نگاهی انداختهایم به شاعرانی که شاید خیلیها تصور نکنند برای امام اول شیعیان شعری سروده باشند.
کسی آنها را بهعنوان شاعر مذهبی نمیشناسد، حتی شاید کسی نداند که برخیشان به عشق علی(ع) و از سر ارادت به او سرودهاند و این علاقه را در میان شعرهایشان بهثبت رساندهاند. برخیشان شاعر سنی مذهب هستند و برخی دیگر ملیگرا، شاعران چپ هم سرودههایی دارند که حکایت از مهر و ارادت آنها به علیبنابیطالب(ع) دارد. خلاصه آنکه زندگی امام علی(ع)، بهعنوان یکی از کاریزماتیکترین قهرمانهای تاریخ از نظر طیفهای مختلف فکری و مذهبی در ایران دور نمانده و دوستدارانش همهجا بوده و هستند.
فردوسی
فردوسی شاعری یکسره ملیگرا بوده، هرچند اگر کسی با دانش سراغ شاهنامه برود در جا بهجای آن اندیشههای اسلامی را میبیند اما خلاصه در ذهن جامعه یک ملیگرای دوآتشه است که چندان کاری با مذهب ندارد، اما ببینید خودش بهوضوح چه میگوید:
«که من شهر علمم علیام در است
درست این سخن قول پیغمبر است
گواهی دهم کاین سخنها از اوست
تو گویی دو گوشم پرآواز اوست»
و
«اگر چشم داری به دیگر سرای
به نزد نبی و علی گیر جای»
نعمت میرزازاده
یکی از سیاسیترین شاعران معاصر و یکی از موسسان کانون نویسندگان ایران در دهه 40 شمسی بهعنوان نهادی چپگرا بود که سرودن شعر مذهبی از او انتظار نمیرفت اما در یکی از شعرهایش اینگونه امیرالمومنین(ع) را ستایش کرده است:
«تیغ سحر ز خیمه شب پردهای درید
شد درکنار دامن شب، پرتوی پدید...
آن کو که در غدیر پیمبر ز امر حق
او را برای رهبری خلق برگزید»
مولانا
مولانا در سرودههای مختلفی بهذکر فضایل علی(ع) پرداخته است. او در شعر معروف «از علی آموز اخلاص عمل» به ماجرای توهین عمروبن عبدود به مولا علی(ع) در مصاف با او پرداخته و شمهای از معارف الهی را برای درسآموزی به تاریخ بشریت برشمرده است. علاوهبر این مثنوی، در دیوان شمس نیز بارها به ستایش امیرالمومنین(ع) پرداخته است:
«از علی آموز اخلاص عمل
شیر حق را دان مطهر از دغل
در غزا بر پهلوانی دست یافت
زود شمشیری برآورد و شتافت»
سعدی
سعدی هم در قصاید خود وقت شفاعت خواستن میگوید دست بر دامان رسول و آل او میزند و نه دیگران.
«کس را چه زور و زهره که وصف علی کند؟
جبار در مناقب او گفته: «هل اتی»...
فردا که هرکسی به شفیعی زنند دست
ماییم و دست و دامن معصوم مرتضی»
نیما یوشیج
نیما یوشیج هیچگاه بهعنوان شاعری مذهبی مطرح نبوده و رفقایش هم اغلب چپها و تودهایها بودند که توجهی به دین نداشتند، اما بین یادداشتها و شعرهای پدر شعر نوین ایران این ارادت قابل رصد است. در میان یادداشتهای نیما میخوانیم: «از من میپرسند، استالین انسان کبیر است یا علی(ع)؟ هزار و چند سال گذشته است که به کبارت علی(ع) تصدیق میشود، چندسال گذشته از استالین؟ احمقها نمیدانند تاریخ هم مثل انسان، جوانی و پیری دارد و به دوره بلوغ باید رسید.»
در یکی از شعرهای نیما میخوانیم:
«آن کس که نه با علی دل خویش بباخت
چیزی نشناخت، گرچه بس چیز شناخت
گر ساخت دلم به هر بدی، لیک دلم
با آن که به لب بد علی داشت، نساخت»