجز بود. از حضور وزرای پیر و خسته و بیانگیزه در کابینه تا نبود فکر و ایده روشن برای اداره کشور؛ از وجود اختلاف و ناهماهنگی در دولت و دعواهای درونی، تا رفتارهای غیرمسئولانه و سیاستزده شخص رئیسجمهور. شما ببینید این چه جوک خندهداری است که بیشتر وزرای دولت روحانی موفق به دیدار آقای روحانی نبودند و بعضی از آنها به این واقعیت صراحتا اعتراف کردند. اینکه وزیر نتواند رئیسجمهور را ملاقات کند و مسئول دفتر رئیسجمهور به جای رئیسجمهور به رتقوفتق امور بپردازد چیز کاملا عجیبی است، اما در دوران روحانی این اتفاق عجیب افتاد. یا ملاحظه کنید رفتار روحانی از اسفند ۹۸ تا پایان دولت دوازدهم که از ترس کرونا، خود را در ریاستجمهوری حبس کرد و تمامی ملاقاتهای عمومی، سفرها و بازدیدهای کاریاش را لغو کرد. حتی حاضر نشد در این مدت، برخلاف نظر صریح قانون، پای خود را در مجلس بگذارد. خب، محصول این سبک مدیریتی، چیزی جز خسارتهای بزرگ و بیسابقهای نبود که کشور در دوران روحانی خورد.
9 بیبرنامگی و نداشتن ایده روشن برای اداره کشور
دولت روحانی از ابتدا به جز برجام، هیچ ایده روشنی برای اداره کشور نداشت. اگر خوشبینانه تحلیل کنیم، تصورشان این بود که از طریق رفع تحریمها میتوان نفت فروخت و سپس با پول نفت کشور را به واسطه واردات کالاهای غربی اداره کرد. این خلاصه تز روحانی برای اداره کشور بود که تا روزهای آخر دولت هم بدون کمترین تغییر در ذهن روحانی و نزدیکان ایشان قرار داشت. جالب اینکه روحانی حتی زمانی که متوجه شد با خروج آمریکاییها از برجام فاتحه برجام خوانده شده است دست از این تز برنداشت و حاضر نشد راه دیگری را برای اداره کشور که در اثر این نوع از حکمرانی، با انواع چالشها دستوپنجه نرم میکرد، پیدا کند. روحانی و تیم او، از ابتدا نه اعتقادی به ظرفیتهای داخلی کشور داشتند و نه تلاش موثر و روشمندی برای استفاده از ظرفیتهای داخلی برای تحول اقتصادی در کشور کردند. درواقع، اقتصاد مقاومتی برای روحانی و معاونش یعنی جهانگیری بیمعنا بود و هیچگام مهم و معناداری در این جهت برنداشت. خیلی از کارشناسان، حتی کارشناسان نزدیک به دولت بارها گفته بودند که مسائل کشور بهویژه در حوزه اقتصاد، بیش از آنکه به تحریمها ارتباط داشته باشد، محصول سوءمدیریت شدید در کشور است اما روحانی مایل بود این واقعیت وارونه معرفی شود و حتی آب خوردن مردم به نحوی با تحریم گره بخورد.
10 ناتوانی در مواجهه با حوادث غیرمترقبه
شاید باید جزء بدشانسیهای دولت یازدهم و دوازدهم به حساب آورد که طی سالهای گذشته شاهد چند حادثه طبیعی غیرمترقبه مانند زلزله کرمانشاه، کرمان و... یا سیلهای گلستان، لرستان و خوزستان بودیم و دولت روحانی در اکثر این حوادث کارنامه قابل قبولی نداشت. واقعیت این است که اگر نیروهای مسلح، تشکلهای داوطلب مردمی یا مجموعههای وابسته به رهبری مانند ستاد اجرایی فرمان امام نبودند و مجاهدانه به میداننمیآمدند، فاجعه پشت فاجعه در انتظار مردم این مناطق بود. یعنی نه ستادهای دولتی مدیریت بحران قادر به کنترل اوضاع بودند و نه هلالاحمر و...، حتی در مواردی ورود دولت به صحنه، جز کارخرابی و مانعتراشی در امور، فایده دیگری نداشت؛ این درحالی است که مهمترین وظایف دولتها که بودجه قابل توجهی نیز هر ساله برای آن اختصاص مییابد، مدیریت بحرانهاست و اگر دولتها نتوانند در این مواقع ورود موفقی به صحنه داشته باشند و اوضاع را به حالت طبیعی برگردانند، وجودشان بیمعناست.
