تفکر خصوصی‌سازی که این سال ها گریبان‌گیر کشور ماست، نمی‌گذارد پول خرج معلم و تربیت آن شود و بیشتر به مسیرهای کوتاه و کم‌خرجی مثل خرید خدمات و ماده۲۸ متمایل است.
  • ۱۴۰۰-۰۲-۱۳ - ۱۱:۰۵
  • 00
تفکر خصوصی‌سازی نمی‌گذارد پول صرف تربیت معلم شود

مرضیه تعقلی، دانشجوی پردیس امام خمینی گرگان: از دانشگاه‌ فرهنگیان گفتن همیشه برای من سخت است. تنها یک دانشجومعلم یا معلم فارغ‌التحصیل از این دانشگاه که تجربه‌ تحصیل در آن را داشته باشد، می‌داند چه می‌گویم. سخت است چون چیزی که من به‌عنوان تجربه‌ زیسته‌ خود از این دانشگاه می‌گویم با خرده‌روایات گلچین‌شده‌ای که میان مردم ردوبدل می‌شود، فرسنگ‌ها فاصله دارد. برای اثبات این حرف کافی ا‌ست عبارت «دانشگاه فرهنگیان» را در گوگل سرچ کنید. خواهید دید که رسانه‌ها و صفحات کاسبان کنکور چه اطلاعات زرد و جهت‌داری از این دانشگاه‌ها به خورد مخاطبان خود می‌دهند. برای مردمی که اغلب‌شان این‌روزها بیکاری را بیش‌از هرزمان دیگری به خود نزدیک می‌بینند و در تامین معاش خود به‌سختی افتاده‌اند، لیستی از مزایای این دانشگاه از استخدام قطعی، حقوق و مزایا، معافیت از سربازی و... ردیف می‌کنند که خوشایند و بازدیدخور باشد و این‌گونه تصویری کاذب از این دانشگاه بازتاب می‌دهند. برای همین هم می‌گویم شما هرقدر که از این دانشگاه بشنوید و بخوانید تا در این دانشگاه روزگار نگذرانده باشید، درک درستی از فضایش نخواهید داشت. این را از کسی بشنوید که دوسال تمام از هرجا که توانست پرسید و شنید و حتی رفت و از نزدیک دید که به‌زعمش با حقیقی‌ترین نگاه ممکن وارد این دانشگاه شود، ولی بازهم چندماه اول ورودش مبهوت فاصله‌ میان تصوراتش با واقعیت موجود مانده بود. من البته از انتخاب این دانشگاه هیچ‌گاه پشیمان نبوده و نیستم، ولی این دلیل نمی‌شود که درمقابل خیل عظیم انسان‌هایی که از دانشگاه فرهنگیان احوال می‌پرسند، سکوت کنم و از ضعف‌های جدی این ساختار نگویم. هرچند بنا بر تجربه‌، گفته‌هایم از این دانشگاه به‌دلیل همان تصور غلطی که پیش‌تر از آن گفتم، برای خیلی‌ها باورپذیر نیست و از طرفی هم خیلی‌وقت‌ها دفاعیاتم به‌ مذاق بعضی خوش نمی‌آید! حوصله کنید، از همه‌چیز مختصری خواهم گفت؛ از هرچیزی که به این دانشگاه مربوط است و مهم. بگذارید در ابتدا کمی از وجه آموزشی این دانشگاه برایتان بگویم. بالطبع اصلی‌ترین وجه یک دانشگاه که مدعی تربیت معلم است، سطح ‌علمی آن است. برای بچه‌دبیرستانی‌ای که احتمالا دانشگاه فرهنگیان از گزینه‌های روی میز او برای ادامه‌ تحصیل است، معلم منتهای دانایی در جهان ساده و کوچکش است و این فرضیه که دانشگاهی با هدف تربیت معلم «آموزش» را در اندازه‌ یک مدرسه ساده ‌بگیرد از اساس برای او ملغی‌ است. ولی متاسفانه حقیقت این است که این دانشگاه معمولی‌ترین و در دسترس‌ترین اساتید محدوده‌ جغرافیایی خود را برای تربیت دانشجویانش به‌کار می‌گیرد و تعداد هیات‌علمی آن فاصله‌ معناداری با استانداردهای جهانی دارد. محتوای واحد‌های درسی دانشجویان بی‌ربط با نیاز آنان و اقتضائات حرفه‌شان است و دانشگاه در تامین بستر مناسب برای رشد مهارت‌های معلمی ناتوان است. هیچ‌وقت فراموش نمی‌کنم روزهایی را که تازه‌ وارد دانشگاه شده بودیم و با دوستانم رتبه‌ سه‌رقمی‌مان را به‌یاد می‌آوردیم و کلاس‌های درس و فضای علمی دانشگاه را با بهترین دانشگاه‌هایی که به عشق معلمی قیدشان را زده بودیم، مقایسه می‌کردیم و غصه می‌خوردیم. القصه، از سطح علمی دانشگاه بگذریم. ‌

