سیدمهدی موسوی تبار، روزنامهنگار: برای اولین بار نیست که یک سند یا مدرک یا فایل صوتی در رسانههای دیگر فاش و منتشر میشود. مبدا و مقصد این رسانهها هم در طول تاریخ متغیر بوده است. اما حکایت برخی از رسانههای خارج نشین عجیب و متفاوت است. اخیرا بخشهایی از فایل صوتی محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه کشورمان در شبکه تلویزیونی ایران اینترنشنال منتشر شده و سروصدای زیادی بهپا کرده است. گمانهزنیهای زیادی درباره نحوه چگونگی دسترسی آن شبکه به این فایل صوتی میشود که شاید در روزهای آینده از این ابهامات کاسته شود. اما نکته مهم نحوه عملکرد و شکل ساختاری رسانههایی مانند ایران اینترنشنال در استفاده از منابع خبری داخلی و حتی فراتر از آن جایگاهشان در پازل رسانهای جهان امروز است. برخلاف ادعای شفافیت شبکههایی مانند بیبیسی فارسی، صدای آمریکا و ایران اینترنشنال، هیچ صراحتی در منابع مالی و حامیان آنها دیده نمیشود و جالب اینکه بسیاری از کارشناسان و نخبگان بینالمللی به دلیل همین عدمشفافیت با شبکهای مانند ایران اینترنشنال گفتوگو هم نکردهاند. رسانهها در روزگار کنونی نقش پررنگتر از قبلی را بازی میکنند و بهعنوان نمونه و در ماجرای کرونا جایگاه رسانهها در کنترل افکار عمومی و ایجاد امنیت روانی جامعهشان آشکار شد و از آنسو نیز حواسشان به مهندسی اذهان عمومی درباره عملکرد کشورهای رقیبشان بود. در این گزارش نگاهی داریم به عملکرد، ساختار اداری و منابع مالی شبکههای تلویزیونی «بیبیسی فارسی»، «ایران اینترنشنال» و «صدای آمریکا» و همچنین نحوه ارتباطاتشان با نیروهای داخل ایران و حمایت مالی و رسانهای از آنها. حمایتی که البته پس از شناسایی دیگر مثل گذشته نیست.
ایران اینترنشنال
رسانهای که این روزها به دلیل انتشار فایل صوتی ظریف، دوباره سر زبانها افتاده جوانترین رسانه لندننشین است و عمرش به 5 سال هم نرسیده است. این شبکه از 25 اردیبهشت 1396 یعنی چهار روز قبل از دوازدهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری ایران، پخش برنامههای خود را به صورت زنده شروع کرد و برای تامین نیروی انسانی هم بهواسطه دستمزدهای بالا، سراغ برخی از نیروهای شبکههای ماهوارهای فارسیزبان نظیر «من وتو» و«بیبیسی فارسی» رفت. جالب اینکه در راستای کادرسازی خودش برخی از عوامل صداوسیمای ایران را جذب کرد و با تکیه بر صرف پولهای کلان، به سرعت جای خودش را بین رسانههای مقابل ایران باز کرد. دفتر اصلی این شبکه در لندن است و اگر میخواهید بدانید چه کسانی آن را اداره میکنند باید بدانید سردبیری و مدیریت اجرایی خبر و امور جاری ایران اینترنشنال برعهده علیاصغر رمضانپور، معاون فرهنگی وزارت ارشاد در دولت اصلاحات است.
همچنین بهجز صادق صبا و نوشابه امیری که در این شبکه ماهوارهای حضور دارند، حسین رسام، سردبیر و مدیراجرایی برنامههای غیرخبری و محمد منظرپور دبیر خبر آمریکای شمالی این مجموعه هستند. رمضانپور در گفتوگویی عنوان کرده بود که ریاست تلویزیون ایران اینترنشنال برعهده «راب بینون» است که به همراه گروهی از موسسه دیامای مدیا(DMA Media)، مسئول راهاندازی این تلویزیون بودهاند. سیدعطاالله مهاجرانی، وزیر ارشاد دوره اصلاحات در ماههای ابتدایی فعالیت این شبکه در توئیتی نوشت: «دوستى پرسید، تلویزیون ایران اینترنشنال دعوت کرده مصاحبه کنم، نظرت؟ گفتم نکن! این رسانه وجه پنهان ضدایرانى دارد و پدرخواندهاش عبدالرحمان راشد است.»