11 برگشتن چهره محرومیت به برخی نقاط کشور
متاسفانه در دوران روحانی شاهد برگشتن چهره محرومیت به نقاطی از کشور بودیم که از ابتدای انقلاب تلاش شده بود، بساط محرومیت از این نقاط برچیده شود. من در یکی از گزارشهای سازمان امور اجتماعی دیدم که بیش از ۳۰۰ منطقه بحرانی در کشور وجود دارد که از آنها باید با عنوان کلکسیونی از آسیبها بهویژه محرومیتها تعبیر کرد. این را باید در کنار بیکاریهای گسترده، سقوط قدرت خرید و رفتن عده زیادی از مردم زیر خط فقر قرار داد. سالها زمان نیاز است که با ورود تشکلهای جهادی و کمکهای مردمی به علاوه بودجههای دولتی، این محرومیتها از بین برود. جالب است که در طول ۴۲ سال گذشته، هر وقت عناصر غربگرا متولی دولت بودهاند محرومیت در کشور افزایش محسوسی یافته است. بخشی از این محرومیتها محصول سیاستهای لیبرالی، بخشی محصول ناتوانی مدیریتی و نداشتن برنامه و بخشی دیگر محصول وجود فساد است.
12 رهاسازی بازار و افزایش سرسامآور قیمتها
تورم در دوران روحانی بهطور بیسابقهای رشد کرد. بعضی کالاهای اساسی موردنیاز مستمر مردم مانند گوشت، مرغ، تخممرغ، روغن و لبنیات و... تا ۷۰۰ درصد تورم را هم تجربه کردند. در مواردی گوشت، مرغ و تخممرغ کمیاب شد و صفهای طولانی برای خرید با قیمت مصوب، همه را یاد صفهای خاطرهانگیز دهه ۶۰ انداخت. یک بار هم که دولت خواست از طریق توزیع بستههای کالا، به مردم کمک کند، صحنههای بیسابقهای از تحقیر مردم به ثبت رسید. یعنی دولت با بدترین شیوه و خارج از شئون مردم، مبادرت به توزیع این بستهها کرد که البته بعدها همان هم ادامه پیدا نکرد. قیمت گوشت گوسفندی که در ابتدای دولت یازدهم به کیلویی ۵۰ هزار تومان هم نمیرسید، در پایان دولت دوازدهم یعنی ظرف هشت سال به هر کیلوگرم ۲۰۰ هزار تومان رسید. جالب است که در این سالها، کالاهایی کمیاب یا گران شد که اکثر آنها جزء کالاهای وارداتی نبود. در مواردی هم که جزء کالاهای وارداتی بود، تحریمها مانع از واردات آنکالاها نشده بود بلکه عامل اصلی، تشریفات گمرکات و گیر کردنکالاها در گمرکات بود که حتی به فاسد شدن مکرر کالاها در انبارهای کمرگ هم انجامید. یکی از افتضاحات دولت روحانی در زمینه کنترل قیمتها به موضوع خودرو برمیگردد. خودرو هم با آنکه عمدتا در قبضه خود دولت است، با قیمتهای نجومی به تابلویی از تابلوهای ناتوانی دولت در اقتصاد تبدیل شد. این درحالی است که بخش مهمی از صنعت خودرو ارتباطی با تحریمها نداشت و پیوند خوردن قیمت آن به قیمت دلار، معنایی جز سوءاستفاده از شرایط نداشت.
13 سقوط ارزش پول ملی
سقوط پول ملی در این دوره با هیچ دورهای قابل مقایسه نیست. دلار از ۳۰۰۰ و اندی تومان به بیش از ۲۸ هزار تومان افزایش یافت و ارزش پول ملی را به اندازهای پایین آورد که حتی برای کارگران افغانی هم ادامه کار در ایران از صرفه افتاد. روحانی و طرفداران او در تبلیغات انتخاباتی به صراحت اعلام میکردند که در صورت پیروزی رقیب در انتخابات بهای دلار تا ۵۰۰۰ تومان هم خواهد رسید. این درحالی است که در همین دوره قیمت دلار تا نزدیک به ۳۰ هزار تومان افزایش یافت! بعدها در گزارشهای ضدونقیضی گفته شد افزایش قیمت ارز بهویژه دلار در ایران، برنامهای از قبل طراحی شده از سوی دولت برای جبران کسری بودجه بوده اما بر فرض هم که این گزارشها کذب باشد، باید دید چه اتفاقی در دولت یازدهم و دوازدهم افتاد که پول ملی با این حد از فلاکت روبهرو شد؟ گذشته از واقعیت سقوط ارزش پول ملی در اقتصاد کشور، عملیات روانیای که حول آن شکل گرفت، موجب شد که نهفقط کلیه کالاهای ایرانی حتی آنهایی که صددرصد در کشور تولید میشوند به تبع افزایش دلار چند برابر گران شود بلکه موجب شد تا قیمت کالاهای وارداتی نیز به شکل سرسامآوری افزایش یابد. در این بین، توزیع ارز نیمایی که به دلار جهانگیری معروف شد هم قضیه دیگری است که جدا از ایجاد زنجیرهای از مفاسد، به تابلویی آشکار از ناکارآمدی دولت روحانی تبدیل شد و البته همه اینها را هم بگذاریم کنار، آب شدن ذخایر طلای کشور که یکی دیگر از فجایع اقتصادی این دوره محسوب میشود.
