آراز مطلبزاده، منتقد سینما و تئاتر:کمتر کسی مانند بهرام بیضایی را میتوان یافت که از ظرفیت وقایع تاریخ اسلام بهرههایی تاریخساز، ماندگار و چند وجهی برای نگارش آثار تاریخی اما روزآمد خود برده باشد. وقایعی که در ناخودآگاه جمعی جامعه ایرانی بارها تکرار شدهاند، اما بیضایی با پرداخت خاص خود به آن وقایع، منظرگاهی جدید را در برابر چشمان مخاطب ایرانی گشوده است. به زبان سادهتر منظرههایی که بیضایی در باب تاریخ اسلام ترسیم میکند، از ابعاد بسیار گوناگونی متمایز از تصویرهایی است که ما تا پیش از این در ذهن خود داشتیم. البته ناگفته نماند خود این مناظر هم با یکدیگر تفاوتهای قابل توجهی دارند. بیضایی گاه روایتی کمترشنیده شده یعنی ماجرای عشق شبلی به دختر زید و گرهخوردن تقدیرش با حماسه کربلا را از دل تاریخ اسلام استخراج میکند و حاصلش میشود فیلمنامه روز واقعه و گاهی نیز یکی از مهمترین، شناختهشدهترین و جانسوزترین وقایع تاریخ اسلام یعنی ماجرای شهادت حضرت امیر(ع) را دستمایه اثرش قرار میدهد و قرائتی جدید، چند وجهی و ماندگار از شهادت امیرالمومنین(ع) در نمایشنامه مجلس ضربت زدن متبلور میشود.
بهرام بیضایی نمایشنامه مجلس ضربت زدن را در سال هفتادونه، سالی که مزین به نام خود حضرت علی(ع) بود، نوشت و هیچگاه مجال اجرا و کارگردانی متن توسط خودش میسر نشد، اما اکنون پس از بیستسال، اثر هنوز ویژگیهای مهمش اعم از گیرایی متن، ساختار بدیع و چند وجهی و پرداخت اجتماعی و... را با تمام قوا حفظ کرده است. میتوان اذعان کرد مجلس ضربت زدن متفاوتترین و یکی از مهمترین آثار موجود در تاریخ تئاتر ایران است. اثری در باب یک گروه تئاتری که درحال تمرین نمایشی درباره شهادت امام علی(ع) توسط ابنملجم هستند، اما دستورات دست و پاگیر وضعشده از بالا، اختلافات درونگروهی و... گروهها را دچار کشمکشهای متعددی میکند. کشمکشهایی که از درون آنها، همان منظرهای که بیضایی از شهادت امام علی(ع) ترسیم میکند رفتهرفته آشکارتر میشود. با این حال اگر بخواهیم در یک خط مبنای درام نمایش را بگوییم باید بگوییم مجلس ضربت زدن اثری است درباره یک گروه تئاتری که در ترسیم منظرهای از امام علی(ع) دچار مشکل میشوند. این یک خط، بستر روایی را فراهم میکند که بیضایی در آن با الهام گرفتن از ساختار نمایشی تعزیه و با بهرهبردن از دو اصل مهم «نمایش در نمایش» و «فاصلهگذاری» به یک پرداخت بدیع، چند وجهی و روزآمد از شهادت امام علی(ع) برسد. بیضایی در این متن از تمام اصول نمایشی کلاسیک ارسطویی تخطی میکند و داستانش را در 10 صحنه با الهام گرفتن ازساختار تعزیه روایت میکند. مضافبراین، او از دو اصل نمایشی مهم دیگر هم بهره میجوید. نخست با اتکا به اصل «نمایش در نمایش» تاریخ را به حال گره میزند. پیوندی که تاثیر مهمی بر عنصر زبان در اثر میگذارد، زبان آرکائیک بیضایی را با زبان انتقادی او درهم میآمیزد و این درهم آمیختگی در صحنه پایانی نمودی بهمراتب درخشانتر مییابد و دوم اینکه از اصل نمایشی «فاصلهگذاری»، ابداع برتولت برشت، استفاده میکند تا روایتش کلیشهای و تکراری و متکی بر گروگانگیری احساسی از مخاطب نباشد. فارغ از عناصر و وجوه ساختاری اثر که ذکر شد در ردیابی این پرداخت بدیع، چند