رابطه این شبکه با سعودیها پس از گذشت چهار سال دیگر آشکار شده اما تقریبا سه سال پیش بود که روزنامه «گاردین» نوشت: «یک منبع آگاه که درگذشته با محمدبن سلمان، ولیعهد عربستان سعودی همکاری داشته، عنوان کرد که بودجه ایران اینترنشنال از دربار سلطنتی سعودی تامین میشود که در حدود 250 میلیون دلار تخمین زده میشود و ادامه داده بود که در قیاس با شبکههای بیبیسی فارسی و منوتو دستمزد مناسبی پرداخت میکند.» این افشاگری را بگذارید کنار صحبتهای رمضانپور قبل از افتتاح رسمی ایران اینترنشنال. او گفته بود: «ما یک رسانه متعلق به بخش خصوصی هستیم. الان عمده رسانههای فارسیزبانی که در خارج از ایران فعالیت کرده و برای فارسیزبانان اقدام به پخش برنامه میکنند رسانههایی هستند که به یکی از دولتها و حکومتهای خارجی وابسته هستند. ایران اینترنشنالنیوز اما اینگونه نیست و به بخش خصوصی تعلق دارد.» و این بخش خصوصی! آنقدر منفور است که برخی از کارکنان این شبکه از همکاری با آن انصراف دهند. نگار مرتضوی، خبرنگار ایرانی- آمریکایی و گزارشگر سابق تلویزیون ایران اینترنشنال در توئیتی نوشته بود: «عربستان سعودی بسیار سیستماتیک و پیگیر درحال جهتدهی جدید به رسانههاست. سعودی به دنبال نفوذ و اعتبار است و برای تحقق این خواسته هزینههای زیادی پرداخت میکند.»
محمد سهیمی یکی از فعالان سیاسی اپوزیسیون نیز درباره منابع مالی این شبکه گفته بود: «من با پول گرفتن از هر دولت خارجی برای فعالیتهای سیاسی مخالف هستم ولی اگر، بهعنوان مثال، سوئد یا سوئیس چنین بودجهای را تامین میکرد، دستکم به خاطر کارنامه بسیار مثبت آنها قابل قبولتر بود. ولی عربستان؟ پدر پول بسوزد که برای به دست آوردن آن برخی حتی دست خود را به طرف دشمنان قسم خورده ایران دراز میکنند.»
ایران اینترنشنال به جز افشای فایل صوتی ظریف، سابقه پوشش زنده گردهمایی سازمان منافقین در سالهای 97 و 99 را دارد. مهدی جامی، روزنامهنگاری بود که از وجود اختلافهای درونی درباره پوشش خبری این برنامه در این شبکه خبر داد و عجیب نیست که این کارش منجر به قطع همکاریاش با آن شبکه شد. یکی دیگر از کارمندان این شبکه هم این پوشش خبری را شاهدی بر تاثیرگذاری سرمایهگذاران بر محتوای برنامههای شبکه دانست و البته که او هم عاقبت خوشی نداشت. این کار ایران اینترنشنال در افزایش تنفر مخاطبان از خودش بسیار موثر بود و یک خودکشی برای یک رسانه نوپا بود.
این تنفر در 31 شهریور 97 به اوج خودش رسید و صدای همه را درآورد. صبح روزی که چند مسلح، حاضرین مراسم رژه نیروهای مسلح در اهواز اعم از زن و کودک را به رگبار بستند. مسئولیت این حادثه تروریستی را که در جریان آن تعدادی از هموطنانمان به شهادت رسیدند، ابتدا جریان «الاحوازیه» و سپس گروهک تروریستی داعش برعهده گرفتند. شبکه ایران اینترنشنال بلافاصله بعد از فاجعه تروریستی اهواز به اعضای گروهک تروریستی الاحوازیه زنگ زد و اینچنین گفت: «در ارتباط تلفنی با یعقوب حر التستری، سخنگوی جنبش الاحواز هستیم. آقای حر خیلی خوش آمدید به برنامه!» اتفاقی که در هیچ رسانه دیگری سابقه نداشت و خشم و انزجار از این شبکه و مدیرانش را به بالاترین حد ممکن رساند.
وجهه دیگری از عملکرد ایران اینترنشنال در همکاری با برخی از خبرنگاران داخلی است. یکی از کارشناسان مشهور حوزه رسانه که تمایل به افشای نامش نداشت از ارتباط عمیق و تنگاتنگ خبرنگاران اینترنشنال با برخی خبرنگاران داخلی خبر داد و شاهد مثال آن را به جز انتشار برخی اخبار خاص، نوع مکالمه و جنس رابطه صمیمی در کلابهاوس میدانست.
