• تقویم روزنامه فرهیختگان ۱۴۰۰-۰۲-۱۱ - ۱۰:۵۳
  • نظرات روزنامه فرهیختگان۰
  • 0
  • 0
گفت‌وگو با احمد کاوری، کارگردان «بچه مهندس 4»

قرار بود کارگردان موقت باشم اما ...

ابتدا که وارد کار شدم، متوجه شدم قرار است همه را من کار کنم ولی تا قبل از آن صحبت این بود که موقت یک ماهی را جای آقای غفاری باشم و کار ایشان که تمام شد به سرکار برگردد ولی اتفاقات به نحوی رقم خورد که من تا انتها بر سرکار بودم.

قرار بود کارگردان موقت باشم اما ...

متن گفت‌وگوی «فرهیختگان» با احمد کاوری، کارگردان «بچه مهندس 4» به شرح ذیل است:

از سال گذشته که بچه مهندس3 به پایان رسید معلوم شد که قرار است سری چهارم آن نیز ساخته شود. بچه مهندس اولین سریالی است که فصل‌های مختلفی دارد اما با دو کارگردان. چطور قبول کردید فصل چهارم سریالی که سه فصل آن قبلا توسط کارگردان دیگری ساخته شده را بسازید؟

من مشغول کاری بودم و علی غفاری(کارگردان سه فصل قبلی بچه مهندس) به‌عنوان یکی از همکاران قدیمی و دوستان خیلی خوب به من زنگ زد که بچه مهندس را می‌خواهم کار کنم ولی یک کاری دارم و طول می‌کشد و اگر می‌شود یک ماه به‌عنوان جایگزین به من کمک کن. من هم روز اول به خاطر ایشان و آقای سعدی تهیه‌کننده‌ای که سال‌هاست، همدیگر را می‌شناسیم و کارهای مختلفی با هم انجام دادیم پذیرفتم این کار را انجام دهم ولی وقتی وارد شدم کار ایشان طولانی شد و من در عمل انجام‌شده قرار گرفتم و جلو رفتم و این آغاز این همکاری شد.

ابتدا موقت بود و ایشان نتوانستند و شما کار را ادامه دادید؟

بله. ابتدا هم که وارد کار شدم، متوجه شدم قرار است همه را من کار کنم ولی تا قبل از آن صحبت این بود که موقت یک ماهی را جای آقای غفاری باشم و کار ایشان که تمام شد به سرکار برگردد ولی اتفاقات به نحوی رقم خورد که من تا انتها بر سرکار بودم.

چه تغییراتی توسط شما انجام شد؟ آیا تغییر بازیگر نقش جواد جوادی به کار لطمه وارد نکرد؟

بینندگان این کار در سه فصل با این کار همراه شدند و در  سه فصل با بازیگر جدید همراه شدند که در ذهن و فکر آنها نشسته بود و نسبت به آن شخصیت علاقه‌مند بودند. من در ابتدا راضی نبودم این اتفاق بیفتد. منتها شرایطی ایجاد شد که ما مجبور به تغییر بازیگر شدیم. اینکه نتیجه داده یا نداده به نظر من، الان هم نمی‌توان قضاوت کرد. تا الان تماشاگرانی که با سریال ارتباط داشتند در بازتاب‌ها متوجه شده‌ایم که توانسته‌اند با بازیگر جدید همراه شوند. الان مخاطبان با این بازیگر به‌عنوان شخصی که جدید آمده و این را کار می‌کند، کنار آمدند و جایگاهی پیدا کرده که مخاطب همراهش شده است ولی اینکه تا الان بخواهیم مقایسه کنیم به نظر من دیگران بعد از اتمام کار می‌توانند مقایسه کنند که این تغییر به کار لطمه وارد کرده یا خیر.