14 افزایش بیعدالتی و شکاف اجتماعی
هرچند ضریب جینی برای سنجش نابرابریهای اجتماعی کفایت نمیکند اما براساس گزارش مرکز پژوهشهای مجلس، در فاصله سال ۹۲ تا ۹۸ ضریب جینی ایران از 309/0 به 409/0یعنی بالاتر از رقم سال ۱۳۴۸ در ایران رسید. با این حال، تصور نمیکنم این روزها برای محاسبه نابرابری در ایران، چندان نیازمند محاسبات دقیق ریاضی باشیم. اگر به وضع زندگی ایرانیها بین سالهای ۸۰ تا ۹۲ نگاهی بیندازیم، به روشنی درخواهیم یافت که در دوران روحانی، گذشته از بیارزش شدن سرمایه عمده جمعیت ایران (یعنی فقیرتر شدن آنان)، چه شکاف عمیقی بین قشر ضعیف و متوسط و همچنین قشر متوسط و مرفه بهوجود آمده و چگونه یک نسل تازه در ایران را تحتعنوان نسل فوقمرفه (یا سوپرثروتمندان بادآورده) تولید کرده است که فاصله آنها با بقیه اقشار یک فاصله نجومی است. نابرابری اقتصادی در دولت یازدهم و دوازدهم به جایی رسید که دیگر کمتر جوانی میتواند حتی بعد از سپری کردن نیمی از سنوات خدمت خود، امیدی به داشتن مسکن یا اتومبیل مناسب در شهرهای بزرگ داشته باشد.
15 اصرار بر عدمسرمایهگذاری درست در مواجهه با آسیبهای اجتماعی
همه میدانند که به دلیل افزایش آسیبهای اجتماعی، رهبر انقلاب با برگزاری سلسلهجلساتی با مسئولان نظام و باز کردن باب بررسیهای دقیق و همهجانبه، ابتکارات متعددی داشتند که یکی از آنها تاسیس سازمان امور اجتماعی بود. دولت آقای روحانی نهتنها فکر روشنی در زمینه پیشگیری و مقابله با آسیبهای اجتماعی نداشت، بلکه زیربار ایجاد سازوکاری مناسب برای مدیریت مقابله با آسیبها در دولت هم نمیرفت. یک شورای اجتماعی وجود داشت که آن هم کارآمد نبود. طبیعی بود که ورود مقام معظم رهبری و آوردن ظرفیتهای همه قوا و نیروهای مسلح به صحنه به نفع دولت بود و زمینه تحقق وظایف سنگین دولت آقای روحانی در مواجهه با آسیبها را فراهم میکرد اما دریغ از مسئولیتپذیری از طرف دولت و دریغ از سرمایهگذاری درست. یعنی آقای روحانی بعد از آنکه شورای اجتماعی کشور ارتقا پیدا کرد و مسئولیتش از وزیر کشور به شخص رئیسجمهور منتقل شد، شاید سه بار بیشتر حاضر نشد در این جلسات شرکت کند! و نوع مواجهه بیانگیزه آقای روحانی با موضوع، موجب شد دستگاههای دولتی هم توجه کافی به این مساله مهم و کلیدی نداشته باشند بهطوریکه حتی سازمان برنامه و بودجه حاضر نبود بودجه سازمان نوپای مدیریت اجتماعی را به شیوهای منطقی تخصیص دهد؛ یا سازمان اداری و استخدامی حاضر نبود به الزامات معقول تشکیل یک سازمان قوی برای مقابله با آسیبها تن بدهد. درواقع، شخص آقای روحانی و همکاران نزدیکش نشان دادند باور عمیقی به مقابله با آسیبهای اجتماعی ندارند و نمیخواهند به دردها و رنجهای شمار کثیری از مردم پایان دهند.