وجهی و روزآمد نسبت به واقعه شهادت امام علی(ع) میتوان متن مجلس ضربت زدن را از ابعاد مختلف مورد واکاوی قرار داد اما بهنظر میرسد درنهایت علت غایی تمام این معلولها به عنصری بسیار موثر در قلم بیضایی خواهد رسید که چیزی نیست جز «اعتراض». مجلس ضربت زدن اثری است تماما اعتراضی! شکوائیه و اعتراضی تمامعیار که مخاطبش از اشقیا فراتر میرود و پیشانی گذشته، امروز و آینده را هم هدف قرار میدهد. اعتراضی شاعرانه و حماسی خطاب به تمام آنان که مانع بازنمایی حقیقت علی(ع) شدهاند. فریادی علیه آنان که داعیه دوستداری علی(ع) را دارند، اما تمام عمر خود را صرف پنهان ماندن مسلک علی(ع) کردهاند. خشمی خطاب به آنان که مدام بر فرق زخمی علی(ع) قسم خوردهاند و تعفن ننگ خود را با طهارت نام علی(ع) شستهاند. بیضایی معتقد است در تمام این سالها خواسته و ناخواسته ابعاد انسانی حضرت علی(ع) در روایتهای فراانسانی و اسطورهای که از او شده، پنهان مانده است. در تایید این مدعا، شخصیت نویسنده از زبان حضرت علی(ع) میگوید: «شما با من چه کردید؟ بزرگم کردید برای حذفم؟ راستی که من انسان بودم. پیش از آنکه به آسمان برین برانیدم. شما دوستداران که با من چنین کنید، دشمنانم چه باید بکنند؟!»
به زبان سادهتر، مجلس ضربت زدن یگانهترین و مهمترین اثری است که ترسیم مظلومیت حضرت امیر(ع) را از منظر انتقاد اجتماعی پیمیگیرد و از این منظر، ارکان و اصحاب قدرت، جامعه و... را به ساحت نقد میکشاند. رویکردی که بیضایی تاحدودی در روزواقعه هم از آن پیروی کرده بود، اما در مجلس ضربت زدن این رویکرد انتقادی به شکلی بهمراتب جامعتر و فراگیرتر اساسا بنیان اصلی درام را میسازد. اگرچه بیضایی بهطور صریح، ممنوعیت نشان دادن چهره ائمه و معصومین را مطرح میکند، اما پرواضح است که این امر کارکردی کاملا استعارهآمیز در پیکرهبندی نهایی اثر دارد. استعارهای که بهمعنایِ ممانعت از فاش شدن ذات حقیقی امام علی(ع) است. ممانعتی که منفعت امروز عدهای در گرو آن است. بیضایی در ادامه این مسیر با گرهزدن حال به گذشته و رفت و آمدهای مکرر در زمان و از زمان حال (مناسبات و معضلات بازیگران، کارگردان و نویسنده نمایش) به گذشته (مواجهههای ابنملجم با قطامه و...) طی یک پیوستار آرامآرام زمانها را از ابعاد گوناگون بههم آمیزد و این آمیزش در صحنه دهم به اوج خود میرسد. هدف وی از این ادغام چند وجهی نخست ابدیکردن مظلومیت علی(ع) است. مظلومیتی که اگر در گذشته بهواسطه شمشیر ابنملجم محقق شده بود، امروز بهواسطه کجفهی، سودجویی، ریاکاری و منفعتطلبی ارکان قدرت و جامعه رقم میخورد و مانع از بازنمایی حقیقت راستین علیبنابیطالب(ع) که عبارت بود از عدالتخواهی، ظلمستیزی، انساندوستی و... میشود. چنان که وقتی شخصیت نویسنده پس از استیصالهای فراوان متن نمایشنامه را تکمیل میکند اعرابی یکم با خود زمزمه میکند:
«اینهمه راستگویی را چه کسی طاقت میآورد؟!»
دیالوگی مهم و کلیدی در نمایشنامه بیضایی که امروز با گذشت دو دهه از نگارش اثر، هنوز قابل بحث است؛ چراکه هنوز کمتر اثر نمایشی را میتوان در تاریخ تئاتر، سینما و تلویزیون یافت که به شکلی جامع و موثر حقیقت راستین امام علی(ع) را فارغ از ملاحظات و مصلحتهای سیاسی و... بازنمایی کند.