بیبیسی فارسی
یکی دیگر از رسانههای فارسیزبان که چندماه قبل از انتخابات سال 88 و در دیماه 87 راهاندازی شد. بودجه این شبکه تلویزیونی در سال ۲۰۱۴ به گفته رئیس سابق بخش فارسی بیبیسی، برابر با ۱۵ میلیون پوند در سال بوده است که توسط وزارت امور خارجه بریتانیا پرداخت شده و در سال ۲۰۱۶، میانگین حقوق سالانه کارمندان شبکه جهانی بیبیسی ۴۳ هزار پوند بوده است. علی عسکری، رئیس سازمان صداوسیما در سال 97 و در اعتراض به بودجه سازمان تحت مدیریتش، مقایسهای بین بودجه صداوسیما با شبکه فارسی بیبیسی انجام داده بود و گفته بود: «حدود 6 هزار میلیارد تومان تنها هزینه اداره شبکه بیبیسی فارسیزبان میشود و باید پرسید چرا باید برای یک شبکه در انگلستان اینگونه هزینه شود و یک سازمان بزرگ با ١٤٥ شبکه در شرایط بسیار سختی اداره شود.»
بیبیسی فارسی به نوعی دارای بودجهای مستقل است که از طریق مالیات مردم انگلیس و بودجه ویژه حکومت پادشاهی این کشور تامین میشود و این بودجهبندی و نوع مدیریت بیبیسی فارسی نشان میدهد که این شبکه تنها یک شبکه اطلاعرسانی و خبری نیست بلکه برای اهدافی فراتر از یک شبکه اطلاعرسانی سازماندهی شده است. اما جالب است بدانید که فرح پهلوی نیز در بازدیدی که از بیبیسی فارسی داشته، ۵۰۰ هزار دلار به این شبکه داده و اشرف پهلوی نیز سود یکی از سپردههای مالی هنگفت خود را به بیبیسی اختصاص داده است.
جالب است بدانید تقریبا 10 سال قبل و به دنبال بحران مالی و کسری بودجه دولت انگلیس که ضرورت کاهش هزینهها را مطرح ساخت، موضوع کاهش بودجه بیبیسی و تعداد خبرنگاران آن مطرح شد اما با کمال تعجب، به خاطر نوع ماموریتی که بیبیسی فارسی در قبال مسائل ایران و براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران داشت و دارد، نهتنها بودجه و تعداد نفرات آن در آن سالها کاهش نیافت بلکه بهشدت بر بودجه، تنوع برنامهها، تعداد خبرنگاران، تعداد کارشناسان طرف مصاحبه و همکاری با بخش فارسی و همچنین تعداد قراردادهای تولید فیلم و گزارش افزوده شد.
بیبیسی فارسی به واسطه همکاری با برخی روزنامهنگاران و خبرنگاران مهاجرت کرده، برای خودش بروبیایی داشت اما از چهار سال قبل و با تاسیس شبکه ایران اینترنشنال بسیاری از خبرنگاران و مدیران ارشد بیبیسی فارسی به این شبکه نقلمکان کردند. نقلوانتقالی که حتما با اطلاع کامل از حامیان دو شبکه بوده و به نظر میرسد که نوعی اجبار در آن بوده تا تنوعکاری. بیشتر نیروهای تحریریه بیبیسی فارسی و حتی مدیرانشان از روزنامهنگاران فعال در دهه 70 هستند که برخی از آنها هنوز هم ارتباطاتی با داخل ایران دارند.
بیبیسی فارسی ادعا میکند بیطرف است اما در بزنگاههای مختلف علاقه و وفاداری به حامیان سیاسی و مالی خود را پنهان نکرده است و باعث انتقادات گسترده مخاطبانش شد. بهعنوان مثال در همان ماجرای حمله تروریستی اهواز، خط روایتی بیبیسی فارسی و چشمپوشی این رسانه از استفاده از لفظ «تروریستی» برای حمله اهواز، کاربران ایرانی را برای بازخواست این رسانه متحد کرد. کار به جایی رسید که خبرنگار این رسانه، با انتشار اساسنامه بیبیسی مدعی شد اساسنامه BBC که شامل حال مجموعه انگلیسی و دهها کشور مخاطب میشود، استفاده از لفظ تروریست را در خبررسانی کلا منع میکند. انتشار همین اساسنامه کافی بود تا کاربران ایرانی با پیداکردن مصادیق اروپایی ترور که بیبیسی فارسی از لفظ ترور استفاده کرده بود، ادعای کذب این رسانه را عیان کنند؛ بهویژه در جایی که حملهای با چاقو در لندن صورت گرفته بود و بیبیسی فارسی بهعنوان حمله تروریستی با چاقو آن را تیتر کرده بود.