 در فیلمنامه چه تغییراتی ایجاد شد؟ فیلمنامه‌ای که غفاری داشت را کار کردید یا آن را تغییر دادید؟

 وقتی می‌خواهید کاری را انجام دهید براساس سلیقه خود تغییر و تحولاتی در داستان ایجاد می‌کنید. گفت‌وگوهای زیادی با کسانی داشتیم که با این کار بودند چون من همیشه خود را میهمان این کار می‌دانم. سه فصل این سریال ساخته شده و تهیه‌کننده و کارگردان از ابتدا با این قضیه بودند و من خودم را تاحدودی محق می‌دانم در فضای داستان و قصه دخل و تصرف کنم ولی کاملا مشخص است و از حقوق کارگردان است که باید فضایی را به تصویر بکشد که با آن فضا احساس همدلی و همزادی کند. ما با صحبتی که با آقای وارسته و بقیه دوستان داشتیم تغییراتی را در ساختار ایجاد کردیم و بخشی از قصه را کوتاه کردیم و بخشی از فضاها را تغییر دادیم و این فضای امنیتی و وجود شخصیت ناصر فیض و فضاهایی که ایجاد شده و حتی فضای کمیکی که ایجاد شده نتیجه آن صحبت‌ها و مراوده‌هایی است که با نویسنده‌ها داشتیم.

دیالوگ‌ها در برخی جاها خیلی شعاری به نظر می‌رسد. وفاداری شما به متن باعث شده حذف نشوند؟ کل سریال از فصل اول درباره امیدواری است و اینکه می‌توانیم ولی از یک جایی یکسری دیالوگ‌ها نصیحت می‌کند یا شعار می‌دهد. کاری نکردید که تعداد این دیالوگ‌ها کم شود؟

به نظر نمی‌رسد جاهایی در قصه وجود داشته باشد که بخواهیم شعاری بدهیم یا نصیحتی شود. معمولا در همه ساختارهای سریال‌های ایرانی و خارجی این وجود دارد و بستگی به لحنی دارد که بازیگر می‌گوید و بستگی به موقعیتی دارد که جمله در آن بیان می‌شود که از فضای قصه بیرون نزند یعنی ساختار کار امیدبخشی است یعنی با هدف امید دادن به جوانان و نمایش یکسری پیشرفت‌ها کار شده و اینکه جوانان می‌توانند کارهای خاصی را انجام دهند که تا قبل از این ما شاید بدان فکر نکردیم یا توانایی انجام آن را نداشتیم. یعنی هدف و رویکرد کار این است و نمی‌توانیم این را از کار جدا کنیم. همچنان که قصه اصلی ما که هسته مرکزی این قصه را شکل می‌دهد. به‌سامان رسیدن و پیشرفت پسری است که در یتیم‌خانه بزرگ شده و آن امیدبخشی به نظر من جواب می‌دهد و خیلی از آدم‌ها با این افراد ارتباط برقرار کردند. فرهنگ‌سازی که در این امر صورت گرفته جزء اهداف سریال‌سازی است و نمی‌توان اینها را از هم جدا کرد. البته ممکن است یک جایی دیالوگ به این شکل بوده که از فضای متن و شخصیت بیرون زده و اینها چیزهایی است که ممکن است هم به متن برگردد و هم به اجرایی که من داشتم برمی‌گردد یا بازیگر توانایی لازم بیان را نداشته یا به نوعی جرح و تعدیل نکردیم که بیرون نزند. ولی من چیز بدی که پس بزند مخصوصا در این فصل 4 متوجه نشدم و اگر متوجه می‌شدم فکری برای آن می‌کردم.

در بحث امیدواری و توانستن جوانان موانعی هم وجود دارد. از حسادت در دانشگاه تا تعارض و دوگانگی اساتید. شما دوگانگی استاد خوب و بد را نشان می‌دهید و شاید بخشی از دیالوگ‌های شعاری که گفتم بحث استاد خوب و بد باشد که درباره اختلاس و گذشته خود صحبت می‌کنند اما این موانع در همین حد می‌ماند، اما در اینجا درنهایت به حسادت‌های دوستانه دانشگاهی ختم می‌شود. در ادامه اتفاقات دیگری هم می‌افتد یا موانع در همین حد و سطح باقی می‌ماند؟