16 کاهشدهی سرمایه اجتماعی
از بعد از پیروزی انقلاب اسلامی تا الان، هیچگاه سرمایه اجتماعی در حد دوران آقای روحانی تنزل پیدا نکرده بود. درواقع، عملکرد بسیار ضعیف و تخریبکننده، توام با چاشنی تحقیر مردم، موجب شد در هشتسالی که آقای روحانی و تیم او حاکم بر کشور بود، سرمایه اجتماعی یعنی شبکه روابط، اعتماد، حس عمل متقابل و هنجارهای اجتماعی که موجب تسهیل فعالیت مدنی میشود با ضعف جدی روبهرو شود. این موارد شامل، اعتماد، مشارکت سیاسی، مسئولیتپذیری اجتماعی، روحیه تعاون و همکاری، بخشش و فداکاری، معاشرتها و دوستیها، پیوندهای اجتماعی غیررسمی و... میشود که اکثر مطالعات میدانی بر کاهش آنها در دوران آقای روحانی دلالت دارد. البته ممکن است قوای دیگر، یعنی مجلس و قوه قضائیه هم سهم مهمی در کاهش سرمایه اجتماعی داشته باشند اما در این بین، سهم دولت معتنابه است. البته من تاکید میکنم هر وقت در طول این ۴۲ سال جریان غربزده و لیبرال مسلک حاکم بر کشور بودهاند همین اتفاق در ابعاد متفاوتی برای سرمایه اجتماعی رخ داده و شاید هم بعضی از غربگراها بیعلاقه نباشند با رفتارهای مدیریتی خود، استحکام درونی نظام را ذرهذره از بین ببرند.
17 کاهش خودباوری و تحقیر توانمندیهای ملی
دولتهای یازدهم و دوازدهم بهویژه شخص آقای روحانی، به اندازه رهبر معظم انقلاب و خیلی دیگر از دلسوزان کشور، باوری به ظرفیتهای داخلی نداشتند و لذا عمده همّ و غم دولت آقای روحانی، بر هرچه وابستهتر ساختن کشور به غرب و دستیابی به توسعه غربی با مدل صندوق بینالمللی پول، بانک جهانی و سازمان تجارت جهانی و به تبع آن، اتصال به اِف. اِی. تی. اِف و... متمرکز شده بود. درحقیقت، همانطور که قبلا هم مختصر اشارهای شد، بهرغم آنکه در دوران آقای روحانی علنا با اقتصاد مقاومتی مخالفت نشد و آقای جهانگیری ظاهرا مسئولیت ستاد فرماندهی اقتصاد مقاومتی را برعهده گرفت اما نهتنها در مسیر اقتصاد مقاومتی گام مهمی برداشته نشد، بلکه برعکس این مسیر گامهای فراوانی برداشته شد. علت اصلی این تفاوت نگاه و نیز تفاوت عمل را هم باید در جوهره فکری آقای روحانی و تیم او در نظر گرفت که اساسا حاضر به قبول تواناییهای داخل نبودند و همواره به ظرفیتهای داخلی به چشم تحقیر و تمسخر مینگریستند.
18 تلاش در جهت کاهش استقلال و خوداتکایی
نزدیکترین مشاوران آقای روحانی در این سالها را باید اصلیترین تئوریسینهای وابستگی نام نهاد که شبیه آن را عمدتا باید در عصر قاجار جستوجو کرد. اینکه دیگر دوران استقلال و خوداتکایی به سر رسیده و لازمه توسعه پیوستن به خانواده جهانی با محوریت ایالات متحده است، ازجمله سخنان مشهور تئوریسینهای وابستگی است که در این دوران جدای از انتشار کتابهای گوناگون، به تولید و عرضه گسترده این مفاهیم پرداختند. مهم این است که برآیند چنین تفکری در گذشته، اعم از اواخر قاجار، پهلوی اول و پهلوی دوم به وضوح تجربه شد و حاصل آن چیزی جز فلاکت و بدبختی مردم ایران و بلعیده شدن کامل کشور نبود، اما تئوریسینهای وابستگی که طی سده اخیر همواره نقش پیادهنظام جریان استعمار نو و فرانو در ایران را بازی کردهاند در تلاشند با طرح نو به نو و جذاب این مفاهیم و منحرفسازی افکار عمومی از مصالح حقیقی خود، کشور را در آغوش قدرتهایی قرار دهند که به زعم آنها قدرتمند زاییده شده و افول و غروبی درباره آنها قابلتصور نیست.