بخش فارسی صدای آمریکا
این بار خبری از لندن نیست و همانطور که از اسمش پیداست معلوم است از کجا خط میگیرد و کجا قرار دارد و قرار است منافع کدام کشور را تامین کند. صدای آمریکا یاVOA شبکهای است که مخاطبانش اتفاقا مردم داخل آمریکا نیستند و برای کشورهای دیگر برنامه تولید و پخش میکند. درباره آنچه به ما و کشورمان مربوط میشود باید بدانیم که بخش فارسی رادیویی صدای آمریکا از سال ۱۳۵۸ (۱۹۷۹) و بخش تلویزیونی برنامههای فارسی نیز از سال ۱۳۷۵ (۱۹۹۶) با یک ساعت پخش روزانه شروع بهکار کرد. نخستین مدیر بخش فارسی صدای آمریکا، احمدرضا بهارلو بود و آخرینش هم ستاره درخشش بود که از ابتدای سال 2021 برکنار شد. فرماندهی شبکه جهانی صدای آمریکا از سال 1999 میلادی تاکنون زیرمجموعه هیات کارفرمایان سخنپراکنی یا (BBG) رفته است و زیرمجموعههایش مانند رادیو اروپای آزاد (رادیو آزادی/رادیو فردا)، رادیو تلویزیون مارتی، رادیو آسیای آزاد و رادیو الهورا که بهعنوان رسانههای تحت کنترل دولت فدرال ایالات متحده بودجه خود را بهصورت مستقیم از طریق مالیات پرداختشده توسط شهروندان این کشور تامین میکند، طی سال ۲۰۲۰ میلادی جمعا بودجهای برابر با ۸۰۰ میلیون دلار از دولت فدرال دریافت کردهاند.
البته که صرف این هزینهها باب میل دولت ترامپ و مدیرانش نبود و سال گذشته بود که برایان هوک، نماینده ویژه دولت آمریکا در امور ایران به بهانه بیخاصیت بودن شبکه تلویزیونیVOA فارسی در پیگیری اهداف دولت آمریکا، اعلام کرد این شبکه «صدای آمریکا» نیست و «صدای ایران» است! او در یادداشتی که در روزنامه نیویورکپست منتشر کرد، اعلام کرد شبکه صدای آمریکا باید عملکرد بهتری از خود در مقابله با ایران بهنمایش بگذارد. او همچنین بیان کرد بودجه 17 میلیوندلاری این شبکه تلویزیونی برای بخش فارسی در شرایطی از جیب مالیاتدهندگان آمریکایی پرداخت میشود که بینندگان ایرانی این شبکه و آمریکاییها، نتوانستند اطلاعات قابل اعتماد و حقیقتمحوری را از برنامههای آن درباره ایران و جمهوری اسلامی دریافت کنند.
یکی از وجوه تمایز بخش فارسی صدای آمریکا با رسانههای دیگر فارسی زبان مانند بیبیسی و ایران اینترنشنال در تعداد محدود و نحوه گزینش افراد است. معمولا تحریریههایش کوچک و جمعوجور و سنتیتر است و قدیمیهایشان اجازه فعالیت و مانور به نیروهای تازهتر را نمیدهند. این شبکه هم پس از سال 88 میزبان تعدادی از روزنامهنگاران، هنرمندان و مجریان داخلی شد و البته پس از مدتی هرکدام از آنها جذب رسانههای دیگر شدند. هوک درباره وضعیت خبرنگاران و کارمندان صدای آمریکا گفته است: «سوءمدیریت گستردهای در این سازمان وجود دارد. VOA فارسی نتوانسته محیط کار و پروسه کاری شفافی ایجاد کند و این مساله برای دههها ادامه داشته است. گزارشی که سال 2009 توسط دولت اوباما تهیه شد نشان میداد کارمندان بخش فارسی شبکه صدای آمریکا بالاترین میزان نارضایتی را از کار خود داشتهاند و بارها درباره پارتیبازی و دخالت دادن برخی تعصبات در استخدامها شکایت کرده بودند. این گزارش برای شرایط امروز صدای آمریکا نیز صادق است؛ چراکه از سال 2009 تاکنون این شکایتها و نگرانیها در محل کار بهدلیل رفتار غیراخلاقی و نادرست همچنان ادامه داشته است.» آش آنقدر شور شده که صدای همه در آمده است. راستی آخرین باری که صدای آمریکا برنامه مهمی را پخش کرده کی بوده است؟