اینها را به‌عنوان خرده داستان در این قالب بیان کردیم که بتواند هم فضا را تلطیف کند و هم خرده قصه‌هایی داشته باشیم که بتواند به نحوی آن فضای لازم را ایجاد کند و ما فقط گذشته یک شخصیت را نخواهیم دنبال کنیم و این خاصیت سریال است و نمی‌تواند در متن اصلی داستان بیاید. داستان اصلی ما درباره ارتباط دانشجو با دختر استاد خود است و کاری که انجام می‌دهد و مسیری که می‌رود و موانعی که در این راه دارد. ما موانع شدیدی را در فضای فیلمنامه و سریال در این دو قصه جلو بردیم. اینها خرده داستان‌هایی است که سریال این فضا را به ما نمی‌داد که بخواهیم خیلی بیشتر و عمیق‌تر و دقیق‌تر بیان کنیم. از بازخوردهایی که دیدم تماشاچی هم به همین اندازه قناعت دارد و برای او جذاب است و به نظرم با این فضا کنار آمده است.

یعنی خط اصلی داستان یک داستان عاشقانه است که بحث امید و موانع سوار بر آن شده است؟

خیر. یک داستان عاشقانه است و در کنارش شخصیت‌های اصلی درگیر مسائلی می‌شوند تا به هدف خود برسند. هم فضای عاطفی دارد و هم فضای کاری دارد. در دانشگاه ارتباط منصوره و رفیعی و... باید از دید خرده قصه نگاه شود. باید این به نتیجه‌ای برسد و تمام شود که فرصت داشته باشیم تا به قصه اصلی بیشتر بپردازیم.

ورود نیروهای امنیتی و حضور نیروهای این‌چنینی پیشنهاد شما بود؟

خیر. این از کار قبلی ما بود.

خودتان می‌خواستید ادامه پیدا کند؟

جزء ساختار قصه بود. در ساختار کلی قصه دست نبردم. روی جزئیات و اینکه تقویت شود و... کار کردیم ولی شالوده قصه را به‌هم نریختیم. نه فرصت این کار بود و نه زمان داشتیم. زمانی که وارد پروژه شدم 10 روز بعد کلید زدیم. در این 10 روز لابه‌لای فیلمبرداری توانستیم قصه را تغییر دهیم یا به مشورت بگذاریم که به این شکلی که الان می‌بینید، دربیاید.

 قصه بچه مهندس 4 چند درصد از مخاطبان را دربرمی‌گیرد؟ یعنی جواد جوادی چقدر داریم و این سریال روایت از زندگی جواد جوادی است که در گذشته بوده یا به جوانان بگوییم که جواد جوادی بشوید؟

فکر می‌کنم خیلی جواد جوادی داشته باشیم که ما به آنها نپرداختیم. شاید این قطره‌ای از یک دریا باشد. اگر نگاه را دقیق‌تر به جامعه معطوف کنیم می‌توان خیلی از این جوانان را پیدا کرد که با این شرایط کار کردند، رشد کردند و توانستند به موقعیت و موفقیتی برسند. اگر اطراف خود را نگاه کنیم، به نسبت، آدم‌های زیادی می‌توان پیدا کرد که توانسته‌اند به اهداف خود برسند. هدف این نیست که یک متخصص یا مهندس هوافضا شود. هدف آن چیزی است که فکر می‌کنید دسترسی بدان ساده است یا غیرممکن است ولی با تلاش می‌توانید به آن دست یابید.

اگر وقت و زمان کافی داشتید بچه مهندس 4 چه ویژگی‌هایی داشت؟ چه بخش‌هایی را حذف یا چه چیزهایی به آن اضافه می‌کردید؟

شخصیت‌پردازی‌ها، پرداخت آدم‌ها و در اثرگذاری اتفاقات بهتری می‌افتاد ولی من از این خروجی کنونی هم خیلی راضی هستم. امیدوارم تماشاچیان هم با ما همراه باشند و ما را به خاطر زمان کم و شرایطی که ایجاد شد به بزرگواری خود ببخشند و با ما و این کار کنار بیایند.

نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰

یادداشتهای روزنامه فرهیختگانیادداشت

سهم طبقۀ متوسط از صنعت سریال‌سازی؛

«افعی تهران» از چه کسی انتقام گرفت؟

فرصتی برای تجدید ظهور «خوبی مردم ایران»؛

مفهوم ملت را زنده کردند

فیلم پرحاشیه «بیبدن» با قصه‌‌ای به‌اندازه از ایده‌ای مهم دفاع کرد؛

سینمای اجتماعی زنده است

درباره فیلم «بی‌بدن»؛

قصه‌گویی شرافتمندانه درباره قصاص

مصطفی قاسمیان، خبرنگار:

یک درامدی خوب و تماشاگرپسند

اهل ملت عشق باش؛

عشق و دیگر هیچ...

آقای کارگردان! چه داری می‌کنی با خودت؟!

آنتی ‌کانسپچوآل آرت ترک و کُرک و پَر ریخته حسن فتحی

مریم فضائلی، خبرنگار:

چشم‌هایمان گناه داشتند!

میلاد جلیل‌زاده، خبرنگار گروه فرهنگ:

رویاهای شخصی‌ات را نفروش!

سریال پرطرفدار «حشاشین» چه می‌گوید؛

علیه شیعه یا علیه اخوان؟

راضیه مهرابی‌کوشکی، عضو هیات‌‌علمی پژوهشکده مطالعات فناوری:

فیلم «اوپنهایمر» به مثابه یک متن سیاستی

میلاد جلیل‌زاده، خبرنگار گروه فرهنگ:

از شما بعید بود آقای جیرانی

ایمان‌ عظیمی، خبرنگار:

دیکته نانوشته غلط ندارد

درباره هزینه‌ای که می‌شد صرف «هفت سر اژدها» نشود؛

چرخ را از نو اختراع نکنیم

فرزاد حسنی بعد از سال‌ها، به قاب تلویزیون آمد؛

بازگشت امیدوارکننده

در نقد بهره کشی «علی ضیا» از شهرت؛

از موج ابتذال پیاده شو

محمد زعیم‌زاده، سردبیر فرهیختگان:

در عصر پساواقعیت به احمد خطر حرجی نیست اما...

سیامک خاجی، دبیر گروه ورزش:

برای خداحافظی زود بود آقای جملات قصار!

محمدرضا ولی‌زاده، فرهیختگان آنلاین:

عجایب آماری دیدم در این دشت!

محمدامین نوروزی، مستندساز:

از این طرف که منم راه کاروان باز است...

فاطمه دیندار، خبرنگار:

برای درخشش سیمرغ‌های بلورین

محمد زعیم‌زاده، سردبیر؛

کدام سینما؟کدام نقد؟

حامد عسکری، شاعر و نویسنده:

فیلم دیدن با چشم‌های تار...

چهل و دومین جشنواره فیلم فجر؛

چند نقد بر فیلم سینمایی «آپاراتچی»

«صبحانه با زرافه‌ها»؛

یک وس اندرسون ایرانی تمام‌عیار

ویژه‌نامه جشنواره فیلم فجر؛

«صبحانه با زرافه‌ها»؛ معنازدایی از جهان

«صبحانه با زرافه‌‌ها»؛

تهش هیچی نیست، پس لذت ببر!

درباره فیلم جدید سروش صحت؛

قرار صبحانه با خودمان

هومن جعفری، خبرنگار:

مردی که سازش نمی‌کرد

در روزگار بی‌مایگی حضور قاف غنیمتی است؛

برای «قاف» و عمو اکبر

تولد قاف به میزبانی اکبر نبوی با همکاری «فرهیختگان»؛

«قاف» نمی‌خواهد متکلم‌ وحده باشد

میلاد جلیل‌زاده، خبرنگار گروه فرهنگ؛

هنوزم نقش بازی می کنی آقای فرخ نژاد؟