19 افزایش تصاعدی فساد اداری
فساد اقتصادی در کشور ما هیچگاه سیستمی نبوده اما از حیث حجم، شاید بتوان گفت، در گذشته، فساد اقتصادی به میزان فساد در دوران دولتهای یازدهم و دوازدهم نبوده است. ممکن است گفته شود جدیت قوه قضائیه در برخورد با فساد، دلیل اصلی نمود فساد اقتصادی در این دوره بوده است. شاید این حرف صحیح باشد اما وقتی دولتی رسما به عده قابلتوجهی از مدیران خود حقوقهای نجومی یعنی ۵۰ تا ۱۰۰ میلیون تومان و بیشتر پرداخت میکند و از عملکرد خودش در این زمینه صراحتا دفاع میکند، نمیتوان ابعاد فساد اقتصادی در این دولت که بعضا در پوشش قانون شکلگرفته است را نادیده گرفت. یا در دولتی که روند خصوصیسازی آن بهشدت آلوده است یا رانتخواری در عرصههای گوناگون نهادینه شده است، نمیتوان از پاکدستی سخن گفت؛ اصولا تقرب به سیاستهای اقتصاد لیبرال در کشورهای به اصطلاح در حال توسعه، فسادزاست و این فساد در شرایط یک بام و و دو هوا به مراتب فسادزاتر است. یکی از موتورهای تولید فساد در دولت آقای روحانی توزیع ارز ۴۲۰۰ تومانی- که به نام طراح آن یعنی آقای جهانگیری، معاون اول رئیسجمهور موسوم شده- محسوب میشود که نهتنها زمینه سوءاستفادههای وسیع اقتصادی را در کشور فراهم کرد، بلکه خودش یکی از عوامل اصلی تورم سرسامآور در این دوران به شمار میرود. صورتمساله ساده است؛ به عدهای ارز داده میشود که صرفنظر از صلاحیت آنها برای دریافت ارز یا اساسا کالایی با این ارز وارد کشور نمیکنند و ارز را در بازار آزاد میفروشند یا کالایی غیر از کالای مورد تعهد وارد میکنند یا بعد از واردسازی کالا، کالا را به نرخ روز ارز، یعنی چند برابر قیمت واقعی به بازار عرضه میکنند.
20 زمینهسازی برای شکلگیری اغتشاشات بنزینی سال ۹۸
اغتشاشات بنزینی سال ۹۸ را کسی فراموش نمیکند. دولت بدون اطلاع قبلی و ایجاد آمادگی ذهنیِ لازم بین مردم، قیمت بنزین را دفعتا سهبرابر افزایش داد و همین امر، زمینه تبدیل اعتراضات مردمی به یک اغتشاش عظیم در کشور با ورود عناصر مرتبط با بیگانه را فراهم کرد. جدای از خسارات فراوانی که در اثر این اغتشاشات به اموال عمومی وارد شد، طبق آمار اعلامی وزارت کشور، جمعا ۲۳۰ نفر در اغتشاشات جان خود را از دست دادند. تحقیقات نشان داد، بخشی از کشتهشدگان، بهوسیله عناصر مسلح ناشناس و وابسته به بیگانه کشته شدند و بخشی دیگر بهوسیله شلیک نیروهای انتظامی جان خود را از دست دادند. همچنین تحقیقات تاکید داشت، عمده کسانی که توسط نیروهای انتظامی کشته شدند درحال حمله به مکانهای حساس مانند پاسگاههای پلیس یا سیلوها، مناطق توزیع برق یا مخابرات بودند اما آنچه مسلم است، این تعداد کشته برای موضوعی که امکان مدیریت درست آن قطعا وجود داشت، لکه سیاهی بر دامن دولت آقای روحانی محسوب میشود. دقت بفرمایید! یک بحث، اصل گران کردن بهای بنزین است و بحث دیگر، روش گران کردن بنزین است. جالب است آقای روحانی پس از شکلگیری اغتشاشات، طی صحبتی سبک و تحقیرآمیز، اظهار داشت که او هم از زمان گرانی بنزین اطلاع نداشته و صبح جمعه که از خواب بیدار شده از این موضوع مطلع شده است که همین امر مردم را بیش از پیش عصبانی کرد. مگر میشود فردی اسم خودش را رئیسجمهور بگذارد و درباره مسائل مهم کشور اینگونه صحبت کند؟
21 بسترسازی برای ترور شهید سلیمانی
هیچکس نمیگوید که ترور شهید سلیمانی در بغداد کار دولت بود؛ اما خیلیها گفتند که اگر مواضع ذلیلانه این دولت در برابر غرب بهویژه آمریکاییها خصوصا پس از خروج آمریکا از برجام نبود، آمریکاییها هیچگاه جرات نمیکردند یک فرمانده نظامی بلندپایه ایرانی را که به دعوت رسمی دولت عراق به این کشور سفر کرده بود ترور کنند و بعد هم بیشرمانه مسئولیت ترور را بپذیرند. در واقع باید گفت، این ترور، محصول انفعال دولت در برابر مظالم آمریکاییها و اطلاع ایالات متحده از نبود اراده مستحکم در کشور برای انتقام سخت از آمریکاییها درصورت وقوع این جنایت بزرگ بود. حتی امروز که صوت سخنان آقای ظریف افشا شده، اضافه میکنم ترور شهید سلیمانی محصول معرفی میدان بهعنوان مانع اصلی دیپلماسی به آمریکاییها بود. هرچند با ترور شهید سلیمانی هیچیک از سیاستهای منطقهای جمهوری اسلامی تغییر نکرد و راه شهید سلیمانی ادامه یافت اما از دستدادن شهید سلیمانی یکی از خسارتهای عظیم به ملت ایران طی دو قرن اخیر بود و دولت آقای روحانی نمیتواند نقش بسترساز خود در این زمینه را انکار کند و باید در برابر تاریخ پاسخگو باشد. چیزی که عقل سیاسی امثال آقای ظریف به آن قد نمیدهد این است که دیپلماسی بدون مولفههای قدرت مانند وحدت و انسجام ملی، توان دفاعی، نفوذ منطقهای و جهانی و... تنها در حد شعرسرایی است.
