• تقویم روزنامه فرهیختگان ۱۴۰۰-۰۲-۰۶ - ۱۱:۰۳
  • نظرات روزنامه فرهیختگان۰
  • 0
  • 0
درباره سری جدید بچه مهندس

با همین فرمان تا «بچه مهندس 10»

آفت «محتوا زدگی». آنقدر این محتوا در متن «بچه مهندس» پهن شده است که دیگر خود داستان کارکردش را از دست داده و اثری هم که ساخته شده قادر به رسوخ در درون مخاطب و مهم‌تر رسوب در درون او نیست.

با همین فرمان تا «بچه مهندس 10»

امیر زائری، روزنامه‌نگار: رمان الیور توئیست اثر مشهور چارلز دیکنز را که خوانده‌اید و اگر هم نخوانده‌اید حتما سریال‌ و فیلم‌هایی دیده‌ایدکه از آن اقتباس شدند. خاطرتان باشد در رمان دیکنز، با یک اجتماع بی‌رحم طرف هستید که «فقر» در آن تبدیل به عنصری هولناک برای نگرانی و حیرت‌تان بدل می‌شود. نویسنده هم هر چه در قصه پیش می‌رود توصیفش از فقر بزرگ‌تر و بزرگ‌تر می‌شود و همین‌گونه است که آفت «فقر» را به خوانندگان طبقه متوسط منتقل می‌کند. تکلیف نویسنده با داستان و آدم‌هایش مشخص است و زاویه نگاه دیکنز درست و دقیق است. نوشتارش گرفتار اعوجاج و پرت و پلاگویی نمی‌شود. می‌داند کجا بایستد و شخصیت‌هایش متناسب با تصویری که از طبقه اجتماعی و بی‌عدالتی اجتماعی دارد، طراحی شده‌اند و طراحی نمادین کاراکترها باعث‌شده که همچنان بعد از این همه سال زنده و ماندگار باشند.

در این چند سال مدل‌های مختلفی از همین الگوی الیور توئیستی در تلویزیون و شبکه نمایش خانگی ساخته شدند. کارگردان‌ها می‌دانند که این الگو جواب داده و مردم هم شخصیت‌های الیور توئیستی را دوست دارند و به‌خاطر همین پیگیری تنهایی‌ و مرارت‌های این جنس شخصیت‌هاست که دنباله داستان را پی می‌گیرند. اما عمده اشکال این مدل قصه‌پردازی به‌خصوص درمورد سریال‌هایی که این چند سال از تلویزیون پخش شدند، این است که بدنه اصلی قصه‌ای که تعریف می‌کنند، جداافتاده از دنیای واقعی کودکانی است که گرفتار «فقر» هستند. شخصیت‌ها آمده‌اند که فقط احساس کنجکاو برانگیز مخاطبانشان را برانگیزانند و نه چیز دیگری. کاراکترهای کم‌عمق و با داستان‌های توخالی که دیگر مثل رمان الیور توئیست بازنمایی از یک طبقه اجتماعی نیستند. سازندگان این سریال‌ها تنها بخشی از یک طبقه اجتماعی را بازیچه قرار دادند تا مدام قصه ببافند و آه از مخاطب بگیرند. مثل داستان کودک «آوای باران» گرفتار یک احساسات‌گرایی افراطی می‌شوند یا اینکه مثل «ملکه گدایان» با دنیای واقعی کودکان کار، بیگانه هستند.

 اما حساب «بچه مهندس» از همه اینها جداست. اصلا «بچه مهندس» برای چیز دیگری ساخته شده و کارگردان کاری به بازنمایی تصویر طبقه و عدالت در جامعه ایران ندارد. کارگردان اندازه یک خط از داستان یک پسربچه یتیم وام می‌گیرد و مابقی، داستان قهرمان‌شدن این پسربچه است. حالا چطور تغییر می‌کند و قهرمان داستان می‌شود چیز زیادی نمی‌بینیم. فقط یک کشش درونی است که در هر فصلی هم‌ جنسش فرق می‌کند؛ یک‌بار عشق است و یک‌بار رقابت با دیگری و یک‌جای دیگر به‌دنبال اثبات خویشتن.

اما سازندگان «بچه مهندس» با هر نیتی این سریال را ساخته باشند نمی‌توانند خودشان و ما را گول بزنند که مخاطب هنوز پیگیر همان داستان اولیه الیور توئیستی آقا جواد جوادی است. انگار هرچه که داستان پیش می‌‌رود و فصل به فصل این قوه جذاب قصه لاغر و لاغرتر می‌شود؛ نتیجه‌اش هم چیزی نیست جز اینکه مخاطب باید جذابیت سریال را از دل آموزه‌های موردنظر سازندگانش بیرون بکشد. آن‌هم آموزه‌هایی که گاهی از فرط فراوانی بین نکات آموزشی و تربیتی قصه، گم می‌شوند. چه می‌شود کرد که این هم آفت سریال‌سازی ماست که فیلمسازان علاقه شدید به همه‌چیزگویی دارند و این مدل سریال‌سازی هم باب طبع مدیران تلویزیون است.

