آنچه این روزها درون دولت حسن روحانی اتفاق میافتد از آن موارد عجیبوغریبی است که شاید نمونه آن نه در ایران که در کمتر کشوری از جهان قابل مشاهده باشد. در روزها و هفتههای اخیر اعضای اصلی دولت از وزرا گرفته تا رئیسجمهور بهجای مسئولیتپذیری و صداقت که حداقل ویژگی مورد انتظار از کارگزاران دولت است، تلاش کردهاند بار مسئولیت خود را بر دوش دیگری گذاشته و از نتایج اقدامات خود فرار کنند. این روزها هر کسی که نسبتی با دولت داشته تلاش میکند با مرزگذاری بگوید که در اتفاقات ناگوار این سالها دخیل نبوده و در تصمیمگیریها دخالتی نداشته است.
مهمترین و جدیدترین مصداق هم اظهارات شگفتانگیز معاون اول دولت یعنی اسحاق جهانگیری است، کسی که از انتخابات سال1396 از طرف حامیان دولت، جایگزین روحانی در1400 نامیده میشد و قرار بود حضور و پیروزی وی در انتخابات ریاستجمهوری سیزدهم تداعیکننده الگوی مدودف-پوتین باشد.
او جمعهشب و در شبکه اجتماعی کلابهاوس آنچنان با دولت روحانی مرزبندی کرد که گویی از ابتدا هیچ نسبتی با روحانی و تیمش نداشته و بهزور وارد دولت شده است. جهانگیری گفت بعد از انتخابات به روحانی پیشنهاد داده که معاون اول دیگری را انتخاب و وی را بهعنوان مشاور انتخاب کند، اما روحانی قبول نکرده است.
وی درباره ارز4200 تومانی هم اساسا کل مساله را متوجه جلسه سران سه قوه کرد و از کنار هر آن چیزی که درون دولت و آن جلسه معروف که حسامالدین آشنا روایتش را در اندیشه پویا بیان کرده بود، عبور کرد. او تاکید کرد: «ارز ۴۲۰۰تومانی مصوبه سران سه قوه است؛ اینکه آقایان بعدا درموردش اظهارنظر نکردند به خودشان برمیگردد.» او البته اشارهای نکرد که ارگان حزب سازندگی که خود از اعضای اصلی آن است چطور او را نمود نجات کشور و مسبب طرح ارز 4200تومانی معرفی کرده بود.
او همچنین با تکرار اظهارات قبلی خود شبیه آنچه گفته بود حتی اجازه تغییر منشی خود را هم ندارد، اینبار گفت: «در تغییر هیچ معاون یا وزیری نقش نداشتم، این تصمیمات تماما در دفتر رئیسجمهوری گرفته میشد.»
اعلام برائتهای امروز ریشه در کجا دارد؟
اجازه دهید برای دقت بیشتر، این مساله را از کمی قبلتر و بهصورت ریشهای مرور کنیم. همانطور که پیشتر نوشته و توضیح داده بودیم مهمترین و اصلیترین جمعبندی درمورد دولتی که 8سال گذشته سکان اجرایی را بهدست داشته، شکست در اجرای ایده مرکزی یعنی حل معضلات و مشکلات داخلی از مسیر سیاست خارجی و فقدان ایدهای جایگزین بوده است، مسالهای که ناکارآمدی دولت را دوچندان کرده و حالا که موقع حسابوکتاب فرارسیده بیشتر از هر زمان دیگری این چالش به چشم میآید.
وقتی قرار بود برجام تدوین و نهایتا ازسوی دولت پذیرفته شود، کارشناسان بسیاری نسبت به ایرادات و معضلات جایگرفته در توافق هشدار دادند و حتی در مجلس شورای اسلامی هم کمیته ویژهای شکل گرفت و توافق را بررسی کرد یا حتی در آن جلسه معروف شورای روابط خارجی، اساتید دانشگاه بهصراحت و با مصداق به وزیر امور خارجه تذکر دادند اما خب گوش شنوایی نبود و توجیهات بدون پایه و مبانی علمی و عملی بیان میشدند تا به هر نحوی که شده توافق اجرایی شود.
پس از اجرای برجام اما چالشها که یکییکی رخ نمود، برخی اعترافها مانند «دستاورد تقریبا هیچ» بیان شد که طبیعتا کارگر نبود، اما آنجایی دقیقا مشکل اساسی دولت آشکار شد که ترامپ با کمترین هزینه ایالاتمتحده را که اصلیترین طرف 1+5 بود از توافق خارج کرد و چندیبعد اسحاق جهانگیری که حداقل درمورد دولت اول حسن روحانی اظهارنظری مشابه آنچه جمعهشب در کلابهاوس بیان کرد، ندارد، گفت ما غافلگیر شدیم! اظهارنظری که نشان میداد تا چه اندازه نگاه دولت به توافق هستهای با غرب متوهمانه و غیرعلمی بوده است.
دقیقا همین اتفاق هم بود که چالشهای عملکرد دولت و ضعف بزرگ آنها بهویژه در حوزههایی چون مسائل عمرانی و اقتصادی را نمایان کرد و نهتنها دیگر مشکلات بیشتر دیده شد که هرکدام ضریب هم گرفت و بهاصطلاح مشکلات همافزا شده و مسیر حرکت کشور را مختل کردند.