22 تعطیلی فرهنگ و آزادسازی ولنگاری فرهنگی
وقتی از تعطیلی فرهنگ در دولتهای یازدهم و دوازدهم صحبت میکنیم، اغراقی در کار نیست. آقای روحانی حقیقتا با فرهنگ بیگانه بود؛ نه شناختی از فرهنگ داشت و نه تن به عمل فرهنگی میداد. آقای روحانی صراحتا میگفت که ما بهدنبال بهشت بردن انسانها نیستیم. این حرف یک معنای روشن داشت و آن اینکه نهتنها روی فرهنگ سرمایهگذاری نمیکنیم، بلکه فرهنگ را به حال خود رها میکنیم تا از هر کجا خواست سر در بیاورد. راه آقای روحانی در فرهنگ، راه لیبرالیسم فرهنگی بود راهی که نهتنها با راه اسلام مغایرت دارد بلکه در کشورهای لیبرال هم جز فساد و تباهی چیزی به دنبال نداشته است. در اسلام، همه تلاشها معطوف به هموارسازی مسیر بهشتی شدن مردم و در نقطه مقابل، ناهموارسازی مسیر برای جهنمی شدن انسانهاست. اسلام نمیتواند در برابر موتورهای آلودهسازی فکر و روان مردم بیتفاوت باشد. امام علی (ع) میفرمایند: «از من اطاعت کنید، من شما را به بهشت میرسانم.» به هر حال، ما امروز وارث ویرانههای فرهنگیای هستیم که دولتهای یازدهم و دوازدهم برای ما به یادگار گذاشته است. در این سالها، هم دستگاههای فرهنگی در اثر عدم رسیدگی به یک مخروبه بزرگ شد و هم با سهل انگاری عامدانه در برابر قانون، باب انواع ولنگاریهای فرهنگی در کشور باز شد. از نشر و مطبوعات گرفته تا تئاتر و موسیقی؛ از فیلم و سریال گرفته تا خیلی از هنرهای تجسمی.
23 مخالفت با شکلگیری علوم انسانیِ اسلامی
یادم هست که آقای روحانی در همان ابتدای دوره ریاستجمهوری خود در جمع استادان دانشگاه سخنرانی داشت و با حمله به ایده علوم انسانی اسلامی و تمسخر آن، گفت که چیزی به نام علوم انسانی اسلامی نداریم! من در همان ایام طی نامهای به ایشان، کتابی را برای آقای روحانی فرستادم و از ایشان درخواست کردم که بهجای قضاوتهای عجولانه و غیرعلمی، کمی درباره منطق علم دینی مطالعه داشته باشد! یادم هست یکبار دیگر هم آقای روحانی حرفهای بیربط خودش را درباره علوم انسانی اسلامی تکرار کرد. البته معلوم بود که این حرفها از بیرون به او دیکته شده است، اما وقتی با نقدهای صریح روبهرو شد از ادامه این بحث - که شاهدی بر کمسوادی خودش بود- صرفنظر کرد. با اینحال، طبیعی است که در سرتاسر دولتهای یازدهم و دوازدهم هیچکمکی به گسترش علوم انسانی اسلامی نشد و در نقطه مقابل به مخالفان آن مفصل میدان دادند. البته برای من نه مخالفت دولت آقای روحانی با علوم انسانی اسلامی و نه حمایت آنها از جریان روشنفکری سکولار چیز عجیبی نبود، چراکه خمیرمایه سازمان فکری و عملی این دولت را سکولاریسم با چاشنی تزویر میدانستم. البته ما با همه مانعتراشیها که در مواردی حتی از سوی نیروهای به ظاهر انقلابی صورت میگرفت، خط فکری خودمان را زنده نگه داشتیم که بحث آن فرصت جداگانهای میطلبد.