 دانشجومعلمان، به‌دلیل سخت‌گیری‌های بعضی مسئولان و محدودیت‌هایی که زندگی کارمندی در ذهن‌شان القا کرده، از همان بدو ورود انفعال را می‌پذیرند و حواس‌شان جمع می‌شود که خیلی کاری به سیاست و جامعه و ماوقع اطراف‌شان نداشته باشند و در مطلوب‌ترین حالت صبح‌ها چندساعتی بروند درس‌شان را بدهند و بعد گوشه‌ای آب‌ونان‌شان را بخورند و دردسر درست نکنند. تفکری که معلم را به‌مثابه یک ربات تربیت و او را در اندازه‌ یک سی‌دی آموزشی بی‌ارزش می‌کند. البته بخش اعظمی از این رخوت معلول استخدام‌ قطعی و اقتضائات زیست‌کارمندی ا‌ست که در اغلب سیستم‌های این‌چنینی زندگی افراد را راکد نگه می‌دارد. در ارتباط با اوضاع پذیرش دانشجو نیز باید بگویم که بخش قابل‌توجهی از متقاضیان این دانشگاه با گزینش ناصواب وارد سیستم می‌شوند، درحالی‌که نه اعتبار علمی معلمی را دارند و نه صلاحیت اخلاقی‌ این‌کار را. قسمی از آنان اساسا نسبتی با معلمی ندارند و نه حتی عشق و علاقه‌ای به آن و صرفا به‌دلایلی مثل موقعیت شغلی و حقوق و مزایا اشتیاق ورود به این سیستم را دارند. از نظر رفاهی هم این دانشگاه از شرایط مطلوبی برخوردار نیست‌. دانشجویان دانشگاه فرهنگیان از سرانه‌ غذایی بی‌بهره‌اند. خوابگاه‌ها ظرفیت کافی ندارند و وضعیت‌شان به لحاظ خدمات و امکانات اصلا جالب نیست. بخش عمده‌ای از مواردی که گفته شد، ناشی از عملکرد ضعیف مسئولان این سیستم است که گاه از سر کاهلی و ندانم‌کاری‌ است و گاه هم بعضی به‌عمد نمی‌خواهند که این دانشگاه پا بگیرد و رشد کند. ‌

تفکر خصوصی‌سازی که این سال‌ها گریبان‌گیر کشور ماست، نمی‌گذارد پول خرج معلم و تربیت آن شود و بیشتر به مسیرهای کوتاه و کم‌خرجی مثل خرید خدمات و ماده۲۸ متمایل است. اینها مختصری از اهم مشکلات این دانشگاه است که گفته شد، اما می‌خواهم متذکر شوم که قصدم از نوشتن این یادداشت سیاه‌نمایی و تخریب این دانشگاه نیست و از مزایای آن را هم خواهم گفت. پیش‌تر هم در خلال مطالب گفتم من به‌عنوان دانشجوی این دانشگاه هیچ‌گاه از انتخابم پشیمان نبوده و نیستم و حقا اگر به عقب بازگردم بازهم تنها انتخابم همین دانشگاه، علی‌رغم همه‌ ضعف‌هایش خواهد بود. دلایل زیادی برای این حرف دارم. اولین و جذاب‌ترینش علاقه‌ بی‌حد من به معلمی است که بالطبع منطقی‌ترین راه برای دنبال کردن این عشق و معلمی در مدارس دولتی حاشیه‌شهر و حتی روستا و خدمت به مردمان مستضعف کشور، دانشگاه فرهنگیان بوده و هست. دلیل مهم دیگرم ورود برای تغییر این سیستم بیمار حتی شده در اندازه‌ بضاعت اندکم است؛ چراکه به‌‏جد معتقدم دانشگاه فرهنگیان با همه‌ کم‌وکاستی‌هایش همچنان درست‌ترین و اصولی‌ترین مسیر برای تربیت معلم شایسته است و راه درمان مشکلات آن قطعا جا زدن و طرد آن نیست، بلکه باید منتقدانه وارد شد و برای اصلاح آن تلاش کرد. به‌خصوص که طی این چندسال اخیر، جمعی از دانشجویان دغدغه‌مند این دانشگاه و برخی مسئولان دل‌سوز در عمل نشان داده‌اند که پتانسیل خوبی برای اصلاح وضع موجود و بالندگی این مجموعه دارند و همین ما را بیش‌ازپیش امیدوار به‌ آینده‌ای روشن کرده، بار مسئولیت‌ ما را سنگین‌تر می‌کند. بارها گفته‌ام، اینجا هم می‌گویم که دانشگاه فرهنگیان با همه‌ قوت و ضعف‌هایی که دارد برای من یک رنج زیباست. رنجی که به‌یقین روزی تبدیل به نور خواهد شد و به دل معلمان این سرزمین خواهد تابید. روز معلم مبارک همه‌ معلم‌هایی که از این سیستم منزجر می‌شوند، کفش آهنین به‌پا می‌کنند و عازمش می‌شوند؛ عزمی برای فتح و انعکاس نور.

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