ماجرای بنزین و عصبانیتی که هنوز فروکش نکرده
در این میان اما یکی از سوالات مهمی که همچنان در اذهان عمومی وجود دارد درمورد مسائلی است که دولت میتوانست فارغ از تحریم یا دیگر مشکلات، بهنحو بهتری درخصوص آنها عمل کند ولی بدترین روش را در پیش گرفت و مردم کشور را حسابی به زحمت انداخت. اصلیترین مثال هم ماجرای افزایش ناگهانی و چندصد درصدی بنزین است که ابتدا ازسوی همه اعضای دولت انکار میشد ولی بهصورت ناگهانی و غافلگیرانه در آبانماه98 اجرا شد و جامعه را در یک شوک و حیرت بزرگ فرو برد. این بیتدبیری حتما در بدو امر و بهخاطر نحوه اجرا موجب نارضایتی مردم شد اما شاید بیشترین عصبانیت مردم آنجایی شکل گرفت که رئیسجمهور بهجای مسئولیتپذیری گفت که خودش هم صبح جمعه از ماجرا اطلاع یافته است. اگر خاطرتان باشد آن روزها تلاش ویژهای رخ داد تا تمامی مسئولیت ماجرا برعهده وزارت کشور و رحمانیفضلی گذاشته شود تا پاستورنشینان کمترین آسیب را ببینند.
فرار بهجای مسئولیتپذیری!
پس از گذشت حدودا یکسال از دولت دوم که چالشها بیشتر از هر زمان دیگری نمایان شد و تحریمها هم کار را بیشتر از گذشته مشکل کرد، این وزرای دولت بودند که یکییکی از دولت کنار میرفتند و بعضا حاشیههای زیادی را با کنار رفتن خود ایجاد میکردند. از عباس آخوندی گرفته تا حسن قاضیزادههاشمی و... . افرادی که از دولت جدا شدند هرکدام بهنحوی مسئولیت را برگردن دیگری یا کلیت دولت انداختند و خواستند خود را از فاجعه بروزکرده مبرا کنند، اتفاقی که البته این روزها در سطوح بالاتر هم قابل مشاهده است. همچنان که اسحاق جهانگیری حد اعلای آن را نشان داده و در جایگاه معاوناولی دولت بهصراحت منتقد حسن روحانی شده است. البته ناگفته نماند که در این میان حسن روحانی هم ابایی ندارد که مسئولیت برخی امور را به گردن وزرا و معاونان خود بیندازد و مانند ماجرای بنزین دوباره بگوید که در جریان مشکلات ایجادشده سهمی نداشته است. نمونه این رفتار دقیقا اتفاقی است که میان روحانی و سعید نمکی وزیر بهداشت، یا حتی درمورد رویداد اخیر یعنی لو رفتن صوت محمدجواد ظریف واقع شده است، یعنی پس از آشکارشدن یک رویکرد نامناسب، رئیسجمهور با وزرایش مرزبندی کرده و خود را کنار میکشد.
درخصوص مورد اول، رئیسجمهور عملا وارد یک چالش رسانهای با وزیر بهداشت شد تا جایی که رفتوبرگشت دعوایشان عملا تیتر اول رسانهها شد. از یکسو وزارت بهداشت به کنایه میگفت مقاماتی در ستاد کرونا مانع استفاده از فرصت عید شدند و همین هم باعث بروز پیک چهارم شد و ازسوی دیگر روحانی بهجای اینکه بایستد و تناقضات اظهارات خود را درخصوص فروکش کردن کرونا توضیح دهد، واکنش نشان میداد که «اینکه ما برای ستاد ملی کرونا یک سخنگو انتخاب کردیم برای جلوگیری از چندصدایی است. اگر بنا باشد هر کسی در تلویزیون مصاحبه کند و هر حرف و بیانی بهکار بگیرد که نمیشود.» این درگیری البته به آنجایی ختم شد که نمکی در واکنش به حرفهای رئیس دولت گفت: «اگر میگویم که ترکیه را ببندید، به این دلیل است که من میدانم آنجا ویروس غیرانگلیسی هم دارد میچرخد و نوشتم اگر من گرفتار ویروس برزیلی و آفریقایجنوبی و موتاسیونیافته هندی شوم، دیگر نمیتوانیم کار را جمع کنیم. تمام این مکتوبات هست. اگر انتظار تکصدایی از وزیر کارشناس این مملکت را در جهت حرف غیرکارشناسی داریم، بدانید که این اتفاق نخواهد افتاد. این وزیر میتواند برود اما نمیتواند حرف غیرکارشناسی را تایید کند.»
درمورد ماجرای اخیر یعنی مصاحبه محمدجواد ظریف هم حسن روحانی بهجای مسئولیتپذیری، توضیح و اقناع افکارعمومی ترجیح داد بهنوعی دیگر کار را یکسره کند و لذا در جلسه هفته گذشته هیات دولت اظهارات ظریف را نظر شخصی خواند و گفت: «برخی مطالبی که در این فایل صوتی منتشرشده، نظر دولت یا شخص رئیسجمهور نیست، هر وزیر و مقامی ممکن است نظرات و نکاتی داشته باشد که بخواهد بهصورت محرمانه برای آیندگان بماند.» درخصوص این ماجرا البته تلاش برای ختم ماجرا با استعفای ظاهرا اجباری حسامالدین آشنا هم نکته دیگری است که دقیقا نشان میدهد تمام تلاشها برای سرپوش گذاشتن روی مساله و عدم مواجهه صادقانه با مردم است.
در جمعبندی بحث اما باید دوباره به این نکته اشاره کرد که همه این تفاسیر گویای عدم امکان برای تکرار و ادامه چنین دولتی برای اداره کشور است و از همین امروز بهخوبی مشخص است که لزوم تغییر دولت و تغییر رویکرد تا چه اندازه برای حیات باثبات کشور لازم و ضروری است.