24 توقف نسبی سرمایهگذاریهای بزرگ علمی و فناوری
واقعیت این است که با پیگیریهای ویژه رهبر بزرگوار انقلاب، همچنان کشور در عرصه علم و فناوری در مسیر پیشرفتهای بزرگ است و کسی نتوانسته جلوی این پیشرفتها را سد کند. با اینحال، وقتی نگاه یک دولتی به بیرون متمرکز بود و از همه مهمتر، پیشرفتهای علمی کشورش را نوعی بازی تبلیغاتی تلقی میکرد(!)، طبیعی است که روی این عرصه سرمایهگذاری درخوری نداشته باشد. یکی از استادان دانشگاه که قبلا مسئولیت مهمی هم داشت برای جمع کوچکی نقل میکرد که در ابتدای دوره ریاستجمهوری با آقای روحانی ملاقات داشته و او بهجز حوزه پزشکی، تقریبا هیچیک از پیشرفتهای علمی و فناوری را قبول نداشته است. آن استاد میگفت آقای روحانی گفته بود مقالات آیاسآی را روبهروی دانشگاه تهران هم میفروشند و لذا این پیشرفتهایی که مطرح میشود و میگویند ما در تولید مقالات علمی فلان رتبه را در جهان کسب کردهایم، چیزی فراتر از یک بازی تبلیغاتی نیست که توسط دولت قبل به راه افتاده است. وقتی رئیسجمهور به موضوع پیشرفت علم اینگونه نگاه میکند و ظرفیتهای عظیم و منحصربهفرد را بهراحتی نفی میکند، طبیعی است جز مواردی که تکلیف قانونی است و چارهای جز اجرا ندارد، روی موضوع پیشرفت علمی و فناوری سرمایهگذاری نمیکند و من معتقدم ما در دوران ایشان عمدتا از موقعیت علمی خودمان صیانت کردیم، اما شانس فرصتهای پیشرفتهای جهشی در عرصه علم و فناوری که شایستگیاش را داشتیم، از دست دادیم. بهعبارت دیگر، در این هشتسال در خیلی از رشتهها باید خیلی جلوتر میرفتیم که نرفتیم و درجا زدیم؛ در خیلی عرصههای نو هم باید وارد میشدیم که نشدیم.
25 ضایعسازی فرصتهای همکاری اقتصادی با کشورهای شرقی و همسایگان
دولت یازدهم از ابتدا به همکاریهای اقتصادی موثر با کشورهای همسایه بهویژه دو قدرت شرقی خارج از جبهه غرب، یعنی چین و روسیه باوری نداشت. تمام نگاه آنها به اروپا و آمریکا دوخته شده بود و کانه مانند منورالفکرهای عصر قجری، تنها راه پیشرفت ایران را همآغوشی یا بهتر بگوییم هضم در غرب تلقی میکرد. این درحالی بود که کشورهای اروپایی و ایالات متحده جدای از سابقه تاریخی مظالم بزرگ به ایران، هیچگاه در این هشتسال حاضر نشدند بهصورت جدی با ایران همکاری اقتصادی داشته باشند و برعکس، تا توانستند در پیشرفت ایران سنگاندازی هم کردند. ما در شرایطی در دوران آقای روحانی با مشکلات اقتصادی دستوپنجه نرم میکردیم که بازارهای منطقهای اعم از عراق، سوریه، لبنان، افغانستان، بعضی کشورهای آسیای میانه و حتی روسیه آماده پذیرش ایران بودند. از سوی دیگر شرایط سیاسی-اقتصادی و رقابت سرسختانه چین و روسیه با آمریکا فرصت شکلگیری یک برنامه همکاری اقتصادی درازمدت و راهبردی را برای ایران فراهم کرده بود. بههرحال، آقای روحانی و وزارت خارجه ایشان اعتقادی به این کار نداشت و هیچگاه حاضر نشد لااقل یکسوم انرژی دستگاه دیپلماسی را برای همکاری با کشورهای منطقهای و شرقی بهکار گیرد، لذا همکاری اقتصادی راهبردی ایران و چین پس از توصیههای مکرر رهبر انقلاب، نهایتا در ماههای پایانی دولت دوازدهم بهنتیجه رسید و این درحالی است که اگر در همان سالهای نخست دولت آقای روحانی بهنتیجه رسیده بود، عملا بخش مهمی از تحریمها خنثی شده بود.