«بچه مهندس» تا جایی که قصه آدم‌هایش را همراه با کشش‌‌های دراماتیک یک کودک پرورشگاهی تعریف می‌کرد، حداقل در پیشگاه مخاطبش یک اثر جذاب می‌نمود و مخاطب هم داستان جواد جوادی را دنبال می‌کرد و برای سازندگانش هم در انتقال محتوا موفق عمل کرده بود. اما از یک‌جایی به بعد، سازندگان سریال از مدیران شبکه تا تهیه‌کننده و کارگردان، تلاش کردند که محتوا را بر داستان سوار کنند و همین باعث شد که «بچه مهندس» گرفتار همان آفت چندین‌ساله سریال‌سازی ما شود. آفت «محتوا زدگی». آنقدر این محتوا در متن «بچه مهندس» پهن شده است که دیگر خود داستان کارکردش را از دست داده و اثری هم که ساخته شده قادر به رسوخ در درون مخاطب و مهم‌تر رسوب در درون او نیست.

تاکید بر ساخته‌شدن چندین‌باره «بچه مهندس» در تلویزیون، نمونه آشکاری برای نمایش وضعیت امروز سریال‌سازی صداوسیما است. مدیران فعلی تلویزیون، جسارت رفتن سراغ حیطه‌های نوین داستان‌گویی را ندارند و برایشان تا جایی که امکانش باشد بر همان مدار تکرار چندین‌باره یک قصه حرکت می‌کنند. اما این عدم‌جسارت در کشف فضاهای جدید قصه‌گویی، تنها دلیل چند فصلی شدن سریال‌ها نیست، بلکه این به تکرار افتادن‌ها ناشی از این است که مدیر فعلی تلویزیون هیچ افقی برای دراماتیزه کردن پدیده‌های پیرامونی ایران امروز ندارد و ماحصلش چیزی نیست جز یک تکرار بی‌حاصل از قصه‌ها و آدم‌های تکراری. با همین دست‌فرمانی که مدیران در سریال‌سازی در پیش گرفتند، می‌شود حدس زد که ما شاهد ساخته‌شدن بچه مهندس 10 هم باشیم.

نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰

یادداشتهای روزنامه فرهیختگانیادداشت

سهم طبقۀ متوسط از صنعت سریال‌سازی؛

«افعی تهران» از چه کسی انتقام گرفت؟

فرصتی برای تجدید ظهور «خوبی مردم ایران»؛

مفهوم ملت را زنده کردند

فیلم پرحاشیه «بیبدن» با قصه‌‌ای به‌اندازه از ایده‌ای مهم دفاع کرد؛

سینمای اجتماعی زنده است

درباره فیلم «بی‌بدن»؛

قصه‌گویی شرافتمندانه درباره قصاص

مصطفی قاسمیان، خبرنگار:

یک درامدی خوب و تماشاگرپسند

اهل ملت عشق باش؛

عشق و دیگر هیچ...

آقای کارگردان! چه داری می‌کنی با خودت؟!

آنتی ‌کانسپچوآل آرت ترک و کُرک و پَر ریخته حسن فتحی

مریم فضائلی، خبرنگار:

چشم‌هایمان گناه داشتند!

میلاد جلیل‌زاده، خبرنگار گروه فرهنگ:

رویاهای شخصی‌ات را نفروش!

سریال پرطرفدار «حشاشین» چه می‌گوید؛

علیه شیعه یا علیه اخوان؟

راضیه مهرابی‌کوشکی، عضو هیات‌‌علمی پژوهشکده مطالعات فناوری:

فیلم «اوپنهایمر» به مثابه یک متن سیاستی

میلاد جلیل‌زاده، خبرنگار گروه فرهنگ:

از شما بعید بود آقای جیرانی

ایمان‌ عظیمی، خبرنگار:

دیکته نانوشته غلط ندارد

درباره هزینه‌ای که می‌شد صرف «هفت سر اژدها» نشود؛

چرخ را از نو اختراع نکنیم

فرزاد حسنی بعد از سال‌ها، به قاب تلویزیون آمد؛

بازگشت امیدوارکننده

در نقد بهره کشی «علی ضیا» از شهرت؛

از موج ابتذال پیاده شو

محمد زعیم‌زاده، سردبیر فرهیختگان:

در عصر پساواقعیت به احمد خطر حرجی نیست اما...

سیامک خاجی، دبیر گروه ورزش:

برای خداحافظی زود بود آقای جملات قصار!

محمدرضا ولی‌زاده، فرهیختگان آنلاین:

عجایب آماری دیدم در این دشت!

محمدامین نوروزی، مستندساز:

از این طرف که منم راه کاروان باز است...

فاطمه دیندار، خبرنگار:

برای درخشش سیمرغ‌های بلورین

محمد زعیم‌زاده، سردبیر؛

کدام سینما؟کدام نقد؟

حامد عسکری، شاعر و نویسنده:

فیلم دیدن با چشم‌های تار...

چهل و دومین جشنواره فیلم فجر؛

چند نقد بر فیلم سینمایی «آپاراتچی»

«صبحانه با زرافه‌ها»؛

یک وس اندرسون ایرانی تمام‌عیار

ویژه‌نامه جشنواره فیلم فجر؛

«صبحانه با زرافه‌ها»؛ معنازدایی از جهان

«صبحانه با زرافه‌‌ها»؛

تهش هیچی نیست، پس لذت ببر!

درباره فیلم جدید سروش صحت؛

قرار صبحانه با خودمان

هومن جعفری، خبرنگار:

مردی که سازش نمی‌کرد

در روزگار بی‌مایگی حضور قاف غنیمتی است؛

برای «قاف» و عمو اکبر

تولد قاف به میزبانی اکبر نبوی با همکاری «فرهیختگان»؛

«قاف» نمی‌خواهد متکلم‌ وحده باشد

میلاد جلیل‌زاده، خبرنگار گروه فرهنگ؛

هنوزم نقش بازی می کنی آقای فرخ نژاد؟