26 مدیریت خسارتبار در مواجهه با کرونا
انتشار ویروس کووید-۱۹ در سراسر جهان ازجمله ایران را باید جزء بلایای بزرگ سده اخیر دانست که علاوهبر فلج کردن زندگی اجتماعی مردم و وارد آوردن صدمات جدی به اقتصاد و بهطور کل سامان اجتماعی کشورها، جان میلیونها انسان را گرفت. طبق آمار رسمی وزارت بهداشت تا تاریخ بیستم اردیبهشت ۱۴۰۰، سرجمع ۷۵ هزار ایرانی جان خود را از دست دادند و شمار کثیری از مردم مصیبتزده شدند. در این شرایط از دولت پرمدعای آقای روحانی انتظار میرفت که مانند بعضی کشورها با یک طراحی عالمانه، بسیج و امکانات کشور و همچنین وضع مقررات قوی، ضمن قطع سریع زنجیره انتقال ویروس، از عدد مرگومیر بیماران کرونایی کم کند. با اینحال همه مردم دیدند که چگونه این دولت با وجود اختیارات فراقوهای که در اختیار داشت، با تصمیمات غلط و دهنکجی به اجماع کارشناسی و حتی رفتارهای کودکانه با وزارت بهداشت که بازوی خودش در اینمیدان بود، چندبار شرایط ایران را بحرانی کرد. در مواردی، این بحرانها بعد از بهبود نسبی وضع کشور ایجاد شد، مانند شرایطی عجیبی که در قبل از نوروز ۱۴۰۰ توسط دولت و شخص آقای روحانی درست شد و عده زیادی از مردم در اثر رفتارهای مدیریتی ایشان جان خود را از دست دادند. مطمئنا اگر دولت آقای روحانی تن به نظرات کارشناسان میداد، امروز عدد مرگومیر این بیماری در کشور بهمراتب کمتر از این رقمها بود.
27 تضییق آزاداندیشی و برخورد با منتقدان دولت
مواجهه آقای روحانی با آزاداندیشی بهصراحت نشان داد که او هیچاعتقادی به آزاداندیشی ندارد و هر کجا لازم ببیند بهراحتی خودکامگی را به آزاداندیشی ترجیح میدهد، البته مثل خیلی از مخالفان آزاداندیشی که ابایی از سر دادن شعار آزاداندیشی ندارند، ما در این هشتسال شعار آزاداندیشی را هم از ایشان شنیدیم، اما عملکرد آقای روحانی و تیم او، هیچشباهتی به آزاداندیشی نداشت. علاوهبر این، آقای روحانی درطول هشتسالی که رئیسجمهور بود، کمترین ارتباط با منتقدان خود اعم از دانشجویان، طلاب، اساتید، کارشناسان و... داشت و اگر هم جلساتی برپا میکرد عمدتا تشریفاتی و با حضور همفکران و جانبداران خود بود. یادم هست او جلسهای را محض خالی نبودن عریضه با اصحاب جامعهشناسی گذاشته بود، اما حتی یک نفر از جامعهشناسان منتقد خود یا اصحاب جامعهشناسی اسلامی را دعوت نکرده بود که خود من در یکی از رسانهها به این حرکت ناشایست آقای روحانی اعتراض کردم. شاید هیچرئیس دولتی در ۴۲ سال گذشته به اندازه ایشان از منتقدان فاصله نگرفته است. آقای روحانی نهتنها به منتقدان توجهی نداشت، بلکه آنها را با تعابیر زشت و شرمآوری مورد خطاب قرار میداد؛ حتی در شوراهای عالی تخصصی مانند شورای عالی انقلاب فرهنگی یا شورای عالی فضای مجازی- که محل تضارب افکار است- رفتار او با اعضای منتقد بیسابقه و مایه خجالت بود و حتی به اخراج آقای مهندس ضرغامی از جلسه شورای عالی فضای مجازی و آقای حسن رحیمپور از شورای عالی انقلاب فرهنگی انجامید. جرم آن دو نفر این بود که به رفتار غیرمنطقی و تحکمآمیز آقای روحانی در جلسات انتقاد داشتند و خواستار ایجاد فضایی باز برای بررسی واقعبینانه مسائل بودند.
جمعبندی
براساس آنچه عرض شد، دولت آقای روحانی نماد بارز یک دولت ناتوان و تخریبگر در ۴۲ سال اخیر محسوب میشود که بررسی ابعاد و زوایای عملکرد این دولت برای هر دانشجوی علوم سیاسی میتواند مفید و راهگشا باشد، بنابراین تصور میکنم اگر از این به بعد در رشته علوم سیاسی حداقل دو واحد به نقد و بررسی حکمرانی سیاسی آقای روحانی در دولتهای یازدهم و دوازدهم اختصاص پیدا کند، خدمت بزرگی هم به پیشرفت علوم سیاسی در دانشگاهها و هم تحول در وضعیت کشور بهویژه دولتهای بعدی خواهد شد. اگر بنا داشته باشم بهطور خلاصه اوصاف و ویژگیهای اصلی و تخریبگر دولتهای یازدهم و دوازدهم را بشمارم، دولت آقای روحانی را واجد خصوصیتهایی منفی میدانم که یکی از آنها بهتنهایی برای زدن لطمات اساسی به کشور و مردم کافی است که برای شرح و بسط جزئیات آن چند جلد کتاب باید نوشته شود و من سعی کردم در این بحث، تنها به مهمترین این موارد اشاراتی داشته باشم.
والسلام علیکم و رحمهالله